eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵⚪️ (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) 👈🏼👈🏼 آیت الله (رحمت‌الله‌علیه) که خود از آغاز تشکیل حوزه علمیه قم حضور داشتند، در سال ١٣٩٧ قمری فرمودند: مرحوم آقای ابتدا در اراک حوزه تأسیس کردند وبعد به قصد زیارت سفری به قم نمودند. در همان سفر بنا شد که در قم بمانند وهمان وقت نامه‌ای به من فرستادند که هنوز هم موجود است. در آن نامه نوشته بودند: اگر مایلید به قم بیایید، نان جوی پیدا می‌شود وبا هم می‌خوریم. من در پی نامه ایشان به قم آمدم. ▫️چندی گذشت، ماه مبارک رمضان فرا رسید. وضع مادّی روحانیون وحوزه بسیار بد بود، زیرا وجوه شرعیه به قم نمی آمد. سیدی از اهل علم برای تبلیغ رفته بود وخانواده‌اش دچار تنگدستی شده بودند. ▫️شخصی نزد من آمد وخواست که از آقای حاج شیخ عبد الکریم بخواهم که شهریه آن سید را بدهند. من جریان را به آقای حاج شیخ محمد تقی بافقی که مقسّم شهریه بود، گفتم. ▫️ایشان گفت: وجه کمی در دست است واگر بخواهیم تقسیم کنیم، به هر یک از آقایان چیز کمی مثلا دو قران می رسد. ▫️روز هفدهم ماه رمضان بود که من در حجره خود در مدرسه فیضیه خوابیده بودم در خواب دیدم که با مرحوم آقای حاج رضوان الله علیه در همان حجره - اما مقداری بزرگ‌تر - رو به قبله نشسته‌ایم ودو چراغ هم در حجره روشن است. ناگهان یک آقای محترمی را دیدم که آمد ورو به ایشان کرد وگفت: حاج میرزا مهدی! حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) می‌فرماید: به شیخ عبد الکریم بگو: مضطرب نباش که بر اثر گریه‌های امام زمان، وجوه، به سوی حوزه قم روان شد. ▫️من از خواب، بیدار شدم، جریان خوابم را برای آقای حاج شیخ عبد الکریم نگفتم، لیکن برای مرحوم آقای حاج نقل کردم. ▫️چندی بعد دوباره بعضی نزد من آمدند که در مورد گفتن شهریه آن سید ورسیدگی به وضع خانواده اش اقدامی بشود ووضع آنان را به آقای حاج شیخ عبد الکریم برسانم. من قضیه را با آقای حاج شیخ محمد تقی بافقی طرح کردم. ایشان گفت: بیا با هم به حضور آقا حاج شیخ عبدالکریم برویم. ▫️با هم به منزل آقا رفتیم. اتفاقاََ وقتی رسیدیم که آقا می‌خواست از بیرونی به اندرون برود. ما را که دید فرمود: کاری داشتید که این جا آمدید؟ من گفتم: وضع خانواده فلان آقا که برای تبلیغ رفته، خوب نیست، شهریه او را می‌خواستم که به خانواده‌اش برسانیم. ایشان رو به آقای بافقی کرد وفرمود: شهریه او را بپردازید. ▫️آنگاه رو به من کرده، فرمود: خواب شما هم به ما رسید واز رؤیاهای صادقه است ووجوهی برای ما رسیده است. 📚 قطره‌ای از دریا، ج ٣، ص ١٣٢؛ به نقل از عنایات حضرت مهدی (ارواحنا فداه) به علما ومراجع تقلید؛ علی کریمی جهرمی؛ ص ١٠٣، با اندکی تغییر 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar