#آسید_ابوالحسن_اصفهانی
#سبک_زندگی_اسلامی
#در_محضر_علما
#تربیت_دینی
#قصه_عبرت
🔷🔶 #برخورد_آیت_الله_آسید_ابوالحسن_اصفهانی_با_مخالفینش
👈🏼👈🏼 #سید_محمدباقر_شیرازی فرزند مرحوم سيّدعبدالله شيرازي، برای من نوشتند:
من ۱۵ ساله بودم كه همراه پدر و جمعي از شاگردانش، در خدمتِ مرحوم «آقای اصفهاني» به ساحلِ نهر كوفه رفتيم (أيّام شدّت گرماي نجف بود).
➖ در آن اوقات، علماء برای تغییر آب و هوا و استراحت در تعطیلی هفته (پنجشنبه و جمعه) از نجف به كنار نهر كوفه میرفتند.
یک مرتبه كه من (در آنجا) از جمعيّتِ طلّاب جدا بودم، دوستانم برايم نقل كردند:
ما در زير سايه درختها در كنار نهر بودیم.
«سيّد» از ما خواست كه كيسه سنگینی را نزد او ببريم!
وقتی كيسه را خدمتشان برديم، دربِ آن را باز كرد و از ميان آن، نامهها و اوراق فراواني را بيرون آورد و آنها را پاره كرده و در داخل نهر (آب) میانداخت!!
➖ حاضرين با تعجّب از «سيّد» سؤال كردند:
اين كاغذها چيست و چرا اين كار را ميكنيد؟!
«مرحوم سيّد»:
اينها نامههایی است كه از طرفِ مخالفینِ من بهمن نوشته شده و در آن بهمن ناسزا و بدی و اهانت ذكر شده است!!
من آنها را از بين میبرم تا بعد از من بهدست كسی نیافتد كه باعث هتک و آزار نويسندگان آنها گردد!!
📚 قصص وخواطر، ص۵۹۷
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @Ayatollah_esfahani