eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 فضیلت شنیدنی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کتب اهل‌سنت 👈🏼 برخی از علمای روایتی از پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که ایشان به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر بیم آن نداشتم که عده ای از امت من راجع به تو حرفهایی بگویند که نصاری درباره عیسی بن مریم می گویند، درباره تو جمله ای میگفتم که هرکجا که قدم بگذاری خاک زیر پای تو را به عنوان بردارند!! 🔘 آیت‌الله 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ [جلسه‌ی اول] ۲۴ بهمن ۱۴۰۱شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 شهادت حضرت امام کاظم صلوات‌الله‌علیه 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۲. در بیوگرافی و تاریخ ولادت و شهادت امام کاظم علیه‌السلام ۳. نام‌های فرزندان امام کاظم علیه‌السلام ۴‌. برنامه إمام کاظم علیه‌السلام در زندان فضل‌بن‌ربیع ۵. دعای امام هفتم به‌جهت خلاصی از زندان هارون ۶. عابده شدن کنیز هارون‌الرشید 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 میگوید: روزی به حالت احترام پشت سر مأمون ایستاده بودم، مأمون رو کرد به حضار وگفت: آیا می‌دانید‌ چه‌ کسی تشیع را به من آموخت؟ همه گفتند: نه! نمیدانیم! مأمون گفت: پدرم هارون الرشید مرا شیعه کرد! حاضران دربار گفتند: چطور؟ هارون رجال اهلبیت را می‌کشت وبا این وصف چگونه ممکن‌ است‌، او شما را شیعه کرده باشد؟! ➖ مأمون گفت: آری او بخاطر پیشرفت وتحکیم مقام سلطنت اقدام به کشتن اولاد پیغمبر میکرد، زیرا گفته‌اند: الملك عقیم. سپس مأمون ماجرای تشیع خود را‌ اینطور‌ شرح‌ داد: ➖ «من در یکی از‌ سفرهای‌ حج‌ پدرم هارون الرشید همراه وی بودم. چون به مدینه رسیدیم، جلوس نمود و بمردم به ارعام داد و بدربان خود گفت بهر یک‌ از‌فرزندان‌ مهاجرین وانصار ورجال مـکه ومدینه وبنی‌هاشم وسایر‌قریش‌ کـه بملاقات من می‌آیند بگو هنگامی که ب من واردمیشوند قبل از هر چیز نسب خود را بازگو‌ کنند‌ تا‌ من آنها را بشناسم. دربان هم بـه مـردم یـادآور می شد‌ وهر کس داخل می گردید می‌گفت: من فلانی فـرزند فـلانی هستم و نسبت خود را تا جد اعلایش که از اصحاب‌ پیغمبر‌ بودند‌ برمی‌شمرد، و هارون هم بهر یک به میزان شرافت و سـابقه مـهاجر و خـدمات‌ پدرانشان‌ از دویست تا پنج هزار اشرفی می‌داد. ➖ سپس مأمون گفت: روزی مـن پهلوی پدرم هارون ایستاده بودم‌ دیدم‌ دربان آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! شخصی بر در ایستاده‌ می‌گوید‌: مـن‌ بن محمد بن علی بن حسین بن علی بـن ابـیطالب(علیهم‌السلام) هستم‌. پدرم‌ فی‌الفور‌ رو کرد به من و برادرانم محمد امین و ابراهیم مؤتمن و سایر افسرانی که پشت‌سر او‌ ایـستاده‌ بـودیم و گـفت: مواظب خود باشید مبادا حرکات ناشایسته از شما سر زند. سپس به دربان‌ گفت‌: بـگو‌ هـمانطور کـه سوار است وارد شود. ➖ ناگاه پیرمرد را که از بسیاری شب زنده‌داری‌ و عبادت‌ چهره‌ای زرد و بدنی نحیف داشـت در مـقابل خـود دیدیم، چون چشم وی به پدرم‌ هارون‌ افتاد‌، خواست از الاغی که بر آن سوار بود فرود آیـد، ولی پدرم بـانگ زد و گفت‌: نه‌ به‌خدا نمی‌گذارم پیاده شوید، باید سواره جلو آمده در روی فرشهای سلطنتی‌ مـن‌ فـرود‌ آئیـد. ➖ دربانان نیز از پیاده شدن او جلوگیری کردند، ما همه با دیده‌ی عظمت به وی‌ می‌نگریستیم‌ و او‌ هـمچنان سـواره می‌آید تا به روی فرش سید و سرهنگان دور او را گرفتند‌ و با‌ این تشریفات پیاده شد. ➖ در ایـن وقت پدرم هـارون از جـای برخاست و جلو رفت و از وی استقبال‌ نمود‌ و روی و دیدگانش را بوسید و دستش را گرفته به صدر مجلس آورد و پهلوی خود‌ نشانید‌ و بـا وی به گفتگو پرداخت و احوال او را جویا‌ می‌شد‌. سپس‌ پرسید: کسانی که از پرتو وجود شما نان میخورند‌ چقدرند؟ فرمود: بـیش‌ از پانـصدنـفر می‌باشند. هارون پرسید: اینها همه فرزندان شما هستند؟ فرمود: نه اکثر آنها‌ خدمتگذاران‌ من می‌باشند. فرزندان مـن پسـر‌ ودخـتر‌ سی وچند‌ نفر‌ هستند‌. گفت: چرا دختران را به پسر‌ عموهایشان‌ تزویج نمیکنی؟ فرمود: چـندان دسـترسی به این کار ندارم. پرسید: ملک و مزلعه شما چه وضعی‌ دارد؟ فرمود: گاهی‌ حاصل میدهد وگاهی نمیدهد. پرسید: هـیچ‌ قـرضی داری؟ فرمود: آری. گفت: چقدر‌ است؟ فرمود: تخمینا‌ ده هزار دینار. هارون گفت‌: پسر‌ عمو! من آنقدر ثـروت بـه شما میدهم که پسران را داماد ودخترانت را شوهر‌ دهـی‌ و مـزرعه خـود را تعمیر کنی‌. حضرت‌ فرمود‌: خداوند بر والیـان‌ وسـران‌ قوم واجب کرده است‌ که‌ تهی‌دستان را از خاک بردارند و وامهای آنها را بپردازند وصاحبان عـیال را دسـتگیری نمایند‌ و برهنگان‌ را بپوشانند، وبه آنها کـه گـرفتار محنت‌ وتنگدستی‌ هـستند، نـیکی‌ ومحبت‌ کنند‌، واین کارها بیش از‌ هـرکس امـروز از تو انتظار می‌رود که انجام دهی. هارون گفت: قول می‌دهم که آنـچه‌ فـرمودی‌ انجام دهم. ➖ آنگاه حضرت برخاست کـه‌ مراجعت‌ نماید‌، پدرم‌ نیز‌ بـرخاست و چشمان و روی‌ او‌ را بوسید سپس روی بـه من و امین و مؤئمن کرد و گفت: بروید رکاب بگیرید وآقا وعموی خود را‌ سوار‌ کنید‌ و لباسش را مرتب نمائید و او را تا‌ در‌ منزل‌ مشایعت‌ کنید‌. مـا‌ نـیز چـنین کردیم. ➖ در میان راه حضرت بـطور پنـهانی رو به من نمود و فـرمود: تو بعد از پدرت هارون خلیفه میشوی! وقتی بخلافت رسیدی نسبت به فرزندان من نیکی‌ کن! سپس حـضرت را بـه منزل رسانیده و برگشتیم. ➖ من در نزد پدرم بیش از سـایر بـرادرانم جرئت داشـتم. به همین جـهت وقتی مجلس خلوت شـد، گفتم: یا امیرالمؤمنین! این مرد کی‌ بود‌ که این همه او را بزرگ وگرامی داشتی وبـه احترام او از جـای برخاستی وبه استقبالش شتافیت و او را بر صدر مـجلس نـشاندی و از وی پائیـن‌تر هـم نـشستی و به ما دسـتور‌ دادی تا رکاب برایش بگیریم و او را سوار کرده تا در خانه بدرقه کنیم؟ ادامه⤵️⤵️⤵️
. . ➖ پدرم گفت: ای فرزند! این آقا امام مردم و حـجت خـداوند بـر‌ خلق‌ روی زمین و نماینده‌ی او در‌ میان‌ بندگان است. گـفتم: مـگر ایـن اوصـاف از آن شـما و در وجـود شما نیست؟ گفت: فرزند! من با قهر و غلبه به پیشوائی رسیده‌ام، اما موسی بن‌ جعفر‌ امام بر حق است‌. ای‌ فرزند! به‌خدا قسم که او از من و تمام مردم سـزاوارتر به‌جانشینی رسول خداست. با این وصف به‌خدا سوگند اگر تو که فرزند من می‌باشی درباره‌ی دولت با من کشمکش کنی‌ این‌ سرت را که دو چشمت در آن قرار دارد از تن جدا سازم! زیرا که مـلک عـقیم است مقام سلطنت هیچ را شرط هیچ نمی‌داند! ➖ آنگاه مأمون به سخن خود ادامه‌ داد‌ و گفت: وقتی‌ پدرم خواست از مدینه به طرف مکه حرکت کند، دستور داد دویست دینار در کیسه‌ی سیاهی ریختند و به فضل‌ بن ربـیع گـفت این را برای موسی بن جعفر ببر و بگو‌ خلیفه‌ می‌گوید‌: ما در این ایام دست تنگ بودیم و بعد از این عطای ما به‌شما خواهد رسید! چـون ایـن ‌‌وضع‌ را مشاهده کردم برخاستم و جـلو رفـتم و گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما فرزندان مهاجرین‌ و انصار‌ و سایر‌ افراد قریش و کسانی که از حسب و نسب آن بی‌اطلاع هستی تا پنج هزار اشرفی زر سرخ عطا‌ نمودی ولی به مـوسی بـن جعفر که آن همه از وی احـترام و تـجلیل‌ به عمل آوردی دویست دینار‌ که‌ اقل میزان بخشش توست می‌دهی؟! ➖ هارون گفت: اُسکت لا اُمّ لك ساکت باش ای بی‌مادر، این حرف‌ها به‌تو نیامده. اگر من مال بسیار به او عطا کنم از این که فردا بر روی من صد هزار شمشیرزن، از شیعیان و تابعان خود بکشد ایمن نیستم. این‌که او و اهل‌بیتش تنگدست و پریشان باشد، برای من و برای شما بهتر است از اینکه فراخ دست و چشم باشند، بهتر است. 📚 منتهی الآمال، حاج شيخ عباس قمی، ج۲، ص۳۵۱_۳۴۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ [جلسه‌ی دوم] ۲۵ بهمن ۱۴۰۱شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 شهادت حضرت امام کاظم صلوات‌الله‌علیه 📚 مطالب مطرح شده: ۷. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ۸. اخلاق امام کاظم علیه‌السلام با فرد عُمری ۹. توبه‌ی بشر حافی به‌دست امام کاظم علیه‌السلام ۱۰. بنی‌العباس، آگاه به‌مقامات اهل‌بیت علیهم‌السّلام ۱۱. عطا و دعای امام کاظم علیه‌السلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
4نکته_درباره‌ی_امام‌کاظم_علیه‌السلام،_رحیمیان.mp3
1.55M
علیهماالسلام ▪️ 👈🏼 ۱۹ اسفند ۹۹شمسی 1️⃣ معجزه‌ی امام علیه‌السلام در مقابل کسانی که قصد قتل حضرت رو داشتن 2️⃣ کلام قرمانی، عالم اهل‌سنت در قرن ۱۰ق، درباره‌ی حضرتش و لقب باب‌الحوائج بودن آن‌حضرت 3️⃣ معجزه‌ی امام علیه‌السلام در نشستن در آتش و ردّ ادعای امامت برادرش، (عبدالله‌بن‌جعفر) 4️⃣ حدیثی زیبا از حضرتش در باب مهدویت و دو صفتِ مهمّ در شیعیانش 🔘 حجت‌الاسلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
علیه‌السلام ◾️ ➖ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ، ➖ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ، ➖ النُّورِ الْمُبِينِ، ➖ الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذىٰ فِيكَ. ➖ اللّٰهُمَّ وَكَما بَلَّغَ عَنْ آبائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَنَهْيِكَ، ➖ وَحَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ، ➖ وَكابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَالشِّدَّةِ فِيما كانَ يَلْقىٰ مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ، ➖ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَأَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِمَّنْ أَطاعَكَ وَنَصَحَ لِعِبادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar