eitaa logo
مداد من
541 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
173 ویدیو
9 فایل
🔰حجة‌الاسلام جواد حاجی‌اکبری ✔ موسس مکتب‌خانه قرآنی امام رضا(ع) ✔ کارشناس ارشدفقه واصول ✔ کارشناس تاریخ ✔ مدرس زبان اسپانیایی ✔ نویسنده و مدرس یادداشت‌نویسیِ رسانه‌ای ✔ مبلغ و مشاور جوانان و خانواده ✔ طلبه‌ سطح ۴ شیعه‌شناسی فعالیت توسط ادمین: @medadman
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️♨️♨️ چاپ یازدهم کتاب "اگر شاه بود چه می شد؟" هم تمام شد! ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
سوره ماقبل طور خدا را فراموش نکن .... در همه حال؛ در نداری و دارایی، ناراحتی و راحتی و ... روزی مادی و معنوی بدست اوست، دل او را بدست اور که دیگران مخلوق او هستند و فرمان دل ها بدست اوست. ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ نیایش رایانه ای ای خدا Hard دلم Format مکن Field من را خالی از برکت مکن Option غم را خدایا On مکن File اشکم را خدایا Run مکن Delete کن شاخه های غصه را سردی و افسردگی را ، هر سه را Jumper شادی بیا تا Set کنیم سیستم اندوه را Reset کنیم نام تو Paasword درهای بهشت آدرس Email سایت سرنوشت تا نیفتد Bug در اندیشه مان تا که ویروسی نگردد ریشه مان ای خدا از بهر ما ایمن فرست بهر دل های پر آتش Fan فرست ای خدا حرف دلم با کی زنم Help می خواهم که F1 می زنم خوانش فارسی این مناجات ای خدا هارد دلم فرمت مکن فیلد من را خالی از برکت مکن آپشن غم را خدایا آن مکن فایل اشکم را خدایا ران مکن دیلیت کن شاخه های غصه را سردی و افسردگی را ، هر سه را جامپر شادی بیا تا ست کنیم سیستم اندوه را ریست کنیم نام تو پسورد درهای بهشت آدرس ایمیل سایت سرنوشت تا نیفتد باگ در اندیشه مان تا که ویروسی نگردد ریشه مان ای خدا از بهر ما ایمن فرست بهر دل های پر آتش فن فرست ای خدا حرف دلم با کی زنم هلپ می خواهم که اف1 می زنم ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ نیایش رایانه ای ای خدا Hard دلم Format مکن Field من را خالی از برکت مکن Option غم را خدایا On م
هارد: سخت - سفت جامپر: بلوز فرمت: خالی ست: هماهنگ کردن فیلد: رشته ریست: بازنشاندن آپشن : انتخاب پسورد: رمز آن : روشن ایمیل: پست الکترونیکی فایل: پوشه باگ: اشکال ران : اجرا - راندن فن: پنکه دیلیت: پاک کردن هلپ: کمک اف1: راهنما
♨️♨️♨️ قابل توجه زوج‌های جوان 👇 سرودن شعر سفارشی برای کارت عروسی 🌱 ویژه زوج های جوان ❣️ اسم و فامیل بدید و شعر رو سه ساعته تحویل بگیرید 😎 کانون فرهنگی جهادی شهید بهشتی (ره) شماره تماس جهت اطلاعات بیشتر و سفارش 👈 +09366093303 ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_هفتم جلویم نشست؛ مو های گندمی، ابرو های کشیده، چشم های زرد رنگ چهره اش
خیلی مسؤل کافه روی مخم بود؛ خواستم یکی دو تا فحش نثارش کنم؛ الیاس گفت: آقا مهدی خوشحال شدم، امید وارم دوباره باهم شیر موز بخوریم؛ گفتم: فردا چطوره؟ _من تا ساعت ۲ باید سر کار باشم، بعدشم میرم مغازه عتيقه فروشی وسط خیابان! دستی روی مو های گندمی اش کشیدم و گفتم ساعت ۲ وعده دم در کافه! مغازه عتيقه و فروشی و آن پیر مرد ذهنم را درگیر کرد! چرا آن پیر مرد به دروغ می گفت الیاس را چند ماهی ندیده ام؟ توی افکارم بودم که صدای شکسته شدن لیوانی رشته افکارم را پاره کرد! وای الیاس لیز خورده بود و دو لیوان شیر موزی که باهم خورده بودیم پودر شده بودند؛ دیدم رئیس کافه با تسمه به جان الیاس افتاده! الیاس هم صورتش را گرفته و می گوید نزن خسارتش را می دهم! رئیس علاوه بر زدن فحش های رکیک هم می داد؛ دم در کافه بودم برگشتم داخل! تا صاحب کافه تسمه اش را بالا برد از پشت تسمه را گرفتم و دور گردنش پیچاندم. داشت خفه می شد و دست و پا می زد! گفتم زورت به کوچک تر از خودت رسیده! مردم دورمان جمع شده بودند! الیاس صورتش را گرفته بود و اشک می ریخت؛ ادامه دارد... ✍ محمد مهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_هشتم خیلی مسؤل کافه روی مخم بود؛ خواستم یکی دو تا فحش نثارش کنم؛ الیا
رئیس گفت: به توچه خوشتیپ! بعد از اینکه تسمه را ول کردم؛ رئیس دور گردنش را گرفت و سرفه می کرد! آمدم جلویش دقیقا پشتم به الیاس بود! خواستم این صحنه را نبیند تا لو نروم مامور امنیتی پرونده هستم؛ به رئیس گفتم:حواست رو جمع کن از این به بعد برات شاید بد بشه! زیر کتم اسلحه کُلت را نشانش دادم! وحشت زده شد مِن مِن کنان گف: چشم‌ آقا؛ گفتم: اگر فهمیدم با الیاس رفتار بدی داشتی شاید توی این دنیا، دیگر نباشی؛ الیاس را از زمین بلند کردم. لباسش را تمیز کردم و قرار فردا را به او یاد آوری کردم! رفتم سراغ آن پیر مرد دروغگو! چرا گفت الیاس را ندیده ام در حالی که الیاس امروز به من گفت من هر روز بعد از کار در کافه می روم عتیقه فروشی! دیگر زبان خوش فایده ای نداشت. وارد مغازه شدم؛ عصبی بودم! از اینکه این پیر خرفت حدود سه ماه سرکارم گذاشته بود؛ چند نفس عمیق کشیدم تا خشمم فرو کش کند. در یک مقاله خوانده بودم که نفس عمیق مثل آب روی آتش خشم را خاموش می‌کند؛ ادامه دارد... ✍ محمد مهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مستجاب الدعوه شد هر کس که در این روزگار بر گدایان درت پیوسـت یا ام البنین .... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
شام وفات مادر علمدار نینوا، در جمکران و به نیابت از همه اهالی مداد من حضورا جهت عرض تسلیت خدمت رسیدیم. بلکه به چشم شما خوش اید و ما را دعا کنید که این روزها سخت به دعای شما محتاجیم. غروب غم انگیز اولین چهارشنبه زمستان ۱۴۰۲ش
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_نهم رئیس گفت: به توچه خوشتیپ! بعد از اینکه تسمه را ول کردم؛ رئیس دور
رفتم داخل؛ پیر مرد نبود؛ در را محکم بهم زدم؛ صدایی آمد: چخبرت هست! در را شکستی! از انباری مغازه اش بیرون آمد؛ بدون مقدمه گفتم: چرا دروغ گفتی مرتیکه! تعجب کرد و گفت: چی میگی جوون؟ دروغ چی؟ منِ پیر مرد دروغ برای چی بگم! _گفته بودی الیاس چند ماهی است سراغت نیامده؟ تو که میخواهی چاخان ببندی از همان اول می گفتی او را نمی شناسم! دیگه چرا گفتی هر روز میاد اینجا و سؤال هایی در مورد کتاب های قدیمی و گنج های زیر خاکی می پرسه! وقتی اون روز از تو پرسیدم الیاس امروز هم آمده؟ گفتی نه! در حالی که من خودم دیده ام الیاس می آید مغازه تو! صلاح نبود که بگویم الیاس با من حرف زده و گفته که هر روز می روم پیش پیر مرد؛ پیر مرد با بغض گفت: من تنهای تنها بودم؛ تا وقتی که از خرابه ای می گذشتم؛ گفتم بروم توی خرابه ببینم چه خبر است شاید عتيقه یا زیرخاکی پیدا کنم! ساعت نزدیک شش صبح بود؛ دیدم جوانی می خواهد خودش را دار بزند؛ وحشت کردم پشتش به من بود؛ رفت روی چهار پایه! یک تیر آهن روی دیوار های خرابه بود و الیاس طناب را به تیر آهن بسته بود و داشت دور گردنش گره میزد! تا خواست چهارپایه را بیاندازد از پشت گرفتمش و گفتم:دیوانه چیکار میکنی؟ ادامه دارد.... ✍ محمد مهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
سلام آقا..... سلام آقا.......... سلام آقا............. یکی فرزند امام حسن (ع) یکی فرزند امام سجاد (ع) یکی فرزند امام کاظم (ع) اینجا علاوه بر عطر کربلا، بوی بقیع هم به مشام می رسد. سه زاده همام در این گوشه تهران و لابلای خیابان های پرترافیک و شلوغ بهانه خوبی هستند تا در شب جمعه دل عشاق الهی کربلایی شود.!! بعد از یک گشت و گذار در برخی خیابان های تهران، تنها دعایی که به ذهنم رسید این بود که خدایا! در کشاکش حوادث اخرالزمان، مواظب بچه های ما باش. دومین شب جمعه زمستان ۱۴۰۲ ش شهر ری، حرم حضرت عبدالعظیم حسنی