eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.8هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ 👈🏼درشبی شور دیدن پدر به‌سرش افتاد. در کنج خرابه سر بی‌کسی برزانو نهاد و از هجران پدر اشک میریخت. آن‌قدر گریست که خرابه‌نشینان، پریشان شدند و به‌گرد وی حلقه زدند‌. هرچه زنان خواستند او را ساکت کنند، ناله‌اش دم بدم بیشتر می‌شد. ▪️امام زین العابدین علیه‌السلام آمد و خواهر را در آغوش گرفت و به‌سینهٔ خود چسبانده و تسلی می‌داد که: نور دیده! صبرکن و از گریه دل ما را مسوزان. اما رقیه می‌گفت: کو پدرم که مرا درآغوش میگرفت؟! آن‌قدر گریست تا روی دامن امام سجاد علیه‌السلام بی‌هوش گردید و نفسش منقطع شد. ▪️امام علیه‌السلام به‌گریه درآمد و اهل‌بیت رسالت خاک برسر میریختند وبر رخسار سیلی میزدند وگریبان میدریدند وشیون می‌کشیدند. ▪️ خبر به یزید رسید.. دستور داد سر را برای آن طفل صغیره ببرند.. آن سر مقدس، رقیه را ندا داد: ای دخترم! بسوی من بیاکه من منتظر توأم. آن صغیره بمحض شنیدن آن ندا، بیهوش افتاد وروحش از آشیانه مجروح جسم بسوی پدر پرواز کرد. 📚ازمدینه تامدینه، آیت‌الله ذهنی تهرانی، ص۹۶۰/۹۶۴ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
◼️ ای دل! مگر نه خاتمه، ماه محرّم است؟ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت «باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟» گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق «کآشوب در تمامی ذرّات عالم است» صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن «کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است» سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه‌ها «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» آن محشری که کرد به پا چوب خیزران «بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» رشک مَلَک خرابه‌نشین شد که «محتشم» گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است» ▫️▫️▫️ ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری؛ بساط عشق به‌خوبی فراهم است فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود بر گِرد شمع دید که پروانه‌ای کم است 😭😭 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar 🆔 @javadhashemi_torbat
◼️ ؟! 👈🏼 مرحوم (۱۲۴۰-۱۳۰۶ق)، در کتاب می‌نویسد: ➖ اشاره دوّم: چند طایفه پیش از دفن، سیدالشهدا علیه‌السّلام را زیارت کردند: [۱] اهل‌بیت علیهم‌السّلام در قتلگاه [۲] و شیر [۳] و ذوالجناح [۴] و مرغان [۵] و آن اشرار که به‌جهت برهنه کردن ابدان طاهره، به‌قتلگاه رفتند [۶] و آن اسب‌ها که به‌او تاختند. 😭😭 📚 طراز المصائب، ملا نظرعلی بن سلطان محمد سوهانی طالقانی (۱۲۴۰-۱۳۰۶ ه.ق)، تالیف حدفاصل سال ۱۲۷۲ تا ۱۲۸۶ ه.ق، انتشارات تراث اسلامی، چاپ سال ۱۳۹۸ خورشیدی، ج۲، ص۱۱۸۷ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
◼️ آقای ما یک عمر، هر آن گریه کردی پیوسته چون ابر بهاران گریه کردی دیدی پریشان حالی هر منتظر را هر لحظه با قلب پریشان گریه کردی گاهی میان جمع ما مثل غریبان گاهی تو تنها در بیابان گریه کردی بابای امّت هستی و با مهربانی بر دردهای هر مسلمان گریه کردی دائم صبوری کرده ای مانند ایّوب دائم چو یوسف بین زندان گریه کردی رفتی دوباره در بقیع و با دل خون بر غربت قبر عموجان گریه کردی یاد جگرهای درون طشت با آه یاد لب خونی، فراوان گریه کردی شد تازه زخم داغ آن تشییع خونین با روضه های تیرباران، گریه کردی وقتی که جدّت می کشید آن تیرها را دیدی تو خون روی پیکان، گریه کردی دیدی کفن خونی شده امّا برای گودال و داغ جسم  عریان گریه کردی یاد تنی که رفته زیر نعل تازه مانند عمّه، موپریشان، گریه کردی (عبدالمحسن) 😭😭 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
از دو طشت آمد نوای شور و شین گاه از طشت حسن گاه از حسین اندر این جا قلب زینب خسته بود واندر آنجا دست زینب بسته بود از دولب های حسن خون می‌چکید خورد لب های حسین چوب یزید 😭😭 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
آقایمان آمد عبا روی سرش بود رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد یافاطمه یافاطمه ذکر لبش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهلو گرفتن یادگار مادرش بود او در میان حجره ای دربسته اما صدها فرشته در کنار بسترش بود او دست و پا می زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه های آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی های جد بی سرش بود مردم گریز کربلایم اینچنین است آمد جواد و لحظه ی آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی‌هاشم بیایند تا این بدن را بر در خیمه رسانند 😭😭 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
می‌رسم از سفرشام ؛ عمویم برخیز درد دل های خودم با تو بگویم برخیز بسته غم‌ها به‌خدا راه گلویم برخیز اثر ضربه ببین بر سر و رویم برخیز رفته غارت همهٔ قافله چشمت روشن من کتک خورده‌ام از حرمله چشمت روشن رفتی و بی‌سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو؟ 😭😭 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar 🆔 @raziolhossein