eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
639 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بالاخره سقوط هواپیما🛩 را مهار می کند. ولی، جوابی نمیشنود. نگاه بغض نشسته اش روی خشک میشود و سیل اشک😭 بر چشمانش جاری میشود 🔹چقدر درد اور است چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به باران نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند💔 🔸تیمسار ، بزرگ مردی که در مکتب پرورش یافت. مجاهدی که زهد و بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها💗 در برداشت. 🔹مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش عشق♥️ و از خودگذشتگی و کرامت بود، که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با ی خویش👌 🔸از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی تعالی گام برندارد🚷 و سربازیش برای رفیق ازلی‌اش به‌نحو احسنت انجام دهد✅ به راستی او ، اما همه بود. 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
☘با شهدا گم نمی شویم☘ 💥اگــر خـواستے ڪنے، باید منتظر مرگ باشے ❗️ولےاگر عاشق💓 شدے دوان دوان سمتِ فـدا شدن ⚡️در راهِ معشـ❣ـــوق میــــــــــروے! این خاصیت ڪسانے اسـت ڪه در فڪرِ شـدن هسـتند! 🌷 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
«شهید مدافع حرم »❤️ 🍃یکی از دوستان شهید از قول مادر شهید روایتی نقل می‌کند: بار آخر که محمد زخمی شد و برگشت، به مادرش گفته بود لیاقت شهادت نداشتم، چون تو از ته قلبت راضی به رفتن من نیستی! مادر دلت را با خدا ✨صاف کن تا خدا مرا ببرد. همین اتفاق هم افتاد. گویی مادرش خواسته محمد را اجابت کرد. وقتی رفت دیگر برنگشت و در مسیر دمشق درعا، در جنوب سوریه به شهادت رسید. 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌼سلام ای قرار دل💘 بیقرار 🍀سلام ای شب🌙 انتظار 🌼بیا ای دل فاطمه 🍀رو زخم دل 💔شیعه مرحم بزار😞 🌸🍃 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🌳🌴🌳🌴🌳 💥دیدارتان چه عظیمی ست منِ مُرده را صبـ🌤ــح که می‌شود دوباره می‌دهد 😍 🌺 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🍁از ویژگیهای برجسته حاج سعید خضوع و بود . واسش بزرگ و کوچک هم فرق نداشت. درمقابل همه متواضع و فروتن بود.👌 🌹 ۹۵ 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
یـه خبـر خوب داریـم📣 ان شاالله دوباره میخوایم طرح معرفی شهید 🌷شهید رو داشته باشیم🌸🍃
🌼 🌼 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃چمدانم رو از ماشین بیرون گذاشت و بدون گرفتن پولی رفت. اونجا همه خانم بودند... هیچ آقایی اجازه ورود نداشت... همه راحت و بی حجاب تردد می‌کردند... اکثر اساتید و خیلی از طلبه های هندی و پاکستانی، انگلیسی بلد بودند... حس فوق‌العاده‌ای بود... مهمان نواز وخون گرم... طوری با من برخورد می‌کردند که انکار سالهاست من رو می‌شناسند... مسئولین مکتب هم پیگیر کارهای من شدند... چند روزی مهمان شون بودم تا بالاخره به کشورم برگشتم... یکی از اساتید تا پای پرواز هم با من اومد... حتی با وجود اینکه نماینده کشورم و چند نفر از امور خارجه و حراست بودند ، اون تنهام نگذاشت... سفر سخت و پر از ترس و اضطراب من با شیرینی بسیاری تموم شد که حتی توی پرواز هم با من بود... نرفته دلم برای همه‌شون تنگ شده بود... علی‌الخصوص امیرحسین که دست خالی برمی‌گشتم... هرگز فکرش رو هم نمی‌کردم بیشتر از هر چیز، تازه باید نگران برگشتم به کانادا باشم... از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود... با صورت مملو از خشم وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود اولین بار بود که من رو با حجاب می‌دید... مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند... پدرم تا خونه ساکت بود... عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده... ...... ✍ نویسنده 🌷 🖇 🌷