eitaa logo
مثنوی معنوی
49 دنبال‌کننده
21 عکس
0 ویدیو
1 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 1 كردن شبان با حق تعالى در عهد موسى عليه السلام [( 1720) حضرت موسى در راه شبانى را ديد كه با خداى خود مناجات كرده و مى‏گويد: بار الها اى خداوند كريم‏] [( 1721) تو كجا هستى تا من خدمتكار تو شده سرت را شانه زده چارقت را بدوزم‏] [( 1722) جامه تو را شسته شپشهايت را بكشم و شير تازه براى آشاميدن تو حاضر كنم‏] [( 1723) دستت را ببوسم و پايت را بمالم و در موقع خواب خوابگاهت را پاكيزه كنم‏] [( 1724) اى همه بزهايم فداى تو باد اى كسى كه حتى در موقع راندن بزهايم هى‏هى و هيهاى من در اين دشت بياد تو است‏] [( 1725) شبان از اين قبيل سخنان همى‏گفت كه موسى (ع) متوجه او شده گفت اى شبان با كيستى و با چه كسى سخن مى‏گويى؟] [( 1726) گفت با كسى هستم كه ما را آفريده و زمين و آسمان از او بوجود آمده‏اند] [( 1727) موسى (ع س) گفت هان چه قدر جسور و خيره سر گشته و مسلمان نشده كافر شده‏اى‏] [( 1728) اين چه سخن بى‏هوده و چه كفرى است كه مى‏گويى بدهان خود پنبه بگذار كه چنين سخنان لغو از آن بيرون نيايد] [( 1729) گند كفر تو دنيا را بد بو كرد و كفر تو حرير دين را بپارچه كهنه بدل نمود] [( 1730) چارق و پا پيچ لايق پاى تو است آفتاب چه احتياجى باين‏ها دارد] [( 1731) اگر دهان از اين سخنان نبندى آتش از آسمان نازل خواهد شد كه همه مردم را بسوزاند] [( 1732) اگر آتش نيامده اين دود چيست كه جان تو را سياه كرده و روان تو مردود درگاه حق گرديده و از اين قبيل سخنان بر زبان مى‏رانى‏] [( 1733) اگر تو مى‏دانى خدا حاكم است چگونه مى‏توان باور كرد كه اين همه بى‏هوده گويى كنى‏] [( 1734) دوستى بى‏خردانه خودش دشمنى است و خداى تعالى از چنين خدمتى كه تو مى‏گويى بى‏نياز است‏] [( 1735) مگر با عمو و دائيت سخن مى‏گويى؟ مگر ممكن است جسم و احتياجات جسمانى از صفات خداوندى باشد] [( 1736) شير كسى مى‏نوشد كه در نشو و نما باشد چارق كسى مى‏پوشد كه محتاج پا باشد] [( 1737) اگر اين گفتگوها براى بنده‏اى است كه حق در باره او فرموده او من است و من خود او هستم‏] [( 1738) و فرمود «انى مرضت لم تعد» [اشاره بخبرى است منسوب بحضرت رسول (ص) كه فرمودند خداى تعالى در روز قيامت مى‏گويد اى فرزند آدم من مريض شدم چرا عيادتم نكردى عرض مى‏كند بار الها چگونه بيمار شوى كه پروردگار عالميانى ندا مى‏رسد آيا ندانستى كه فلان بنده ما بيمار بود اگر او را عيادت مى‏كردى مرا در آن جا مى‏يافتى] من بيمار شدم و عيادتم نكردى زيرا تنها بنده من مريض نشد بلكه من مريض شدم‏] [( 1739) آن بنده‏اى كه گوش و چشمش در خداوند سميع و بصير فانى شده شنوائى و بينايى از خود ندارد اين سخنان در حق او هم سزاوار نيست‏] [( 1740) با خاصان حق سخنان بى‏هوده گفتن دل را مى‏ميراند و نور جان را سياه مى‏كند] [( 1741) اگر تو بمردى فاطمه خطاب كنى با اينكه مرد و زن همه يك جنسند] [( 1742) هر چه هم آن مرد خوش خلق و با حوصله باشد تا مى‏تواند بر عليه تو قيام كرده حتى قصد جان تو را مى‏كند] [( 1743) فاطمه خطاب كردن بزنى مدح اوست ولى اگر بمرد بگويى چون زخم سنان در او كارگر مى‏شود] [( 1744) دست و پا داشتن اسباب آسايش ماست ولى اگر بحق نسبت دهى نقص است‏] [( 1745) او لم يلد و لم يولد است و سزاوار اوست كه بگوئيم نه اولاد كسى است و نه اولادى دارد چرا كه پدر و اولاد در او بوجود آورده است‏] [( 1746) توليد و تولد از خواص جسم است و هر چيز كه مولود باشد در اين سر جوى بوده‏] [( 1747) و از عالم كون و فساد است چون از عالم كون و فساد است حادث بوده و احتياج بمحدث دارد] [( 1748) شبان گفت اى موسى دهان مرا دوختى و از پشيمانى جانم را سوختى‏] [( 1749) آهى جان سوز كشيده جامه خود را بدريد و سر ببيابان نهاد] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
👈 2 عتاب كردن حق تعالى با موسى عليه السلام از بهر شبان [( 1750) از طرف خداى تعالى بحضرت موسى وحى رسيد كه اى موسى بنده ما را از ما جدا كردى‏] [( 1751) تو براى پيوند دادن و وصل كردن مبعوث بپيغمبرى شده‏اى نه براى جدا كردن و نوميد ساختن بندگان‏] [( 1752) تا مى‏توانى در وادى فراق قدم نگذار كه «ابغض الاشياء عندى الطلاق» [عن معاذ ابن جبل قال: قال رسول اللَّه (ص) «يا معاذ ما خلق اللَّه شيئاً على وجه الارض احب إليه من العتاق و ما خلق شيئاً على وجه الارض ابغض إليه من الطلاق» يعنى معاذ بن جبل روايت مى‏كند كه رسول خدا فرمود معاذ خداى تعالى چيزى را در زمين نيافريده كه نزد او محبوبتر از آزاد كردن باشد و چيزى را در روى زمين نيافريده كه در نزد او مبغوض‏تر از طلاق و جدايى باشد ] مبغوض‏ترين چيزها در نزد من طلاق است‏] [( 1753) در درون هر كسى روش و اخلاقى بوديعه نهاده‏ايم و بهر كس اصطلاحى داده‏ايم كه مخصوص او بوده بهمان روش و بهمان زبان سخن مى‏گويد] [( 1754) كه آن روش و آن سخن اگر از او ناشى شود مدح و اگر از تو سر بزند ذم است‏] [( 1755) ما از پاكى و ناپاكى از گران جانى و چالاكى برى بوده اينها مورد اعتناى ما نيستند] [( 1756) من بندگان خود را خلق نكردم كه از آنها سودى ببرم بلكه خلق كردم تا به آنها بخشش وجودى بنمايم‏] [( 1757) از هنديان اصطلاح هند و از سنديان اصطلاح سند پسنديده است‏] [( 1758) من با تسبيح و تنزيه آنها پاك و منزه نمى‏شوم بلكه خود آنها پاك و تسبيح گو مى‏گردند] [( 1759) ما بقيل و قال ظاهرى اهميت نداده بحال خضوع درونى مى‏نگريم‏] [( 1760) ما بقلب خاشع مى‏نگريم اگر چه در الفاظ و عبارات خضوعى نباشد] [( 1761) براى اينكه دل جوهر است و آن چه حقيقت دارد او است و گفتار عرض است و عرض طفيلى جوهر و تابع اوست و اصل مقصود جوهر است نه عرض‏] [( 1762) من لفظ و اضمار و مجاز و محسنات لفظى نمى‏خواهم سوزش دل و سوز و ساز عشق را طالبم‏] [( 1763) آتشى از عشق در خانه دل بر افروز و هر چه لفظ و فكر و عبارت پردازى است آتش بزن‏] [( 1764) اى موسى آداب دانهاى ظاهر با سوخته جانها خيلى فرق دارند] [( 1765) عاشقان را در هر نفس سوختنى است اين طايفه چون ده ويرانى هستند كه ماليات و عشريه ندارد و از آنها آداب ظاهرى نمى‏خواهند] [( 1766) اگر خطا بگويد نگو كه خطا كرده چنان كه خون شهيد را نبايد شست‏] [( 1767) براى شهيدان خون بهتر از آب است و خطاى عاشقان از هر صوابى نكوتر است‏] [( 1768) در داخل كعبه آئين قبله نيست و آن كه بدريا فرو رفته از نداشتن پا تا به چه غم خواهد داشت‏] [( 1769) تو از سر مستان راهبرى مطلب و بجامه چاكان دستور رفو كردن مده‏] [( 1770) ملت عشق از هر دينى جدا بوده و مذهب و ملت عاشقان فقط خداوند است و بس‏] [( 1771) لعل اگر بى‏مهر و نشان باشد پاك نيست عشق هم نشانى دارد كه در درياى غم اگر باشد غمناك نيست‏] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
👈 3 وحى آمدن بموسى عليه السلام از بهر عذر آن شبان [( 1772) پس از آن خداى تعالى در باطن حضرت موسى رازهايى القا فرمود كه بگفتن در نمى‏آيد] [( 1773) آرى ديدن و گفتن را بهم آميخته در در دل موسى سخنانى ريختند] [( 1774) كه چندى از خود بى‏خود شده و زمانى بخود آمده و چندى از ازل بسوى ابد پرواز كرد] [( 1775) ديگر اگر بخواهم در اين خصوص سخنى بگويم دليل بر ابلهى است زيرا كه شرح اين وادى از دائره دانش بيرون است‏] [( 1776) اگر بگويم عقول را از بيخ و بن بر كند و اگر بنويسم قلمها مى‏شكند] [( 1777) چون حضرت موسى اين عتاب را از طرف خداوند شنيد سر ببيابان نهاده در پى چوپان دويدن گرفت‏] [( 1778) و دوان دوان نشان پاى آن سر گشته را دنبال كرده گرد و خاك از دامن بيابان بهوا افشانده و رفت‏] [( 1779) آرى نشان پاى شوريدگان از نشان پاى ديگران ممتاز است‏] [( 1780) گاهى چون رخ در صفحه بيابان بخط مستقيم رفته و زمانى چون فيل اريب مى‏دويد] [( 1781) گاهى چون موج و پرده افراشته علم بالا مى‏رفت و زمانى چون ماهى كه با شكم راه رود قوس نزول ايجاد مى‏نمود] [( 1782) گاه چون رمالها كه رمل مى‏كشند شرح حال خود را در خاك رسم مى‏كرد] [( 1783) بالاخره شبان را يافته و با بشاشت باو گفت مژده مژده كه از طرف خداوند دستورى بتو رسيده‏] [( 1784) تو هيچ آداب و رسوم مراعات نكن هر چه دلت مى‏خواهد بگو] [( 1785) كفر تو دين و دين تو نور جان است تو ايمنى و جهانى بوسيله تو در امانند] [( 1786) اى كسى كه خود معاف بوده و در مقام « يَفْعَلُ اَللَّهُ ما يَشاءُ 14: 27» هستى بى‏محابا با كمال جرأت در بساط اجراء حكم پادشاهى بنشين‏] [( 1787) گفت اى موسى من از اين مقام گذشته و اكنون در خون دل آغشته‏ام‏] [( 1788) من از « سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهى‏ 53: 14» گذشته و صد هزاران سال آن طرف واقع شده‏ام‏] [( 1789) تو تازيانه‏اى زدى كه اسب من بجولان آمده بهوا برجسته و از كنيد گردون گذشت‏] [( 1790) و اكنون لاهوت محرم ناسوت ما است آفرين بر دست و بازوى تو با اين تازيانه‏اى كه زدى‏] [( 1791) اكنون حال من گفتنى نيست و آن چه هم مى‏گويم حال من نيست‏] [( 1792) تو نقش را در آينه مى‏بينى ولى آن نقش نقش تو است نه نقش آينه‏] [( 1793) مرد نى زن دمى كه به نى زده و نوا از آن شنيده مى‏شود آن دم در خور نى است نه در خور مرد] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
👈 4 [( 1794) آگاه باش كه تو اگر حمد بگويى يا سپاس حمد و سپاس خود را عيناً مثل همان سخنان نافرجام شبان تصور كن‏] [( 1795) اگر هم حمد تو در ظاهر نسبت به حمد شبان بهتر باشد نسبت بحق كاملا كوتاه و ناقص است‏] [( 1796) هر چه بگويى و بگويند وقتى پرده برداشته شود آن وقت معلوم مى‏گردد كه آن چه تصور مى‏كردند و مى‏گفتند آن طور نبوده است‏] [( 1797) قبول كردن ذكر تو از رحمت خداوندى است زيرا اين ذكر شبيه بنماز مستحاضه است كه باو اجازه نماز داده‏اند] [( 1798) با اين فرق كه نماز او در حالى است كه بدنش بخون آلوده و ذكر تو قرين دلى است كه با شبيه و تصوير سر و كار دارد] [( 1799) خون را با آبى مى‏توان شستشو كرد ولى باطن نجاستها دارد] [( 1800) كه او جز با آب لطف كردگار از درون مرد پاك نخواهد شد] [( 1801) در حال سجده كاش از غير خدا رو بگردانى و معنى سبحان ربى را بدانى‏] [( 1802) تا آن وقت با حال پشيمانى بگويى خداوندا اينك ببين كه سجود من چون وجودم شايسته تو نبوده تو بدى مرا با نكوى‏ى پاداش ده‏] [( 1803) چنان كه زمين اثرى از حلم و عفو پروردگار دارد كه نجاست را مى‏برد و گل مى‏پرورد] [( 1804) تا پليديهاى ما را بپوشاند و در عوض غنچه‏ها و گلها بروياند] [( 1805) پس آن كسى كه در سخا و بخشش كمتر و بى‏مايه تر از خاك بوده خود را طورى ديد كه كافران ديدند] [( 1806) همان كه از وجودش گل و لاله نرسته و در عوض همواره طالب فساد پاكيها بوده است‏] [( 1807) همين كه خود را چنين ديد گفت من در رفتار خود از خاك هم عقب تر رفته‏ام وا حسرتا كاش من خاك بودم [اشاره به آيه آخر سوره النبأ كه مى‏فرمايد يَوْمَ يَنْظُرُ اَلْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ اَلْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً 78: 40 يعنى روزى كه به اعمال گذشته خود مى‏نگرد و كافر مى‏گويد كاش من خاك بودم]] [( 1808) كاش از عالم خاك سفر نمى‏كردم و چون مرغ در اين خاكدان دانه‏اى مى‏چيدم‏] [( 1809) من كه سفر كردم راه مرا امتحان كرد آخر من از اين سفر چه بدست آوردم‏] [( 1810) از اين جهت بطرف خاك متمايل مى‏گردد كه در جلو رفتن سودى در مقابل خود نمى‏بيند] [( 1811) عقب بر گشتن او از راه حرص و آز است و در راه او هيچ صدق و نيازى نيست‏] [( 1812) و گرنه هر گياهى كه مايل ببالا رفتن باشد همواره در رشد و نمو و حيات است‏] [( 1813) ولى همين كه سر بسوى زمين خم كرد كمى و خشكى نقص و غبن او شروع شده است‏] [( 1814) وقتى روحت متمايل ببالا باشد رو به ازدياد مى‏روى و مرجعت بالا خواهد بود] [( 1815) و اگر نگون سار بوده متمايل به پستى و دنيا هستى غروب كننده و آفل هستى و خداوند آفلين را دوست نمى‏دارد [1]] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
👈 5 سؤال موسى از حق تعالى در سر غلبه ظالمان [( 1816) حضرت موسى عليه السلام عرض كرد بار الها اى كريم كار ساز اى كسى كه يك دم ياد تو بمنزله يك عمر جاودانه است‏] [( 1817) چشم من در آب و گل نقش كجى ديد و دلم چون ملايكه اعتراض كرد] [( 1818) كه در ساختن يك نقش و كاشتن تخم فساد در آن نقش چه مقصود و منظورى هست؟] [( 1819) براى چيست كه آتش ظلم و فساد افروخته مسجد و سجده كنندگان را بسوزانند] [( 1820) و با آتش آن مايه خونابه و زردابه را با هم جوش دهند تا نتيجه تضرع و زارى و عجز و لابه از آن حاصل گردد] [( 1821) من يقين دارم كه اينها همه عين حكمت است ولى مقصود من اين است كه يقين من بعيان و ديدن مبدل شود] [( 1822) يقين من مى‏گويد سخن مگو و خاموش باش ولى حرص و اشتياق ديدن بمن امر مى‏كند كه بگو و بخواه‏] [( 1823) راز خود را بملائكه نشان داده و به آنها فهماندى كه چنين نوشى بنيش مى‏ارزد] [( 1824) چرا كه نور آدم را بفرشتگان آشكار عرضه كردى و مشكل آنها را حل كردى‏] [( 1825) حشر و زندگى جهان ديگر بيان مى‏كند كه سر مرگ چه چيز است زيرا مرگ مقدمه حشر است چنان كه ميوه و ثمر درختان سر وجود برگها را ظاهر مى‏سازد] [( 1826) راز خون و نطفه و حكمت پيدايش آنها ظهور آدم و حسن آدمى است و هر بيشى مسبوق به كمى است‏] [( 1827) هر كس و لو اينكه بكار هم آشنا نباشند در موقع نوشتن اول لوح را مى‏شويد پس از آن در آن حروف و كلمات مى‏نويسد] [( 1828) دل را از اشك خوارى خون مى‏كند] [( 1829) وقت شستن لوح بايد فهميد كه اين لوح بالاخره دفتر خواهد شد] [( 1830) وقتى اساس خانه‏اى را بنياد كنند بنياد اول را خراب مى‏كنند] [( 1831) براى اينكه آب گواراى صاف از زمين بيرون آورند اول گل و خاك برمى‏آورند] [( 1832) بچه‏ها از حجامت گريزان و گريانند چون سر اين عمل را پى نبرده‏اند] [( 1833) ولى آن كه مرد است بحجامت كننده زر و مال مى‏دهد و نيش تيغ خونريز حجام را نوازش مى‏كند] [( 1834) حمال براى برداشتن بار سنگين مى‏دود و بار را از ديگران مى‏ربايد] [( 1835) جنگ بار بران را براى حمل بار ببين و بدان كه كوشش كسى كه عاقبت كار را مى‏بيند اين طور است‏] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
👈 6 [( 1836) چون سختى اساس راحت است [اقتباس از آيه شريفه إِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ يُسْراً 94: 6 ] تلخيها هم پيشواى شيرينى است‏] [( 1837) بهشت بمكروهات، پيچيده شده و جهنم هم لفافه‏اش شهوت است [اشاره بحديث «حفت الجنة بالمكاره و حفت النار بالشهوات» يعنى بهشت بمكروهات پيچيده شده و آتش بشهوات [ ( 1838) تخم و مايه آتش كه تو را مى‏سوزاند شاخه تر است كه شهوت تو است و آن كه در آتش سوخته شد قرين حوض كوثر خواهد گرديد كه از بركت همان ثانياً با صورت‏ زيبايى داخل بهشت شود [اشاره بحديث مروى از حضرت رسول (ص ع) كه فرمودند روز قيامت چون اهل بهشت ببهشت و اهل دوزخ بجهنم مى‏روند از طرف خداى تعالى ندا مى‏رسد كه هر كس را در دل بقدر حبه ارزنى ايمان باشد از دوزخ بيرون آورند پس عده‏اى از اهل نار را بيرون مى‏آورند كه سوخته‏اند و آنها را بكوثر مى‏اندازند.]] [( 1839) هر كس كه در زندان قرين محنت و بلا است آن محنت جزاى يك شهوتى است‏] [( 1840) و هر كس كه در قصر قرين نعمت است جزاى جديت و محنتى است كه تحمل نموده‏] [( 1841) هر كس را ديدى با داشتن سيم و زر از ديگران ممتاز است بدان كه او در كسب زر و سيم بيش از ديگران پا فشارى كرده است‏] [( 1843) بلى هر چيز را سببى لازم است فقط كسى مى‏تواند سببها را كنار گذاشته و ابطال كند كه جانش در بيرون عالم طبيعت است‏] [( 1842) آن را كه بى‏سبب و بدون چشم طبيعى مى‏بيند نگذار تو كه اهل حس بوده و در اين عالمى بسبب گوش دار و اسباب فراهم كن‏] [( 1844) او با چشم حس نمى‏نگرد و بى‏سبب همى‏بيند ولى نه آب و گياه را بلكه انواع معجزات انبيا را مى‏بيند] [( 1845) سبب چون طبيعت و بيمار، يا چون چراغ است و فتيله‏] [( 1846) تو شب كه شد براى چراغ خود فتيله تازه درست كن ولى بدان كه چراغ آفتاب محتاج به فتيله نبوده و منزه از اين نقص است‏] [( 1847) تو براى بام سراى خود كاه گل درست كن ولى در عين حال بدان كه بام گردون از كاه گل بى‏نياز است‏] [( 1848) خوشا كه چون دل دار غم خوار ما گرديد غم از دل ما برده و شب ما مبدل بروز گرديد] [( 1849) جلوه ماه جز بشب نبوده و دل خواه را جز با درد دل نتوان پيدا كرد] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
👈 7 [( 1850) تو عيسى را ترك كرده و خر را پرورش داده‏اى و بهمين جهت چون خر در بيرون پرده هستى‏] [( 1851) شناسائى و دانش طالع عيسى است نه طالع خر پس تو كه صفت خر دارى از آن فيضى نخواهى داشت‏] [( 1852) ناله خر را مى‏شنوى بر او ترحم مى‏كنى و نمى‏دانى كه خر تو را بخر بودن فرمان مى‏دهد] [( 1853) به عيسى رحم كن نه به خر هيچ گاه طبع را سرور عقل قرار نده‏] [( 1854) طبع را بگذار كه زار زار بگريد تو از او بگير و در حساب جان بگذار] [( 1855) سالها بنده خر بودى بس است بنده خر عقب‏تر از خود خر است‏] [( 1856) اينكه پيغمبر خدا فرمود زنها را عقب بيندازيد همان طور كه خدا آنها را عقب انداخته [اشاره بفرمايش حضرت رسول ص كه فرمود اخروا النساء حيث اخرهن اللَّه تعالى] مقصود نفس تو است كه بايد عقب‏تر از عقل تو باشد] [( 1857) عقل پست تو هم خوى خر گرفته و همواره در اين فكر است كه چگونه آب و علف بدست آورد] [( 1858) ولى خر عيسى چون خوى دل گرفت در مقام عاقلان منزل كرد] [( 1859) براى اينكه عقل غالب بود و خر ضعيف وقتى سوار قوى باشد خر لاغر و نحيف مى‏گردد] [( 1860) اى كه قيمت خر دارى از ضعيفى عقل تو است كه اين خر پژمرده اژدها گرديده‏] [( 1861) اگر از طرف عيسى دلت رنجور شده دست از دامان او بر ندار كه صحت هم از او خواهد رسيد] [( 1862) اى مسيح خوش نفس با درد و رنج چونى؟ كه در جهان بدست آوردن هيچ گنجى بدون رنج ميسر نيست‏] [( 1863) اى عيسى از ديدار يهود حالت چون است و اى يوسف با برادران حسود چگونه بسر مى‏برى‏] [( 1864) آرى مسيح تو شب و روز در پى اين جمعيت احمق و بى‏شعور- مثل شب و روز كه مقدم عمرند به آنها زندگى و حيات مى‏بخشى‏] [( 1865) آه از اين صفراييان بى‏هنر آرى صفرا جز درد سر چه هنرى خواهد داشت‏] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
👈 8 [( 1866) بلى اينها بى‏هنر و حسود و بى‏شعورند ولى تو (اى مولاى من) با اينها همان معامله را بكن كه خورشيد جهان با منافق و حيله‏گر و دزد و مكار معامله كرده و بهمه يكسان مى‏تابد] [( 1867) در دنيا و دين ما سركه و تو بمنزله عسل هستى و دفع اين صفراى بى‏اعتدالى با سركنگبين ممكن‏ است‏] [( 1868) ما با ناله و فرياد خود سركه باين ظرف ريختيم تو هم بيا و كرم كن و عسل بيفزا تا سركنگبين بوجود آمده، صفراييان را دوا باشد] [( 1869) از ما همين كه سزاوار ما بود آمده مگر ريگ در چشم جز كور كردن چه عملى تواند كرد] [( 1870) اما از تو اى كحل عزيز اى مايه روشنى چشمها از تو مى‏سزد كه هر ناچيز چيز گردد] [( 1871) دل تو از آتش اين ظالمان كباب بود و با وجود اين همواره مى‏گفتى بار الها قوم مرا هدايت كن زيرا آنها نادانند [1]] [( 1872) آرى كان عود هستى كه اگر آتش بر آن آشنا شود فضاى جهان از بوى خوش و عطر مطبوع تو پر مى‏شود] [( 1873) تو آن عود نيستى كه آتش بتواند در او نقصى ايجاد كند و آن روح نيستى كه غم بتواند او را اسير خود سازد] [( 1874) بلى عود مى‏سوزد ولى معدن عود از سوز بر كنار است البته باد كى مى‏تواند بر مبدا نور حمله برد] [( 1875) اى آن كه صفاى آسمانها از تو بوده و جفاى تو نيكوتر از هر وفايى است‏] [( 1876) چرا كه اگر جفائى از عاقلى سر بزند از وفاى جاهلان بهتر خواهد بود] [( 1877) پيغمبر (ص) فرمود دشمنى از روى خرد بهتر از مهرى است كه از طرف جاهل بانسان برسد] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei