eitaa logo
مسیر بهشت🌹
7.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
9.9هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ من و شوهرم سنتی ازدواج کردیم علاقه زیادی بهم داشتیم مادرشوهرم یه واسطه یکی از اشناهاش که ما رو بهم معرفی کرد منو دید و بعد چند جلسه که هر دو طرف پسندیدیم با هم عقد کردیم دوران‌عقدمون زیاد با هم نبودیم چون یا سرکار بود یا وقتی میومد پیشم با خواهرش میومد خواهرش از ما خیلی بزرگتر بود و چون ازدواج نکرده بود هر جا میرفتیم میومد چند بار به شوهرم‌گفتم اینو نیار گفت مگه چی میشه تنهاست گناه داره کاری با تو نداره که برای خودش راه میاد هیچ کس درک نمیکرد که شاید من بخوام با شوهرم تنها باشم هر جایی که میخواستیم بریم مطابق نظر سوسن بود هر چیزی میخریدیم و میخواستیم بخوریم انتخاب سوسن بود خرید عقدمم به انتخاب سوسن خانم بود هر چیزی‌ میخواستم انتخاب کنم برای خرید عقد سوسن ایراد میگرفت
۲ حسرت همه چیزو به دلم میذاشت ی جوری برخورد میکرد انگار خرید عقد اونه و من هیچ کاره م، مادرشوهرمم برای اینکه روی کارهاش سرپوش بذاره همش میگفت سوسن تابع مد هست و سلیقه ش عالیه خیالت راحت هر چی سوسن انتخاب کرد بهترینه دلم میخواست سر به تن سوسن نباشه ولی زورم نمیرسید ی بار به شوهرم گفت خیلی دلم میخواد دوتایی بریم شام بیرون فقط ی بار، این چند ماه عقدمون همه جا با سوسنیم اصلا دوتایی نبودیم همون یک بار رفتیم بیرون و شام خوردیم خیلی خوش میگذشت وسط شام بودیم که یهو گوشیش زنگ خورد سوسن گریه میکرد میگفت کاش منم شوهر داشتم منو میبرد بیرون همین گریه های الکی و مظلوم نمایی کافی بود که شوهرم از کنترل خارج بشه و بگه بریم خونه دنبالش یک کلام گفتم خب بذار شام بخوریم وسط شامیم با صدای بلند گفت درد بی درمون بخوری سوسن ناراحته تو بفکر غذایی؟
۳ دلم شکست ولی حرف نزدم و راه افتادیم وقتی رسیدیم در خونشون سوسن با ی غرور خاصی اومد جلو نیم نگاهی بهم انداخت و گفت دیدی برگشتی؟ باید از اول منو میبردید که اینجوری برنگردید اون شب بدترین شب زندگیم بود جون حتی شام منم سوسن انتخاب کردم دو تا جاری هامم دل خوشی ازش نداشتن و میگفتن که زندگی ما رم خراب کرده عروسی کردیم و رفتیم سر زندگی مون اما رفتارای سوسن تمومی نداشت وقتی میدید با شوهرم خوبم ی کاری میکرد دعوامون بشه ی بار خونه پدرشوهرم بودیم که بابام بهم زنم زد رفتم حیاط و حرف میزدم باهاش که صدای سوسن به گوشم خورد داداش زنت دوست پسر داره؟ اخه انگار اونور گوشی مرد هست حواست باشه شوهرم فوری اومد سراغم و وقتی دید بابام اونور خط هست شرمنده رفت ی گوشه ای یا وقتی موهام رو رنگ کردم ❌❌
۴ سوسن همش‌میگفت این رنگ و زنهای خ*ر*ا*ب میذارن داداش چرا به زنت اجازه دادی این رنگی کنه شوهرمم با اینکه انتخاب رنگ موهام کار خودش بود ولی کلی سرزنشم کرد ی دفعه با همسرم سر موضوعی دعوامون شد و خانواده ها متوجه شدن سوسن رفته بود برای شوهرم دختر پیدا کرده بود و میگفت اینو طلاق بده بیا برات دختر پیدا کردم حتی دو بار براش رفت خواستگاری دیگه اذیت هاش بی نهایت شده بود تا اینکه ی نفر براش ی خواستگار اورد از خوشحالی میخواست پرواز کنه پسر خوبی بود و افتخار سوسن این بود که مجرده وضع مالی خوبی هم داشت جواب مثبت دادن و فوری عقد شدن از نگاه پسره مشخص بود که چقدر دوسش داره وقتی عروسی کردن ی روز سوسن همه مارو دعوت کرد خونشون تا قبل از اومدن شوهرش شروع کرد به اعتراف که باعث کدوم دعوا تو زندگیمون بوده و کی زندگی مارو بهم زده
۵ باورم‌ نمیشد که چقدر بدجنس بوده گفت من از همه تون حلالیت میخوام چون دیگه کاری با زندگیتون ندارمو میخوام منو ببخشید جاری هام از ترس شوهراشون بغلش کزدت و بوسیدنش اما من نه گفتم ازت نمیگذرم و واگذارت میکنم به خدا تو خیلی منو عذاب دادی به شوهرمم گفتم پاشو بریم وقتی اینارو فهمیدی که خواهرت چیکار کرده یا میای یا اگر تنها برم ازت جدا میشم شوهرمم دنبالم اومد و از خونشون بیرون اومدیم تو مسیر خیلی شرمنده بود تنها چیزی که گفت این بود تا زمانی که تو نخوای نمیریم خونه ش فقط منو ببخش پوزخندی بهش زدم و گفتم پس فراموش کن خواهری داری .