eitaa logo
مداد من
524 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
175 ویدیو
9 فایل
🔰حجة‌الاسلام جواد حاجی‌اکبری ✔ موسس مکتب‌خانه قرآنی امام رضا(ع) ✔ کارشناس ارشدفقه واصول ✔ کارشناس تاریخ ✔ مدرس زبان اسپانیایی ✔ نویسنده و مدرس یادداشت‌نویسیِ رسانه‌ای ✔ مبلغ و مشاور جوانان و خانواده ✔ طلبه‌ سطح ۴ شیعه‌شناسی فعالیت توسط ادمین: @medadman
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 ☘ چهارشنبه 🔅 ۲۸ آبان ماه ۱۳۹۹ 🌙 ۲ ربیع‌الثانی ۱۴۴۲ 🎄 ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰ 🔎رویدادهای مهم تاریخی امروز: 🔸قتل عبدالله بن معتز در زندان مقتدر عباسى(۲۹۶ق) 🔹رحلت عالم ربانی و متأله قرآنی، آیةالله سید موسی زرآبادی ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ بسم رب الشهدا ✅ به اصطلاح جوگیر ها !! هنوز هم گوشه و کنار پچ پچ هایی شنیده می شود؛ نه، اینها داغ بودند،بچه بودند، خام بودند، آهنگران هم که آتش دیگ را بیشتر می کرد؛ والا اگر کمی دنیا دیده تر بودند نه با این حرف ها می شوریدند، نه ما اینقدر شهید می دادیم. بله درست فهمیدید، مخاطب شهدا هستند. خب کجا می روید، یک لحظه آنلاین باشید با شما حرف دارم، امام و شهدا با شما حرف دارند!! اگر آنها اینگونه بودند پس کلام قله منطق و فکر در وصفشان کجا می رود؟ «من شرمم می ‏آید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق و فداکاری به حساب آورم؛ آنان با عشق به خدای بزرگ، به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خمِ یک کوچه هم نیستیم.»(صحیفه امام؛ ج ‏۱۴، ص ۳۱۰) این کلام پیر خمین است، رهبری که کلماتش سرشار از منطق و اخلاص بود، پس این پچ پچ ها یعنی چه ؟! یا کلامِ مطهریِ شهدا را در کجای پازل ذهنتان قرار می دهید: «شهید را نمی شود در منطق افراد معمولی گنجاند؛ منطق او بالاتر است، منطقی است آمیخته با منطق عشق.» (مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 462) اصلا بگذارید خود «احیاء عند ربهم» حرف بزنند: من محمدرضا جعفری هستم، به قول شما از آن داغ ها، در وصیت نامه ام هم گفته ام: « مطلبی که بخاطر آن جهاد می کنم، گسترش دین مبین اسلام و برپایی نظام جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی است؛ لذا این جنگ تنها جنگ ایران و عراق نبوده و من هم تنها بخاطر آن یا به خاطر تکه ای از خاک وطنم نمی جنگم.»(وصیت نامه شهید محمدرضا جعفری) این هم از سخنگوی شهدا. چرا ناراحت می شوید، من فقط نقل قول کردم، وجدانا قبول ندارید که وقتی که وصیت نامه شهدا را می خوانی انگار داری یک کتاب عرفان را ورق می زنی؟! حرف مداد من این است، وقتی مدام وصیت نامه ها از همان اول از رهبر جامعه شان می گویند، این سطح ولایت مداری آیا جز از منطقی عالی سرچشمه می گیرد؟! دوستان کمی صرف و نحو دفاع مقدس بخوانید تا درست شهدا را تجزیه ترکیب کنید! ✍ علیرضا کارگر 🗓 ۲۴آبان ۹۹ ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ به نام خدای محمد (ص) ✅ مردِ اول اسلام!! (۱۶) ... پیغمبر (ص) در همان حال رویش را از بیت المقدس به
✅ به نام خدای محمد (ص) ✅ مردِ اول اسلام!! (۱۷) جنگ بدر از روزی که پیامبر (ص) پیمان دوم عقبه را با مردم مدینه بست، پیش‌بینی می‌شد که درگیری با قریش حتمی خواهد بود. (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۷۲) نخستین غزوه در ماه صفر سال دوم هجرت بود که آن را غزوه ابواء و یا ودّان نامیده‌اند. در این لشکرکشی درگیری پیش نیامد. پس از آن، غزوه بُواط در ربیع الاول بود که در آن هم درگیری رخ نداد. در جمادی الاول خبر رسید که کاروان قریش به سرکردگی ابوسفیان از مکه عازم شام است. پیغمبر به سروقت آنان تا ذات العشیرة رفت ولی کاروان از قبل گذشته بود. این غزوه‌ها از آن رو بی‌نتیجه می‌ماند که جاسوسانی در داخل مدینه از تصمیم پیغمبر آگاه می‌شدند و پیش از حرکت نیرو، خود را به کاروان می‌رساندند و آنان را از خطری که در پیش داشتند آگاه می‌کردند. کاروان هم یا مسیر خود را تغییر می‌داد و یا در رفتن شتاب می‌کرد. (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۷۳) سرانجام در همان سال دوم هجری، مهم‌ترین برخورد نظامی مسلمانان و مشرکان پیش‌ آمد. در نبردی که به جنگ بدر مشهور شد، با آنکه عده مسلمانان کمتر از مکیان بود، توانستند پیروزی را از آن خود کنند و از مشرکان، بسیاری کشته و اسیر شدند و دیگران نیز گریختند. (واقدی، ج۱، ص۱۹ به بعد) در این جنگ، ابوجهل و عده‌ای دیگر (۷۰ تن) از مهتران و مهترزادگان قریش کشته شدند و همین اندازه اسیر گردیدند. از مسلمانان نیز تنها ۱۴ نفر شهید شدند. در این جنگ، امیرالمؤمنین علی (ع)، گذشته از فداکاری‌هایش نسبت به پیغمبر (ص)، پشت و پناه سپاه اسلام بود و چند تن از دلاوران مکه (۳۶ یا ۳۷ نفر) که به شجاعت معروف بودند را راهی دوزخ کرد.! شجاعت حضرتش بود که پیروزی لشکر را مسلّم ساخت. (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۷۵) درگیری با یهود نخستین درگیری با یهودیان، چند هفته پس از جنگ بدر و پیروزی بزرگ مسلمانان رخ داد. یهودیان بنی قینقاع بیرون شهر مدینه در قلعه‌ای منزل داشتند و عمدتاً یا زرگر بودند یا آهنگر. نوشته‌اند روزی یک زن عرب به بازار رفت و کالای خود را در بازار بنی قینقاع فروخت و بر در دکان زرگری نشست. یکی از یهودیان جامه او را بر پشت وی گره زد، چون زن از جا برخاست جامه‌اش به یک سو رفت و یهودیان بدو خندیدند. زن فریاد برآورد و مسلمانان را به یاری خود خواند. مسلمانی به یاری زن، مرد یهودی را کشت. یهودیان برآشفتند، مسلمان را کشتند و فتنه بالا گرفت. پس از این حادثه، پیامبر (ص) یهودیان را از پایان کار قریش ترساند و بدانها گفت اگر بخواهند اینجا بمانند باید تسلیم شوند. بنی قینقاع گفتند؛ «سامانه پدافندی ما مثل مردم مکه نیست. ما در جنگ و ابزار نبرد خیلی پیشرفت کرده ایم. مکیان، مرد جنگ نبودند. اگر ما با تو جنگ کنیم به تو نشان خواهیم داد که جنگ یعنی چه؟» با خواندن این رجز، آیه نازل شد که ای محمد (ص)؛ «قُل لِّلَّذِینَ کفَرُ‌وا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُ‌ونَ إِلَی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۱۲﴾ قَدْ کانَ لَکمْ آیةٌ فِی فِئَتَینِ الْتَقَتَا ۖ فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَأُخْرَ‌ی کافِرَ‌ةٌ...» «بگو به آنان که کافر شدند، به زودی مغلوب می‌گردید و در دوزخ جمع می‌شوید که بدجایگاهی است. همانا در دو دسته‌ای که با یکدیگر دیدار کردند برای شما نشانی بود، دسته‌ای در راه خدا کارزار می‌کرد و دسته دیگر کافر بود...» (آل عمران) پیغمبر ناچار آنان را محاصره کرد. این محاصره ۱۵ شبانه روز طول کشید. چون تسلیم شدند، به اصرار عبدالله بن ابی کشته نشدند. رحمه للعالمین نیز آنها را به شام تبعید کرد. محاصره این دسته از یهودیان در ماه شوال سال دوم هجرت بود. (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص 79) 👈 ادامه دارد ... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🗓 ☘ پنجشنبه 🔅 ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹ 🌙 ۳ ربیع‌الثانی ۱۴۴۲ 🎄 ۱۹ نوامبر ۲۰۲۰ 🔎رویدادهای مهم تاریخی امروز: 🔸آغاز هفته بسيج 🔹خرید ایران از انگلستان(۱۳۵۵ش) 🔸قتل سيدجمال الدين واعظ اصفهانی در زندان(۱۲۸۷ش) 🔹پيمان شكنى امين در برابر برادرش مأمون(۱۹۴ق) ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خداوند صادق ✅ ششمین نفر! در روزی مهمّ ششمین نفر به دنیا آمد. کمتر کسی فکر می کرد که او روزی قرار است استادی شود با چهار هزار شاگرد. سومین نواده ی سومین امام، أباعبدالله الصّادق ملقّب به جعفر، در روز تولّد جدّش؛ حضرت محمّدبن عبدالله، در هفدهمین روز از بهار اوّل، در سال ۸۳ ق مدینه را نورباران کرد. دوران حیات آن فاضل عارف مصادف شده بود با ده خلیفه از خلفای بنی امیّه. مهم ترین آن ها عبارتند از عمر بن عبدالعزیز و هشام بن عبدالملک. پس از نابودی بنی امیّه بنی عبّاس قدرت را به دست گرفتند. دو خلیفه نخست از بنی عبّاس یعنی سفّاح و منصور دوانیقی نیز در زمان امامت ایشان خلافت می کردند. اختلاف دو طایفه بنی عبّاس و بنی امیّه بر سر خلافت سبب گسترش معارف اسلامی شد. آری؛ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! دعوای آن ها بر سر خلافت موجب غفلتشان از امام صادق شد. همین سبب شد آن طاهر فاضل که سرشار از معارف و علوم مختلف بود، کلاس های درس تشکیل داده و آن بیابان های تشنه معرفت از دریای علم امام سیراب شوند. و اما چرا امام دست به تشکیل حکومت نزدند؟! در این بلبشوی بنی عبّاس و بنی امیّه که هیچ کدام استقرار آنچنانی نداشتند، فرصت خوبی برای نابودی هردوی آن ها و تشکیل حکومت اسلامی بود. حکومتی که می بایست بیاید تا انتقام جدّشان و مظلومیّت های آنان را بگیرد. مداد من دو علّت را برای این موضوع ذکر کرد: اوّل اینکه حضرت رسول برای این دین زحمت ها و اذیت های زیادی را متحمّل شده بود. اما همین دین به طوری تحریف شده بود که خون سومین سلاله ی ایشان را پاک شمردند و او را با لب تشنه در کنار نحر فرات به شهادت رساند. از این گذشته خاندانش را اسیر کرده و خارجی شمردند. از این رو آن دین ناب از اذهان پاک شده بود. حالا وقتی نیاز بود تا دوباره کسی آن را بین مردم نشر دهد. چه زمانی بهتر از این زمان که دشمنان أهل بیت به جان هم افتادند. و اما دلیل دوم اینکه حضرت صادق، آن صابر عارف برای قیام علیه این دو حکومت ظالم نیاز به افرادی با وفا همچون أصحاب الحسین داشت. أصحابی که می بایست از همسر، فرزند، پدر، مادر، زمین، زراعت و خلاصه از جان خود گذشته باشند. آری، فدایی امام شدن نیاز به فدای همه فناءها دارد و این است هنر مردان بی ادّعا. ولی ظاهراً آن أصحاب دیگر تکرارشدنی نبودند. این ها دست به دست هم داد تا امام صادق، عمر ۶۵ ساله خود از دوران ۲۵۰ ساله امامت را به سمت نشر معارف أهل بیت تغییر دهد تا مذهب شیعه ملقّب به مذهب جعفری گردد. ولی همین تلاش های امام باعث شد تا حکومت ظالم منصور به آن پی ببرد. از طرفی امام هم کسی نبود که گول لبخندهای سر میز مذاکره را بخورد. همچنین از گزینه های روی میز آن حکومت ظالم نیز ترسی نداشت. به خاطر همین منصور در روز ۲۵ شوّال سال ۱۴۸ ق مذهب جعفری را داغدار آن رییس کیّسشان کرد. ✍ محمّدعلی رشیدی احمدآبادی 🗓 پاییز ۹۹ ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ به نام خدای محمد (ص) ✅ مردِ اول اسلام!! (۱۷) جنگ بدر از روزی که پیامبر (ص) پیمان دوم عقبه را با
✅ به نام خدای محمد (ص) ✅ مردِ اول اسلام!! (۱۹) جنگ احد در روز شنبه ۷ (بنابر نقلی15) شوال سال سوم هجری (مصادف با ۲۶ مارس ۶۲۵م)، قریشیان از قبایل متحد خود بر ضد مسلمانان یاری خواستند. لشکری مجهز و به فرماندهی ابوسفیان، راهی مدینه شد. پیامبر (ص) نخست قصد داشت در مدینه بماند ولی سرانجام بر آن شد تا برای مقابله با لشکر مکه از شهر بیرون رود. نزدیک کوه اُحُد، دو لشکر با یکدیگر روبرو شدند. با اینکه در مرحله نخست، پیروزی با مسلمانان بود، ولی با ترفندی که خالد بن ولید به کار برد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان، مشرکان از پشت هجوم آوردند و به کشتار آنان پرداختند. در این جنگ حمزه؛ عموی پیامبر (ص)، به شهادت رسید. پیامبر (ص) زخم برداشت و شایعه کشته ‌شدن ایشان نیز موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد. مسلمانان غمگین به مدینه بازگشتند و آیاتی جهت تسلای دل مسلمین نازل شد. با توجه به شرایط سخت ایجاد شده، شکست مسلمین، احتمال شورش منافقان و یهودیان خوشحال شده داخلی و نیز احتمال حمله دوباره مشرکین به مدینه، محمد مجاهد (ص) از طرف خدا مأمور شد تا در فردای حادثه، مشرکین را تعقیب نماید. مسلمین دشمن را تا حمراءالاسد تعقیب نمودند. این جریان به «غزوه حمراء الاسد» معروف شد. (علام الورى، الطبرسي، ج‏۱، ص ۱۸۳) جنگ‌های بنی‌نضیر، دومة الجندل در سال ۴ق، چند درگیری پراکنده با قبایل اطراف مدینه پیش آمد زیرا دیانت جدید را به سود خود نمی‌دیدند و ممکن بود با یکدیگر متحد شده، به مدینه هجوم آورند. دو حادثه رجیع و بئر معونه که طی آن مبلغان مسلمان توسط جنگجویان قبایل متحد کشته شدند، نشان از همین اتحاد و نیز تلاش پیامبر (ص) برای گسترش اسلام در مدینه دارد. (طبری، ج ۲، ص ۵۳۸-۵۵۵) در این سال یکی از مهم‌ترین درگیری‌های پیامبر (ص) با قومی از یهود مدینه با نام بنی نضیر اتفاق افتاد. پیامبر رحمت (ص) با ایشان به مذاکره پرداخت اما یهودیان قصد جان او را کردند.! سرانجام ناچار شدند از آن منطقه کوچ کنند. (واقدی، ج۱، ص ۳۶۳ به بعد) در سال بعد، پیامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهای شام در جایی به نام دومة الجندل رفتند؛ وقتی سپاه اسلام به آنجا رسید،‌ دشمن گریخته بود. پیامبر (ص) و مسلمانان به مدینه بازگشتند. (واقدی، ج۱، ص ۴۰۲-۴۰۴؛ ابن هشام، ج۳، ص ۲۲۴) جنگ‌های احزاب، بنی‌قریظه، بنی‌مصطلق ابوسفیان در سال ۴ هجری گروهی را به بدر آورد، اما در وسط راه پشیمان شد و برگشت. این بازگشت موقعیت فرماندهی او را در نظر بزرگان قریش ضعیف کرد و ناچار شد به تهیه سپاه بزرگ و منظمی بپردازد. سرانجام در سال پنجم هجرت سپاهی بین هفت تا ده هزار تن فراهم آورد و رو به مدینه نهاد. چون سپاه از قبیله‌های مختلف عرب تشکیل شده بود این جنگ را «احزاب» نامیدند. بعلاوه؛ در این جنگ، گروهی از یهودیان بنی نضیر (که در خیبر به سر می‌بردند) و قبیله غطفان با قریش علیه پیغمبر (ص) متحد شدند. یهودیان بنی قریظه نیز که پیرامون مدینه سکونت داشتند و متعهد بودند که قریش را یاری نکنند پیمان شکنی و با مردم مکه همدست شدند. در مقابل این لشکر انبوه، پیغمبر فقط سه هزار سپاهی داشت که به جز چند تن، بقیه پیاده بودند. ... 👈 ادامه دارد ... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
🗓 ☘ جمعه 🔅 ۳۰ آبان ماه ۱۳۹۹ 🌙 ۴ ربیع‌الثانی ۱۴۴۲ 🎄 ۲۰ نوامبر ۲۰۲۰ 🔎رویدادهای مهم تاریخی امروز: 🔸ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(۱۷۳ق) 🔹درگذشت منتصر بالله عباسى(۲۴۸ق) 🔸وقوع غزوه غابه(۶ق) ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خدای آلاله ها ✅ نوار سبز! تو نوجوانی هستی که در شهر اردکان زندگی می‌کنی، سوم راهنمایی یا همان کلاس هشتم را با موفقیت پشت سر می‌گذاری. با تشویق و راهنمایی پدر، وارد مدرسه علمیه امام صادق (ع) اردکان می‌شوی؛ نزدیک شش سال در محضر اساتید حوزه، زانوی ادب می‌زنی و علم و اخلاق کسب می‌کنی. در حین تحصیل و اوقات فراغت، در به کمک پدر می‌روی، وقتی در خانه هستی و نگاه می‌کنی مادر، مشغول است، به کمک او می‌روی. اهل نماز اول وقت و جماعت هستی، بااخلاق خوبی که داری، بیشتر جوان‌های محل دوست دارند همراه تو باشند... جنگ شروع‌شده است، شنیدی جبهه نیاز به رزمنده دارد؛ درس و بحث را رها می‌کنی و روانه جبهه می‌شوی... تو در شلمچه، جزو گروه غوّاصان بودی، در عملیات کربلای 5 براثر ترکش دشمن، در سن 19 سالگی، آسمانی شدی. 4 روز قبل از شهادت، قلم‌به‌دست گرفتی تا آخرین توصیه‌هایت را برای مردم اردکان بنویسی. از همه خواستی همراه امام و ولایت باشند و این سید اولاد علی را تنها نگذارند؛ نوشتی؛ اگر این پدر دلسوز و مهربان، خمینی بت‌شکن، در میان ملت ایران نبود، ما الان در فلاکت و جهل مطلق بودیم... و در آخر؛ خطاب به پدر و مادر، این‌گونه بیان داشتی، من هرگز حق شمارا رعایت نکردم، ولی باز به گذشت و بخشش شما امیدوارم که ان شاالله فرزند خود را حلال خواهید نمود...این قطره‌ای از زندگی و وصیت‌نامه طلبه شهید است. دوست دارم طریقه آشنا شدنم با شهید را برای شما بگویم! همراه سه نفر از دوستانِ قلم‌به‌دست! راهی اردکان شدیم.مجموعه ای که وسایل و یادگاری های شهدا در آن نگه داری می شود. محلی آرام بخش، که دقایقی حال و هوای ما را آسمانی کرد. از کنارعکس شهدا عبور می کردیم، نگاه من به وسایل شهید کارگران افتاد، بین آنها یک‌چیز در قاب چشم من جا باز کرد! که حلقه اتصال من با شهید شد! نوار سبز! همان نواری که دور بدنه دوچرخه می‌پیچیدند. این نوار، نوار ذهنم را به دوران نوجوانی‌ام برگرداند! آن زمانی که برای دوچرخه خودم نیز نوار سبز گرفته بودم... با خودم گفتم: اِ، نگاه کن شهید کارگران هم مثل ما بوده است! شاید عده ای فکر کنند یا جنس آنها با ما خیلی فرق دارد! اما حسین،یک جوان محصلِ با ایمان، اهل کاروفعالیت، خوش اخلاق و از جنس مردم بود... جای شما و ‌کسانی که می‌گویند: شهدا از شکم مادر، شهید به دنیا آمده‌اند در گنجینه شهدا خالی بود... . ✍ محمد اعرابی اردکانی 🗓 آبان ۹۹ ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ به نام خدای محمد (ص) ✅ مردِ اول اسلام!! (۱۹) جنگ احد در روز شنبه ۷ (بنابر نقلی15) شوال سال سوم
✅ به نام خدای محمد (ص) ✅ مردِ اول اسلام!! (۲۰) پس از پایان نبرد احزاب، پیغمبر به سر وقت یهود بنی قریظه رفت. این یهودیان به موجب پیمان مدینه، مادام که علیه مسلمانان قیام نمی‌کردند، در امان بودند، اما آنان در جنگ احزاب با دشمنان اسلام متحد شدند. معلوم بود که باید خطر این دسته نیز آسان گرفته نشود. پیمغبر آنها را محاصره کرد. سرانجام پس از ۲۵ شب، تسلیم شدند. قبیله اوس که با بنی قریظه پیمان داشتند به پیغمبر گفتند: بنی قریظه هم پیمانهای ما هستند و از کاری که کرده‌اند پشیمان شده‌اند؛ با هم پیمانان ما، مثل هم پیمانان خزرج (بنی قینقاع) رفتار کن، چنانکه دیدیم پیغمبر آن دسته از اسیران یهود را به عبدالله بن ابی که هم پیمان آنان بود بخشید. پیغمبر داوری اسیران بنی قریظه را به سعد بن معاذ، رئیس قبیله اوس، واگذار کرد. بنی قریظه نیز رضا دادند. سعد گفت: «رأی من این است که مردان آنها کشته و زنان و فرزندان آنان اسیر گردند.» بر طبق داوری سعد خندقها کندند و مردان بنی قریظه را کنار آن خندق گردن زدند. البته مورخان در داستان بالا اختلاف دارند. شهیدی می‌نویسد: «به نظر می‌رسد داستان بنی قریظه سال‌ها پس از تاریخ واقعه و به وسیله داستان‌گویی که از تیره خزرج بوده است دستکاری شده و به تحریر درآمده باشد، تا بدین وسیله نشان دهند که حرمت طایفه اوس نزد پیامبر(ص) به‌اندازه طایفه خزرج نبود.! برای همین پیغمبر هم‌پیمانان خزرج را نکشت، اما هم‌پیمانان اوس را گردن زد. همچنین خواست نشان دهد که رئیس قبیله اوس جانب هم‌پیمان‌های خود را رعایت کرده است.» (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۸۶) در سال ۶ق، مسلمانان توانستند قوم بنی‌مُصْطَلِق را که بر ضد پیامبر(ص) درصدد تجمع بودند، شکست دهند. (ابن هشام، ج۳، ص ۳۰۲ به بعد) جنگ خیبر در سال هفتم هجری، پیامبر(ص) بر یهودیان خَیبَر پیروز شد که پیش از آن چندین بار با دشمنان بر ضد او هم‌پیمان شده بودند و آن حضرت از جانب ایشان آسوده ‌خاطر نبود. قلعه خیبر که در نزدیکی مدینه واقع شده بود،‌ به تصرف مسلمانان درآمد و پیامبر(ص) پذیرفت که یهودیان به کار زراعت خویش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشی به مسلمانان بپردازند. (واقدی، ج۲، ص ۶۳۳ به بعد؛ طبری، ج ۳، ص ۹ به بعد) در نبرد خیبر، کار فتح یکی از قلعه‌ها دشوار شد و رسول خدا (ص) به ترتیب ابوبکر و عمر را برای فتح آن فرستاد، اما عاجز ماندند و پیامبر(ص) گفت: «لاُعطینّ هذه الرایةَ غداً رجلاً یفتح اللهُ علی یدیه، یحبُّ اللهَ و رسولَه، و یحبُّه اللهُ و رسولُه» «البته فردا این پرچم را به مردی خواهم داد که خدا به دست وی فتح را به انجام رساند، مردی که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست می‌دارند.» بامداد فردا علی (ع) را خواست، و درد چشم او را با آب دهان خود معالجه کرد و به او گفت: «این پرچم را بگیر و پیش رو تا خدا تو را پیروز گرداند.» به روایت ابن اسحاق از یک مسلمان حاضر در نبرد به نام؛ ابورافع، علی(ع) نزدیک قلعه رفت و با آنها جنگید. چون سپرش در اثر ضربت یک نفر یهودی از دست وی افتاد، دری از قلعه را برداشت و سپر قرار داد و تا موقعی که فتح به انجام رسید، همچنان در دست وی بود و پس از آنکه از کار جنگ فارغ شد آن را انداخت. ابورافع می‌گوید: من و هفت نفر دیگر هرچه خواستیم آن را از جای بلند کنیم نتوانستیم. (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۴۱۰) 👈 ادامه دارد ... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
🎂 تولد داریم... تولـــد 🎂 🎊 #جشن_تولد_یک_سالگی کانال مداد من البته با دو هفته تاخیر 😉 🎈 یه
طبق قراری که گذاشتیم ؛ بمناسبت کانال امروز قراره یه سَری به های پر بازدید کانال بزنیم 🤩 🎁🎈🎂🎈🎁 دوستانتون رو به کانال دعوت کنید که خبرهای جذابی در راهه 😉👇 https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
طبق قراری که گذاشتیم ؛ بمناسبت #جشن_تولد_یک_سالگی کانال امروز قراره یه سَری به #پست‌ های پر بازدید
♨️♨️♨️ و امّا ســ۳ــه پستِ پر بازدیدِ کانال 1⃣ هم حجره‌ای آشیخ یحیی انصاری شیرازی! https://eitaa.com/medademan/861 2⃣ متولدان دهه شصت، میانسالگان امروز، سالخوردگان فردا https://eitaa.com/medademan/719 3⃣ آن چهار نفر!! https://eitaa.com/medademan/844 📌لینک‌های بالا، میانبری هستند به یادداشت مربوطه و دسترسی آسان به اون‌ها ☺️👌 📌 در ادامه توضیح مختصری درمورد هر کدوم از یادداشت‌ها تقدیمتون میشه 😊👇 https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ به نام خدای منان ✅ هم حجره ای آشیخ یحیی انصاری شیرازی! (۱) نام: محمود نام خانوادگی: عزیزیان ت.ت:
یادداشتِ 《هم حجره ای آشیخ یحیی انصاری شیرازی!》 https://eitaa.com/medademan/861 یک یادداشتِ 3⃣ قسمتی و در قالب مصاحبه 👥 از حجه‌الاسلام حاج شیخ 🍃 که چندی پیش به رحمت حق پیوست... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc