نزدیک نتونستم بروم اما از همان چند متری احساسم این بود پوشونده اند سرهاشونو...
آمدم بالا
خلاصه نتیجه این شد یک موتور پلیس. و یک ماشین پلیس یک گشت این طرف زدند.
...
با مردی هم ۵۰ ساله هم صحبت شدم. نوارکاست می فروخت... ترک زبان بود... از اخبار منطقه خبر داشت جالب بود...گفت رادیو دارم گوش می کنم.
چند بار گرفتن بردند گرماخانه. خودش می کفت گداخانه. می گفت آنجا اذیت می کنند...برای تمیز کردن بدن و این حرف ها...
در مورد آن دختر و پسرها می گفت زن و شوهر اند دیگه.
گفتم به زن و شوهر نمی خورند تایید کرد.
جالب کفت با اینکه زن ندارم اما اصلا سمت رابطه نامشروع با این خانم ها نرفتم
(توجه می کنید عبارتی که به کار می برد ریشه مذهبی و اصیل دارد #رابطه_نامشروع )
خانم و آقایی داستند رد می شدند خانمش از کاست ها سوال کرد و این آقاچنگیر قیمت گفت. آقا به خانم چیزی گفت. خانمه می خواست اما رفتند. چنگیز گفت شما اینجایی فکر کردند ماموری ... قیافه ات هم می خورد. گفتم باشه الان می روم.
می خواست هرچی فیلم دیده تعریف کند از اخراجی ها بگیر تا...
داخل هیئت هم با دو دانسحوی #دانشگاه_تهران آشنا شدم. واقعه را گفتم. گفت دانشگاه ما که پره... رشته اش برق بود ترم دو. بچه شمال اما می گفت تهران فسادش بیشتره.
به #استاد_پناهیان هم تونستم به رحمت بگویم.
گفتم دیشب شمالشرق بودن وضع افتضاح. امشب هم همین بغل...چهارراه ولی عصر...کشف حجاب نه یکی نزدیک ده تا یک جا.
گفت اینها سیاسی است
باید مسئولین عوض شوند
گفتم #امر_به_معروف_نهی_از_منکر یعنی #مسئولیت_اجتماعی ...
گفت بروید کار سیاسی کنید
گفتم آخه این رای دادن هم منشا اش نگاه اشتباه فرهنگی است...
رفتند. به هرحال ایشان نگاه اش این است نسبت به بی حجابی دغدغه آن چنانی ندارند و نیز امر به معروف و تذکر زبانی و عمومی را گویا قائل نیستند مثل #رهبرانقلاب ...
برگشتنی هم پیاده برگشتم.
با یک رفتگر که اسمش عزیز بود صحبت کردم.
دو سالی هیت برای شهرداری کار می کند.
۳۰ روز تمام ماه را کار می کند. بدون مرخصی و بیمه. از ساعت دو تا پنج. ففط یک میلیون. به نظرم ظلم است کم بهش پول می دهند. می کفت روزها تعطیل هم سر کار اند. رسما بیگاری می کشند.
از ساعت هشت هم بازار سیم بکسر کار می کند از هشت تا پنج و شش. فقط پانصد تومان.!!!! #ظلمه
ازش پرسیدم چون شما #افغانی اید ایتقدر می دهند یا به بقیه هم همین قدر می دهند؟
گفت بقیه هم همین می دهند. البته از لحن اش مشخص بود مطمئن نیست روی حرف اش.
برگشتنی هم مدرسه راهنمایی و هنرستان #موسیقی دیدم . یادم آمد تو مدرسه راهنمایی معاون مدرسه سر کلاس می گفت تو انتخاب رشته #معارف نزنید تهران ندارد!! دروغ!!!
از فلسطین تا خانه پیاده آمدم گمانم از ساعت دو راه افتادم. ساعت سه و نیم رسیدم.