eitaa logo
مشق عشق 💞🌷
122 دنبال‌کننده
787 عکس
287 ویدیو
21 فایل
کانال مشق عشق 🌷 نذر فرهنگی 🌷 نشر روایات و کتب شهدای جلیل القدر🌷 eitaa.com/mashgheshgh313 : لینک کانال منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان درباره کانال هستیم @seyedeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃 زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊 (قسمت 6⃣1⃣ )🌹🍃 (۲) ♦️او به اعتقادات مذهبی خود پایبند بود. در این مورد حجت الاسلام ناصری می گوید: طیب یک عِرق مذهبی خاصی داشت؛ مثلاً، در ماه محرم و رمضان ریش خود را نمی زد، مسجد می آمد و خیلی کارها را کنار می گذاشت در ایام عاشورا، این ها دسته ای داشتند و خرج های زیادی در تاسوعا و عاشورا می دادند یادم هست در عاشورایی صحبتش بود که طیب یازده تن برنج پخته آن موقع هیئت طیب در خرج دادن سر زبان ها بود. یکی از نزدیکان طیب در این باره می گفت: هر شب در حسینیه طیب نزدیک به پنج هزار نفر اطعام می شدند. این رقم در روز عاشورا عجیب و غریب بود. وقتی دسته طیب به تکیه بر می گشت تا ساعت ها مشغول پذیرایی بودیم در آن روزگار سینی های گرد بود که یک نان در کف سینی می گذاشتیم و برنج و خورشت برای سه نفر داخل آن می ریختند. هر کس هر چقدر می خواست می خورد و می توانست غذا ببرد ما در هر تاسوعا و عاشورا بالای بیست هزار نفر مهمان داشتیم. یک بار دیگ های غذا را شمردم. بیش از یکصد دیگ مسی پر از برنج و خورشت برای عزاداران آماده شده بود. یکی از اهالی میدان میوه می گفت: طیب خان صدها گوسفند را گرفته و در میدان رها می کرد این گوسفندها از پس مانده ی میوه و سبزی میدان استفاده می کردند همه می دانستند که این گوسفندها نذر آقام حسین است. دو سه ماه بعد که این ها پروار می شدند محرم فرار رسیده بود. همین عشق به الگوی آزادگان جهان، طیب را نجات داد و این برای اولین بار نیست که عشق به امام حسین فردی را از لجن زار دنیا به عرش آسمان ها می برد و آخرین بار نیز نخواهد بود. ♦️حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان که خانه پدری وی در محله زندگی طیب بوده درباره این خصوصیت وی می گوید: « خصوصیات بارز طیب عشق و محبتش به حضرت سیدالشهدا بود. مجلس روضه خوانی و دسته سینه زنی او در ایام محرم از شلوغ ترین مجالس بود. آن پیراهن مشکی که تنش می کرد به خاطر اعتقادش بود او در عاشورا پا برهنه راه می رفت یا فرض کنید سه روز آخر آب نمی خورد و نذر داشت که در اوج عزاداری تشنه باشد. بیژن حاج رضایی که در آن زمان شاهد بسیاری از رفتارهای پدرش بوده از علاقه مندی پدرش به امام حسین می گوید: پدرم، عجیب حساسیت و علاقه به خاندان عصمت و طهارت به خصوص امام حسین داشت این را واقعا می گویم که او عاشق بود. حتی در برابر بعضی از اعتراضات مادرم درباره خرج های عزاداری اش می گفت: من زندگی ام و پولی را که به دست می آورم دو قسمت می کنم یک قسمت آن را خرج خودم و مردم می کنم و قسمت دیگری را خرج امام حسین، حالا یا برای او عزداری می کنم یا در راه او خرچ می دهم. ارادت به آقا ابا عبدالله تا آخرین روز در وجود طیب ادامه داشت تا اینکه سه روز بعد از آخرین عاشورا ماجرای پانزده خرداد پیش آمد و .... ادامه_دارد........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃 زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊 (قسمت 7⃣1⃣ )🌹🍃 ♦️می گویند جوان و نوجوان به الگو نیاز دارد حتی خداوند نیز در قرآن برای ما اسوه و الگو معرفی کرده تا راه را اشتباه نرویم. در جایی دیگر از قرآن اشاره دارد که برخی به جهنم می روند و علت آن رفاقت با برخی اشخاص است. ♦️روزگاری بر این شهر و دیار گذشت که اسوه های جوانان ما افرادی بودند با ویژگی های خاص خود حق می دادند و حق می گرفتند. چاقو کشی، زور زیاد، صدای خشن، سبیل کلفت، موهای فرفر روی سینه ، یقه باز تا وسط شکم ، عربده کشی، دیوانه بازی، خاموش کردن سیگار روی دست، فدای برادر، خاک زیر پای رفیق ، تعدد بخیه ها به خصوص بخیه های روی صورت، آمار دعواها و ... این ها در جامعه ی آن دوران ارزش محسوب می شد و به آن افتخار می کردند البته زیاد از آن دوران فاصله نگرفته ایم. شاید کمتر از نیم قرن از اوج این مسائل می گذرد. هر چند همه ارزش ها آن زمان ها این مسائل نبود آن ها احترام و ادب هم داشتند. ضعیف کشی نمی کردند احترام ناموس مردم را داشتند و ... بسیاری از افراد در کنار صفات یاد شده به صفات جوانمردی نیز آراسته بودند. ♦️در آن دوران جوان ها در اجتماع بودند و اسطوره های آن ها در دسترس بودند اما متاسفانه جوان امروزی توی خانه و با اینترنت و ... سرگرم شده الگوی جوان امروزی عده ای فوتبالیست و خواننده شده اند کسانی که بویی از معرفت و جانمردی نمی دهند و صد افسوس که ثروت بیت المال به جیب این الگوهای کاذب ریخته می شود، تا هر روز با چهره ی مردانی زن نما و بی هنر بیشتر مواجه شویم زمانی که طیب طیب در تهران راه افتاد، لوطی ها و گنده لات های زیادی در تهران بودند شاید هر محله حداقل یک گنده لات برای خودش داشت در آن زمان امنیت محله ها خصوصاً در زمان ضعف دولت مرکزی با این لوطی ها دچار فساد می شدند و از طریق زور امرار معاش می کردند اما اکثر آن ها انسان های خوبی بودند لوطی ها هر کدام صفتی با یک ویژگی داشتند که به آن خوانده می شدند و معمولا هر کدام از آن ها از یکی دیگر از گنده های تهران حساب می بردند و ... اما همه آن ها تائید می کردند که طیب خان از همه لوطی تر است. ♦️او شهرت زیادی پیدا کرد این شهرت حاصل این بود که خیلی سخاوتنمد بود خانواده های زیادی را تحت پوشش قرار داده بود اما وقتی در زندگی او دقت می کنیم به این نکته می رسیم که او به دنبال بزرگ کردن خودش نبود اصلا از شهرت خوشش نمی آمد از دعوا و چاقو کشی فراری بود بنا به گفته خودش فقط برای دفاع چنین کاری می کرد طیب یک بار گنده شد و اسم او روی زبان ها افتاد تا جایی که هر کس می خواست ادعای بزرگی بکند یا در کنار طیب بود یا با او دعوا می کرد تا بگوید من آن قدر قوی هستم که با طیب رو در رو شدم. با معیارهای لوطی های آن زمان به طیب نمره بالایی می دادند مثلا می گفتند چه کسی از همه بهتر است؟ یکی می گفت ناصر فرهاد، چون دعوایی بود و خوب داد می زد یکی می گفت حسن رمضان یخی چون اگه یک سیلی به صورت کسی می زد حتما استخوان های صورتش خرد می شد، اما بعد از مدتی همه بالاتفاق می گفتند: طیب از همه این ها بهتر و بالاتر است و قهرمان لوطی گری است زیرا برای هر کسی لقب می گذاشتند اما طیب تنها کسی بود که لقب نداشت. می گفتند طیب خان از همه بیشتر حبس رفته شاید تا عمرش بیش از هشت بار که یک بار آن به اتهام قتل بود. از همه بیشتر در دعوا پیروز بود از همه بیشتر دست تو جبیش کرده؛ از همه بیشتر پول میز حساب کرده از همه بیشتر سفره انداخته از همه بیشتر دست مردم را گرفته و ... ادامه_دارد........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝🏝 ⚘سلام بر تو ای مولایی که در شب ظلمانی غیبت، مومنان چشم به راه طلوعت هستند و در صبح ظهور، شکرگزار آمدنت...⚘ 🏝 السلام علیکَ فی اللیل اذا یَغشی و النَّهار اذا تجلّیٰ🏝 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃 زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊 (قسمت 8⃣1⃣ )🌹🍃 ♦️اصغر بنایی، معروف به اصغر شاطر یکی ازپهلوانان و لوطی های قدیم بود. او باشگاه و زورخانه شاه مردان را در خیابان انبار گندم اطراف میدان میوه تأسیس کرد. می گفتند هیچ کس مثل او دل و جرئت نداشته هیکل ورزشکاری مناسبی داشت حتی یک نیش و یا جای خراش چاقو روی بدنش نبود اصغر شاطر حریف همه بود هیچ کس نمی توانست با او رو در رو شود. او از دوستان صمیمی طیب خان بود خیلی به همدیگر احترام می گذاشتند اصغر آدم خدا ترسی بود نماز اول وقتش ترک نمی شد. ♦️ایشان دسته عزاداری بزرگی داشت توی جنوب شهر جمعیتی به بزرگی دسته اصغر شاطر نبود. در دوران جنگ جهانی و زمانی که فقر و ناتوانی بر زندگی هر ایرانی سایه افکنده بود، او هر چه داشت خرج مستضعفان کرد. خانواده اصغر همگی مؤمن و تحصیل کرده بودند پدرش در آن زمان کتابخانه شخصی داشت اصغر یکی از فرزندان شاطر رضا بود. اصغر شاطر چون در خانواده مذهبی رشد کرده بود دارای اعتقادات مذهبی استواری بود او با علما و روحانیون ارتباط داشت. ♦️دوره جوانی اصغر شاطر با دوره سلطنت رضا شاه مصادف بود و باید به سربازی می رفت اما اصغر شاطر زیر بار سربازی اجباری نرفت و چندین بار با افسران و درجه داران درگیر شد کشتی و ورزش های باستانی علاقه خاص او بود سرعت چرخیدن او در زورخانه مثال زدنی بود فن آرنج اصغر شاطر در کشتی زبانزد بود اصغر شاطر بزرگ منطقه میدان خراسان بود مغازه نانوایی ، کبایی و چهار قهوه خانه داشت. باشگاه شاه مردان هم برای او بود، او با توجه به گرایش های مذهبی و آگاهی سیاسی خاصی که داشت دست به انتشار روزنامه ای به نام پیکار زد که اخبار مهم را به مردم اطلاع دهد. ♦️اصغر شاطر به امام حسین و اهل بیت(ع) عشق می ورزید. بارها به خاطر دسته جات سینه زنی و زنجیر زنی با مأموران دولت درگیر شد. در دوره رضا شاه که عزاداری ممنوع شده بود در ماه محرم و صفر مراسم روضه خوانی بر پا می کرد. برپا کنندگان چنین مراسمی تحت پیگرد بودند اما اصغر شاطر کوچه را آب پاشی می کرد تا مردم بفهمند که در این مکان مراسم روضه برقرار است. اگر ماموران بو می بردند و میخواستند مراسم را به هم بزنند اصغر شاطر وارد میدان می شد و با درگیری ماموران را مشغول می کرد تا شرکت کنندگان در مراسم روضه خارج شوند بارزترین خصلت اصغر شاطر یتیم نوازی بود. تا آخرین لحظات زندگی اش به خانواده های یتیم و بی سرپرست می رسید. ♦️اصغر شاطر جوانی حدوداً سی و پنج ساله بود که مریض شد و در بیمارستان روس ها بستری شد چند روز بعد در نهایت ناباوری خبر مرگ او پخش شد خیلی ها اعتقاد داشتند که عقاید ضد کمونیستی اصغر باعث شد که او را بکشند به هر حال یکی از لوطی های بامرام و بزرگ تهران که همه احترام او را داشتند در سال ۱۳۲۳ از دنیا رفت. پس از مرگ اصغر شاطر، مادرش تمام اموال او را به غیر از باشگاه و نانوایی فروخته و پول آن را در قم به آیت الله بروجرودی تحویل می دهد. طیب خان خیلی از مرگ اصغر ناراحت بود. مراسم تشییع اصغر یکی از بزرگ ترن تجمعات مردمی در تهران بود همه می گفتند با مرگ اصغر شاطر، راه او و دسته عزاداری از بین می رود هر چند چنگیز رضوان راه عزاداری و دسته اصغر شاطر را ادامه داد. اما دسته عزاداری جوانان شهر جنوب شهر بسیار باشکوه تر از قبل توسط لوطی دیگری به نام طیب خان ادامه پیدا کرد. ادامه_دارد........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃 زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊 (قسمت 9⃣1⃣)🌹🍃 (۱) ♦️هفت کچلون یا برادران هفت کچلان به برادران حاج عباسی اشاره دارد که از لوطی ها و به اصطلاح از گنده لات های جنوب شهر تهران در محله باغ فردوس خیابان مولوی به شمار می آمدند. آن ها هشت برادر به اسامی: عباس، محمد، غلامعلی، صفر، شعبان، احمد، محمود و امیر حاج عباسی بودند آنها گرچه هشت نفر بودند و گرچه هیچ یک از آن ها کچل نبودند اما خود نیز خودشان را به همین نام می خواندند ظاهرا از آنجا که در جوانی و نوجوانی با موهای تراشیده و کله های تیغ زده در جلوی مردم ظاهر شده و به اتفاق یکدیگر در دعواها و چاقوکشی ها شرکت می کردند اسم در کردند و به هفت کچلون مشهور شدند. ♦️دار و دسته هفت کچلون جز دوستان و اطرافیان حسین رمضون یخی محسوب می شدند و به اصطلاح دنباله او بودند آن ها در اقدامات و جار و جنجال هایی که حسین رمضون یخی به راه می انداخت به نفع او به میدان می آمدند و مبارزه و بزن بزن راه می انداختند. آن ها در دعوای معروف سال۱۳۳۰ در دسته حسین رمضان یخی بودند و با طیب درگیر شدند سپس با یکدیگر آشتی کردند بعد از آن هفت کچلون عملاً به اطرافیان طیب پیوستند برادران هفت کچلون در جریان وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مانند طیب جز افرادی بودند که به نفع محمد رضا شاه به خیابان های تهران آمدند اما وقایع خرداد ۱۳۴۲ میان لوطی ها دو دستگی و بلکه چند دستگی ایجاد شد عده ای مثل شعبون بی مخ همچنان حامی شاه باقی ماندند و از این طریق به نان و نوایی رسیدند. ♦️جمعی دیگر که شاخص آن طیب حاج رضایی و حسین رمضان یخی بود جز هواداران امام خمینی تلفی شدند که اولی به همراه حاج اسماعیل رضایی به شهادت رسید و حسین مدتی متواری شد و جان سالم به در برد اما هفت کچلون گرچه در ۲۸ مرداد در متن وقایع حاضر بودند اما در ۱۵ خرداد واکنش مشخصی از خود نشان ندادند. طیب را می توان از بنیانگذاران دسته عزاداری در میان لوطی ها دانست. بعد از او حسین رمضون یخی نیز به برپایی هیئت عزاداری و راه انداختن در دسته در ایام دهه ماه محرم اقدام کرد که هفت کچلون نیز جز دسته او بودند. ♦️هفت کچلون بعدها برای خود هیئت مستقلی راه اندازی کردند که هیئت معروف به ابوالفضل ها تا امروز در باغ فردوس برقرار است. در محرم دسته رمضون یخی و هفت کچلون به دسته طیب خان ملحق می شدند و جمعیت بی نظیری جمع می شد. ♦️در آن سال ها در ضلع شمال چهار راه مولوی پرچمی نصب می شد که بر روی آن نوشته شده بود هیئت عزاداران حسینی جوانان جنوب شهر که بر روی آن آرام دو دست به هم پیوسته دیده می شد که نشانی از آن اتحاد و صمیمت طیب خان و حسین رمضان یخی بود. ♦️در میان گردن کلفت ها و لوطی های آن زمان اشخاص بسیاری بودند که هر کدام درگوشه ای از شهر برای خودشان برو بیایی داشتند. برخی از آن ها به دلیل درگیری و شرارت هایی که انجام دادند منفور مردم شدند اما از برخی هنوز نام نیک به جا مانده شخصیت های منفور زیاد هستند. ♦️یکی دیگر از لوطی ها مصطفی بود مصطفی پادگان دادکان که به مصطفی دیونه معروف شد یک بار در روزگار جوانی با طیب درگیری لفظی پیدا کرد. مصطفی با قمه به جلوی خانه طیب رفت. طیب از پنجره خانه اش نگاهی به او کرد و گفت: الان گروهبانی برو هر وقت سرهنگ شدی بیا او هم رفت بعد ها این دو نفر حسابی با هم رفیق شدند. ادامه_دارد........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝🏝 ⚘صدای پای به گوش می‌رسد و من یقین دارم سر سفره مهمانی خدا بهترین‌ها نصیب کسی خواهد شد که دلش، ظهور شما را آرزو کند ... داروندارم تویی از زندگی 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃 زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊 (قسمت 0⃣2⃣)🌹🍃 (۲) ♦️مصطفی برای خودش یلی بود یک بار با ساطور زد تابلوی بالای کلانتری را از وسط نصف کرد همه ترسیده بودند بعد خطاب به آرم شیر و خورشید درون این تابلو فریاد زد: حالا بگو تو شیری یا من؟ یک بار همین مصطفی، در دوران جوانی، با جمع داش مشتی های شب جمعه میرن باغ خاله توی فرح زاد، از آن طرف، روحانی وارسته آقا سید مهدی قوام که خیلی مشتی بوده به باغ خاله می آید. شاگردان آقا سید مهدی، مصطفی را می بینند و می گویند: امشب یک کم مراعات کنید چون آقا سید مهدی قوام آمده مصطفی بلند می شه و میره خدمت آقا و پیشونی آقا سید مهدی رو ماچ می کنه و می گه: ما نوکر سیدها هستیم. آقا سید مهدی می گه: ما می خوایم مثل شما داش مشتی بشیم قانونش رو برای ما بگو مصطفی می گه: قانونش اینه که هر جا نمک خوردی، نمکدون رو نشکنی آقا سید مهدی نگاهی به مصطفی می کنه و می گه: خوب، این قانون ما هم هست اما شما حرف می زنی یا عمل می کنی؟ مصطفی سکوت می کنه آقا سید مهدی میگه: شما این همه نمک خدا رو خوردی چرا نمکدون می شکنی؟ می گن این حرف مصطفی رو زیر و رو می کنه و عوض میشه مصطفی از همان جا با آقا سید مهدی قوام رفیق و عاقبت به خیر می شه. ♦️هیئت محبان الزهرا توی محله پاچنار تهران، یادگار ایشونه یادگار کسی که دیوانه اهل بیت شد و بعد از آن شد مصطفی دیونه. او در بازار مشغول کار شد این اواخر مکه رفت و آدم بسیار مؤمن و متدین و عاقبت به خیر شد. ♦️حالا از دوره لوطی ها و مشتی های آن زمان حداقل نیم قرن گذشته است دوران آن ها تمام شده است. آن ها یکی پس از دیگری در بی خبری رفتند و سبک زندگی مردم هم تغییر کرد اما آنچه از خوبان آن ها مانده نام نیک است که برده می شود. ادامه_دارد........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹