برادر منو پنج شنبه #گلزار_شهدا #بهشت_زهراس دید.
#پیشنهاد_همکاری و کمک در #گلزار_شهدا_مجیدیه داد برا جمعه عصر.
... جمعه عصر کتاب ها را فسمتی در یک نایلون و قسمت اعظم اش در کوله انداخته بر پشت که کمر داشت خم می شد.
سوار مترو شدیم. خواجه عبدالله پیاده که با وسیله نقلیه سون بیان سراغ مان. در مترو تا آنها بیان دنبالم یک #امر_به_معروف_نهی_از_منکر به یک دختر حوان انجام شد که در مطلب قبلی کامل کیفیت شو توضیح دادم.
...
گلزار شهدایی که می گفتند سه تا #شهید_گمنام داشت.
چندمیز برای نقاشی کودکان بود که مربب خاصی نداشت
یک میز هم یک خانم با آقاش روسری و ساق دست می فروخت.
..
دوتا میز را هم دادند بنده. کتاب ها #حجاب و #عفاف و #امر_به_معروف_نهی_از_منکر و داستان کتاب ها شهدایی که خانم ها نقش اولش بودند را آورده بودم.
...
چندتا دفترچه که جلوش تصویر #شهیدحججی بود و یک سررسید با جلد چرمی را جایزه اعلام کرده بودم. هرکس به سوال #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر جواب بدهد به او جایزه می دهم
کسی که حواب را بلد نبود.
اما خودممجبورا یکبار جواب را تکرار می کروم می گفتم هرکس کامل مثل من بگوید جایزه باز بهش می دهم.
....
حداقل ۱۰ تا مسر آمدند از پنجم ابتدایی بگیر تا آخر دبیرستان.
اما دخترها هیچ.
اگر نیرو خواهر بود خودش می رفت دست دخترها عبوری را می گرفت باهاشون صمیمی می شد احتمالا جواب می داد.
...اما نیرو خواهر نبود ...
..
آخرسر به یک پسری گفتم برو به دخترها بگو بیان سوال بپرسم جایزه بدهم. دوتا دختر یکی می خواست در سال جدید اول ابتدایی برود. یکی اول ابتدایی تمام کرده آمدند.
.
یک دختری هم با پسردایی هم سن خودش آمده بود (اول و دوم ابتدایی بودند). سن بلوغ پسرها را پرسیدم دختره گفت ۱۵ سال. سن دخترها را پرسیدم دختری که سن بلوغ پسرها را می دانست سن بلوغ دخترها را نمی دانست.
...
یک دختری هم ۸ساله بود شروط ۴گانه حجاب را گفتم تکرار کرد یک جایزه ۴هزارتومانی از جیب خودم دادم(کتاب های تیپ شناسنامه مدرسه حجاب) .
آخر همنماز کنار مقبره شهدا گمنام جماعت پنج نفره خواندیم.
جالب اینکه در اصول فقه بحث اجتماع امر و نهی داریم. مثلا مثالش در درس این بود داری امر صلّ را اجابت می کنی در نماز نگاه ات و نظر به اجنبیه اتفاق می افتد. این نهی است. الان امر و نهی جمع شده با نه؟ و اینکه الان شما امر را امتثال کردی یا نهی را؟ الان ثواب بابد بهت بدهند یا عقاب؟
با خودم می گفتم این مثال مگه اصلا پیش میاد. که امشب در نماز پیش آمد ایستاده ذکر رکعت چهارم را می گفتم یکدفعه چشمم به منکر شدیدی افتاد که اگر شکیتن نماز حرمت نداشت می رفتم تذکر می دادم. تو نماز اعصابم خورد شد ... کم مونده بهم بخورد نمازم.
#خواهر_طلبه_تهرانی
#طلبه_خواهر_تهرانی
#حوزه_علمیه_خواهران_تهران کجا اند؟ خواب اند؟
پ.ن: سوالی که جایزه داشت این بود #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر چند مرحله دارد چندتا شرط؟
اگر درست می گفتند مرحله ها را باید نام می بردندو شرط هاشو کسی درست می گعت سررسید چرمی را می دادم