هدایت شده از کشکولِ احمدیاسر وافی یزدی
ماشاءالله به حاج آقا مصباح که در سنّ ۸۵ سالگی عهده دار سخنرانیِ حماسیِ تجمّعِ فردای فیضیه شده اند
هدایت شده از کشکولِ احمدیاسر وافی یزدی
به ایشان به خاطر مواضع قاطعش علیه شریعتی و ضالّ و مُضِلّ دانستنِ او ارادت دارم
هدایت شده از حدیث گراف
امیرالمؤمنین علیه السلام:
از كسانى نباش كه... از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است
لا تَكُن مِمَّن . . . يَعجِزُ عَن شُكرِ ما اُوتِيَ ويَبتَغِي الزِّيادَةَ فی ما بَقِيَ
قسمتی از حکمت 150 نهج البلاغه
حکیمی از شخصی پرسید:
روزگار چگونه است؟
شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم
امروز از گرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله اجدادیم بود را بفروشم ونانی تهیه کنم.
حکیم گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته
و اینگونه ناسپاسی می کنی؟…
🆔 @hadisgraph
هدایت شده از حدیث گراف
امام على عليه السلام:
فرصت ها چون ابرها مى گذرد
الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ
حکمت 21 نهج البلاغه
🆔 @hadisgraph
هدایت شده از ذریه طیبه
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 استاد قرائتی 🍃
⏰ ببینید، ما دو تا پول داریم، پولِ بعد از انجام وظیفه، پولِ به جای انجام وظیفه، هردو هم در سوره جمعه آمده. بعد از انجام وظیفه میگوید پول خوب است، چطور؟ ... «فَإِذَا قُضِیَتْ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ» الجمعة/10 منتشر شوید، پخش شوید در زمین، «وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» بروید سراغ پول، بعد از نماز جمعه، بعد از انجام وظیفه. یعنی بعد از نماز جمعه پاشوید بروید پول پیدا کنید. این پول، پولِ خوبی است.
⏰ یک پول به جای انجام وظیفه است. پیغمبر داشت نماز جمعه میخواند ... پیامبر خطبه میخواند دوازده نفر نشستند کل جمعیت رفتند سراغ خرید. پس اگر به جای انجام وظیفه دینی رفتی سراغ پول، بسیار پول بد است. اگر بعد از انجام وظیفه رفتی سراغ پول خوب است ... درس هم همینطور است، درس بعد از نماز خوب است، درس به جای نماز خوب نیست. چون درس به جای نماز یعنی انسان خدا را رها کند برود سراغ درس، خوب که متخصص شد، تخصصش را یک طاغوتی میخرد.
⏰ زمان جنگ من رفتم بعضی از این کشورهای اروپایی، پزشکان ایرانی را دعوت کردیم. گفتیم آقا الان در ایران جنگ است، بسیجیهای ما تکه تکه میشوند، بیائید ایران. گفتند ما اینجا راحت تریم، دلار بخواهید میدهیم، دارو هم بخواهید میدهیم، اما خودمان حالش را نداریم بیائیم. این آقا از روزی که رفت دانشگاه به قصد رفاه رفت. یعنی درس را به جای خدا گذاشت.
#استدلال_تربیتی
Qaraati.ir
هدایت شده از کانال
🌸حدیث روز 🌸
💠 ملاک سنجش افراد
🔰 قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) 🔻
لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ شَيْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِيثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ؛
امام صادق(علیهالسلام) فرمود 🔻
📎به رکوع و سجود طولانی کسی نگاه نکنید زیرا این عادتی است که اگر آن را ترک کند پریشان میشود بلکه به راستگویی و امانتداری او بنگرید.
📚کافی، ج2، ص105
🌐 بسیج مدرسه علمیه معصومیه (س)
📱 @B_Masoomieh
هدایت شده از کانال
من دنیا را طلاق دادم!
خدای بزرگ مرا
در آتش عشق سوزاند ...
مقیاسها و معیارهای جدید
بر دلم گذاشت و
خواسته های عادی، مادی و شخصی در نظرم حذف شد و روزگاری گذشت
که دنیا ومافیها را سه طلاقه کردم و از همه چیز خود گذشتم.
ازهمه چیز گذشتم
و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم
واین شاید مهمترین و اساسی ترین
پایه پیروزی من دراین امتحان سخت باشد..
#شهید دکترچمران
🌐 بسیج مدرسه علمیه معصومیه (س)
📱 @B_Masoomieh
پرده اول :ساعت ۱۸ بعدنماز مغرب و عشا.
امیر که شام گروهی را ثبت نام نکرده می پرسد:
غذا هست؟
برادر سَیمری: بگذار ببینم
بلی یکی هست
یکی بهش بده
سیمری دنبال امیر می آید. ۳۵۰۰تومانمیشه.
امیر: الان پیشم نیست هم اتاقی بیاد می گیدم می دهم.
سیمری: پول را به خودم بیاوری بدهی به کسی دیکر از بچه ها اتاق ندهی
)برام عجیب می شود چرا!؟)
پرده دوم یک ساعت بعد:
بر ادر سیمری: هم اتاتقی ات نیامد؟
امیر: نه
پول غذا نمیدی؟ میخام بدم نون بخرم غذا نخوردیم هنوز...
امیر: منم معطل نون ام هم اتاقی قزار اومدنی بخره... انگار دیر میاد
بیا این کارت من را بگیر....۱۰ تومان بکش. یه نصفه نون هم برا من بگیر. پول خودت هم بردار
پرده سوم: یک ربع بعد
برادر سیمری: به سرعت در حجره را باز می کند
آقا کارت ات مسدود شد
رمز را اشتباه گفتی
دوبار زدم ...گفت موجودی ناکافی.
بار سوم تو نانوایی زدم... گفت رمز اشتباه کارت مسدود شد...
خب بیا این شهریه آیت الله صافی...
سیمری: تو که داشتی که...
نه بابا نگه داشته بودم بر ا اینکه...یک اسکناس ۱۰یی یک اسکناس ۵یی بود. می خواستمنگه دارم تبرکی بدهم پدرم... بزنه تو کارش... عوضش تحریک بشه بهم پول بده...
بیا این اسکناس ۱۰یی را بگیر...
یک ربع بعد
برادر سیمری: بیا این ثلث نان و این هم باقی پول ات....
و اینگونه بود که دوشنبه شب، برادر سیمری و بنده شام خوردیم...
بماند که هم اتاقی بنده هم که اصرار کرده بودم زود بیا تا شام باهم بخوریم...دیر آمد...نمی دانپ از سر خجالت بود یا چی...
گفتم تو آشمزخاته تخم مرغ گذاشتم بزار آب پز بشه بخوریم...
می خواست... نان سنگگ خالی بخورد بنده خدا...
و این است سرگذشت... ما طلبه ها عادی...
)الان فهمیوم چرا برادر سیمری اصرار کرده پول را بیاوری به خودم بدهی...پول نداشت می خواست نان بخرد...بعد هم مرسیدم چرا سهریه صافی نمی گیری مگه؟ گفت به عللی نمی گیرم دیگه!)