بی برو بگرد یه شبی هممون داریم که گرفتارش میشیم: شب اول قبر خیلی گفتن سخته ، دردناکه ، بیچاره کنندست ، فکر کن از ثانیه ثانیه ی زندگی ات آتو دارن تا میخوای لب باز کنی یه تصویر نشون ات میدن میگن ببین داری دروغ میگی ! من قبلا خیلی میترسیدم از شب اول قبر ، اما الآن فقط در یک صورت میترسم: اون هم اینکه خدایی ناکرده زمان ما برسد و صاحب ما نیایَد ، مولا به کمک نیاد ، والله که اگر جلوه ی مولا رو نه من هرکدوممون توی قبر ببینیم قبر میشه بهشت.. من خیلی از بدون مولا بودن میترسم معمولاً در جمعی قرار میگیرم بگو بخند شکل میگیره وو حواسم یه خورده پرت میشه ، انگار دستی میخوره به شونم که : های ! چیه ؟! باز فراموش کردی صاحبت کیه ؟! یادت نره تنها رفیقی که باهات میمونه وو حرفش حرفه مولاست.. خلاصه که توی این رفت و آمد ها وو بگو بخندا وو غم و خوشحالی هاتون یکمم به یاد شب اول قبرتون باشید رفقا.. #حرف‌دل

یه جمله قشنگی دیدم حیفم اومد باهاتون به اشتراک نذارم . . خطاب به یه ماهی مرده میگه که در اقیانوس چه نیافتی؟! که به کرم قلاب دل باختی . . حال و روز خیلیاست که صفت قانع بودن رو ندارن،قناعت نمیکنن به خیلی چیزا . . آدم بعضی اوقات میبره از همه و همه چی براش تموم میشه اما یه ولی داره و اون ولی امام حسینه! بعد اینکه تمام غر هاتو زدی به امام حسین که دیوارش از همه کوتاه تره قانع باش به اینکه یکی رو مثل امام حسین داری . . دیوار سیدالشهدا خیلی کوتاهه،همه ی نداشته هامون،همه ی بیکاری هامون، همه ی کمبود هامون،همه ی غرزدنامون و همه و همه رو میندازیم گردن امام حسین و میگذریم . . در دیزی بازه ولی حیای گربه کجا رفته؟! همه این حرف ها مخاطب اولش خودم بعد شما،والله قسم فردا به حضرت زهرا سلام الله علیها باید جواب پس بدیم . . پ.ن:دلگیرم از هوای بدونِ تو زیستن این زندگیِ بی تو به دردی نمی‌خورد . . #دلگیرم

امام زمان ارواحنا فداه: سلام منو به شیعیانم برسونید ،هرموقع برای حسین ما سینه زدید ،گریه کردید، یاد من کنید من هم برای عاقبت بخیری شما دعا میکنم #شیخ‌عباس‌صراف

پای‌ِ‌‌عشق‌ِ‌‌تو‌‌من‌سَر‌میدم‌خانم‌سه‌ساله.. #همه‌زندگیم

فقط شب میدونه راز دل هارو،حرف های نگفته رو،بغض های پنهون رو،اشک های یهویی رو . . شب ها انگاری دلم به تو نزدیک تره! سکوتش وقتی میشکنه که با گریه هام برات حرف میزنم . . اینجا صدای من رو از یک قلب خراب و وصله زده ای که مال هرکس بوده الا تو میشنوی! من سعی میکنم با گریه آروم شم اما یه جاهایی فقط با چسبیدن به قلب توعه که میتونم آرامشم رو به دست بیارم؛درست فهمیدی،آرامش من توی بغل تو خلاصه میشه؛با بغل کردنت قلبم به قلبت وصل میشه،پایین پا همون موقعی که حرفات رو زدی و سرت رو گذاشتی روی ضریح و مثل بچه ها داری با نقش و نگار ضریح ور میری،برای چند لحظه یادم میره دنیا با تمام تعلقاتش رو . . من همیشه دلتنگتم اما شب ها بیشتر؛ من گیر کردم،گیره چشمایی که فراموشی میاره و نمیذاره حرف هایی که یه عمر آماده کردم رو برات بزنم،اصلا آدم پیش تو حرف نزنه خوبه توام منتظری تا چشمام باهات حرف بزنه وقتی که اشک هام سرازیر میشه . . گریه ها حاکی از اینه که دل پره و باید خالی شه که جای محبوب بشه . . گاه در رگ یه حرف باید خیمه زد! رگ حرف این شد که دردهایم را در آغوش میگیرم، زیرا بوی تورا می‌دهند . . #درمانم

اما همه ی حرف من اینه.. من هم آقای جون.. من هم آقای بختیاری.. من هم.. #بغل‌بگیر‌مرااحتیاج‌من‌بغل‌است

عمده مشکل ما مذهبیا تو فضای مجازی اینه نمی‌دونیم باید چی بگیم ! نمیدونیم باید چطور مخاطب رو جذب کنیم ! دیگه جوون امروزی قال امام صادق قال امام باقر تو کتش نمیره !

یه زمانی از تنهایی شکایت میکردم تنهایی سخته،تنهایی آدم رو میشکنه.. تنهایی بد نیست،تنهایی که تو توش نباشی بده! تنها نبودم،مگه زمانی که دور و برم شلوغ باشه! ومگه یه انسان چند چشمِ محرم میشناسه تا بتونه دلِ باطن خودش رو تو پرتو نگاه‌ها وا کنه بدون هیچ پرهیز و گریزی؟ کافه رفتن و خوش گذشتن رو همه بلدن ک! اون رفیقی رفیقه که باهم شهید شید .. فقط می‌خوام مثل همین الان که تنها بودم بعد شهادتمم تنها باشم چون میگن شهدای گمنام رو خود حضرت زهرا سلام الله علیها سراغشون میاد .. کی دلش میخواد کنار مادرش نباشه؟! .. پ.ن:هر کسی از یار چیزی خواست هنگامِ وصال من به محضِ دیدن او، خاطرش را خواستم .. #حرف‌دل

نوشته بود کفاره‌ی دوری یك آغوش طولانی‌ست .. پس آقاجان بطلب بیام کربلات و یه دل سیر بغلت کنم، بغلم کنی .. مابنده‌توایم‌فراموشمان‌نکن.. #پادکست #خراباتی

بعضیام هستن به جای اینکه بگن: «من دلم میخواد، من دوس دارم میگن: امام زمان"عج" دلش نمیخواد امام زمان"عج" اینجوری دوس نداره،» اینا خدا عاشقشونه.

این روز ها آشفتگی و پریشون حالی زیادی دارم و نمی دونم الان از کجا براتون بگم! امسال یه بنده خدایی برام یه روضه از دروازه ساعات گفت که هروقت اسم این دروازه میاد یادم میوفته و ناگاه حالم خراب میشه! در هیچ جای مقتل نیومده که مخدرات گریه کرده باشندو مامور به صبر بودن،مخدرات به دروازه ساعات که رسیدن یزید لعنت الله علیه از روی لج همه ی مادرانی که بچه ی نوزاد دارن رو جمع می‌کنه پشت دروازه تا به بچه هاشون شیر بدن.. روایت میگه همینکه در دروازه ساعات باز شد حضرت رباب سلام الله علیها صیحه ای زدن و بیهوش شدن.. خطاب به سیدالشهدا میخام بگم: نمی دونم به چی ماها تو دل خوش کردی که حاضر شدی از رقیه‌ت،از علی اصغرت،از علی اکبرت،از اباالفضلت،از زینبت بگذری.. دیگ هیچ دل خوشی توی دنیا نیست برای من مگر اینکه شهیدت بشم،من باور کردم که برات میمیرم ابی عبدالله،برام عینه مرگه از این باورم بگذرم.. پ.ن:من باورم شده که فدای تو می شوم باور مکن که بگذرم از باورم حسین.. #رب‌آب #روضه

یعنی‌ عمرمون‌‌‌‌ قد‌ میده‌ یه‌ شب‌هفتم‌ دیگه‌ زنده‌ باشیم اینو محمد‌حسن‌برامون‌بخونه:💔