معصومانه
مگه میشه دههی کرامت باشه و جایزه بارون نباشیم 😍 یه کانال دخترونه و یه چالش جذاب 😉 پازل بازاش دستش
*🎀 🌱*
خبببببب
بریم سراغ چالش این چند روز دوست داشتنی 😍
منظورم میلاد خواهر سلطان
تا
میلاد خود سلطانِ
فداشون بشم من
قراره هرشب بعد از پادکستای خوشگلمون
یه لینک بازی پازل در اختیارتون بزاریم 😎
موقع چیدن پازل 🧩 تایمر برنامه زمان رو براتون نگه میداره
به محض چیدن کامل پازل یه اسکرین برامون بگیرید
اینجا 👇👇
🆔@masumaneh_admin
برام بفرستید.
یه آب قند بزارید دم دستتون که میخوام یه خبر تووپ بهتون بدم
تو این ده شب، به ازای هر یه پازل تکمیل که اسکرینش رو برام بفرستین، یه قرعه کشی داریم
یعنی؛ ده تا پازل ده تا قرعه کشی 😍
#چالش #مسابقه #دهه_کرامت
#معصومانه #روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
❁ @masumaneh
*🎀 🌱*
پازل شماره یک
ببینم کی اولین اسکرین و برامون میفرسته😍🤩
https://www.jigsawplanet.com/?rc=play&pid=01f3f7296d63
#چالش #مسابقه #دهه_کرامت
#معصومانه #روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
❁ @masumaneh
معصومانه
#نزدیکترین_به_دوربین #رمان | #معصومانه 📷 قسمت یکونیم • - • - • - • - • - • - • - • - • - • تکلیفم
«بسماللهالرحمنالرحیم»
#نزدیکترین_به_دوربین
#رمان | #معصومانه
📷 قسمت دو
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
خدا به سرعت آن روز را آورد و دارم از خجالت میمیرم. باورم نمیشود که در روز اول ادمینبودنم مرتکب چنین اشتباهی شده باشم. اما اتفاق دیگری هم افتاد که باورش حتی از آنیکی سختتر است: نه تنها تنبیه یا برکنار نشدم، بلکه تشویق هم شدم!
خیلی عجیب است که مدیران کانال به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است من مدتی این یادداشتها را ادامه بدهم. واقعا عجیب است. وقتی فهمیدم چه گندی زدهام، منتظر بودم دسترسیام را از من بگیرند. فکر کنم از لحاظ قانونی این امکان را داشته باشند که حتی اجازه ندهند دیگر خادمیار باشم و از حرم عکاسی کنم. حتی کمی بیشتر دور برداشتم و با خودم فکر کردم ممکن است بعد از چنین اشتباه مرگباری، دیگر اجازۀ ورود به حرم را هم نداشته باشم!
اما هیچکدام از این اتفاقات نیفتاد! خدا را شکر که برعکس، به این نتیجه رسیدند که اگر من مدتی اینجا از روزمرگیهایم بنویسم، تنوعی در محتوای کانال ایجاد میشود. صادقانه میگویم، خیلی خوشحال میشوم همراهم باشید و نوشتههایم را بخوانید. من هم یکی هستم مثل خود شما. اسمم فاطمهآلاست. فکر کنم مامان و بابا عمدا اسمم را گذاشتنهاند فاطمهآلا، تا همیشه به اندازۀ دونفر کار کنم. به اندازۀ دونفر درس بخوانم و به اندازۀ دونفر اتاقم را مرتب کنم. و صدالبته به اندازۀ دونفر، کاری که عاشقش هستم را انجام بدهم و از همهچیز چلیکوچلیک عکس بگیرم. البته بابا میگوید حجم کارهایم هیچ ربطی به اسمم ندارد. اما بازهم خدا را شکر که جدّ بزرگمان، نام خانوادگیمان را به جای «شادیان» نگذاشت «محمدنژادِ کامبیزپور» یا «جوادیانِ اکبریِ امیرزاده» که تعداد نفراتم بیشتر هم بشود!
داشتم میگفتم! قم زندگی میکنم و همانطور که متوجه شدید، خادمیار حرم هستم. در هنرستان هم عکاسی میخوانم. اگر عکاس نمیشدم، حتما فیلمساز یا فیلمبردار بودم بس که کار با دوربین برایم جذاب است.
دیگر اینکه، حیوان مورد علاقهام پلنگ است. پلنگ هم سریع است، هم خوشرنگ است و هم حیوان مورد علاقهٔ من است. (میدانم که این را یکبار دیگر هم گفتم)
رنگ مورد علاقهام سبز است. ولی لباسهای آبی زیاد دارم و گاهی هم صورتی میپوشم. یک شلوار صورتی ملیح دارم که خیلی راحت است. آن را همین الان پوشیدهام... دارم زیادی حرف میزنم؟ الان که مدیران کانال این پیام را ببینند، با خودشان فکر میکنند که انتخاب من به عنوان ادمین یکی از بزرگترین اشتباهات دوران کانالداریشان بوده است. پس بهتر است هروقت که حرفهای مهمتری برای زدن داشتم برگردم. پس فعلا خداحافظ.
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
#پلنگ_صورتی :)
#کم_گوی_و_گزیده_گوی_چون_فاطمهآلا
معصومانهردپای خورشید (۲).mp3
زمان:
حجم:
2.66M
*🎀 🌱*
مدیون خانواده یِ موسی ابن جعفریم
شکـر خدا که نوکـر اولاد حیدرم
تهیهوتنظیم:
گروهرسانهمعصومانه
#پادکست #دهه_کرامت
#معصومانه #روز_دختر #چالش
#میلاد_حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
❁ @masumaneh
*🎀 🌱*
موقعیت:
یه ساعته اینجا گیر کردم
موندم بین چند راهی 😫
کدوم و ببرم
آخه سخته برای گل،
گل انتخاب کرد😎😘
ساعت ۱۳:۴۵ درب شبستان منتظرتونم😍
#معصومانه #روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
❁ @masumaneh
*🎀 🌱*
معلم؛
میان نیمکتها رد پای توست
که هزار بار این میانه را طی کردهای
روی تخته مملو از دست خطهای پاک شده توست
و دیوارها انعکاس میدهند صدای تو را،
من در برابرت تعظیم میکنم
ای آفتاب تابان
معلم من روزت مبارک😘😘
#معصومانه #دخترونه
#روز_معلم #دهه_کرامت
❁ @masumaneh
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بٰٖاٰٖرٰٖاٰٖنٖ
هـر روز ساعـت دلــم را عقب میـڪشـم
تـا خیـال ڪنم
دیـر نکـرده اے هنـوز مـهـدی جـان.. :)
#معصومانه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
☀️
╰┈➤@masumaneh
معصومانه ردپای خورشید (۳).mp3
زمان:
حجم:
8.44M
*🎀 🌱*
مدیون خانواده یِ موسی ابن جعفریم
شکـر خدا که نوکـر اولاد حیدرم
تهیهوتنظیم:
گروهرسانهمعصومانه
#پادکست #دهه_کرامت
#معصومانه #روز_دختر #چالش
#رواقدخترنوجوانحرممطهر
#میلاد_حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
❁ @masumaneh
«بسم الله الرحمن الرحیم»
#نزدیکترین_به_دوربین
#رمان | #معصومانه
📷 قسمت سه
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
اگر جلسۀ قبلی از دهانم نپریده بود که یک دایرهالمعارف نفیس و تمامگلاسه از عکاسی جنگ دارم، امروز هم مجبور نمیشدم آن را با خودم به مدرسه ببرم. آن را با سلام و صلوات به بچهها دادم تا دستبهدست کنند و هرنفر برای چند دقیقه ورقش بزند. استرس دستهایی را داشتم که ممکن بود تفی باشند، اما هرطور بود این کار را کردم. وقتی به صفحههایش دست میکشیدند، به خودم میلرزیدم. بچهها گاهی هم به جای عکاسی، دربارۀ خودم حرف میزدند: «یعنی واقعا این کتابا رو میخونه؟ چقدر جنگ دوست داره. عکاسی فقططططططط طبیعت، اونم حیات وحش!... آلا انقدر دیدن توپ و تانک و تفنگ رو دوست داره که بعید نیست جنگ به پا کنه.»
با شنیدن جملۀ آخر خندهام گرفت. چون اتفاقا من با دوستِ نقاشم در جنگ بودم. الان که این را مینویسم هم با او در جنگم، جنگی بزرگ و بیرحمانه. باید کاری را که با عکسهایم کرده بود، جبران میکردم. آن هم روی نقاشیهای خودش. وقتی زنگ خورد، سریع مثل پلنگ از کلاس رفتم بیرون. متاسفانه در دوران دوستیمان، آنقدر به کلاسشان رفتوآمد کردهام که چشمبسته هم راهش را بلدم.
سرکی کشیدم. ملیکا آنجا نبود. با عجله رفتم سراغ کیفش که نقاشیهایش را بردارم. اما با دیدن تیوپهای رنگ، فکر بسیار بهتری به ذهنم رسید. رنگ زرد را برداشتم و از کلاس بیرون دویدم.
همانطور که قطعا در مدرسۀ شما هم همینطور است، زنگ کلاس خیلی زود خورد. هنوز نتوانسته بودم او را پیدا کنم که لشکری از بچهها به طرف کلاسهایشان هجوم آوردند. جلوی راهپله صبر کردم، اما یا ملیکا نیامد و یا من ندیدمش. معلوم نبود دختره کجا مانده که دارد نقشۀ من را نقش بر آب میکند. صبر کردم و صبر کردم. راهروها خلوت شدند. چیزی به شروع کلاسها نمانده بود که دیدمش. پشتش به من بود و داشت وارد دفتر میشد. او را حتی از پشت هم میشناسم!
در تیوپ رنگ را باز کردم و آهسته جلو رفتم. انگار سرش توی کتابی، چیزی بود. اصلا حواسش نبود که دارم نزدیک میشوم. جلو رفتم و مثل پلنگ با یک حرکت، تمام رنگ زرد را روی مقنعهاش پاشیدم: «بعله ملیکاخانوم! این هم سزات!»
ملیکاخانوم برگشت. خانم بود، اما ملیکا نبود...
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
#در_کمین_ملیکا
#نقشهای_کشیدم_که_مو_لای_درزش_نمیره
معصومانهردپای خورشید (۴).mp3
زمان:
حجم:
5.91M
*🎀 🌱*
مدیون خانواده یِ موسی ابن جعفریم
شکـر خدا که نوکـر اولاد حیدرم
تهیهوتنظیم:
گروهرسانهمعصومانه
#پادکست #دهه_کرامت
#معصومانه #روز_دختر #چالش
#میلاد_حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
❁ @masumaneh
معصومانه
«بسم الله الرحمن الرحیم» #نزدیکترین_به_دوربین #رمان | #معصومانه 📷 قسمت سه • - • - • - • - • - • -
«بسم الله الرحمن الرحیم»
#نزدیکترین_به_دوربین
#رمان | #معصومانه
📷 قسمت چهار
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
ملیکاخانم برگشت. خانم بود، اما ملیکا نبود. از معلمهایمان هم نبود. چهرهاش داد میزد که از دانشآموزان هم نیست. دستی به مقنعهاش کشید و آن را چرخاند. چند قطره رنگ زرد روشن از آن روی آستین لباس اداریاش چکید. آنقدر ماتومبهوت مانده بود که چیزی نگفت. من هم لال شدم. در همان وضعیت ماندیم تا نفر سومی هم به ما ملحق شد: خانم کاویانی، مدیر مدرسهمان. اول چشمش به من و قوطی رنگ افتاد، بعد به مقنعۀ زردرنگ خانم مقابلم. صدایی شبیه «وای» از دهانش درآمد. بعد از چند ثانیه بالاخره موفق شد داد و بیداد کند و به من بگوید که دستمالی بیاورم. و اینکه وای به حالم که روی مقنعۀ بازرس عالیرتبۀ آموزشوپرورش رنگ ریختهام...
همهچیز خیلی سریع اتفاق افتاد. طبق معمول شرایط سخت، ذهنم تصمیم گرفت که مسخرهبازی دربیاورد. به این فکر افتادم که اگر من یک کارگردان بودم، آن لحظات را چطور به تصویر میکشیدم؟ احتمالا در فیلمنامه اینطور نوشته میشد:
دوربین نمایی نزدیک از چهرۀ بازرس بینوا میگیرد که تلاش میکند رنگ را با چند دستمال از روی پارچه پاک کند. اما حیف که هرچه میسابد، فایده ندارد. مدیر مدرسه که خون خونش را میخورد، در هر دقیقه بیستبار از او معذرتخواهی میکند و به دانشآموزش چشمغرههایی وحشتناک میرود که اخراج از مدرسه را وعده میدهند. بعد سروکلۀ معاون مدرسه، خانم رحیمزاده هم پیدا میشود و او هم از نو عذرخواهی میکند تا شاید قضیه ماستمالی شود. دانشآموز که نمیداند چه کار کند، مثل پلنگ سراغ لکۀ رنگ روی زمین میرود تا پاکش کند. همزمان عذر میخواهد و در دلش حرفهای نسبتا زشتی به ملیکا میزند که باعث و بانی همۀ این اتفاقات است. بازرس چیزی دربارۀ دانشآموزان بیمسئولیت میگوید و روی کلمۀ «گزارش» تأکید میکند. این تأکید، رنگ از چهرۀ مدیر مدرسه میپراند. او درحالی که با شدت بیشتری عذر میخواهد، بازرس را تا حیاط همراهی میکند.
خب، من که کارگردان یا فیلمنامهنویس یا فیلمبردار نیستم. اما همهچیز دقیقا به همین شکلی اتفاق افتاد که اگر بودم، در فیلمنامۀ فرضیام مینوشتم. یک لحظۀ بعد، من و مدیر و معاون در دفتر ایستاده بودیم.
• - • - • - • - • - • - • - • - • - •
#گل_پشت_و_رو_نداره
#اما_ملیکا_داره
#گزارش
در روز میلاد بانوی کریمه حضرت معصومه سلام الله علیها ۹ اردیبهشت ماه
سفیران کریمه حرم مطهر،دبیرستان حضرت معصومه سلام الله علیها
(با مخاطب ۳۵۰نفر)
بعد از تبیین نعمت اهل بیت و حرم حضرت معصومه علیهاالسلام در قم و جایگاه نیت ها در دستگاه الهی، طرح #یکشنبههای_فاطمی را در این مدرسه راه اندازی کردند.
و دانش آموزان پرچم متبرک حرم حضرت را زیارت کردند.
همچنین گروه نمایشی رواق نوجوان معصومانه با اجرای نمایش «دانشمندی با عروسک آبی» لحظات خوبی رو برای دانش آموزان رقم زدند.
#معصومانه
#خادمیاری
#اداره_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر