16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
#تصاویر_اماکن_مذهبی
#دروس_حوزوی
#علم_رجال
🍃 کلیپی قدیمی از:
#علم_رجال_در_بیان_مرحوم_آیت_الله_مرعشی_نجفی
👈🏼 ویدئویی سیاه وسفید، مربوط بهحداقل ۳۲ سال قبل
👈🏼 مرحوم آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹ش/ ۱۳۱۵-۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از مرحوم آیتالله بروجردی است
👈🏼 در تعریف علم رجال و علم درایه و علم تراجم
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
.
.
#با_فاطمه_علیهاالسلام
#در_محضر_علما
#نکته_های_ناب
#اهمیت_نماز
#نماز
🍃 فرازی ازوصیتنامه مرحوم آیةالله العظمی #سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی به:
خواندن دعایی خاص درنمازهای واجب وتوسل به بیبی فاطمه زهرا علیهاالسلام
➖ أللَّهُمَّ اِنِّی اَسئَلُك بِحَقِّ فاطِمَةَ وَأبیهَا وَبَعلِهَا وَبَنیهَا وَسِرِّ المُستَودَعِ فِیهَا، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأن تَفعَل بِی مَا أنتَ أهلُه وَلَاتَفعَل بِی مَا أنَا أهلُه.
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#در_محضر_علما
#کتاب_شناسی
#قصه_عبرت
🔷🔶 #حفظ_کتب_و_منابع_شیعی_با_سختی_و_دشواری_فراوان
👈🏼👈🏼 مرحوم آیتالله العظمی #سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی در يكي از خاطرههاي خود چنين نوشتهاند:
🍃 «آن وقتها من در مدرسه قوام كه در محله مشراق نجف اشرف واقع است، حجرهاي داشتم.
يك روز از مدرسه، به قصد بازار، كه جنب صحن علوي بود، حركت كردم. در ابتداي بازار ناگهان چشمم به زني تخممرغفروش افتاد كه در كنار ديوار نشسته بود و از زير چادر وي گوشه كتابي پيدا بود.
حس كنجكاوي من تحريك شد، به طوري كه مدتي خيره به كتاب نگاه كردم.
🍃 طاقت نياوردم، پرسيدم اين چيست؟
گفت: كتاب، و فروشي است. كتاب را گرفتم و با حيرت متوجه شدم كه نسخهاي ناياب از كتاب رياضالعلما علامه ميرزا عبدالله افندي است كه احدي آن را در اختيار ندارد.
مثل يعقوبي كه يوسف خود را پيدا كرده باشد، با شور و شعفي وصفناشدني به زن گفتم اين را چند ميفروشي؟
گفت: پنج روپيه [آن زمان در عراق روپيه رواج داشته است] من كه از شوق سرازپا نميشناختم، گفتم: دارايي من صد روپيه است و حاضرم همه آن را بدهم و كتاب را از شما بگيرم. آن زن با خوشحالي پذيرفت. در اين هنگام سروكله كاظم دجيلي، كه دلال خريد كتاب براي انگليسيها بود، پيدا شد.
🍃 او نسخههاي كمياب، نادر و كتابهاي قديمي را به هر طريقي به چنگ ميآورد و توسط حاكم انگليسي نجف اشرف [در زمان تسلط انگلستان بر عراق] كه گويا اسمش و يا عنوانش «ميجر» [سرگرد] بود، به كتابخانه لندن ميفرستاد.
🍃 كاظم دلال كتاب را به زور از دست من گرفت و به آن گفت: من آن را بيشتر ميخرم و مبلغي بالاتر از آنچه من به آن زن گفته بودم، پيشنهاد كرد.
در آن لحظه من اندوهگين رو به سمت حرم شريف اميرالمؤمنين (علیه السلام) كردم و آهسته گفتم: آقاجان من ميخواهم با خريد اين كتاب به شما خدمت كنم، پس راضي نباشيد اين كتاب از دست من خارج شود.
🍃 هنوز كلامم تمام نشده بود كه زن تخممرغفروش، رو كرد به دلال و گفت: اين كتاب را به ايشان فروختهام و به شما نميفروشم. كاظم دجيلي، شكستخورده و عصباني از آنجا دور شد. پس من به آن زن گفتم: بلندشو برويم تا پول كتاب را بدهم.
🍃 زن همراه من به مدرسه آمد، اما در حجره بيشتر از بيست روپيه نداشتم. از اينرو تمام لباسهاي كهنه و قديمي را با ساعتي كه داشتم به فروش رساندم تا پول كتاب فراهم شد و به آن زن دادم و او رفت. اما طولي نكشيد كه كاظم دلال، همراه چند شرطه پليس به مدرسه حمله كردند و مرا دستگير نموده و پيش حاكم انگليسي (ميجر) بردند. او نخست مرا به سرقت كتاب متهم كرد و بسيار عربده كشيد، و بعد چون نتيجه نگرفت به زبان انگليسي شروع به فحاشي و تهديد كرد. از اين كار هم نتيجه نگرفت. دستور داد مرا زنداني كنند. آن شب در زندان مدام با خدا رازونيازي كردم كه كتاب در مخفيگاهش محفوظ بماند.
🍃 روز بعد مرجع بزرگ آن وقت، آيتالله #میرزا_فتح_الله_نمازی_اصفهانی، معروف به #شیخ_الشريعه، فرزند مرحوم آخوند خراساني را به نام ميرزا مهدي، با جماعتي براي آزادي من به نزد حاكم شهر فرستاد. بالاخره نتيجه اين شد كه من از زندان آزاد شوم با اين شرط كه در مدت يك ماه كتاب را به حاكم انگليسي تسليم كنم.
🍃 پس از آزادي به سرعت به مدرسه رفتم و همه دوستان طلبهام را جمع كردم و گفتم: بايد كار مهمي انجام بدهيم كه خدمت به اسلام و شريعت است! طلاب گفتند: چه كاري؟ و من گفتم: نسخهبرداري و استنساخ از روي اين كتاب، و فوراً دست به كار شديم و قبل از مهلت مقرر چند نسخه از روي آن استنساخ گرديد و من اصل نسخه رياض را برداشتم و به منزل شيخالشريعه رفتم و گفتم: شما امروز مرجع مسلمين هستيد و اين هم كتابي است كه مثل و نمونهاش در جهان اسلام پيدا نميشود و حالا يك نفر انگليسي ميخواهد آن را تصاحب كند.
🍃 شيخالشريعه چون كتاب را ديد، چند بار به احترام كتاب از جاي خود بلند شد و نشست و گفت:
الله اكبر، لاالهالاالله. بعد كتاب را از من گرفت و تا پايان مهلت مقرر نزد خود نگهداشت.
جالب است كه پيش از پايان مهلت مقرر حاكم وقت انگليسي به دست عدهاي از مردم نجف به قتل رسيد و كتاب نزد شيخالشريعه اصفهاني باقي ماند و پس از رحلت ايشان ديگر نميدانم آن كتاب چه شد و به دست چه كسي افتاد. اما از روي آن نسخه كتاب، تعداد دوازده نسخه ديگر تهيه شد كه يك نسخه نزد آيتالله #سید_حسن_صدر و ديگري نزد آيتالله #علامه_سید_عبدالحسین_شرف_الدین_عاملی باقي ماند.
🍃 و نسخهاي هم كه اينجانب استنساخ كرده بودم، اكنون در كتابخانه موجود است و از روي همين نسخه، چاپ كنوني رياضالعلمأ انجام گرفته است. تاريخ اين واقعه به سالهاي ۱۳۴۰ ـ ۱۳۴۱ قمري بازميگردد».
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#کرامات_امام_رضا_علیه_السلام
#با_امام_رضا_علیه_السلام
#قصه_عبرت
🔷🔶 #عنایت_امام_هشتم_علیه_السلام_به_زائرانش
👈🏼👈🏼 آیةالله العظمی #سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی (رحمهالله) نقل میکنند:
شب اول قبر آيتالله #شيخ_مرتضی_حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
🍃 چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
🍃 وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و بهطور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
🍃 ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم. گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
🍃 همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
🍃 هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
🍃 بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
📚 كرامات امام رضا عليهالسلام از زبان بزرگان؛ ص۲۹
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
16.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
#کلیپ_تصویری_قدیمی
#اهمیت_وضو
#اهمیت_نماز
🌿کلیپی قدیمی از:
#وضو_گرفتن_و_نمازخواندن_مرحوم_آیت_الله_سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
🔻 مرحوم آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹ش/ ۱۳۱۵-۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از مرحوم آیتالله بروجردی است
🔻 کلیپ قدیمی مربوط بهحدود ۳۳سال قبل
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
تقویمتاریخ_حاجشیخعباسقمی.pdf
حجم:
15.15M
#آشیخ_عباس_قمی
#پی_دی_اف
#کتب_شیعه
🍃 کتابی فارسی در فضائل ماههای قمری، ویژهی محققین وطلاب واهلمنبر، باعنوان:
#هداية_الأنام_إلي_وقایع_الأیام
یا
#تقویم_تاریخ
➖ مؤلف ابتداء فضیلت و اعمال هر ماه قمری نقل میکند و سپس بعضی از حوادث آن ماه را ذکر میکند
🔘 مؤلف: #حاج_شیخ_عباس_قمی
🔘 حواشی: مرحوم آیتالله العظمی #سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#مسجد_مقدس_جمکران
#با_عباس_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#در_محضر_علما
#17ماه_رمضان
🔷🔶 #به_علمدار_کربلا_متوسل_شو_و_چنین_بگو
👈🏼👈🏼 از آیتالله العظمی #سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی نقل شده است که فرمودند:
یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که:
🍃 من مشکلی داشتم به #مسجد_جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیةالله حجّةابنالحسنالعسکری امام زمان "علیه السلام" عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
🍃 برای این منظور، مکرّر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم. روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان! آیا جایز است که در محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟!
- شما امام زمان من می باشید آیا زشت نیست با وجود امام، حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم "علیهالسلام" متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
🍃 از شدت تأثّر، بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهرهی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجةابنالحسنالعسکری روحی فداه مواجه شدم.
- بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم، حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:
🍃 نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمیشوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم میکنم که به حضرتش چه بگویی!
چون خواستی از حضرت اباالفضل "علیهالسلام" حاجت بخواهی، این چنین بگو: یا اباالغوث ادرکنی...
📚 کتاب کرامات العباسیه سلاماللهعلیه، ص۱۹۱
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
#علامه_محمدباقر_مجلسی
#در_محضر_علما
#27ماه_رمضان
#رؤیای_صادقه
#قصه_عبرت
🔷🔶 #رؤیای_عجیب_آیت_الله_مرعشی_درباره_علامه_مجلسی
من جایگاه علامه را در برزخ دیدم!
👈🏼👈🏼 آیتالله #سید_عباس_کاشانی برای استاد ابوالحسنی (منذر) نقل میکردند که آیت الله مرعشی نجفی به من فرمودند:
من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه میافتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت میکنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار میبرند، در تعجب بودم.
🍃 یک شب خیلی به حضرت صدّیقه، فاطمه زهرا «سلام الله علیها» متوسل شدم تا در برزخ، مقام علّامه مجلسی را به من نشان دهند. همان شب در خواب دیدم که به «قبرستان وادیالسلام» رفتم تا برای همه مؤمنین، اساتیدمان و فقهایی که در آنجا هستند فاتحه بخوانم. دیدم وادی السلام یک صحرای بی حّد و حصر است؛ یک بیابان ولکن مملوّ از عمامه!
🍃 همه اهل علماند و گویا من در عالم خواب همه را میشناسم: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «شیخ مفید»، «سلّار»، «ابن حمزه» [ره]، بزرگانِ مشهد؛ تمام. حاج شیخی هم که من در این جمع می دیدم «حاج میرزا حسین نوری» [صاحب مستدرک الوسائل] بود. من قبلاً حاج میرزا حسین نوری را درک نکرده بودم اما گویی ایشان را از قبل دیدهام و میشناسم.
دیدم آن جلو، طرفِ قبله، یک دری از خاتَم -که با هیبت و عظمت است - وجود دارد ؛ یک نفر هم کنار آن ایستاده و آن در بسته است. به حاجیِ نوری عرض کردم اینجا کجاست؟ فرمودند: اینجا قطعهای از «وادی السلامِ نجف» است. وقتی نظاره کردم، آثار قبری را ندیدم امّا هوا و فضایِ خیلی خوب و مایه انسی داشت که انسان دوست داشت از آن جدا نشود.
🍃 حاجی نوری فرمودند: ارواح مؤمنینِ شیعه هر جای دنیا که باشند پس از وفات به وادی السلام منتقل میشوند و در اینجا تا روز قیامت متنعّماند. امروز پیغمبر اکرم، ائمه اطهار و حضرت زهراء «سلام الله علیهم اجمعین» اذن عام دادند که با نوّابشان ملاقات کنند. پشت این در باغی است که پیامبر اکرم، ائمه و حضرت زهرا [علیهاالسلام] در آن باغ هستند. آن آقایی هم که دمِ در ایستاده، «علاّمه مجلسی» است. ایشان واسطه بین پیغمبر، ائمه و علمای شیعه است. خودِ پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلم به علّامه مجلسی لقب «بابُ الأئمّه» دادهاند!
🍃 علّامه هم جفت جفت آقایان را صدا میکرد: مثلاً «محمد بن یعقوب کلینی و صدوق»، «شیخ مفید و شیخ طوسی»، «سید رضی و سید مرتضی»... آقایان جفت جفت به ملاقاتِ پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) میرفتند.
من از هول و هیبتِ واقعهای که در آن فضا دیدم از خواب جستم. در این حال به سجده افتادم و خدا را شکر کردم که اگر بخواهم برای همه حوزه نجف و قم از این شمه بگویم، به من لیاقت دادند که باطن مرحوم مجلسی و خدماتی را که به مذهب شیعه نموده ببینم.
🍃 مرحوم آقای مرعشی بعد از نقل این رؤیا میفرمود:
بعضیها بیانصافند و بعضیها هم بیچاره هستند؛ نه تنها مجلسی را نشناختند، خود ائمه اطهار علیهمالسلام را هم نشناختند.
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @monzer_ir