☘️💐🌾🍁🌼🌴
🍂🍃🌸🍃💐
☘💐🌱
🌾🥀
☘️ 🌹﷽🌹
کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼
🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌟#شهید_سید_حمید_میر_افضلی🌟
( قسمت_سی و نهم)💦💥
#عملیات_خیبر
⬅️شناسایی های منطقه هور کامل شد دشمن هنوز نتوانسته بود محل عملیات بعدی ما را مشخص کند سید حمید به مرخصی آمد، در بهمن ماه ۱۳۶۲ همدیگر را بیشتر در مسجد النبی رفسنجان می دیدیم همه تلاشش را کرد که بچه ها را جمع کند ببرد جبهه تا اینکه برای عملیات خیبر یک عده را جمع کرد و با یک اتوبوس از جلوی دفتر امام جمعه حرکت کردند به طرف جبهه اسم گروه را هم گذاشته بودیم گروه رحمت در طی مسیر هر بار سوار ماشین می شدم حالم بد می شد هوای داخل اتوبوس مرا می گرفت و حالم را به هم می زد سید می گفت ماشین را نگه دارند می آمد دست مرا می گرفت و از ماشین می برد پایین تا آبی به صورتم بزنم وقتی مطمئن می شد حالم سر جا آمده برم می گرداند داخل اتوبوس چشم از من بر نمی داشت.
⬅️ سید حمید فقط با من این طور نبود با همه بچه هایی که همه چیز را گذاشته بودند و آمده بودند جبهه همین رفتار را داشت بچه ها هم دوستش داشتند وقتی یک غریبه وارد جمع ما می شد می برد و پیش خودش می نشاند طوری با او رفتار می کرد که انگار سال ها با هم آشنا هستند وقتی از سید می پرسیدیم اشناست؟ می گفت نه مگر باید آشنا باشد؟
⬅️ورد زبانش بود این بچه ها پاک هستند باید همین جور هم پاک بمانند وظیفه من و امثال من این است که اگر کاری از دستمان بر می آید برایشان انجام دهیم، وقتی به منطقه رسیدیم همگی به لشکر ثارﷲ رفتیم، سید حمید به واحد اطلاعات قرار گاه کربلا رفت چند بعد خبر حمله پخش شد رزمندگان اسلام با یک حمله غافلگیر کننده جزایر مجنون را تصرف کردند، عملیات خیبر با رمز یا رسول ﷲ در محور هورالهویزه به شمال بصره به صورت گسترده در اسفند ۱۳۶۲ به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش آغاز شد این عملیات در ساعت ها و روزهای اولیه به خوبی پیش رفت و به اهداف خود دست یافت.
⬅️این عملیات اولین حمله استراتژیک تهاجمی نیروهای ما در جنگ به شمار می آمد اما برای ادامه کار شدیدا به پشتیبانی هوایی نیازمند بودیم اما نبود قطعات یدکی هواپیماهای ساخت آمریکا مشکل عمده ای برای ما ایجاد کرد و پشتیبانی هوایی را مختل کرد نیروی هوایی تنها می توانست در حدود صد ماموریت عملیاتی انجام دهد این کار دست نیروهای عراقی را در استفاده از بالگرد و هواپیما باز می گذاشت.
#ادامه_دارد.......
🔼
♦️
🔼http://eitaa.com/mashgheshgh313
♦️
🔼
♦️
▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️
#سلام_امام_زمانم 💚
هر چند عرصه،تنگ است...
هر چند جان به لب شده ایم...
هر چند طم زندگی از یادمان رفته است...
هر چند شادی،دیرگاهی است به ما سر نزده...
هر چند لب هایمان مدتهاست رنگ لبخند ندیده است...
اما در اعماق قلب هایمان نقطه ی روشن و گرمی است که خبر از آمدنت می دهد...
تو می آیی و جان می گیریم،می خندیم،شادی می کنیم،امیدوار می شویم...
به همین زودی،به همین نزدیکی...
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴
🍂🍃🌸🍃💐
☘💐🌱
🌾🥀
☘️ 🌹﷽🌹
کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼
🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌟#شهید_سید_حمید_میر_افضلی🌟
( قسمت_چهلم)💦💥
⬅️با این حال رزمندگان ما توانستند نیروهای عراقی را از جزیره مجنون بیرون کنند که فاجعه بزرگی برای عراق محسوب می شود به طوری که فرمانده ارتش آمریکا گفته بود:
در حقیقت عملیات خیبر بزرگ ترین و خطرناک ترین و مشکل ترین عملیات رزمی نظامی جهان تلقی می شود، این حمله بطلانی بر این فرضیه است که رزمندگان ایرانی یک مشت بی دست و پای آموزش ندیده هستند.
⬅️این عملیات منجر به تشکیل هسته اولیه نیروی دریایی سپاه پاسداران در آب های هور برای تصرف جزایر مجنون شد. این عملیات در زمره عملیات های مهم با دستاوردها و تجارب جدید در ابعاد گوناگون فرماندهی و مدیریت نظامی، عملیات دفاعی، غافل گیری، طراحی مانور، تاکتیک های نوین، انعطاف پذیری در رزم بود.
⬅️قرار گاه نصرت در طی این مدت همه تلاش خود را نمود و طرح دفاعی ویژه ای برای حفظ جزایر اجرا کرد جاده سید الشهدا و قایق های حامل موشک انداز و صدها طرح دیگر در این قرار گاه طراحی و اجرا شد. با شروع عملیات خیبر و در پی حضور لشکر 41 ثارﷲ در جزایر مجنون سید حمید که به دلیل حضور در عملیات ها شناسایی به چند وچون منطقه به خوبی واقف بود همراه رزمندگان این لشکر در منطقه حضور یافت و نقش محوری خود در این عملیان را ایفا نمود.
⬅️یکی از کارهای عجیب و سخت سید حمید این بود که در بیشتر عملیات ها با پای برهنه شرکت می کرد، راه رفتن در روی آن زمین با خاک های رملی با پوتین هم سخت بود چه رسد با پای برهنه و بدون پوتین.
⬅️آخرین باری که سید را دیدم در گرما گرم عملیات خیبر بود. هیچ وقت یادم نمی رود آن روز رفتم در سنگری که سید حمید آنجا بود روحیه خیلی عجیبی داشت فشار کار و خستگی جنگی که طولانی شده بود حتی برای یک لحظه هم خسته اش نکرده بود به خصوص اصلا معلوم نبود تا یک دقیقه دیگر ممکن است چه اتفاقی برای همه ما رخ دهد اما یک جا بند نمی شد این آخرها دیگر به خورد و خوارک و لباس هم اهمیت نمی داد، فقط می اندیشید که چه کاری موجب رضایت خدا می شود همان را انجام می داد می گفتیم سید چرا پا برهنه می ری می گفت راحت ترم اما واقعا چیز دیگری را می دید که ما نمی دیدیم او افسوس سال های از دست رفته را می خورد همیشه خود را به خاطر آن دوران سرزنش می کرد شب ها با پاهای برهنه در بیابان پر از خار پرسه می زد زمزمه ها و فریادهای شبانه او آشناترین صدا برای نزدکانش بود اندک اندک برهنگی پا برایش عادت شد تا جایی که به سید پا برهنه شهرت یافت.
⬅️ ما در طی عملیات عادت داشتیم شلوارمان را بزنیم تو جوراب که جلوی دست و پایمان نباشد ولی حمید کفشش را می گذاشت کنار نه فقط در این عملیات بلکه در همه عملیات هایی که با سید بودم هیچ وقت کفش نپوشید و پابرهنه بود. برای من خیلی جای سئوال بود که چرا کفش نمی پوشید از سید سئوال هم کردم اما جواب درستی نداد. پیش خودم گفتم شاید نمی خواهد کسی بداند من هم کنجکاو نشدم اما وقعا سخت بود در آن هوای گرم به خصوص در عملیات بیت المقدس که منجر به آزادی خرمشهر شد راه رفتن با پوتین هم سخت بود هوا آن قدر گرم بود که از همه جا بخار بلند می شد.
#ادامه_دارد.......
🔼
♦️
🔼
♦️http://eitaa.com/mashgheshgh313
🔼
♦️
▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 نماهنگ | #شهادت_نامه
مروری برزندگی #شهید_مهدی_زین_الدین
♦️ فرمانده لشکر ۱۷ علیبنابیطالب علیهالسلام
🗓 شهادت شهید مهدی زینالدین ۲۷ آبان ۶۳ براثر کمین دشمن در مسیر سردشت.
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴
🍂🍃🌸🍃💐
☘💐🌱
🌾🥀
☘️ 🌹﷽🌹
کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼
🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌟#شهید_سید_حمید_میر_افضلی🌟
( قسمت_چهل و یکم)💦💥
#سید_پا_برهنه
⬅️طاقت نیاوردم، رفتم به او گفتم چرا این کار را می کنی؟ ما که کتانی داریم، پوتین داریم، سید حرف تو حرف می آورد می خواست یادم برود چی پرسیده ام ولی باز پرسیدم شما چرا هر وقت عملیات می شود کفش ها را در می آوری؟ دوباره گفت این جوری راحت ترم باز هم اصرار من بی فایده بود.
⬅️بعد از عملیات بیت المقدس وقتی دشمن از منطقه جفیر عقب نشینی کرد سید اولین کسی بود که راحت وضو گرفت و روی آن جاده داغ نماز شکر خواند توی عملیات خیبر هم طبق معمول پا برهنه دیدمش، در والفجر مقدماتی هوا خیلی سرد بود من از سرما خوابم نمی برد پاهایم از سرما خیلی درد می کرد یک بار سید حمید با موتور آمد پیش من که احوالی از من به پرسه، پاهایش برهنه بود فکر کردم شاید کفش هایش را جایی گم کرده یا کسی برده اول چیزی نگفتم ولی طاقت نیارودم و گفتم تو پاهات یخ نمی زنه بدون کفش و پوتین؟
گفت این طوری بهتره راحت ترم با تعجب گفتم برای کی راحت تر؟ نگاه طولانی به من کرد و گفت نمی دانم بالاخره برای یکی بهتره بعد هم خندید و رفت به بعضی از بچه ها که صمیمی تر بودند گفت در حالی که خون هم رزمانم، یارانم، دوستان شهیدم برای این خاک ها ریخته چگونه با کفش بر روی این خاک راه بروم.
⬅️ این دنیا برای سید قفس بود قفسی بسیار تنگ، این را از پای برهنه اش فهمیدم به نظر من افرادی مثل خود من جهاد را سنتی یا به عبارت بهتر به صورت رفتاری درک کردیم یعنی می دیدم یک عده می روند می جنگند ما هم رفیتم جنگیدیم می دیدیم یک عده نماز می خوانند ما هم نماز خواندیم می دیدیم یک عده اهل ذکرند ما هم اهل ذکر شدیم ولی در عوض یک عده با رگ و پوست و همه وجودشان جبهه را و همه چیز را درک کردند، آن ها به همه مسائل پیرامون خود نگاه عمیق داشتند یکی از آن ها سید حمید بود سید اعتقاد داشت باید با پای برهنه جنگید از او پرسیدم چرا یا پای برهنه می گفت آقا روی این زمین ها خون شهدایمان و برادرانمان ریخته این زمین ها احترام دارد چه کسی دلش می آید با پای برهنه روی خون رفیق های خودش راه برود تو دلت می آید.
⬅️بعضی ها هم درباره سید حمید مثال بشر حافی را می زدند همان کسی که مشغول عیاشی بود و به دست امام کاظم توبه کرد او با یک کلام امام توبه کرد و تا پایان عمر با پای برهنه بود تا شاید گناهانی که در روی زمین خداوند انجام داد آمرزیده شود.
#ادامه_دارد........
🔼
♦️
🔼http://eitaa.com/mashgheshgh313
♦️
🔼
♦️
▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️
#سلام_امام_زمانم 💚
طلوع کن ای آفتاب عالم تاب
ای نوربخش روزهای تاریک زمین
ای آرام دلهای بیقرار
ای امام مهربان
طلوع کن و رخ بنما
تا این روزهای سخت
اندکی روی آرامش ببینیم
و قرار گیرد زمین و زمان
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴
🍂🍃🌸🍃💐
☘💐🌱
🌾🥀
☘️ 🌹﷽🌹
کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼
🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌟#شهید_سید_حمید_میر_افضلی🌟
( قسمت_چهل و دوم)💦💥
#شیمیایی
⬅️در عملیات خیبر قرارگاه مرکزی در منطقه جفیر مستقر بود کیلومتر ها جاده آسفالت که توسط ارتش عراق طی دوران اشغال منطقه در جفیر احداث شده بود میزان اهمیت این دشت را نمایان می کرد.
⬅️جاده جفیر به طلائیه از سه راهی نزدیک پادگان حمید که به سه راهی طلائیه مشهور است آغاز شده و پس از عبور از سه راهی جفیر و دشت کوشک به طلائیه می رسد اینجا دهی بود که اوایل جنگ توسط دشمن بازسازی شده بود تا قبل از عملیات خیبر تنها جاده آسفالت منتهی به هور بود من آن روزها در جفیر بودم عراق بدجور شیمیایی زد همه غافلگیر شدیم اصلا انتظارش را نداشتیم یک دفعه سید حمید را آنجا دیدم با مهدی جعفر بیگی آمدند هر دوی آنها شیمیایی شده بودند زیر گردن سید پر از تاول بود اما می خندید می گفت چیزی نیست خودش خوب میشه اما سید خیلی نگران سلامتی مهدی بود. حرف از خودش که می زدم می خندید و می گفت تو مگر کار زندگی نداری که دنبال من راه افتادی همان جا بود که از خونسردی سید وحشت کردم پیش خودم گفتم این سید دیگر همیشگی نیست او رفتنی است یک پیراهن چریکی داشت که آن را در خیبر به من داد چند جایش سوراخ شده بود، نشان می داد سید خیلی ترکش خورده و به روی خودش نیاورده نمی خواست کسی بفهمد او مجروح شده یا به گوش خانواده اش برسد هر چه که به خودش نمی رسید به بچه های دیگر می رسید.
⬅️روز بعد سید شهید شد و من خبر نداشتم بچه ها می آمدند و می گفتند حاضرند یک لباس کره ای نو به من بدهند و آن پیراهن سوراخ سوراخ را بگیرند نمی دانستم چه اتفاقی افتاده اما بو بردم که بی حکمت نیست که برایش نقشه می کشند راضی نشدم تا اینکه خبردار شدم سید شهید شده سعادتی بود که پیراهن دست خودم باقی ماند. چند بار تنم کردم با آن به عملیات رفتم، اما لیاقتش را نداشتم نتوانستم نگهش دارم آن را در یکی از عملیات ها جا گذاشتم هیچ وقت خودم را نبخشیدم زیرا یادگار سید را از دست دادم.
#ادامه_دارد........
🔼
♦️
🔼http://eitaa.com/mashgheshgh313
♦️
🔼
♦️
▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️
توسل به حضرت زهرا(س)
وسط میدان به حضرت زهرا(س) متوسل شد و لحظاتی بعد قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد. پس از اینکه قرآن را بست گفت: «از این معبر نمیرویم، باید از معبر دست راستی، گرای باغ شماره هفت برویم و آنجا به دشمن بزنیم.»
به قدری با قدرت این حرف را زد، که حتی حاج حسین خرازی هم چون و چرایی نیاورد و روی حرف او حرف نزد.
گردانها از همان مسیری که او گفته بود، به طرف دشمن حمله کردند و ساعاتی بعد، منطقه مورد نظر فتح شد. بعدا در بررسیها متوجه شدیم که با انتخاب مسیر، عراقیها را دور زده بودیم!
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊