eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 از روايت كرده است كه: كه از خواصّ اصحاب أميرالمؤمنين عليه‌السّلام بود، بر روى اسبى سوار بود. در اين حال هم از طرف مقابل بدين سو مى‌آمد. و در محلّى كه جمعى از در مجلس خود نشسته بودند به‌هم رسيدند. و با يكدگر به‌طورى نزديك با هم به‌گفتگو پرداختند كه گردن‌هاى اسبانشان به‌هم رسيد؛ در اين حال حبيب گفت: فَكَأنّى بِشَيْخٍ أصْلَعَ ضَخْمِ الْبَطْنِ يبيعُ الْبِطّيخَ عِنْدَ دارِالرِّزْقِ، قَدْ صُلِبَ فى حُبِّ أهْلِ‌بَيْتِ نَبيِّهِ، وَيبْقَرُ بَطْنُهُ عَلَى الْخَشَبَةِ. «گويا من دارم مى‌بينم پيرمردى را كه شكمش برآمده و جلوى سرش مو ندارد، و در كنار دار الرّزق شغلش خربزه‌فروشى است؛ كه وى را به جرم محبّت اهل بيت پيغمبرش بر دار كوبيده‌اند، و بر روى چوبه دار، شكمش شكافته شده است.» ميثم در پاسخش گفت: وَإنّى لأعْرِفُ رَجُلاً أحْمَرَ لَهُ ضَفيرَتانِ، يخْرُجُ لِنُصرَةِ ابْنِ بِنْتِ نَبيِّهِ فَيُقْتَلُ وَيجالُ بِرَأسِهِ فى الْكوفَةِ. «و من مى‌شناسم مردى سرخ چهره را كه گيسوانش از دوسو بافته شده است؛ او براى يارى پسر دختر پيغمبرش خروج مى‌كند و كشته مى‌شود، و سرش را در محلاّت و كوى و برزن كوفه براى تماشاى مردم مى‌گردانند». ➖ اين بگفتند و از يكدگر جدا شدند. اهل مجلس با هم گفتند: ما دروغ‌گوتر از اين دو مرد كسى را نديده‌ايم! هنوز اهل مجلس از جاى خود برنخاسته بودند كه به سراغ آن دو آمد و از اهل مجلس پرسيد: آن دو نفر كجا هستند؟! گفتند: از هم جدا شدند. و ما از آن دو شنيديم كه چنين و چنان مى‌گفتند. رشيد گفت: رَحِمَ اللَهُ مَيْثَمًا؛ أنْسَى: وَيزادُ فى عَطآءِ الَّذى يجىءُ بِالرَّأسِ مِأةُ دِرْهَمٍ! ثُمَّ أدْبَرَ. «خدا ميثم را رحمت كند؛ فراموش كرد بگويد: به آن‌كس كه سر را در كوفه مى‌آورد، يکصد درهم به عطاى او از بيت‌المال كه پيوسته به او مى‌دهند، زياد مى‌نمايند! اين بگفت و پشت كرد و بازگشت». آن جماعت مجلس گفتند: هَذا وَاللهِ أكْذَبُهُمْ! «سوگند به خدا اين دروغ‌گوترين آنهاست!» ➖ سپس گفتند كه: وَاللهِ ما ذَهَبَتِ الأيّامُ وَاللَيالى حَتَّى رَأيْنا مَيْثَمًا مَصْلوبًا عَلَى بابِ دارِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ، وَجىءَ بِرَأسِ حَبيبِ بْنِ مَظاهِرٍ وَقَدْ قُتِلَ مَعَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ‌السَّلامُ؛ وَرَأيْنا كُلَّ ما قَالوا! «سوگند به خدا روزها و شبها سپرى نشدند مگر اينكه ديديم ما كه: ميثم را در خانه عمرو بن حريث به دار زده‌اند، و سر حبيب بن مظاهر را كه در كربلا با حسين عليه‌السّلام شهيد شده بود به كوفه آوردند؛ و هر چه را كه آن سه نفر گفتند، ما خود با ديدگانمان ديديم!» 📚 سفينة البحار، ج۱، ص۲۰۳ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar