eitaa logo
مسجد المهدی (عج)سمنان
435 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
736 ویدیو
28 فایل
سمنان شهرک انقلاب مسجدالمهدی (عج) 🌹 برگزاری مراسمات مذهبی ، فرهنگی وهیئت کانون خادمیاران رضوی ،دعای ندبه شهرستان و.... رسانه مسجدمحله محور 🇮🇷 کانال: http://eitaa.com/masjed_almahdisemnan گروه: https://eitaa.com/joinchat/4247912684C6fa615acb8
مشاهده در ایتا
دانلود
... 😭 السلام علیکم یااهل بیت النبوه😭 السلام علیک یا اباعبدالله 😭 🏴آجرک الله یاصاحب الزمان فی مصیبت جده😭 مقتل نوشته،امام از کسی که ازکوفه می‌آمد، پرسید:ازکجا می‌آیی؟ گفت: از کوفه.از آنجا بیرون نیامدم؛جز آنکه مسلم بن عقیل و ‌هانی بن عروه را کشته و به دارآویخته در بازار قصابان دیدم؛در حالی که سرهایشان را برای یزید فرستاده بودند... ابی عبدالله گریه کرد و فرمود: انالله وانا الیه راجعون...😭😭 اما این چندبیت زبانحال جناب مسلم...التماس دعای فرج...🤲😭 من‌ازاین فاصله نالم که نیایی ای‌کاش😭😭 دستم ازپشت که بستندبه من خندیدند😭😭 شانه‌ام را که شکستند به من خندیدند😭😭 چشم صیادبه چشمان ترم  بود که زد😭😭 پیش جلاد دلم یاد حرم بود که زد😭😭 ازروی بام نگاهم به سوی شام اُفتاد😭😭 پیکرم بعد سرم از لبه‌ی بام  اُفتاد😭😭 پیکرم خوردزمین فاطمه نالید حسین😭😭 سرِمن روبه سوی قافله غلطیدحسین😭😭 سوختم بسکه نمک برجگری پاره زدند😭😭 بدنم را سر بازار به قناره زدند😭😭 بدنم ماندوغمی تازه،سرم را بردند😭😭 می‌خوردتاب به دروازه،سرم را بردند😭😭 دیدی آخرکه به کارم گره اُفتادای داد😭😭 سرِمن را به سوی شام فرستاد ای داد😭😭 من تمامیِ مسیرِ اُسرا را دیدم 😭😭 کربلا کوفه و شام و شهدا را دیدم😭😭 قبلِ تو آمده‌ام شام بگویم  نزنید😭😭 سر هر کوچه و هر بام بگویم نزنید😭😭 ناله‌ام در دلِ شامات امان از زینب😭😭 پشت دروازه‌ی ساعات امان از زینب😭😭 آتش وخاروخس وسنگ وسنان رادیدم😭😭 معجرسوخته‌ی دخترکان را دیدم 😭😭 یاالله😭😭😭😭 گیسویی را دو سه تا چنگ عوض کرد حسین😭😭 چهرات را اثر سنگ عوض کرد حسین😭😭 تیغ و تیر و غضب و قهر،خدا رحم کند😭😭 لشگری رفته از این شهر، خدا رحم کند😭😭 لشگری رفته که با پیرهنت برگردد😭😭 رفته همراهِ عقیقِ یمنت برگردد😭😭😭 حسین جانم میا به کوفه...😭😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین 🤲😭 الهی به حق قلب مضطر بی بی زینب جان سلام الله علیها عجل لولیک الفرج 🤲😭😭😭 http://eitaa.com/masjed_almahdisemnan •┈••✾🍃🌸🍃🌸🍃✾••┈c
... 😭 السلام علیکم یااهل بیت النبوه😭 السلام علیک یا اباعبدالله 😭 🏴آجرک الله یاصاحب الزمان فی مصیبت جده😭 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آورد روز دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل همچین روزی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیل نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) http://eitaa.com/masjed_almahdisemnan •┈••✾🍃🌸🍃🌸🍃✾••┈c
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه 🥀 آجرک الله یاصاحب الزمان 🥀 ادرکنی یاابانا و لاتهلکنی🤲😭 لبیک یامهدی جانم 🥀 الهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🤲🥀😭 ... 😭 السلام علیکم یااهل بیت النبوه السلام علیک یااباعبدالله الهی جان بی‌مقدارم بفدای چشمان خونبارت یابن الحسن آقاجانم😭 اذن‌میفرماییدباشماهم ناله شیم؟ شب ســـوم دل من راهـیِ ویرانه شده😭 میهـــمان حـــرمِ دخــتـــر دُردانه شده😭 بال و پرسوخته ای بازدرآن نیمهٔ شب😭 دورِ شمع سرِ باباست که پروانه شده😭 اهل روضه،دختر سه ساله دیدی ...؟ سه ساله کجا تنهایی و وحشت بیابان تاریک کجاااا؟😭 رقیه بودو تاریکی و سکوت بیابان😭رقیه بودوتنهایی و ترس ودرد پاهای تاول زده و تن نحیف تازیانه خورده😭رقیه بودو افتادن از محمل و پهلوی ضرب دیده😭 یه نگاهی کرد دید کاروان رفت و تنهاوغریب بین بیابان تاریک جامونده😭با زحمت به چپ و راست میدویدگاهی بابا رو صدا میکرد گاهی عمه رو صدا میزد😭گاهی داداشش علی اکبر😭دید جوابی از کسی به گوش نمیرسه😭بی پناه،آواره ،وحشت زده ،کناربوته خار،پناه گرفت😭 نانجیب زجر و سنان، دنبالش میگشتن،دیدن بوته خارمیلرزه،آمدن جلوتر دیدن سه ساله ابی عبدالله ،اونجا پناه گرفته،نانجیب، بی رحمانه چنان با لگد برپهلوی سه ساله زد....😭😭😭 طفلک رقیه نفسش رفت😭😭😭 خیلی سخته،بچه باشی و گم بشی، چشمات دنبال عزیزی باشه که پیدات کنه،ولی جاش دوتا نانجیب سنگ‌ دل بیان سراغت😭😭😭😭😭 امان امان😭😭تا اینجا رقیه جان فقط باباش رو صدامیزد😭اما این زجر نانجیب با دست سنگینش چنان سیلی زد،رقیه دوباره زمین خورد😭دست به صورت گرفت اینبار دیگه بابارو صدا نزد😭صدا زد عمو عباس کجایی....😭😭😭😭😭 ای وای حسین جانم....😭😭😭😭 جان فدای دل آن دخترکی که می گفت:😭😭 به زمین خوردم وناچاربهم ریخته ام😭😭 روسری سوخت،سرم سوخت،حجابم افتاد😭😭 وسط کوچه و بازاربهم ریخته ام😭😭😭 خبری ازپدرم نیست،مرابرده ز یاد!!!😭😭 اصلا انگارنه انگاربهم ریخته ام😭😭😭 جانم رقیه جان ،جانم رقیه جان😭😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین 🤲😭 الهی برقیه جان سلام الله علیها عجل لولیک الفرج 🤲😭😭😭😭😭😭 http://eitaa.com/masjed_almahdisemnan •┈••✾🍃🌸🍃🌸🍃✾••┈c
چندخط‌مصییت(اهل بیت علیهم السلام)...: السلام علیک یا اباصالح المهدی ارواحنا له الفداه ادرکنی مولاجان ولا تهلکنی 🤲🥀 لبیک یامهدی جانم 🥀 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🤲😭🥀 ... 😭🥀 السلام علیکم یااهل بیت النبوه 😭 السلام علیک یا اباعبدالله 😭 آقاجانم بفدای شال عزایت و چشمان خونبارت صباحاومسا...اذن‌میفرماییدباشماهم ناله شیم؟😭😭 روز چهارم محرم متعلق به گل پسرای بی بی زینب جانه...باچندبیت اشاره می‌کنیم و التماس دعای فرج 🤲😭 بی بی زینب جان روبه برادرش حسین فرمود...برادرم.... رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم😭 این فیض رو سپید شدن رو زمن مگیر😭 هم دختر شهیدم و هم خواهر شهید😭 این مادرشهید شدن را ز من مگیر😭😭 باید عزیز را به فدای عزیز کرد😭😭 درخیمه غیر این دوعزیزی نداشتم😭😭 غیرازدوطفل خود که به قربان توکنم😭😭 فرزنداگر چه که همه دنیای مادر است دنیایِ بی توهیچ به دردم نمی‌خورد😭😭 هیچکی نباشه اما سایه ی تو بالا سرم باشه داداش...😭برا همین بود تاشام بلا ،سایه سرمبارک ابی عبدالله از روی نیزه بالا محمل زینب بود…😭😭😭 اماوقتی‌این آقازاده هارو شهید کردن،نمیدونم ابی عبد الله باچه حالی آورد سمت خیمه‌ها 😭 اماهمه ی زن ها از خیمه ها بیرون اومدن، یکی میگه: محمد، یکی میگه: عون! به سر و صورت میزدن،یه وقت دیدن مادرِ شهید نیست...!؟😭😭 هر کی رو زمین افتاد اول زینب بیرون اومد،رفتن سراغ زینب دیدن گوشه ی خیمه نشسته😭😭خانوم عزیزات رو آوردن، اینجا نشستی!😭فرمود: بیرون نمیام،با خودم گفتم: شاید حسین منو ببینه خجالت بکشه...😭😭😭 آی غریب خواهر حسین...😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین 🤲😭 الهی بحق عظمت و حرمت بی بی زینب جان سلام الله علیها، عجل لولیک الفرج 🤲🤲🤲😭😭😭 http://eitaa.com/masjed_almahdisemnan •┈••✾🍃🌸🍃🌸🍃✾••┈c┄
(2) محرم عبدالله بن حسن(ع) ... 😭🥀 السلام علیکم یااهل بیت النبوه 😭 السلام علیک یا اباعبدالله 😭 آقاجانم بفدای شال عزایت و چشمان خونبارت صباحاومسا...اذن‌میفرماییدباشماهم ناله شیم؟😭😭 ♦️ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم ♦️از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم ♦️آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو ♦️کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم ♦️فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم ♦️تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم ♦️جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت ♦️بانک مادر مادرِ زهرا در این صحرا شنیدم ♦️گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان ♦️بر سر دست تو من قربانی شش ماه دیدم ♦️کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو ♦️با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم ♦️دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد ♦️سر چه باشد تیر عشقت را بجان خود خریدم ♦️تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد ♦️تو برفتن رو نهادی من زماندن دل بُریدم ♦️جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا ♦️تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم ⬅️اجرومزده همه شما عزاداران با بی بی دو عالم فاطمه(س) انشاالله به برکت این شب‌ها و روزهای محرم حاجت روا بشید روز پنجم محرم است می دونم گرفتاری .حاجت داری مریض داری جون داری حاجتت رو از یتیم امام حسن بگیر عبدالله بن الحسن قربون غریبیش برم مثل باباش امام حسن(ع) خیلی غریب بوده..این آقازاده خیلی روضه ی جانسوزی داره دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون ابا عبدالله الحسین ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت.خیلی مواظبشون بود مخصوصا عبدالله بن حسنو صدا زد خواهرم. زینبم مواظب عبدالله ام باش خواهرم مواظب یادگار برادرم امام حسن باش. زینب جان این نانجیبها رحم ندارن. دیدی قاسمم شهید کردن علی اکبرم قطعه قطعه کردن ‌روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن خواهرم اینا رحم ندارن.زینب ‌مواظب یادگار حسنم باش دستهاش رو گذاشت توی دست عمه دستش به دست عمه جانش زینبه بالای تل زینبیه یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش امام حسین داخل گودی قتلگاه است. دور تا دور عمو رو گرفتن شمشیرها بالا میره پایین میاد دیگه طاقت نیاورد دستش رو از دست عمه كشید،داره میدوه،اصلاً مهلت نداد،نه با كسی خداحافظی كرد،نه با كسی وداع كرد،نه با كسی حرف زد،نه زره پوشید،نه سپر پوشید،یه بچه ی یازده ساله،اصلاً این بچه رجزشم با بقیه فرق داشت، هر كی می رفت میدون می گفت: اَنا بن الفلان و بن الفلان، من پسر فلانی ام ،طایفه ام فلان جاست،اما این بچه رجزش با همه فرق داشت، می دوید هی می گفت والله لَا أُفَارِقُ عَمِّی می گفت: عموم تنهاست، من تنهاش نمی ذارم دید دور عموش حلقه زدند، دید یه نفر شمشیر برهنه رو بالا برد،الان سر عمو رو جدا میكنه، تا شمشیر اومد پایین دیدن این پسر یازده ساله دستش رو سپر كرد،شمشیر فرود اومد، دست از بازو قطع شد،افتاد تو بغل عمو، دست قطع شده، می دونی چی گفت؟مقاتل نوشته اند این بچه ی یازده ساله تا افتاد تو بغل عمو، دستش قطع شد دیدن گفت:وای مادر. امام صادق علیه السلام فرمود:ما اهلبیت تو مصائب و شدائد، هر جا بهمون سخت بگذره اسم مادرمان فاطمه رو صدا می زنیم،نمی دونم شاید بازوش رو وقتی با شمشیر زدند یاد بازوی فاطمه افتاد، افتاد تو بغل عمو، داره دست و پا می زنه،یه بچه ی یازده ساله ای عمو،دستم و دادم تا كه،شبیهه سقا بشم كاش مثل اكبر منم،یه اِرباً اِربا بشم داشت تو بغل عمو راحت جون می داد،كاشكی می گذاشتن كار خودش رو بكنه، اگه دشمن یه ذره صبر می كرد ، عبدالله تو بغل عمو جون داده بود،داشت نفس های آخرش رو می كشید،صدا زد حرمله بیآ، یاصاحب الزمان.. نانجیب تیر از کمان رها کرد... سادات منو ببخشید... دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین... جان دادن. یکی ششماهه اش علی اصغر بود... یکی هم عبدالله بن الحسن. دیدن عبدالله داره روی سینه حسین دست و پا میزنه... هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین... الا لعنت الله علی القوم الظالمین التماس دعا http://eitaa.com/masjed_almahdisemnan •┈••✾🍃🌸🍃🌸🍃✾••┈c
... 😭 السّلام عَلیکم یااهل بیت النبوه 😭 السلام علیک یا اباعبدالله 😭 امروز به یاد یتیم امام حسن مجتبی علیه السلام ناله بزنیم بااین اشکهامون برای فرج آقاجانمون دعا کنیم ان شاءالله 🤲😭 مقتل نوشته ابی عبدالله اجازه نمی‌داد قاسم نوجوان میدان بره...اما یوقتی آمد خدمت عمو...یه نامه داد خدمت عمو😭 حسین تااین نامه رو باز کرد دید نوشته بسم الله الرحمن الرحیم من الحسن ابن علی... خط امام حسنُ بوسید...😭بعد فرمود ببینید زره ای اندازه قاسمم پیدا میکنیدیانه؟😭زره پیدا نکردند😭حضرت یه عمامه ای آورد،عمامه را از وسط دونیم کرد یه نیمی رو به سر قاسم پیچید یه نیمی رو هم به صورتش پیچید..‌.فرمود: این بچه قرص قمره میترسم چشمش بزنن...😭😭فرمودعزیز دلم خیلی حواستُ جمع کن، اینا گرگ های خونخوارن... عمو جان خیالت راحت...درسمُ پس میدم،عموعباس رزم یادم داده،علی اکبر استادم بوده،بالاتر از اینا خونِ فاتحِ جمل تو رگهایِ منه،،،امروز کاری کنم همۀ کربلا پر از نام بابام حسن بشه😭 دوتایی همدیگر و بغل کردند،آنقدر این عمو و عموزاده گریه کردند بی حال رو زمین افتادن...😭😭 همۀ شهداخودشون سواراسب میشدن،امامن بمیرم برا یتیم امام حسن،هنوز قدش به اسب نمیرسه😭 ابی عبدالله زیر بغلشُ گرفت قاسم سوار اسب شد،راوی میگه دیدم پاهاش به رکاب نمی‌رسید...😭بالاست رفت سمت میدان...رجزخوند...جنگ نمایانی کرد،بچه هایِ ازرق شامیِ خبیثُ یکی یکی به درک فرستاد،لشگر دیدن عجب جنگ آوری میکنه...! عمر سعدملعون گفت بابایِ اینو من میشناسم،اینا اینطوری از پا نمی افتن...اینو دورش بزنید،سوارها دورش زدن ...اول از دور سنگ بارانش کردند ..😭بعدنی هایِ آتش زده انداختند سمتش قاسم😭رو اسب داره خودشُ نگه میداره😭 یا الله... یه نیزه از یه طرف وارد شد از یه طرف خارج شد😭پسر امام حسن رو خاک افتاد…😭😭ریختن بالاسرش😭😭مقتل نوشته بدن مطهردونفرزیرسم اسبها رفت😭یکی قاسم یکی خود امام حسین😭اما من بمیرم صدای شکستن استخوانهای قاسم از زیر سم اسبها وقتی به گوش می‌رسید که هنوز قاسم جان داشت😭هنوز شهید نشده بود😭😭😭 جان به تن قاسم من نمانده،واویلا واویلا😭😭 تیر عزا بر دل من نشانده،واویلا واویلا😭😭 با تن پر ز رد سم اسبان،چه سازم چه سازم😭😭 له شده پیکرت ز من برد جان،چه سازم چه سازم😭😭 ای مظلوم حسین جااانم 😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین 🤲😭 الهی بحق قلب سوخته و شکسته ی ابی عبدالله در روز عاشورا،عجل لولیک الفرج🤲😭😭😭 http://eitaa.com/masjed_almahdisemnan •┈••✾🍃🌸🍃🌸🍃✾••┈c