☘️💐🌾🍁🌼🌴
🍂🍃🌸🍃💐
☘💐🌱
🌾🥀
☘️ 🌹﷽🌹
کتاب_شهید_چمران🌹🍃
🌷🕊زندگی_نامه_و_خاطرات :
شهید_دکتر_مصطفی_چمران 🌷🕊
( قسمت_بیستم)🌹🍃
#عمل_جراحی_بدون_بیهوشی
♦️دکتر منوچهر دوایی پزشک امام خمینی ، کار جراحی پای مصطفی را انجام داد دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی به همراه دکتر دوایی، مصطفی را به اتاق عمل بردند دکتر هرمزی تعریف می کرد که یک ترکش قوزک پای چپ و یک گلوله ران راستش را مجروح کرده بود دیدیم همه تخت ها پر است بالاخره تختی پیدا کردیم و چون داروی بی هوشی وجود نداشت شهید چمران را بدون بیهوشی عمل کردیم یک دفعه دکتر دوایی گفت: ببین دکتر چمران در چه وضعی است. من سرم را بر گرداندم و دیدم فک دکتر چمران تکان می خورد گفتم: آقای چمران درد که ندارید گفت: آقایان به کار خودشان مشغول باشند من هم به کار خودم مشغولم، او با آن حالت در حال ذکر گفتن بود این ذکر خواندن دکتر چمران برای من همیشه یک درس و یادگار بودکه چطور دکتر با آن درد بسیار زیاد عمل هیچ آه و ناله ای نمی کرد و این توانایی تنها از مردان بزرگ حق تعالی میسر است.
♦️مصطفی پایش را گچ گرفته بود اما دلش را نه، راه رفتن سخت اش بود بنابر این، این بار با پرواز کردن خودش را به جبهه رساند به رغم اصرار و پیشنهاد مسئولین و دوستان حاضر نشد که برای معالجه به تهران برود تمام مدت نقاهت را توی ستاد گذراند در حالی که کنار تختش پر بود از نقشه های نظامی منطقه ، نقشه مقدار پیش روی دشمن و حرکت نیروهای خودی.
♦️قدرت جبهه رفتن نداشت اما نگاهش از نقشه ها کنده نمی شد هر روز پیشنهادهای مختلف نظامی مهندسی و حتی فرهنگش را که به ذهنش می رسید یادداشت می کرد و ارائه می داد کم کم زخم های پا بهتر شد دیگر نمی توانست سکون را تحمل کند و با چوب زیر بغل راهی جبهه شد.
♦️نبرد بیست و هشتم صفر پانزدهم دی ماه پنجاه نه که اتفاق افتاد دیگر تاب نشستن نداشت بخشی از نیروها شکست خورده بودند و فاجعه هویزه به بار آمده بود زود دست به کار شد تعدادی از رزمنده ها را جمع کرد و با چند هلیکوپتر که خودش فرماندهی آنها را به عهده داشت با همان چوب زیر بغل آماده حمله به نیروهای پشتیبانی و تدارکاتی دشمن در جاده جفیر به طلائیه شد.
#ادامه_دارد........
http://eitaa.com/mashgheshgh313
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅