eitaa logo
مشق عشق 💞🌷
112 دنبال‌کننده
787 عکس
287 ویدیو
21 فایل
کانال مشق عشق 🌷 نذر فرهنگی 🌷 نشر روایات و کتب شهدای جلیل القدر🌷 eitaa.com/mashgheshgh313 : لینک کانال منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان درباره کانال هستیم @seyedeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️🥀❄️🥀❄️🥀❄️ ☘✨ ☔️تنها برای نیست می‌تونی باشی و حضرت زهرا «سلام الله علیها» باشی ☔️اما ‌یه داره باید فقط برای کار کنی نه ریا یاد عزیزش با صلوات🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼 🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌟🌟 ( قسمت_سی و پنجم)💦💥 ⬅️سید حمید به عنوان یک فرمانده توی جبهه مطرح بود اما پشت جبهه هیچ کس او را نمی شناخت یک پیراهن بلند داشت که می انداخت روی شلوارش و یک چفیه هم می انداخت گردنش توی خیابان که راه می رفت هیچ کس نمی دانست او فرمانده است یا مثلا مسئول شناسایی فلان عملیات مهم بوده، حتی بچه هایی که سید را می شناختند بعضی وقت ها شک می کردند که سید بالاخره چه کاره است سید هم هیچ تلاشی نمی کرد تا کسی را از شک در بیاورد یا خود را بشناساند. ⬅️در خط کرخه مسئول خط بود قرار بود یک عده از بچه های رفسنجان بیایند آنجا، آمد به همه سفارش کرد و گفت: نگویید چه کسی مسئول خط است اگر هم پرسیدند طفره بروید نمی خواهم کسی بفهمد یا کسی فکر کند برای پست و مقام به جبهه آمده ام همین آدم کسی بود که در عملیات خیبر سر نماز اشک می ریخت و می گفت خدایا پس کی شهید می شم؟ بچه ها می گفتند: از این دعاها نکن سید ما به تو احتیاج داریم اما می گفت دیگه بسه طاقتم طاق شد نمی توانم بمانم همه دوستانم رفتند و من جا مانده ام رفتنش با این همه دعایی که می کرد زیاد هم دور از ذهن نبود. ⬅️بار دیگر سید را به عنوان فرمانده خط معرفی کردند ناراحت شد می گفت مرا به عنوان مسئول معرفی نکنید با این کار مرا محدود می کنید من نمی خواهم دست و پام بسته باشد اجازه بدهید هر جا نیاز هست بروم هیچ وقت هم به دنبال این نبود که مسئولیت بگیرد می گفت به من نیرو بدهید تا بروم جلو بگویید کار کجاست تا من بروم و انجام بدهم بارها می شد که در شناسایی همراه ما می آمد در خیلی از عملیات ها هم این طور بود می آمد و کمک می کرد کمکش هم همیشه مؤثر بود به تنهایی به اندازه یک گردان در خط اول عملیات موثر بود بارها به صورت مشاور در کنار فرماندهان گردان بود تا مسیر عملیات به خوبی پیش برود سید هیچ پرونده پرسنلی از خودش در هیچ بایگانی جنگی و نظامی به جا نگذاشت زیرا او جنگ را نه یک کار پرسنلی بلکه نوعی تازه ار زندگی جدید می پنداشت البته نیروهای اطلاعات بیشتر این گونه بودند. ⬅️او هیچ گاه خود را پایبند و گرفتار پست و عنوان و درجه و میز و مقام نکرد هر جا حس می کرد که حضورش مفید و موثر است عاشقانه و بدون هیاهو حضور می یافت و وظیفه اش را انجام می داد در آسایشگاه بودیم که سید حمید میرافضلی با قیافه ای خسته و خاک آلود وارد شد یکی از نیروهای جوان بسیجی پرسید این آقا کیست گفتم فرمانده شما برادر میرافضلی است تعجب کرد و گفت: فرمانده ماست؟ گفتم بله، سید آن قدر تلاش می کرد و زحمت می کشید که کسی احساس نمی کرد که او فرمانده باشد ساده و بی تکلف و تلاش گر خستگی ناپذیر بود یک سید داشتیم که از سید حمید عاشقانه یاد می کرد می گفت جوان ها وقتی اقا سید را می بینند و حال او را در نماز و دعا و شجاعت او را می بینند همه مثل او هوایی می شوند. سید با ان صمیمت و چهره دوست داشتنی مورد علاقه همه دوستان بود وقتی سید حمید در جبهه نبود یک احساس غربت و بی پناهی به دوستانش دست می داد. ⬅️خانواده اش می گفتند در جبهه هیچ وقت یک جا بند نمی شد تا ادرس داشته باشد و برایش نامه بنویسیم تماس تلفنی هم که هیچ اگر خودش تماس می گرفت که می گرفت وگرنه چند ماه از او بی خبر بودیم بیشتر وقت ها هم که می آمد بعد از عملیات بود تا ببیند کی مجروح شده، کی شهید شده به وضعیت خانواده شهدا رسیدگی می کرد به مجروحان سرکشی داشت و به مشکلاتشان رسیدگی می کرد در شهر هم باز در خدمت جبهه بود و برای خود هیچ اقدامی انجام نمی داد. ..... 🔼 ♦️ 🔼http://eitaa.com/mashgheshgh313 ♦️ 🔼 ♦️ ▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️