#ایکسونامی
ایکسونامی، کلیدواژه ای پرتکرار در شبکه های اجتماعی و محافل فرهنگی در ماه گذشته مستندی به قول تهیه کنندگانش چالشی با پرداخت به تابویی به نام مسائل جنسی! موضوعی که در چند سال اخیر(گذشته) #سکسولوژیست ها، فیلم سازان، مستندسازان و حتی مسئولین دولتی با حساسیت و حجمی گسترده در حال پرداختن به آن و ارائه راه کار و راه حل برای آنند!
هر کس به زعم خود برای حل مشکل کاری می کنند؛ یکی مستند #انقلاب_جنسی میسازد، دیگری فیلم #هیس_دخترها_فریاد_نمی زنند را آماده می کنند و عده ای اجرای سند ننگین 2030 را راه حل مشکل میدانند. آثار و طرح هایی که بیشتر به تحریک احساسات جامعه و بعضا سوء استفاده از آن می ماند؛ طرح مسئله صرف بدون ارائه راه کار و یا ارائه راه کارهای شکست خورده غربی را شاید بتوان فصل مشترک غالب این آثار دانست. در این میان اما #ایکسونامی اثری متفاوت است که با همه ی کاستی های فرمی و محتوایی ضمن نقد انقلاب جنسی و تبعات آن در #مهد_فحشا آمریکا، آمار و اطلاعاتی تکان دهنده از فروپاشی خانواده و اخلاق در آن را ارائه می دهد. نقطه قوتی که شاید بیشتر تحت تأثیر پژوهش کامل این مستند است. پژوهشی که به نظر می رسد از تولیدات و سخنرانی های ارائه شده توسط #اندیشکده_یقین و شخص دکتر #حسن_عباسی در این اندیشکده، همچون سلسله جلسات زنای ذهنی الهام گرفته است.
ایکسونامی را میتوان بیشتر از پرداختن به موضوع انقلاب جنسی واکنشی به جریان موافق 2030 و سونامی آثار در این مقوله دانست؛ آثار و اسنادی که برخی بهره برداری اقتصادی از موضوع جذاب مسائل جنسی است و گروهی درصدد نواختن ضربه نهایی بر پیکر فرهنگ و سنت های اصیل ایرانی اسلامی دانست.
باشد که با ساخت آثاری از این دست، بقیه سازندگان دغدغه مند الگو گیرند و سیاست مداران غربگرا از خواب غفلت بیدار شوند.
ان شاء الله
#سند2030 #مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم
#رسانه #سواد_رسانه_ای #سینمای_شرک #سینمای_غرب #سینمای_الحاد #مستند_ایکسونامی
مینی سریال #چرنوبیل اثری بریتانیایی-آمریکایی در ژانر درام تاریخی، درباره فاجعه هسته ای در نیروگاه اتمی با همین نام در شوروی سابق است؛
این اثر را در واقع میتوان نقدی به آرمان شهر کومونیست و به تعبیری دیگر میخی بر تابوت این تفکر دانست.
چرنوبیل را میتوان از لحاظ فرمی اثری قابل قبول ارزیابی کرد؛ فیلمی که با منطق روایی و سبکی مناسب توانسته مخاطب را تا حدود زیادی با خود همراه کند، فیلم نامه و فضاسازی مناسب بیننده را به فضایی واقعی در آن دوران میبرد، جذابیتی که در کنار ایجاد خط تعلیق مناسب از چرنوبیل اثری پر کشش ساخته است.
اما جدای فرم کم نظیر این سریال نکته مهم در این اثر تاریخی نه متن آن بلکه زیرمتن و فرا متن آن است که بایستی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
موضوع فیلم در مورد فاجعه اتمی رخ داده در خلال جنگ سرد میان شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا است.اتفاقی که به یک رسوایی بزرگ برای یکی از دو ابر قدرت برآمده از جنگ جهانی دوم یعنی شوروی در عرصه تکنولوژی تبدیل شد. فاجعه ای که دست مایه اصلی ساخت این سریال و محملی برای نمایان کردن مفاسد موجود در هیأت حاکمه شوروی سابق است؛ مفاسدی که سریال بعضا با بزرگ نمایی آن ماهیت ضد شوروی خود را نمایان میکند.
حال نکته ای که به ذهن متبادر میشود چرایی پرداخت به این موضوع در زمان حاضر، آن هم به دست سینمای غرب است؟
آیا سینمای استراتژیک غرب در خلال هیاهوی سردمداران خود در پرونده های هسته ای پیامی خاص را برای مخاطبان میلیونی خود دارد؟ یا قرار است افکار عمومی دنیا را له یا علیه کسی همراه کند؟
روح سرد حاکم بر کل فیلم و دیالوگ های آن هر چند شاید به مذاق منتقدین حرفه ای سینما خوش نیاید، اما اینها همان سوالات و جوابهای ماست که خالقین اثر از زبان کاراکتر ها بدان پاسخ داده اند!
چرنوبیل علاوه بر نقد آرمان شهر دروغین مارکسیست در صدد القای این مطلب است که آرمان شهر حتی در نگاه دانشمندان حکومت کمونیستی شوروی جایی به جز آمریکا نیست! مطلبی که البته صغری آن درست است؛ در جایی که با نگاهی به تاریخ کمتر از 80 ساله اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و رنج و مهنتی که بر مردم آن سامان گذشت تا حدود زیادی میتوان بر نظرات چرنوبیل صحه گذاشت؛ اما در کبری آن یعنی رویایی بودن آمریکا دچار اشکال است.
در قسمت چهارم این سریال و درجایی که سربازانی در حال کشتن حیوانات در معرض تشعشعات رادیوکتیو بودند، خاطرات خود را در مورد جنگ شوروی علیه افغانستان مرور میکنند، در این مرور به کشتار مردم در جنگ افغانستان اشاره میکند و دوستش به طعنه میگوید "هدف ما شادیِ تمام انسانهاست " و به پارچه نوشته ای ا این مظمون اشاره میکند، هدفی که امپریالیسم آمریکا با همان هدف و به جهت نابودی گروه های افراط گرا در افغانستان که خود روزی عامل پیدایش آن بود به این کشور حمله و میلیونها کشته، زخمی و آواره را برای مردم آن به ارمغان آورد! یعنی در مورد یک کشور مشخص دستآورد امپریالیسم شرق و غرب چیزی جز ویرانی وقتل عام چیزی نبود.
نکته دیگری که این فیلم به صورت پر رنگ در صدد القاء آن است، فاجعه بار بودن تکنولوژی در دست کشورها بدون کمک آمریکا است. ادعایی که خارج از فضای سینما بارها مورد استفاده رسانه های غربی علی الخصوص رسانه سلطنتی انگلستان یعنی بی بی سی قرار گرفته است. نمونه آن در ماجرای حادثه هواپیمای اوکراینی و حتی به نوعی دیگر در شیوع بیماری کرونا!
در مجموع این فیلم را میتوان اثری استراتژیک و در جهت اهداف لیبرال سرمایه داری غرب دانست؛ اثری که زین پس هر اتفاقی در حوزه تکنولوژی رخ داد بایستی منتظر تطبیق آن با چرنوبیل و استشهاد کارشناسان غربی از آن برای تخریب کشور هدف بود.
#سینمای_استراتژیک
#سینمای_غرب
عدالت یا انجام وظیفه!
#سرخپوست دومین ساخته #نیما_جاویدی مینیمالی خوش فرم و خوش ساخت است، که در جولان آثار سخیف و بی سر ته توانسته به موفقیت هایی دست یابد.
این اثر که تحسین مخاطبین و منتقدین را به همراه داشته و درگیشه به موفقیت نسبی دست یافته، در زمان پهلوی و در زندانی در حال تخریب با موضوع فردی زندانی که قصد فرار از زندادن را دارد روایت می شود.
سرخپوست در بخش فرمی اثری قابل قبول است که با توجه به فیلم برداری اثر در یک سوله و دکور سازی باور پذیر آن ارزش آن دو چندان می شود، پرداخت به جزئیات صحنه، طراحی صحنه ها، گریم و لباس آن در کنار بازی متفاوت نوید محمد زاده ضمن کمک به قوام اثر میزان تاثیر گذاری آن را دو چندان کرده است.
نیما جاویدی در سرخپوست با پرداختی مناسب به شخصیت ها خود ضمن پرهیز از اضافه کردن کارکتر های حشو در فیلم آنها را به خوبی معرفی میکند؛ خط تعلیق داستان ضمن ایجاد کشش مناسب از ابتدا تا انتهای فیلم کاملا جذاب و به دور از پرداختی اضافه و زائد است. گره ای که بر خلاف بسیاری از آثار معاصر کاملا در فیلم هضم شده و آن را باور پذیر میکند این اثر را شاید بتوان یکی از ساده ترین و در عین حال پر کشش ترین آثار چند سال اخیر دانست؛ فیلمی که ضمن پرهیز از قطار کردن نام های ریز و درشت و پنهان شدن پشت اسامی بزرگ برای جذب مخاطب، با نوعی قصه گویی ساده از پس موضوعی جذاب و بدیع به خلق اثری کم نقص تبدیل شده است.
شاید بزرگترین ایراد این اثر را ارائه پیشنهادی خارج از چهارچوب دانست، ایرادی که در پس روایت این فیلم در دوران پهلوی کمتر به آن پرداخته شده است؛ سرخپوست در نهایت کارکتر وظیفه شناس خود را بین انجام وظیفه و قضاوت خانم مددکار مجبور به انتخاب راه دوم میکند! انتخابی که ضمن نابود کردن آرزو¬های خود، انجام وظیفه انسانی را با توجیه قضاوت های شخصی و البته دوران طاغوت #پهلوی در مقابل انجام وظیفه قانونی قرار میدهد. تقابلی که شاید فقط به خاطر اتفاق این جریان در رژیم پهلوی قابل توجیه باشد!
در پایان این اثر را میتوان اثری جمع و جور و مفید دانست که نقطه ای روشن در کارنامه جاویدی محسوب میشود.
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم #رسانه #سواد_رسانه #جهان_رسانه
#نویدمحمدزاده #پرینازایزدیار #سینمای_ابتذال
#سینمای_روشنفکری
#جشنواره_فیلم_فجر امسال با فضایی متفاوت رقم خورد و حاشیه های کم نظیری داشت. یکی از این حواشی، لباس سیاه پوشیدن برخی بازیگران و عوامل سینما بود. اینکه انسان برای مصیبت هم وطن خود غمگین شود و با سیاه پوشیدن، به صاحبان غم، تسلّی خاطر دهد قطعا امر پسندیده ای است، ولی تاریخ نکاتی را در این زمینه به ما گوشزد می کند؛
در اواخر حکومت امویان نیز عده ای به این عنوان که ما عزادار سرور و سالار شهیدان هستیم سیاه پوشیدند و خود را حامی و طرفدار مظلوم و خونخواه شهداء کربلا معرفی نمودند، اما گذر زمان نشان داد که این حرکت، فقط یک عمل ناجوانمردانه و در راستای رسیدن به مطامع شیطانی منادیان مردم داری بود. آن ابن الوقت ها سودای حکومت داشتند و راه رسیدن به این مطلوب را در این مسیر می دیدند. وقتی هم که به مطلوب خود نائل شدند با ظلم بسیار نشان دادند که ناچیزترین چیز در نگاه آنان مردم و حقوق مظلومین است.
در زمانه ما نیز برخی از این به ظاهر هنربلدان در صدد انتقام از انقلاب مظلومی هستند که سردار دلها ریشه های آن را مستحکم نمود و یاد آن را در قلوب عالمیان تمکین بخشید. شهادت #حاج_قاسم فضای جامعه را به شدت معنوی و انقلابی کرد؛ یعنی هوایی که برای بعضی از سینماگرانِ ما در حکم سم است، از همین رو در صدد برآمدند تا با این حرکات بچه گانه، این نور خیره کننده را خاموش کنند؛ در ابتدا این هنرندانان می خواستند جشنواره را تحریم کنند ولی چون با برخورد و تهدید برخی از پاستور نشینان بیدار مواجه شدند، قالب خیانت را تغییر داده و سیاه پوشیدند.
بیچاره آن کسانی که گول این پیرمنافق های مکار را خوردند و در پازل زخم خورده هایی بازی کردند که نه تنها مسعود نیستند بلکه روز به روز از سعادت دورتر و به شقاوت نزدیک تر می شوند.
در پایان باید تقدیر نمود از هنرمندانی که همچون شهاب ثاقب هر از چندگاهی می درخشند و در مقابل تاریکی، قد علم کرده و تبر به دوش، آسمان شب را روشن می نمایند.
آری این قطارِ پر شتاب انقلاب پیش می رود و حتی برای لحظه ای نیز توقف نخواهد داشت، اما روسیاهی برای اطفالی می-ماند که به سمت این قطار سنگریزه می پرانند.
ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود می بری و زحمت ما می داری
و العاقبة للمتقین
#محمدغلامی
#فیلم_فارسی #جشنواره_فجر
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم
#رسانه #سواد_رسانه_ای
#نستوه #سینمای _ابتذال
#مرکز_مطالعات_و_تحقیقات_نستوه #نقد_فیلم
به کجا چنین شتابان!؟ سلبریتی نام آشنای فیلمهای دفاع مقدس و قهرمان قصه های غیرت و مقاومت سینمای دیروز. و امروز، داعیه دار سینمای عقب مانده از محتوا و فرهنگ کودک و نوجوان.
جناب هاشمی عدهای از سلبریتی ها از همان اول تکلیفشان با خودشان و حرفه شان مشخص بود و از همان ابتدای راه ساز مخالف کوک میکردند. همانهایی که نان جمهوری اسلامی میخورند و در جناح اجنبی خوش خدمتی میکنند؛ که مصداق بی کم و کاست نان به نرخ روز خور های زمانه اند... اما کم داریم گروهی که یکی به نعل بکوبد و دیگری بر میخ! نمیدانم کسادی بازار سینماست یا خوف عقب ماندن از سلبریتی خاص بودن.
چندی است که کوبیدن بر طبل بی غیرتی و دین فروشی و هرزگی بازار داغی پیدا کرده و کم نیستند ظاهر سازانی که گوی سبقت را بیشتر از پیش از هم می ربایند.
جناب هاشمی! شما که سالها سابقه ی معلمی و مربیگری در کارنامه خود دارید و امروز دغدغه ی بازگشت به فرهنگ دیرین بومی، ملی را. به گفته خود شما سینمای امروز ما هنوز سینمای پاکی است پس چگونه اقتباس از فیلم های هالیوود را بدون اشکال خوانده و آن را رشد سینمای حرفه ای می دانید؟ غافل از این واقعیت که فیلم هالیوودی، فرهنگ، تفکرواعتقادات و از سوی دیگر فیلمنامه، بازیگر، گریم و حتی بدل کاری های هالیوودی را میطلبد؛با نمایشهای پی در پی از هنر نمایی چند بدلکار و ورزش های رزمی و پارکور، در چندین سکانس و رقص و آواز های کوچه بازاری بی محتوا و شوخی های رکیک و دو پهلو، آن هم در سینمای مقدس کودک که هنوز هم خیلی ها با احتیاط در آن حضور مییابند نمیتوان ادعای ساخت فیلمی با منش سبکی و محتوایی این کمپانی های مردود شده از حیث اخلاق و عقاید ملی و مذهبی را داشت.
آهو شخصیتی نپخته، بی دست و پا و گنگیست که هیچ وقت مخاطب متوجه نشد علت آن همه تلاش و قربانی شدن چندین حیوان در طول داستان برای نجات او، رسیدن به وصال میمون است یا ارزشهای نداشته اش؟؟؟؟ یا نه پیشونی سفید می تواند ارزش ها و هنجارها یی داشته باشد که بتواند الگو و قهرمان معرفی شود؟!!! شما که معتقدید کلاه قرمزی و شهر موشها دیگر ربطی به بچه ها ندارند و برای بزرگتر ها ساخته می شوند، شما چه کردهاید که معصومیت و زلالی کودکان سرزمینتان خدشه دار نشود؟؟! #مرکزمطالعات_و_تحقیقات_نستوه
#سینمایکودکونوجوان #تابوشکنی#سیدجوادهاشمی
#سینمای _ابتذال
#آهوی_پیشونی_سفید۳
@farsi8519
بهائیت یکی از فرقههای استعماری در ایران است که قبل از انقلاب در جهت ضربه زدن به مردم مسلمان ایران خدمات فراوانی به رژیم پهلوی نمود. پس از انقلاب اسلامی که شرایط برای تبلیغ تفکرات انحرافی آنها از بین رفت، فعالیتهای تبلیغی خود را در قالبهای متعدد شروع نمودند.
از گذشته مجامع آموزشی و فرهنگی از جمله بسترهای نفوذ بهائیان در فرهنگ اسلامیایرانی بوده که تاکنون نیز ادامه دارد. اخیرأ نیز برخی چهرههای غربنشین بهائی نیز با استفاده از روشهای روانشناسی غربی نفوذ خود را در میان خانوادههای مسلمان بیشتر کردهاند. .
یکی از این عناصر بهائی فردی به نام #دکترفرهنگهلاکویی است که ساکن آمریکا بوده و سابقا نیز عضو محفل روحانی بهائیان سنتا مونیکا بوده است.
متأسفانه کتابها و سیدیهای این فرد بهائی نه تنها در ایران انتشارات رسمی دارد بلکه برخی ادارات دولتی نیز از کتابها و سیدیهای وی برای آموزش کارمندان خود استفاده میکنند. عدم شناخت برخی مسئولان و مردم از شیوههای تبلیغی فرقه ضاله #بهائیت موجب انحراف و مشکلات عدیده فرهنگی و اجتماعی شده است.
یکی از آخرین اقدامات انتشارات این فرد بهائی یعنی ما و شما، انتشار گسترده ویدئوهای این فرد در آپارات یکی از پر مخاطب ترین رسانههای اجتماعی در ایران است. حرکتی که در سالیان قبل در مشابه بینالمللی آن یعنی یوتیوب انجام داده بود! البته این انتشار در این دو رسانه تفاوت هایی با هم دارد؛ یکی از این تفاوت های حذف عناوین با محتوای جنسی در آپارات نسبت به یوتوب در تصاویر اولیه ویدئوها است. اما شاید مهمترین اشکال موجود در این آثار عدم تطابق دینی و فرهنگی آن با فرهنگ ایرانی اسلامی است.بیشتر ویدئوها بر مبنای سوالات مطرح شده از طرف مخاطبان این شخص است که غالبا در خارج از ایران زندگی میکنند، افرادی ذوب در فرهنگ غربی که مشکلات و مسائل از همان دست را به عنوان سوال مطرح میکنند؛ مشکلاتی که غالبا به روابط جنسی آزاد، خیانت و ... مربوط میشود؛ سوالاتی که به صورتی عریان و بی پروا مطرح و جواب هایی مبتنی بر روان شناسی الحادی دریافت میکنند؛ این طرز سوال و جواب را از دو حیث میتوان مورد نقد قرار داد؛ اولا اینکه آیا مطرح کردن این نوع سوالات از یک رسانه سراسری از نظر شرعی و یا حتی روان شناسی کاری درست محسوب می شود؟ در ثانی آیا انتشار اینگونه مشکلات و مسائل خود به نوعی ترویج آن محسوب نمیگردد!؟ البته این سوالات تنها بخشی از مشکلات این فرد و نوع تفکرش است!
مشکلاتی که به نظر نمیرسد مورد توجه متولیان مجوز دادن قرار بگیرد! و طبعا آپارات هم که مبنایی بیشتر اقتصادی دارد دلیلی برای حذف این گونه مطالب ندارد!
#هولاکویی #دکتر #روانشناس #روانشناسی #بهائیت #محفل #فرهنگ_هلاکویی #انشارات #کتاب #سی_دی #تبلیغ #کرونا #موسسه_فرق_و_ادیان_زاهدان #مفاز #مفاز #مفاز_نیوز #مفازنیوز #هلاکویی