eitaa logo
معراج
116 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
254 ویدیو
1 فایل
حد انسان آسمان است و باید پله‌های ترقی را پیمود و به آسمان رسید!☁️🕊 -کپی؟ +فقط در صورت عضویت در کانال😇 برای ثبت نظرات ارزشمند شما: https://daigo.ir/secret/1476496805 برای ارتباط با ما: @Adib2000
مشاهده در ایتا
دانلود
💫💫 فاطمه الزهرا سلام الله علیها: جانم فداى جان تو، و روح و جان من سپر بلاى جان تو! اى اباالحسن همواره با تو خواهم بود اگر تو در خیر و نیکى باشى با تو هستم و اگر در سختى باشى با تو خواهم بود. 🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا مرا خرج کاری کن که برای آن آفریدی 🌿 سلام عزاداری‌هاتون قبول درگاه حق 🏴🏴
محضر نور است هر جا دیده‌ی تر حاضر است گریه، خورشیدی است که از شب فراتر، حاضر است اشکِ ما مهریه‌ی زهراست، مهر مادری‌ست ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است وقتِ عرضِ دستبوسی‌اش، مدینه دیده بود زودتر از دیگران، شخص پیمبر حاضر است فاطمه یعنی همان آئینه‌‌ی پروردگار فاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر است لیلة القدر است، قدرش قابل توصیف نیست گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد وقت حلِّ مشکلِ فرزند، مادر حاضر است حاجتم را تا که گفتم، زود زهرا رفع کرد طفل تا لب تر کند، نانِ معطر حاضر است هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است زیرِ چتر چادرش معراج را حس می‌کنیم رُشد خواهی کرد هر جایی که بستر حاضر است فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا بانوی قامت‌خمی که صبحِ محشر حاضر است شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد آه! پهلویش برای ضربه‌ی در حاضر است؟! 🔸شاعر: بردیا محمدی 🏴🏴
اسم تومیباردازنفس باران.mp3
3.81M
🏴 سلام ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما... سیدمجید بنی‌فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای خالقِ لبخندهای علی (ع) . آرام و دل شکسته خاک را زیر و رو می‌کرد. آرام، با دیدگان تار. قلبِ خاک را برای قلبش می‌شکافت و با دانه‌های اشک آن حفره‌ی غم را پر می‌کرد. همچنان با وسواس خاک را کنار می‌زد و نغمه‌ی عاشقانه‌اش دل خاک را آب می‌‌کرد... _ ای خاک، امشب دردانه‌ی خاتم الانبیا مهمان توست. بهارِ جهان و محبوب خدا مهمان. همراه کلمه‌ها، قطره‌های اشک به خاک آمیخته می‌شد و زمین را می‌سوزاند. _ ای خاک، عزیزترینِ علی را برایت آوردم. با عزیزِ علی مهربان باش که مردم این شهر نبودند. ای خاک، بانوی من خسته و استخوان شکسته به دیدارت آمده. بر او سخت مگیر. تمام شد شکافتن گمنام‌ترین گوشه‌ی زمین. _ مراقب جانِ علی باش! چشم‌های تنهایش سمت تابوت رفت. نااستوار و بی‌رمق قدم برمی‌داشت خیبرشکن! زهرایش را روی دو دست بلند کرد. قدم‌هایش آهسته آهسته به حفره‌ی غم نزدیک می‌شد. شاید زیر لب می‌خواند: مِنها خَلَقناکُم شما را از زمین آفریدیم. نزدیک‌تر شد: وَ فیها نُعیدُکُم... و به آن بازمی‌گردانیم. سایه‌اش در حفره افتاد: وَ مِنها نُخرِجُکَم تارَةً أخرَی... و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم! قصد کرد برای پا گذاشتن به خانه‌ی همیشگی فاطمه (س). دست‌هایی آشنا از قبر بیرون آمد و زهرا (س) را طلب کرد. شرمگین شد چشم‌های علی (ع). سر خم کرد و پریشان خالقِ لبخندهایش را به دست‌های منتظر که دلتنگ امانتش بود، سپرد. و کوثر در دلِ خاک مدینه جاری شد... زانو زد و سرش را داخل قبر برد تا خوب بشنود شریکِ غربتش، شهیدِ حقانیتش. _ مِنها خَلَقناکُم وَ فیها نُعیدُکُم وَ مِنها نُخرِجُکُم تارَةً أخرَی زهرای من. شما را از زمین آفریدیم و به آن باز می‌گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم. لبخند زد به روی نیلیِ جهانش. محزون و مهربان! _ آسوده بخواب همدم و بهارم. ما دوباره به هم برمی‌گردیم حیاتِ علی... . ✍🏻 لیلی سلطانی @Ayeh_Hayeh_Jonon 🕊
. عزیزان با عرض معذرت امشب رمان نداریم🙏 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو خدا رو داری و خدا اول و آخر باتوست... سلام دوستان عزیزم روزتون سرشار از آرامش💚 .
🌟 حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام: بهره‌ هر کدام‌ شما از زمین؛ به‌ اندازه‌ی طول‌ و عرض‌ و قامت‌ شماست. -خطبهء۸۳نهج‌البلاغه- ـــــــــــ★🕊★ـــــــــــ @meerag
مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی‌اش کم شده است. ولی نمی‌دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده‌ای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو، در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. باز هم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟” و این بار همسرش گفت: عزیزم برای چهارمین بار میگم؛ ”خوراک مرغ!“ گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم، شاید عیبهایی که تصور می‌کنیم در دیگران وجود دارد در وجود خودمان است. اول به خودت نگاه کن... ••✾••🕊••✾•• @meerag ••✾••🕊••✾••