«گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن...»
دیوانهوار کریستین بوبن را میخواندم که رسیدم به این قسمت: «همهٔ ما به شکلی در زندگی یکدیگر مؤثریم و من فکر میکنم اصلیترین هنر این است که همیشه فاصلهها را حفظ کنیم، اگر بیش از حد به هم نزدیک شویم میسوزیم و اگر بیش از حد از هم دور شویم، یخ میبندیم. باید بیاموزیم فاصلهٔ مناسب را حفظ کنیم و از آنجا تکان نخوریم. این آموختن نیز همانند دیگر چیزهایی که از اعماق وجود میآموزیم، تنها با تجربهای سخت امکانپذیر است. باید بابت آن بهایی بپردازیم تا متوجهش شویم.»
.
چندماهیست میخواهم به خانم همسایه بگویم که خیلی موهای سفید یکدستش را دوست دارم و خیلی خودم را آنشکلی تصور کردهام. اما هربار نشده و غصهاش را خوردهام که نکند دیر شود. بعدِ هر سرزنش به خودم میگویم این چه دغدغهٔ مسخرهایست که دارم؟ چرا باید خوشحال کردن آدمها برایم مهم باشد؟ چرا باید ساعتها فکر کنم تا بفهمم هرکس را چطور خوشحال کنم؟ چرا باید غمِ دیگری را بخورم؟ جوابی برایش ندارم.
.
بعدتر فکر میکنم چرا خودم برای خودم دردسر میتراشم. چرا آنقدر به آدمها محبت میکنم که وابسته میشوند و اوقات نبودنم را حق طبیعیام نمیدانند. وقتهایی را که نیاز دارم بیشتر سکوت کنم، بیشتر خلوت کنم، توی تنهایی اشک بریزم و آنقدر به دیوار زل بزنم تا خوابم برود. وقتهایی که باید همهچیز را رها کنم و بروم که رفته باشم. چرا آن روزها هیچکس به من حق نمیدهد که نباشم و حرف نزنم و محبت نکنم؟ جوابی برایش ندارم.
.
بعد از بعدتر به این فکر میکنم که خب تو که اینقدر عذاب کشیدی و زخم خوردی، محبت نکن. خونسرد باش. با تمام وجودت یخ بزن. مثل هرکسی که عین خیالش نیست چرا آدمها غصه دارند و اصلا داشته باشند، به ما چه؟ اینبار جوابی برایش دارم. خیلی چیزها توی خون آدمیزادست. غیرت، محبت، همدلی. اگر نباشد یک جای کار میلنگد. اگر دختری، آدمی، مظلومی دست یاری دراز کند و دستی نگیری یک جای کار میلنگد. اگر شستن غم مؤمنی و آدمی و شبه آدمی برایت مهم نباشد، خیلی چیزها میلنگد. اگر حمیدرضا الداغیها نباشند و آدمنما زیاد باشد تمام عرش خدا میلرزد...
ولی به قول بوبن باید برای فهمیدنش بهای سنگینی بپردازیم و میپردازیم هم...
#حمیدرضا_الداغی
#شهید_غيرت
@masture
مستوره | فاطمه مرادی
«تو خود از میان برخیز»
«اگر بدانم که تو واقعا میخواهی مرا فريب داده و بيچاره کنی، میدانی چه خواهم کرد؟ تنها تو را خواهم کشت.» اینها را غلامحسین ساعدیِ روانپزشک برای طاهرهای نوشته که معلوم نبوده دل در گرو نویسندهٔ نامهها داشته یا نه. چون هیچوقت پاسخی از عزیزِ دورش دریافت نکرده.
.
«ساعدی» سالها برای «طاهره» نامه نوشته. از عشق و بیقراری و حتی توهمات زیستش با این معشوق دستنیافتنی قلم زده. از اینکه بدون او نمیتواند زندگی کند و تمام خواستهاش وصال به طاهره است. اما چندجایی از نامهها ساعدی به جنون میرسد. به نقطهای که طاهره را منع میکند از تحصیل، از همصحبتی با جنس مذکر و از هرچه که او را از آن پاکی و معصومیت فرضی دور کند. و این حسها آنقدر تقویت میشود که گمان میکند عمری با طاهره زیسته و حالا حق دارد بخاطر «شک» او را بکشد.
.
و نکته همینجاست. این کتاب یک عاشقانه نیست بلکه یک خودخواهانهٔ محض است. مردی دل به زنی بسته و سالها برایش نامه نوشته. از خودخواهیها، احساسات تلخ و زننده، توهمات بیحدوحصر و بیمارگونهاش کلمه ردیف کرده تا بگوید من دوستت ندارم بلکه عاشقِ «تو»ام.
.
راستش عشق آنچیزی نیست که توی دنیا بشود پیدا کرد. ما آدمها را دوست داریم چون نفعی برایمان دارند و بیزاریم چون ناراحتمان میکنند. اما قسمت تلخ ماجرا همینجاست که فکر میکنیم اگر کسی را دوست داریم باید اسمش را عشق بگذاریم و مدام به رخش بکشیم که ببین چقدر تو را میخواهم! غافل از اینکه عاشق واقعی در طلب خوشحالی معشوق است. آنقدر زیاد که اگر خودش موجب غم معشوق باشد، از میان برود، گویی که از ازل نبوده.
#طاهره_طاهرهٔ_عزیزم
@masture
.
«هروقت افسردگی به سراغم میآید، شروع به تمیز کردن خانه میکنم. حتی اگر دو یا سه صبح باشد. ظرفها را میشویم، اجاق را گردگیری میکنم، زمین را جارو میکشم، دستمال ظرفها را در سفیدکننده میاندازم، کشوهای میزم را منظم میکنم و هر لباسی راکه جلوی چشم باشد، اتو میکشم. آنقدر این کار را میکنم تا خسته شوم، بعد چیزی مینوشم و میخوابم. صبح که بیدار میشوم و وقتی جورابهایم را میپوشم، حتی یادم نمیآید شب قبل به چه فکر میکردم. همهی ما اینطور هستیم. برای همین هرکداممان باید شیوهٔ مبارزه خود را با آن پیدا کنیم.»
📗کجا ممکن است پیدایش کنم/هاروکیِ جان :)
#هاروکی_موراکامی
@masture
.
واکنش معمول ما هنگام آب، روغن قاتی کردن. :))
قاتی/قاطی دو املائیه.
@masture
.
خالصترین تشویق رو دیشب از دخترم گرفتم، وقتی گفت: «مامان، تا تمومش نکنم، شام نمیخورم.»
حلمای نباتم.
@masture
.
إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ ۚ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا
اسراء، 87
دیوارنوشت اینروزهای قلبم.
26 اردیبهشت 1402
دیوارنوشت قلب شما چیه؟
@masture
May 11
Sharper
عالی در شبکهسازی، تعلیق و شخصیتپردازی
اگر عاشق فیلم معمایی و روانشناختی هستید، ببینید.
@masture