eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.8هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
@matalebe_nab_dar_menbarآقاکجاببینمت_حاج‌حسن‌عطایی_5847971970666208172.mp3
زمان: حجم: 12.2M
◼️ | ➖ پیشنهاد دانلود به‌هیئتی‌ها و اهل‌روضه ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان ➖ کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر 🔘 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
4.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ ➖ درس رسائل، ۷۹/۰۸/۲۱ ➖ پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان 🔘 مرحوم آیت‌الله 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
@matalebe_nab_dar_menbarعزیزم‌بیامادرت‌چشم‌براهه_علی‌محمدعسکری.mp3
زمان: حجم: 8.94M
◼️ | ➖ پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان ➖ کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر 🔘 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ هَلْ إِلَیْكَ یَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقَی؟! ➖ هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنَا مِنْكَ بِعِدَهٍ فَنَحْظَی؟! ➖ مَتَی نَرِدُ مَنَاهِلَكَ الرَّوِیَّهَ فَنَرْوَی؟! ➖ مَتَی نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِكَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَی؟! ➖ مَتَی نُغَادِیكَ وَنُرَاوِحُكَ فَنَقِرَّ عَیْنا؛ 〰 آیا به سوی تو ای پسر احمد راهی هست، تا ملاقات شوی؟! 〰 آیا روز ما به تو با وعده‌ای در می پیوندد تا بهره مند گردیم؟! 〰 چه زمان به‌چشمه‌های پر آبت وارد می‌شویم، تا سیراب گردیم؟! 〰 چه زمان از آب وصل خوش گوارت بهره‌مند می‌شویم که تشنگی ما طولانی شد؟! 〰 چه زمان با تو صبح و شام می‌کنی تا دیده از این کار روشن کنیم؟ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
◼️ 👈🏼👈🏼 از آیت‌الله ـ نوه‌ی مرحوم سید ـ نقل شده است: مرحوم آقا (سید ابوالحسن) روزهای پنج‌شنبه و جمعه و من هم خدمت ایشان بودم. هیچ‌کس جز من و شیخ نصیر (که برای آقا غذا درست می‌کرد) نزد ایشان نبود. اگر کسی کاری داشت می‌آمد و می‌رفت و فقط من می‌ماندم. ➖ روزی در منزل کوفه خدمت آقا بودم که درِ خانه به صدا درآمد. رفتم و در را باز کردم، دیدم است. (شیخ محمدکوفی از فضلای اهل شوشتر و ساکن نجف اشرف بود؛ اما به‌واسطه‌ی عشق به امام زمان علیه‌السلام، درس و بحث را تعطیل کرده، در اتاقی گرفته و مشغول عبادت و در صدد ملاقات با امام زمان علیه‌السلام بود. به‌دلیل سکونت طولانی‌اش در کوفه و چله‌های متعدد در مسجد سهله، به«شیخ محمد کوفی» معروف شده بود.) ➖ نزد آقا رفتم و عرض کردم: با شما کار دارد. آقا که او را کاملاً می‌شناختند، اجازه دادند بیاید. شیخ محمد از پله‌ها بالا آمد. آقا تنها در اتاق نشسته بودند. به‌محض آن‌که وارد شد، به‌شدت و با صدای بلند شروع به‌گریه کرد. پس از لحظاتی جلو آمد، دست آقا را بوسید و مقابلشان نشست. آقا فرمودند: ـ شیخ محمد! چرا گریه می‌کنی؟ شیخ محمد گفت: ـ آقا! یک عمر دنبالش بودم، ندیدمش! وقتی دیدمش نشناختمش! وقتی شناختمش ندیدمش! حالا شما بفرمایید باید گریه کنم یا نه؟ ➖ آقا فرمودند: مطلب چیست؟! شیخ محمد گفت: من در مسجد کوفه بودم و طبق معمول، وقتی خسته می‌شدم به‌مسجدسهله می‌رفتم. روزی هوا بسیار گرم بود و دو ساعت از ظهر گذشته بود. عصازنان، تنها، در بیابان به‌سوی مسجدسهله حرکت می‌کردم. در این میان شنیدم کسی از پشت سر به‌من گفت: «شیخنا، سلام علیکم!» برگشتم و دیدم مردی کامل، با لباس عربی. پاسخ سلامش را دادم و خوشحال شدم که در این بیابان کسی همراه من است. ➖ با زبان عربی از حال و وضعم پرسید. گفتم: من در مسجدکوفه وسهله هستم و می‌خواهم خدمت امامم برسم، ولی تاکنون مشرف نشده‌ام. فرمود: «از کجا زندگی‌ات اداره می‌شود؟» گفتم: به‌من نان و یک دینار شهریه می‌دهد. به‌نجف می‌روم، زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، و نان یک هفته را از نانوا می‌گیرم و با یک دینار، ماست و پنیر تهیه می‌کنم و در اینجا مصرف می‌کنم تا هفته‌ی بعد. ➖ وقتی نام سید ابوالحسن را بردم، فرمود: «قُل له: أرْخِص نَفسَك، واجعَل مَجلِسَك في الدَّهليز، واقضِ حوائجَ الناس». به‌او بگو خودت را در اختیار مردم قرار ده، در دالان منزلت بنشین (تا مردم راحت‌تر نزدت بیایند) و حوائج مردم را برآور. تا این‌جا چیزی برایم روشن نشد. سپس فرمود: «نَحنُ نَنصُرُك». همین که این جمله را شنیدم، به‌خود آمدم! برگشتم نگاه کردم، دیدم کسی نیست! ➖ در این هنگام، شیخ محمد دوباره به‌گریه افتاد و همان کلام پیشین خود را تکرار کرد: «یک عمر دنبالش بودم... وقتی که فرمود: نحن ننصرك، شناختمش، اما دیگر او را ندیدم!» آقا قلم و کاغذی برداشتند و به‌شیخ‌محمد فرمودند: ـ آن کلام را که شنیدی تکرار کن! او هم تکرار کرد: «قل له: أرخص نفسك...» آقا این عبارت را نوشت و آن کاغذ را در کیفی که همیشه در جیب داشتند گذاشتند. ➖ هر وقت مرحوم سید بسیار ناراحت می‌شد، کیف را از جیب بیرون می‌آورد، به‌آن کاغذ نگاه می‌کرد و آرام و خوشحال می‌شد، سپس دوباره آن را در کیف می‌گذاشت و در جیب می‌نهاد. آن کاغذ مدتی پس از وفات آقا نزد من بود، اما بعد مفقود شد. 📚 حیات جاودانی، زندگانی آیت‌الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی (۱۳۶۵-۱۲۸۴ق)، ص۱۷۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Ayatollah_esfahani 🆔 @Fishe_menbar
فتنه‌ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من شعله‌ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه ناله‌ی حیدر بیا شد ناله‌ی فضه بیا اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه 😭😭 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar 🆔 @raziolhossein
◼️ به اشک دیده‌ی مهدی برای غربت خویش خدا کند که شود حق، رضا برای فرج گذشت ماه محرم، گذشت ماه صفر نگشت خرج، چرا پس عزا برای فرج؟ خدا کند که دعادارها به وقت دعا کنند بین حوائج، حیا برای فرج به خونِ ریخته در سرزمین کرب و بلا هنوز هست به دلها رجا برای فرج چرا کم است عزادار غربت مهدی؟ چرا کم است مدیحه سرا برای فرج؟ کنون، زمان نوشتن ز غربت مهدی ست کجاست آنکه بخواند رثا برای فرج «به لحظه‌ی فرج صاحب الزمان، صلوات» کی است لحظه‌ی اذن خدا برای فرج؟ خدا کند که صدایم کنند وقت ظهور سوا کند شه عالَم، مرا برای فرج هنوز حاجت قلبیّ ما نگشته ظهور هنوز نیست دعاهای ما برای فرج کسی که حاجت قلبش بوَد، حساب کند... خدا تنفّس او را دعا برای فرج چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 ➖ رسم چشم انتظاری| امام زمانی شو ➖ اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّك الْفَرَجَ وَالْعافِیَةَ وَالنَّصْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصاره وأعوانه 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
◼️ 👈🏼👈🏼 مرحوم در کتاب می‌نویسد: أبوسهل گفت: داخل شدم بر علیه السّلام در مرضی که به.همان مرض از دنیا رحلت فرمود، و در نزد آن حضرت بودم که امر فرمود خادم خود عقید را ـ و این خادمی بود سیاه از اهل نوبه، و خدمت کرده بود حضرت امام‌علی‌نقی علیه‌السّلام را و پروریده و بزرگ کرده بود امام حسن علیه السّلام را ـ ، فرمود: «ای عقید! بجوشان از برای من آب را با مصطکی». ➖ پس جوشانید، و صیقل جاریه ـ که مادر حضرت حجت علیه‌السّلام باشد ـ آن آب را برای امام حسن عسکری علیه‌السّلام آورد. همین که قدح را به‌دست آن حضرت داد و خواست بیاشامد، دست مبارکش لرزید و قدح به‌دندان‌های ثنایای نازنینش خورد. پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: «داخل این اطاق می‌شوی، می‌بینی کودکی را به‌حال سجده؛ او را بیاور نزد من». ➖ أبوسهل گوید: عقید گفت: من داخل شدم به‌جهت پیدا کردن آن طفل، ناگاه نظرم افتاد به‌کودکی که سر به‌سجده نهاده بود و انگشت سبابه را به سوی آسمان بلند کرده بود. پس سلام کردم بر آن جناب. آن‌حضرت مختصر کرد نماز را، و چون تمام کرد عرض کردم: «سیّد من می‌فرماید تو را که نزد او بروی». پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به‌نزد پدرش امام حسن علیه‌السّلام. ➖ أبوسهل می‌گوید: چون آن کودک به‌خدمت امام‌حسن علیه‌السّلام رسید، سلام کرد. نگاه کردم بر او، وَإِذا هُوَ دُرِّیُّ اللَّوْنِ وَفی شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ، مُفَلَّجُ الأَسْنانِ؛ یعنی دیدم که رنگ مبارکش روشنایی و تلألؤ دارد، و موی سرش به‌هم پیچیده و مجعّد است، و ما بین دندان‌هایش گشاده است. ➖ همین که امام حسن علیه‌السّلام نگاهش به‌کودکش افتاد، بگریست و فرمود: «یا سَیِّدَ أهلِ بَیْتِهِ، اسْقِنی الْماءَ، فَإِنّی ذاهِبٌ إِلی رَبّی»؛ ای سیّد اهل‌بیت خود! مرا آب بده، همانا من می‌روم به‌سوی پروردگار خود، یعنی وفاتم نزدیک شده. ➖ پس آن آقازاده، آن قدح آب جوشانیده با مصطکی را گرفت به دست خویش و حرکت داد لب‌هایش را و سیرابش کرد. چون امام حسن علیه السّلام آب را آشامید، فرمود: «مرا مهیّا کنید از برای نماز». پس در کنار آن حضرت دستمالی افکندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به‌یک مرتبه، یک مرتبه، یعنی به‌أقلّ واجب و مسح کرد بر سر و قدم‌های او. ➖ پس امام‌حسن علیه‌السّلام به‌وی فرمود: «بشارت باد تو را ای پسرک من! تویی صاحب الزمان، و تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین، و تویی پسر من و کودک من، و منم پدر تو. تویی محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب علیهم‌السّلام. و پدر توست رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله. و تویی خاتم ائمه طاهرین. و بشارت داد به‌تو رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و نام و کنیه داد تو را. و این عهدی است به‌سوی من از پدرم و از پدران طاهرین تو». ➖ پس وفات کرد امام‌حسن علیه‌السّلام در همان وقت، صلوات الله علیهم أجمعین. 📚 منتهی الآمال، ج۲، ص۶۷۷، باب۱۳، فصل۵، قسمت۲ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar