پایِ روضههای سنگین که درمیان باشد
مردها هم هایهای گریه میکنند
اینجور وقتها ..
میگویند مثلِ زنِ جوانمرده گریستن !
برای به مثلِ امشبی ...
پایِ روضهی سبک و سنگین به مثل امشبی
برای آنجا که زنان کار گریههاشان
از هایهای میگذرد ...
هنوز توصیفی ساخته نشده !
هنوز تشبیهی پیدا نکردند !
بس که این ماجرا غریب است
و گریستنِ پایش غریبتر !
بس که این ماجرا ..
همه فهم نیست ...
بس که
روضه ...زنانه بود امشب و
گریهها ... نمیدانم !
#روایتروضه
#مبهوت
مَبهوتْ³¹⁵
خوفمحشرازکسیباشدکهاوبیصاحباست صاحبمندرقیامتهمقیامتمیکند..³¹⁵ #اَنَامَجنونُالرُقیه
رقیّه ..
از رقّت میآید..
شاید یعنی :
وقتی صدایش میزنی
قلبت رقیق میشود برایش
دلت میسوزد و ..
اشكهایت میبارند !..
رقیّه ..
از ترقّی هم میآید..
شاید یعنی :
اسمش را که میبری ..
روحت پرواز میکند تا خود آسمان !..
تا بلندیِ نگاه او ..
حالا وقتی میگویند :
رقیّهجآن ..
قلب یك لحظه حتی
روی پای خودش بند نمیشود ..
اشک میبارد ..
دستها بالا میروند ..
بالا .. قدّ نگاهِ عمویِ رقیه ..
و این جآن برای جانی که آتشگرفته ..
مخفف جان بستان است !..
رسم عاشقی میانِ همین ذکر است ..
آخرش هم میرسد به نام مقدّس عشق ..
پ.ن:
هرکسی از عشق با خود
یادگاری میبرد؛
یادگارِ من ...
غمی در جان و ...
زخمی بر تن است !
#روایتروضه
#مبهوتنویس