معصومانه
«بسم الله الرحمن الرحیم» #نزدیکترین_به_دوربین #رمان | #معصومانه 📷 قسمت بیستودو • - • - • - • - •
«بسم الله الرحمن الرحیم»
#نزدیکترین_به_دوربین
#رمان | #معصومانه
📷 قسمت بیستوسه
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
از گشتوگذارهای اینترنتی و اینستاگرامیام کلی یادداشت برداشتهام. روزنامهام واقعا دارد پرمحتوا میشود. البته سعی دارم زیاد با خانم شالچی چشمتوچشم نشوم. مبادا به این نتیجه رسیده باشد که روزنامه به تنهایی برای جبران دستهگلهایم کافی نیست.
امروز هم تمرکز کرده بودم که او را نبینم، اما انگار او تمرکز کرده بود که حتما من را ببیند. این شد که در راهرو به هم برخوردیم. خانم شالچی با روی گشاده گفت: «من به حرفایی که زدی بیشتر فکر کردم. این که موضوعی که بهت دادم سخته و تو هم سرت شلوغه...»
یعنی میخواست بگوید که دیگر لازم نیست روزنامه را درست کنم؟ یعنی داشتم آزاد و رها میشدم؟ اگر این حرف را هفتۀ پیش به من زده بود، گل از گلم میشکفت و هرکس قیافهام را میدید، فکر میکرد در قرعهکشی دویستمیلیونتومانی ماست چکیده برنده شدهام. تقریبا مطمئن بودم که خانم شالچی میخواهد روزنامه را از من بگیرد و همینطوری محض رضای خدا من را عفو کند. اما برخلاف چیزی که خودم انتظارش را داشتم، در ذهنم دنبال جملهای گشتم که با گفتنش، روزنامه را برای خودم نگه دارم.
برای همین تا خانم شالچی حرفش را شروع کرد گفتم: «نه نه! دارم روش کار میکنم. به همهچی میرسم.»
خانم شالچی با لبخند گفت: «میدونم! منم نمیخواستم روزنامه رو ازت بگیرم!»
گفتم: «جدی؟ پس چی؟»
خانم شالچی گفت: «میخواستم بپرسم چطوره از یکی کمک بگیری و باهم تیم بشید؟... یکی از بچههای نقاشی هست که چندبار توی تزئینات و پوسترهای نمازخونه کمکم کرده. تازه قبلا دیدمتون باهم! فکر کنم باهم دوستید. ملیکاست اسمش!»
خانم شالچی عزیز! مدرسه اینهمه دانشآموز دارد. اگر بخواهم یک حساب سرانگشتی بکنم، روی هم بیش از صدوپنجاه دانشآموز در این هنرستان هستند که نقاشی خیلیهایشان هم خوب است. حالا اگر بخواهیم بر اساس علم آمار و احتمالات هم حساب کنیم، احتمال اینکه شما بین همهٔ آنها ملیکا را انتخاب کنید، چیزی در حدود دو یا سه درصد است.
مربی پرورشی عزیزمان هیچ توجهی به قیافه و اخمهای درهم من نکرد. همانطور که میرفتیم ادامه داد: «اتفاقا یه بارم بهم میگفت تاریخ دوست داره. چطوره یه ذره اطلاعات تاریخی به روزنامه اضافه کنی و زحمتشو ملیکاجون بکشه؟ پروپیمونتر هم میشه...»
میخواهم تا صدسال پروپیمان نشود! اصلا اگر او بیاید، به جای عکسهای جنگ، عکسهای تفی را روی روزنامه میچسبانم! این تنها راهی است که به همه بفهمانم دقیقا چرا چشم دیدن ملیکا را ندارم. شاید خانم شالچی هم بالاخره بفهمد!
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
#خوشخبر_باشی_خانم_شالچی_عزیز!
#حالا_هی_بگید_من_بدشانس_نیستم!