eitaa logo
مدادرنگی
217 دنبال‌کننده
22هزار عکس
19.5هزار ویدیو
259 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حاجی آقا جعفری
🌺فرمود هاشم برخیز 🌷مرحوم ملاهاشم معروف به زهد و تقوا بود مدتی بود آرزوي زیارت بیت الله داشت لذا قصد عزیمت حج نموده و با قافله ای راهی شد 🌷در مسیر راه، تاریکی شب همه جا را پوشاند ناگاه به خود آمد و اثری از قافله ندید همه رفته بودند و او از قافله عقب مانده بود 🌷صدای زنگ قافله را می شنید ولی اثری از آن دیده نمی شد به این سو و آن سو حرکت کرد که شاید علامتی از دوستان همسفر خود بیابد 🌷ولی اثری نداشت جز پاره شدن کفش و لباسش و جراحتی که بر اثر خار مغیلان در پایش ظاهر شد. 🌷بر اثر شدت جراحت و خونریزی، پاهایش از کار افتاد و دیگر قادر به حرکت نبود کاملا ناامید شد و در کنار بوته خاری بر روی زمین نشست 🌷چون عادت به ذکر و دعا داشت مشغول دعا شده و دعای غریق و سایر ادعیه را بر زبان جاری می کرد نزدیک اذان، ماه با نور کمی طالع شده و بیابان را با نور خود اندکی روشن کرد 🌷ناگهان صدایی شنید كه صدای حرکت اسب بود با خود گفت نکند عرب های راهزن باشند که برای غارت و اسارت بازماندگان قافله آمده اند 🌷از ترس این امر زبان در کام نهاده و خاموش و ساکت در سایه ی آن خار مخفی شد ملاهاشم مي گويد ناگهان متوجه شدم که سواری بالای سرم آمده 🌷فرمود حاجی بلند شو از شدت ترس نه حرکتی کردم و نه صحبتی آن سوار این بار با زبان فارسی با ذکر نام خطابم کرده و فرمود هاشم برخیز 🌷سرم را بلند نمودم و سلام عرض کردم و جواب شنیدم سوار عرب سوال کرد چرا خوابیده بودی؟ چه ذکری می گفتی؟ 🌷تمام آنچه پیش آمده بود را برایش شرح دادم فرمود برخیز تا برویم عرض کردم مولاجان پایم به حدی مجروح شده که دیگر قدرتی بر حرکت ندارم 🌷فرمود نگران نباش زخم هایت خوب شده حرکت مختصری کردم و با پای برهنه دو سه قدم راه رفتم دیدم مشکلی ندارم فرمود بیا هم ردیف من، سوار شو 🌷چون اسب بلند بود و زمین هموار، اظهار ناتوانی در سوار شدن نمودم فرمود پا بر روی رکاب و پای من بگذار و سوار شو پا بر رکاب گذاشتم و مولایم دستم را گرفت و سوار شدم 🌷با گرفتن دست ایشان چنان آرامشی در دلم پیدا شد که تمام دردها و غصه هایم را فراموش کردم. 🌷عبای ایشان نیز معطر به عطر خاصی بود که با استشمام آن احساس زنده دلی و شادابی می نمودم. 🌷در بین راه مقداری در احوال بعضی از مسافرین قافله و خصوصیات راه صحبت فرمود از این رو گمان کردم ایشان از رفقای ایرانی است در قافله ی حج بوده است. 🌷در اینحال آثار نوري ظاهر شد فرمود این نور چراغ را در مقابل مشاهده کن اینجا منزل حاجیان و رفقای شماست. 🌷اسم صاحب قهوه خانه را نیز به من فرمود بعد فرمود نزدیک قهوه خانه آبی هست. دست و پایت را بشوی و خاک از لباسهایت پاک کن و نماز بخوان و همین جا باش تا همراهانت برسند. 🌷پیاده شدم و دست بر زانو گرفتم ببینم آثار خستگی و جراحت هنوز وجود دارد. حالم بهتر شده بود. ناگاه به خود آمدم دیدم اثری از آن آقا نیست. 🌷به قهوه خانه آمدم و صاحب آن را به اسم صدا زدم. تعجب کرد. آنچه پیش آمده بود را برایش تعریف کردم متأثر شد و بسیار گریه کرد و به من خالصانه خدمت می نمود 🌷لباس هایم را عوض کردم و زخم هایم را وارسی کردم روی لباس ها خون زیادی بود ولی زخمی باقی نمانده بود 🌷فقط جای زخم ها پوست سفیدی وجود داشت مثل زخمی که خوب شده باشد عصر فردا بالاخره قافله حاجیانی که همراهشان بودم تازه به این منزل رسید 🌷رفقا از مشاهده من که هنوز زنده بودم بسیار تعجب کرده و گفتند به یقین رسیده بودیم که جامانده ای و به دست عرب های حربی کشته شده ای. 🌷آنچه پیش آمده بود را گفتم ارادت ایشان نیز نسبت به مولایمان حضرت بقیة الله علیه السلام بیشتر شده و تثبیت گردید 🆔@OstadJafari
هدایت شده از خانه طلاب جوان
📸 📚به هم پیوستگی عجیب میان شیعیان 📘 بخش: ولایت/درس۲۳ (منظومه فکری مقام معظم رهبری) 📒📒 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
هدایت شده از خانه طلاب جوان
15.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 برای اولین بار توسط خانه طلاب جوان منتشر شد... 📚 سلسله جلسات تدریس کتاب ((طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن)) 📚 📢 مدرس: حجت الاسلام 🖥 31 جلسه 💰هزینه مجموع 31 فایل تدریس: 7000 تومان 💰 هزینه مجموع 31 فایل تدریس: 5000 تومان 📲 برای خرید و سفارش این محصول به آیدی @gohari_67 در ایتا پیام ارسال نمایید. (منظومه فکری مقام معظم رهبری) 📚📚 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
هدایت شده از خانه طلاب جوان
🚩اسوه ی حسنه 🔸منش نباید فرماندهی باشد؛ همیشه گرم‌ترین جماعت‌ها متعلق به پیشنمازهای مردمی است: با مردم گرم می‌گیرند؛ با مردم خوش اخلاقی می‌کنند؛ بی‌حوصلگی نشان نمی‌دهند؛ جواب مسأله‌شان را می‌دهند؛ یک وقت اگر کسی بیماری و مشکلی داشته باشد، اگر با پول نتوانند، با اخلاق آن مشکل را تسکین می‌دهند. 🔸به عنوان ، دست ما گشاده نیست؛ اما ابرویمان که می‌تواند گشاده باشد. 🔸بنده خودم سالها پیشنمازی کرده‌ام؛ می‌دانم انسان چگونه باید با مردم رفتار کند. وقتی نماز تمام می‌شد، برمی‌گشتم رو به مردم می‌نشستم. افراد می‌آمدند و می‌دیدند راه باز است. جوان می‌آمد، مزلّف می‌آمد، بازاری می‌آمد، ریش‌دار می‌آمد، بی‌ریش می‌آمد. آن زمان، پوشیدن پوستین‌های وارونه در میان جوانهای مد شده بود. یک روز رفتم نماز، دیدم یکی از همین جوانهای آلامد که موهایش را روغن زده، آمده و کنار متدینین و بازاری‌های خوب و افراد محاسن سفید نشسته. احساس کردم این جوان با من حرفی دارد. نشستم و به او پاسخِ نگاه دادم؛ یعنی اجازه دادم بیاید حرفش را بزند. جلو آمد و گفت آقا! من صف اول بنشینم، اشکال دارد؟ گفتم نه، چه اشکالی دارد؟ شما هم مثل بقیه. گفت: این آقایان می‌گویند اشکال دارد. گفتم: این آقایان بیخود می‌گویند! این جوان، دیگر از این مسجد پا نمی‌کِشد. این ، دیگر از این پیشنماز دل نمی‌کند. 🔸بنده وقتی می‌رفتم، در میان صد نفر، اقلاً نود نفرش جوانها بودند. بنده هیچ چیز خاصی نداشتم؛ نه یک مایه‌ی آن‌چنانیِ معنوی، نه یک مایه‌ی دنیوی؛ اما با مردم بودم ۱۳۸۳/۱۰/۲۳ @khanetolab
هدایت شده از خانه طلاب جوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩به مناسبت سالروز رحلت استاد شهریار🚩 🖌مقام معظم رهبری: او عاشق بود و قرآن مجسّم و زنده را در و مشاهده میکرد، از آنرو خود را در خدمت انقلاب گذاشت و به مردمی که جان در گرو آن نهاده بودند پاسخ داد. درخشانترین هنر آنستکه وظیفه تاریخی خود را شناخت و با همه وجود و به کمال خلوص به آن عمل کرد. ۶۷/۷/۳ یک شاعر اسلامی و انقلابی بود. من خبر داشتم که از همان اوایل انقلاب که شهریار برای انقلاب میسرود، یک عده از وابسته به رژیم گذشته که با او سابقه‌ی دوستی داشتند، مرتب فشار میآوردند، نامه برایش مینوشتند و شعر در هجوش میگفتند. حتی اطلاع داشتم که رفته بودند و او را ملامت کرده بودند که «تو چرا برای انقلاب اسلامی، اینطور دل میسوزانی!؟» و او مثل کوه ایستاده بود. من حقیقتاً تعجب میکردم. من بعضی از کسانی را که به ایشان فشار میآوردند، از نزدیک میشناختم و شعر و سابقه ذهنیشان را میدانستم. بعضی از آنها وابسته به رژیم سابق بودند. مستقیماً مربوط به آن جناح بودند، و جزو دربار و آن دستگاه محسوب میشدند. بعضی دیگر هم توده‌ای و جیره‌خور شوروی سابق بودند. همه اینها، با اینکه به لحاظ مبنا و منطق، به ظاهر بینشان فاصله‌ای وجود داشت، در وارد آوردن فشار روی شهریار شریک بودند، و شهریار، محکم و قرص ایستاده بود. ۷۱/۹/۱۱ @KHANETOLAB
هدایت شده از متامامت
راستی تو را نجات می دهد ، هر چند که از آن بیمناک باشی و دروغ ، تو را نابود می کند گر چه از آن خطری برای خود حس نکنی 🆔 @hadisgram1
هدایت شده از متامامت
🍃سخت ترين پشيمانی و بيشترين سرزنش دامنگير كسى می‌شود كه شتابكار و بى فكر است! و وقتى كار از كار گذشت تازه به سرعقل می‌آید. 🆔 @hadisgram1
هدایت شده از متامامت
دعای مومن یکی از سه فایده را دارد: در دنیا برآورده می‌شود، یا برای آخرت او ذخیره می‌شود، یا بلایی که می‌خواست به او برسد از او رفع می‌گردد 🆔 @hadisgram1
⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️ 🌸 ⭕️ 🔷سر اهمیت نماز اول وقت در و به اخلاص رسیدن نیت در اول وقت است. در شما تمام انگیزه ها و گرایش ها و خواسته های نفس خود را فدای خواست مولی می کنید و از خودتان می گذرید تا اراده و فرمان خدا را اجابت کنید. وقتی کسی را به تاخیر می اندازد، معنایش این است که برخی خود را بر خواست خدا مقدم داشته، در حالی که روح عبادت و بندگی، تقدم خواست خدا بر خواست های نفسانی خود است. نزدیک بودن نماز اول وقت به اخلاص و عبودیت قابل مقایسه با نماز آخر و وسط وقت نیست. 🔷 آیت الله بهجت (ره) می فرماید: مطلق تو را به می رساند، یعنی حتی نماز با خستگی و بدون رعایت مستحبات و حضور قلب کامل هم، اگر اول وقت رعایت شود کمال آور است. سر این فرمایش ایشان در و عبودیت بیشتری است که در نماز اول وقت نهفته است، لذا حتی اگر با خستگی اقامه شود، موثر می شود و بر نماز با تاخیر اولویت دارد، زیرا نماز با تاخیر حتی اگر با شرایط کمال باشد، چنان که باید از روح عبودیت و اخلاص برخوردار نیست. بعضی میگویند: الآن خسته ام و حال ندارم و اگر نماز را از اول وقت آن به تاخیر بیندازم حال بیشتری خواهم داشت. بله ممکن است که شخص، واقعاً پس از استراحت مختصری نماز با حال تری بخواند، ولی باید توجّه داشت که این موضوع شاید به شکل در بیاید؛ زیرا ممکن است شیطان به همین وسیله آدمی را فریب داده و از فیض نماز اول وقت محروم سازد. 🔷به لحاظ اجتماعی هم وقتی مقید به خواندن نماز در اول وقت باشند، در هر منطقه غالب مردم هم زمان به می ایستند. این مسئله آمادگی آنان را برای جماعت و ایجاد صفوف گسترده و پر جمعیت بیشتر می کند. در حالی که نماز در غیر اول وقت، در بین زمان های مختلف پراکنده می شود و از اجتماع و شکوه عبادی و انس و الفت مؤمنان در مراکز دینی می کاهد. نماز گفت وگو و دیدار با معبود است، انسان های وارسته که جز حضرت حق، دوست و ولی نعمتی برای خود نمی شناسند، مشتاقانه در انتظارند تا در اولین فرصت، جسم و روح خسته از دنیای مادیت خود را جانی درباره بخشند. از این رو حتی قبل از رسیدن وقت نماز، با انجام مقدمات واجب و مستحب و با نظافت و معطّر نمودن بدن و لباس، خود را برای حضور در پیشگاه معشوق آماده می کنند. پیامبر خدا (ص) وقتی هنگام نماز می شد چهره اش تغییر می کرد و به بلال می فرمودند: ارحنا یا بلال. ای بلال ما را با اذان به راحتی و آرامش برسان. 🔷گرچه برای هر یک از نمازهای یومیه، وقت موسّع و طولانی در نظر گرفته شده است؛ اما همان گونه که موذن بر آن دعوت می کند، (بشتابید به سوی نماز) تأکید بر این است که در نخستین فرصت، با شتاب و عجله همگی به سوی نماز حرکت کنند و در اول وقت آن را اقامه نمایند و هیچ کار و مشغله ای را بهانه برای تأخیر نماز قرار ندهند. رسول خدا (ص) فرموده اند که: نباشد نمازی که وقت آن برسد؛ مگر آنکه ملکی در برابر مردم (یعنی هرگاه وقت یکی از نمازهای پنجگانه، که عبارت از صبح و پیشین و پسین و شام و خفتن است داخل شود، ملکی از ملائک آسمان در برابر مردمی که به دایره تکلیف در آمده اند ندا کند) ندا کند: که ای مؤمنان! برخیزید به جانب آتش هایی که به واسطه ارتکاب معاصی و مبادرت به امور ناشایست، بر پشته ی خود برافروخته اید، با گزاردن نمازی که پروردگار شما بر شما فرض کرده است، فرونشانید.[۱] 🔷 (ع) در آن هم در بدترین شرایط، را اقامه کرد و حاضر نشدند که آنرا از دست بدهند و حتی سه نفر از یاران آن حضرت برای دفاع، در مقابل تیرها ایستادند و شهید شدند. آن حضرت حتی جهاد و قتال با دشمنان را مانع نماز اول وقت نمی بیند. او نمی گوید، وقت بسیار است، بگذارید اول تکلیف جنگ را معلوم کنیم. آن حضرت نمی گوید: هم اکنون وقت کار و جهاد است؛ بلکه می فرمایند: ندای اذان سر دهید تا نماز گزاریم؛ زیرا او برای جهاد می کند. همان کاری که پدرشان (ع) در جنگ صفین کرد؛ همان کسی که فرمود: «نماز را در وقت معین آن بخوان، و به خاطر اینکه بی کاری، پیش از وقت آن را به جا نیاور، و به بهانه کار داشتن، آن را به تأخیر مینداز».[۲] پی نوشت‌ها: [۱] اربعین شیخ بهایی، ص ۷۰۲ [۲] نهج البلاغه، نامه ۲۷ منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
هدایت شده از ݩۆشٺہ ھاے ݩـ✌️🏻ـاݕ
جانشین تیمور لنگ می گویند تیمور لنگ مادر زادی لنگ بود و یک پایش کوتاه تر از دیگری بود. یک روز همۀ سرداران لشکرش را گرد تپۀ پوشیده از برف که بر فراز تپه، یک درخت بلوط وجود داشت، جهت مشخص نمودن جانشینش جمع کرد. سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند. تیمور گفت: همه تک تک به سمت درخت حرکت کنند و هرکس رد پایش یک خط راست باشه، جانشین من میشه. همه این کارو کردند و به درخت رسیدند، اما وقتی به رد پای بجا مانده روی برف پشت سرشون نگاه می کردند، همه دیدند درسته که به درخت رسیدند ولی همه زیگزاگی و کج و معوج. تا اینکه آخرین نفر خود تیمور لنگ به سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با اینکه لنگ بود در یک خط راست به درخت رسید. به نظر شما چرا تیمور نتونست جانشین خود را در اون روز برفی انتخاب کند؟ ایراد سردارانش چه بود که نتونستند مثل تیمور در یک خط راست حرکت کنند و جانشینش شوند؟ در قصۀ تیمور لنگ وقتی راوی علت را از خود تیمور جویا می شود، تیمور در پاسخ میگوید: "هدف رسیدن به درخت بود، من هدف را نگاه می کردم و قدم برمیداشتم اما سپاهیانم پاهایشان را نگاه می کردند نه هدف را. تمرکز داشتن و هدف داشتن لازمه موفقیت است." 👈 کانال نوشته های ناب 🆔 @Nevesh_te_nab
هدایت شده از ݩۆشٺہ ھاے ݩـ✌️🏻ـاݕ
جانشین تیمور لنگ می گویند تیمور لنگ مادر زادی لنگ بود و یک پایش کوتاه تر از دیگری بود. یک روز همۀ سرداران لشکرش را گرد تپۀ پوشیده از برف که بر فراز تپه، یک درخت بلوط وجود داشت، جهت مشخص نمودن جانشینش جمع کرد. سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند. تیمور گفت: همه تک تک به سمت درخت حرکت کنند و هرکس رد پایش یک خط راست باشه، جانشین من میشه. همه این کارو کردند و به درخت رسیدند، اما وقتی به رد پای بجا مانده روی برف پشت سرشون نگاه می کردند، همه دیدند درسته که به درخت رسیدند ولی همه زیگزاگی و کج و معوج. تا اینکه آخرین نفر خود تیمور لنگ به سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با اینکه لنگ بود در یک خط راست به درخت رسید. به نظر شما چرا تیمور نتونست جانشین خود را در اون روز برفی انتخاب کند؟ ایراد سردارانش چه بود که نتونستند مثل تیمور در یک خط راست حرکت کنند و جانشینش شوند؟ در قصۀ تیمور لنگ وقتی راوی علت را از خود تیمور جویا می شود، تیمور در پاسخ میگوید: "هدف رسیدن به درخت بود، من هدف را نگاه می کردم و قدم برمیداشتم اما سپاهیانم پاهایشان را نگاه می کردند نه هدف را. تمرکز داشتن و هدف داشتن لازمه موفقیت است." 👈 کانال نوشته های ناب 🆔 @Nevesh_te_nab