Hossein TaheriHossein Taheri - Rozamo Ba Har Ki.mp3
زمان:
حجم:
7.77M
به شدت نیاز دارم این مداحی به مدت دو هفته فقط تو گوشم پِلِی بشه...😭
روزامو با هرکی غیر از تو سر کردم ضرر کردم💔
#عزیزم_حسین
💔 #عزیزم_حسین
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی؟
چه کردهام که به هجرانِ تو سزاوارم؟:)
#شاعرانه_طور
#حال_خوب
#عزیزم_حسین
پاییز از راه رسیده و ...
دارم فکر میکنم ...
قدر تمامِ برگهای زرد و نارنجی
با تو حرف دارم و ...
فرصتم خیلی کوتاه است ...
تشنهتر از همیشهام
برای دوست داشتن تو ..
برای گریه کردن به پایغمهایت
برای عشقبازی با نام شیرینت ..
برای جنون ..
یک عمْر خیلی کم است !
از حالا به بعد ..
دنیا و آدمهایش ...
بمانند برای هم
برای من اما ...
داشتنت ... دوست داشتنت
همهی زندگیست
تو حسینجان!
آن حالِ خوبی که میخواهمَش...
#مبهوتنویس
مَبهوتْ³¹⁵
کربلا...💔
#عزیزم_حسین
#آرام_من
تو ...
مفهمومِ تمامِ عاشقانههایی هستی
که مینویسم ..
همهی واژهها در ابتدا ...
معنای تو را میدهند !..
تو در تمام احوالاتِ من جریان داری ..
وقتی مجنونم .. لیلا تویی ..
وقتی عاشقم ... معشوقترینِ دنیایی...
وقتی خستهم ... آغوش باز میکنی و ..
وقتی بیقرارم ... آرام و قرار فقط روضههایِ توست !..
بین خودمان بماند ..
من بیقرارِ بیقراری برایِ توام ..
غرض اینکه اینجا ...
چند شبی هست نتوانستهم بنویسمت ..
گاهی کلمات هم
از تبِ عشق و شورِ جنون جا میمانند ..
هرچه میگذرد ..
انگار دنیا دنبالم کرده تا
دوستداشتنت را از قلبم دربیاورد ..
من هم هروله میکنم و نفسنفس میزنم
تا مثلِ "شور" روضه؛ دوستت داشته باشم ...
هرچه میگذرد ...
من عجولتر میشوم برای دوستداشتنت !..
نمیدانم ... شاید هم باید
آهستهتر قدم بردارم ...
آهستهتر دوستت داشته باشم ..
مثلِ همان قدمهایی که میانِ شلوغیِ بابالقبله ..
با طمانینه برمیدارم و ...
ذره ذره ... حرف به حرف ...
قلبم برایت میتپد !..
شاید باید کمی آرام بگیرم تا حواسم بیشتر از همیشه
جمع تو باشد و بس !
مثلِ "واحد"های آرام روضه ..
با هر دم و بازدم ..
یک "حسین" بگویم و ...
یک دنیا عاشقت شوم !
پ.ن:
از باب القبله ...
قدم قدم...
آروم آروم آروم ..
صلیاللهعلیک یا ...
مظلوم مظلوم مظلوم ...
#مبهوتنویس
#عزیزم_حسین
زود بزرگ شدم!
وقتی هم سنُّ سالهای من...
داشتند کودکی میکردند...
کوتاه میخوابیدم تا صبحِ زود هیئت بیایم!
زود بزرگ شدم!
وقتی همه میگفتند:
برای خودت آقایی شدی...
من در چایخانه، استکان میشستم!
زود بزرگ شدم!
وقتی بیمِهری آدمها را دیدم...
وقتی دلکَندَم از همه...
فهمیدم کسی جز تو را ندارم!
دنیا و آدمهایش را میخواهم چهکار؟!
وقتی تو نازِ مرا میخری!
چرا دلببندم به کسی...
وقتی همهجوره هوایم را داری!
روی هیچکسی حساب باز نمیکنم...
چون خیری از روزگار ندیدهام!
خودت را عشق است!
تو نهایت عشقی...
نهایت دوستداشتن!
و درلابلای این بینهایتها...
چقدر خوشبختم که تو را دارم!
#مبهوتنویس
4.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مُحرّم .. عشق است !
و عشق هیچگاه به پایان نمیرسد ..
عاشقها هم ..
هروقت پایِ دل وسط باشد ..
به عشق میرسند ..
من هم ..
هروقت پایِ تو وسط بود ..
مُحرّمت را نفس کشیدم..
مُحرّم .. عشق است !
عشق... قلبِ عاشق و معشوق را
به هم نزدیكتر میکند..
تو همیشه معشوق بودی و ..
من .. نمیدانم این شبها ..
یك قدم به تو نزدیكتر شدم یا نه ..
مُحرّم .. عشق است !
برای عاشقها فقط..
معشوق عزیز است و بس ..
ما هم برایت بلندبلند گریه کردیم
تا همه بدانند تو..
#عزیزم_حسین ِ مایی ..
مگر کم زحمت کشیدی برایِمان ؟!
مُحرّم .. عشق است !
عاشقها آواره میشوند تا
به خیمهیِ معشوق راهِشان دهند ..
این شبها من هم ..
خودم را به خیمهَت کشاندم ..
تو هم ..
دست دلم را ..
در همین خیمه بند کن ..
مُحرّم .. عشق است !
بساطش هم ..
اشك و شور و جنون
تو پایِ این عاشقی ..
همهچیز گذاشتی عزیزم ..
من اما .. کم گذاشتم برایت..
هر شب بضاعتِ قلبم همین بود
بیدار نشستنِ من ..
پایِ غم شریف تو ..
به سینه زدنِ من ..
پایِ صدا زدنِ اسم تو ..
کم گذاشتم اما ..
فقط میخواستم
ردِّ عشقَت آخرین چیزی باشد
که از من میماند ..
مُحرّم .. عشق است !
عاشقها پایِ عشق میمیرند ..
سیِّدِ ما غریبها هم عاشق بود و ..
آخرش پای تو جان داد و ..
میدانم میرسد شبی که من هم
پایِ این عشق میمیرم ..
غیر از غلامیِ تو .. به دردی نمیخورم
بیرون کنی .. به فاطمه (س) بیکار میشوم !
پ.ن ۱ :
حالا تو بخواه تا
لحظهلحظههایِ این روزگارِ غریب را
در پناهِ پرچمَت ... زیر خیمهَت
درِ خانهیِ تو . به عشق
به عاقبت بخیریِ نگاهت
نفس بکشیم..
#مبهوتنویس
#عزیزم_حسین
#صاحب_عزا
شَصت و نه شب گذشته و
حالا هرجور حساب میکنم
میبینم یکبار زندگی..
برایِ عاشق و آوارهی تو بودن کم است !
تو خودت شاهدی که کنار تو ...
خوش گذشته به ما...
هر سحر که خستهیِ روضه بودیم و..
خسته از روضه .. نه !
هر نفس که به ذکر تو گذشت و ..
به ذکر غیرِ تو .. نه !
هر صبح که کربلا شب میشد و ..
جای دیگر... نه !
پیشِ تو حسینجان ...
خیلی خوش گذشته به ما !..
کسی که حالش با تو خوب است ..
برای این حالِ خوبی که گذشته .
مُزد نمیخواهد و درعوض..
عذر میخواهد از تو ..
که مثلِ همیشه ...
بضاعتش ... کم بود و...
کم گذاشت برایَت ...
ما این شصت و نه شب ..
قلبهای مان را سرِ دست گرفتیم ...
تا بگوییم :
دوستت داریم ..
هم تو را ...
هم صاحبعزایِ این غم غریبانه را ..
فقط آمدیم بگوییم :
یاایهاالعزیز !
سرت سلامت؛ عمرت دراز باد ..
فدای چشمهای ..
به اشك و خون نشستهَت..
فدایِ قلبِ مُضطرِّ شکستهَت !
به مثلِ امشبی هم یاصاحبي...
دلم را ... اشکهایم را ..
پیراهنِ سیاه و .. شالِ عزایم را ..
امانت میهم دستِ تو ..
تا مُحرّم سالِ بعد ؛..
لطفاً خودت هوایِ اشکهایم را ..
داشته باش و ..
حلالم کن !
پ.ن۱:
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ !...
مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ ...
وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ ...
فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ ...
وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ..
پ.ن۲:
همهیِ روزهایِ سالَم را ..
نذر کردم بمیرم از غم تو
آه شرمندهَم عزیز دلم ..
سیصد و شصت و پنج بار کم است !
دلتنگِ نگاهت