eitaa logo
مثنوی معنوی
49 دنبال‌کننده
21 عکس
0 ویدیو
1 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️خاك پايش شو براى اين نشان‏ تا شوى تاج سر گردن كشان‏ https://eitaa.com/masnavei/2412 👈این بیت از مولانا در مثنوی معنوی، بسیار کوتاه و یک حقیقت عمیق عرفانی را بیان می‌کند: 1⃣ ریشه‌ی اندیشه در بیت مولوی دارد یکی از پارادوکس‌های بزرگ سلوک را به زبان ساده بیان می‌کند: • انسان، هر چه بیشتر برای خودش جایگاه قائل است و در ذهنش «من» را بزرگ می‌بیند، از پرواز باز می‌ماند. • ولی آن‌که خود را «هیچ» می‌بیند و برای حقیقت وجودش را خاک می‌کند، سبک می‌شود و به اوج می‌رود. این دیدگاه کاملاً همسو با این اصل قرآنی است: وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا بندگان رحمان کسانی‌اند که فروتنانه بر زمین راه می‌روند. (فرقان، ۶۳) 2⃣ تشبیه «خاک» در عرفان • خاک، همه‌چیز را می‌پذیرد: سنگ، آب، نور، حتی زباله… و از همه آن‌ها گل و سبزه می‌رویاند. این یعنی تواضع حقیقی: پذیرفتن هرچه خدا بفرستد و آن را به زندگی تازه تبدیل کردن. • خاک، قدم‌گاه مسافران است: اگر خودت بشوی پل، دیگران عبور می‌کنند و تو با هر عبور کامل‌تر می‌شوی، نه خالی‌تر. 3⃣ «تاجِ سرِ گردن‌کشان» چه کسی می‌شود؟ مولوی عملاً وعده می‌دهد که: • اگر خودت را در حضور حقیقت به «هیچ» تبدیل کنی، همان حقیقت تو را به «همه‌چیز» بدل می‌کند. • اینجا «گردن‌کشان» یعنی کسانی که در ظاهر سرکش و فخر فروش‌اند، ولی در لحظه‌ی قضاوت، مجبور می‌شوند بزرگی تو را اعتراف کنند. ۴. پیوند با فضای در حال و هوای ربیع‌الاول، این بیت خیلی به سیره پیامبر(ص) شباهت دارد: او همان «تاج سر گردن‌کشان» شد، چون خاکساری‌اش بی‌نظیر بود. حتی وقتی در اوج قدرت مکّه را فتح کرد، با سر خمیده و چشمی پر از اشک شکر وارد شهر شد. 5⃣سخن پایانی امروز روز آن است که خاک پای حقیقت باشم، بگذار نفس من زیر گام‌های عشق خاک شود، تا خدا تاج عزتی بگذارد که هیچ گردن‌کشی نتواند انکارش کند. خاک شدن، یعنی اوج گرفتن. 🆔 @masnavei
چند بت بشكست احمد در جهان‏ تا كه يا رب گوى گشتند امتان‏ گر نبودى كوشش احمد تو هم‏ مى ‏پرستيدى چو اجدادت صنم‏ اين سرت وارست از سجده‏ى صنم‏ تا بدانى حق او را بر امم‏ گر بگويى شكر اين رستن بگو كز بت باطن همت برهاند او مر سرت را چون رهانيد از بتان‏ هم بدان قوت تو دل را وارهان‏ مثنوی معنوی دفتر دوم ۱. «چند بت بشكست احمد در جهان / تا كه يا رب گوى گشتند امتان» پیام: پیامبر اسلام (ص) در زندگی‌اش بارها و بارها بت‌ها را شکست — نه فقط بت‌های سنگی و چوبی مکه، بلکه بت‌های فکری و خرافی مردم — تا اینکه امت‌ها به جای «بت» گفتن، «یا رب» گفتن یاد بگیرند. ۲. «گر نبودى كوشش احمد تو هم / مى ‏پرستيدى چو اجدادت صنم» پیام: اگر تلاش، جهاد و هدایت پیامبر (ص) نبود، تو هم مثل اجدادت بت‌پرست می‌ماندی. مولوی دارد یادآوری می‌کند که ایمان امروزت حاصل قربانی‌ها و رنج‌های پیامبر است، نه فقط انتخاب شخصی تو. ۳. «اين سرت وارست از سجده‏ى صنم / تا بدانى حق او را بر امم» پیام: اکنون که سرت از بند سجده بر بت آزاد شده، بفهم و بشناس حق بزرگی که پیامبر بر همه‌ی امت‌ها دارد. این آزادی عقل و وجدان، بدهی معنوی توست به او. ۴. «گر بگويى شكر اين رستن بگو / كز بت باطن همت برهاند او» پیام: اگر شکر می‌کنی که از بت بیرونی (سنگ و چوب) آزاد شدی، باید بیشتر شکر کنی که او آمده تا تو را از «بت‌های درونی» هم نجات دهد — مثل خودپرستی، شهوت، حرص، یا تعصب کور. ۵. «مر سرت را چون رهانيد از بتان / هم بدان قوت تو دل را وارهان» پیام: همان‌طور که پیامبر با قدرت الهی سرت را از بند بت‌های ظاهری رها کرد، تو هم باید با همان نیرو و الگو، دلت را از بند بت‌های باطنی آزاد کنی. یعنی پیامبر راه را نشان داده؛ ادامه دادن راه، وظیفه خودت است. 🔹 خلاصه پیام مولوی: پیامبر (ص) فقط بت مکه را نشکست، بت درون انسان را هم نشانه رفت. ایمان امروز ما محصول جهاد اوست، ولی تا زمانی که بت‌های پنهان در دل ماست، رسالت او را کامل نکرده‌ایم. 📜 پیامبر فقط بت‌های کنار کعبه رو نشکست… بتِ درون ما رو نشونه گرفت. اگر جهاد و رنجش نبود، ما هم مثل اجدادمون پیش سنگ و چوب سر خم می‌کردیم. امروز سرمون آزاد شده، اما دل‌هامون چی؟ بت‌های پنهان: حرص، حسد، شهوت، خودپرستی… هنوز پابرجان؟ مولوی میگه: «همون‌طور که پیامبر سرت رو از بت رها کرد، تو هم دلت رو از بت آزاد کن!» 🆔 @masnavei