شمر درون من خیلی وقته که؛ رو سینه ی تو نشسته . . خیلی وقته دارم با اَمیالم سر تو رو میبرم . .

خدایا وقتی به این فکر میکنم که من فقط یه‌بار قراره تو این دنیا زندگی کنم.. و بعد به این فکر میکنم که برا منی که زندگیم رو از خانوم‌سه‌ساله دارم یه‌بار خیلی کمه برم حرمش‌، غصه‌دار میشم.. بخدا دوری از محبوبمون برامون سخته شما که از اوضاع احوال این روزام خبر داری..😞 فداتون بشم به ما آسون بگیرید به دل عاشق ما سخت نگیرید.. خدایا یه طوری بشیم ک جوونیمونو پای عشق‌ خانم‌سه‌ساله قرار بدیم:) خدایا زندگیمونو با نام خانم‌رقیه‌سادات‌س عجین کنید و تا میتونید گره بزنید.. خدایا یعنی میشه دوباره سرمو بزارم یه قسمت از ضریح خانم‌سه‌ساله و با اشک زمزمه کنم: سلام خانم ایتها الصدیقه الشهیده ای نوه مادر قد خمیده.. بعدشم بخونیم پای عشق تو من سر میدم خانم‌سه‌ساله 💔 #حرفای‌دل‌آشفتم

من نیازت دارم اما ناز مارو هم بکش . . گرچه که با رعیت نشستن درخور حُکام نیست . . #پیش‌تو

فرمود که وقتی سر ابی عبدالله رو به مجلس آوردن بچه های سیدالشهدا پشت مخدرات قایم شدن و از ترس همه بدنشون می‌لرزید . . توی روضه ی خانم سه ساله اولین چیزی که به ذهنم خطور می‌کنه اینه که ابی عبدالله چرا بخاطر ماها از خانم گذشت . . میگه که بعد از آتیش زدن خیمه ها طفل ها که بیرون اومده بودن از شدت ترس به خودشون میلرزیدن . . حرامزاده‌ گفت اگه قراره این هارو پیش یزید لعنت الله علیه ببریم زنده نمیمونن و باید بهشون آب بدیم . . میگه که اولین جام آب که از همه کوچیک تر بود رو به خانم سه ساله دادن . . دیدن که خانم قبل از نوشیدن آب سمت قتلگاه میره . . وقتی جویای این شدن که چرا به سمت قتلگاه میره فرمود:پدرم وقتی به میدان می‌رفت تشنه بود،میخوام این آب رو به اون بدم . . پ.ن:وقتی که پیدا شد، خمیده راه می‌رفت شد پیرتر از زینب کبری،رقیه . . #شرح‌دل #پاره‌پاره

تو‌این‌وضعیتی‌که‌‌هستم به‌شدت‌به‌همچین‌آغوشی‌نیاز‌‌دارم.. #آقاجونم

کاش تا فاطمیه گذر زمان بره رو 2x فاطمیه که شروع شد دوباره برگرده به همین حالت آرووومش .🚶🏻‍♂

فقط بخاطر شماست آقاجون..‌ فقط.. #غم‌نامه

شده‌دلتنگ‌شوی‌چاره‌نیابی‌جزاشک؟ من‌به‌این‌چاره‌ی‌بیچاره‌دچارم‌هر‌شب . .

ما اهل آن قبیله‌ایم که بزرگش رقیه"س" است. #کیف‌‌ِقشنگم

خدایا یادم بده آنقدر مشغول عیب‌های خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم" یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم یادم بده چشمانم را روی بدی‌ها و تلخی‌ها ببندم چرا که چشمان زیبا، بی‌شک زیبا میبینند! #برسد‌به‌دست‌خدا

کلا سهم من از انگشترایی که نام خانوم‌رقیه"س" رو داره فقط اینه که بشینم به جزئیاتش نگاه کنم و تو خیالم لذت ببرم ازشون:)

فقط همونجا که میگه: مرا دلدار میبیند با هق هق های پنهانی:)💔 میشه بخاطره علی اکبر؟ میشه مارو به جوونیه علی ببخشی؟ میشه دلت به خاطره رقیه بسوزه؟ میشه برمون گردونی؟ میشه دورت بگردم؟ #دلی

آسِدمهدی‌حرفای‌امشب‌و‌همه‌رو‌جدی گفتما‌یه‌وقت‌شوخی‌نگیری‌سپردم‌ دست‌خودت‌میدونم‌حواست‌هست:)

"به نام خدای دل خسته ها..." و فرمود که او شَرید«آواره»وطَرید«رانده»وفَرید«تک»ووَحید«تنها»است... اقرار میکنم ما مذهبی ها علت اصلی نیومدن شما ایم،نه مردم عادی! ببخش که حتی ادای منتظر ها هم نتونستیم درست دراریم؛آقا شرمنده ام که مدام شرمنده ام... پ.ن:این جمعه و جمعه های دیگر حرف است آدم بشوم سه شنبه هم می آیی... #حرف‌دل

• برای‌جمعه‌های‌پر‌ازانتظار.

حاج حسین یکتا می‌گفت : جوونا سعی کنید تو جوونی عاشق بشید! تو جوونی عاشق امام‌زمان عجل‌الله شد اومد جمکران ، شهادتو خواست ظهر عاشورا شهادتو بهش دادن ..

شده تا حالا فقط به خاطر امام زمان عجل‌الله بری جمکران؟! هیچی ازش نخوای و بگی فقط دلم برا شما تنگ شده؟!💔

فرمانده گردانی می‌گفت : خواب امام زمان عجل‌الله رو دیدم ؛ آقا بهم گفت لیست گردان رو بهم بده لیست گردان رو بهشون دادم ایشون با خودکار قرمز زیر بعضی اسما رو خط کشید .. هر کدوم از اون اسمایی رو که آقا اون شب زیرشون خط کشید شهید شدن!‌🧑‍🦯

+غروب جمعه بهانه هست،بُغضا ماله تنهاییه... 📍گلزار‌شهدا

هرگز نمی‌تونید تصور کنید با دیدن این عکس چند بار جانم هلاک شده 🤍☁️🪽✨. - دلبرِ سه ساله‌ی من ..

این‌شبا‌خیلی‌دلم‌حرم‌خانوم‌سه‌ساله‌ست.. یه‌جاهایی‌حضرت‌رُقیه‌کم‌آورده‌بود. دیگه‌نمیخواست‌این‌دنیا‌روفقط‌میگفت‌بابا.. منم‌هم‌همین‌طور‌‌دوره‌سرت‌بگردم منم‌دنیا‌رو‌نمیخوام‌سفارش‌مارو‌به‌بابات‌بکن.. تَصَدُقت‌بشم💔 #حرف‌دل

کاش سید مهدی هیچوقت اینو نمیخوند...

با بیت بیتِش میشه زار زد میشه ضَجه زد.. من با این شعر فقط برا غربت مولا گریه میکنم چی کشیده لحظه های آخره فاطِمش..😭

بارون شدید بود . . سگی توی جوبی گیره کرده بود و دست و پا میزد؛هیچکس تلاشی برای نجات این سگ نکرد . . فرمود که آسید مهدی قوام رفت توی جوب آب و سگ رو نجات داد . . نقل هست که سگ بعد از نجاتش رو به آسمون نگاه کرد و زوزه ای کشید . . دیدن آسیدمهدی قوام بدجوری گریه می‌کنه . . فرمود خدایا سگی رو به سگی ببخش . . پ.ن:هرکه در حصن حصینت آمده، تطهیـر شد با وضو باید به سگ در بین قرآن دست‌زد . . #شرح‌دل