eitaa logo
مشق عشق 💞🌷
122 دنبال‌کننده
787 عکس
287 ویدیو
21 فایل
کانال مشق عشق 🌷 نذر فرهنگی 🌷 نشر روایات و کتب شهدای جلیل القدر🌷 eitaa.com/mashgheshgh313 : لینک کانال منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان درباره کانال هستیم @seyedeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 مشخصات: 🤓 : رویای بیداری 💫 🌺خاطرات خانم زینب عارفی ، همسر شهید مدافع حرم - مصطفی عارفی💞 🌷🕊مقدمۀ راوی🕊🌷 قرار گذاشتیم که نامِ یکی بشود شهید و دیگری همسر شهید و هم‌سفر شویم تا بهشت. متن پیش رویتان روایت سیزده‌سال زندگی عاشقانۀ من و مصطفی عارفی است؛ زوج معاصری که در یکی از روزهای پایانی سال 1381، مصادف با عید فرخندۀ غدیر خم، قدم در راه پرپیچ‌ و خم زندگی مشترک‌شان گذاشتند. روایت از جایی شکل می‌گیرد که من در سن 16سالگی، هنگام برگشت از مدرسه، برای اولین‌بار مصطفی را دیدم. با اینکه فامیل هردومان عارفی بود و نسبت فامیلی داشتیم، تا آن لحظه هرگز یکدیگر را ندیده بودیم. ما برای به هم رسیدن تلاش کردیم، برای با هم بودن سختی کشیدیم، برای عبور از گذرگاه‌های دشوار زندگی عاشقانه پل ساختیم، از ناهمواری‌های راه شکوِه نکردیم، اما برای با هم ماندن فرمان خدا را بر احساس خود ترجیح دادیم: «کسانى‌که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جان‌شان به جهاد پرداخته‌اند، نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگاران‌اند.» ولی افسوس که در برهه‌ای از زمان، مصطفی به‌تنهایی پله‌های ترقی را طی کرد، به کمال رسید و ثمرۀ رسالت دنیوی و اخروی خود را هم‌زمان گرفت و من از همراهی او باز ماندم. او حاصل عمر باعزت و بابرکتش را نه با کسالت و بی‌حالی، بلکه با مدد از ائمۀ اطهار درو کرد و نگذاشت ذره‌ای از آن، در گردباد زمان هدر رود. من که سال‌ها پا به پای او آمده بودم، ناگاه باحسرت به پرواز او چشم دوختم. از ترس اینکه مبادا از مسیر حق و حقیقت جدا شوم، از بانو حضرت زینب سلام الله علیها مدد خواستم تا در تربیت طاها و امیرعلی، دو یادگار عزیز مصطفی، حمایتم کند تا انشاءالله بتوانم دو سرباز مخلص و توانا به امام زمان عج تحویل دهم. پس از رفتن مصطفی، نه تنها پیوند ما گسسته نشد بلکه زندگی معنوی من با حس حضور او اغاز شد و این حضور، این همراهی در رؤیا و بیداری تا وصال دوبارۀ ما در محضر خدا ادامه خواهد داشت. بارها به زبان آورده و خواهم آورد که در این راه چیزی جز زیبایی ندیدم. در این کتاب مواردی از مشقت‌های زندگی و مشکلات بی‌اهمیت مالی و کم‌محبتی و بی‌مهری‌های برخی از افراد بیان نشده تا مبادا کینه و کدورتی سر باز کرده و موجبات آزرده‌خاطرشدن آنها را فراهم سازد. هر بار که به گذشته برمی‌گردم، با مرور این خاطرات گاهی اشک، گاهی لبخند و گاهی آه همنشینم می‌شود. زینب عارفی، همسر شهید مصطفی عارفی💞💞💞💞💞💞💞💞 eitaa.com/mashgheshgh313 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•