#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
هرچند که در آینه شوق نظری نیست
جز آه در این راه مرا همسفری نیست
بیهوده نشستی به تماشای شکفتن
از شاخهی خشکیده امید ثمری نیست
عیبم مکن ای دوست! اگر چشم بهراهم
سودی هم اگر نیست، نباشد...ضرری نیست!
از دربهدری خسته و از خیرهسری سیر
در شهر چو من گمشدهی بیخبری نیست
گیرم همه فردای خوشی داشته باشند
شبهای پر از وحشت ما را سحری نیست
﴿نفيسه ساداتموسوی﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
تويي بهانهام اما، بهانهاي كه ندارم
گذاشتم سر خود را، به شانهاي كه ندارم
تمام عمر كشاندي، مرا به سوي نگاهت
تمام عمر به سوي، نشانهاي كه ندارم
چگونه حرف دلم را، به چشمهات بگويم؟
قصيدهاي كه نگفتم! ترانهاي كه ندارم!
مرا رها كن و بگذار، در قفس بنشينم
كه دلخوشم به همين آب و دانهاي كه ندارم
﴿سيدحميدرضابرقعي﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
749.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
من آن صبحم كه ناگاهان چو آتش در شب افتادم
بيا اي چشم روشنبين! كه خورشيدي عجب زادم
ز هر چاك گريبانم چراغي تازه ميتابد
كه در پيراهن خود آذرخش آسا درافتادم
چو از هر ذرهي من آفتابي نو به چرخ آمد
چه باك از آتش دوران كه خواهد داد بر بادم
تنم افتاده خونين زير اين آوار شب، اما
دري زين دخمه سوي خانهي خورشيد بگشادم
الا اي صبح آزادي به ياد آور در آن شادي
كزين شبهاي ناباور منت آواز ميدادم
در آن دوري و بد حالي نبودم از رخت خالي
به دل ميديدمت وز جان سلامت ميفرستادم
سزد كز خون من نقشي بر آرد لعل پيروزت
كه من بر درج دل مهري به جز مهر تو ننهادم
به جز دام سر زلفت كه آرام دل سايه ست
به بندي تن نخواهد داد هرگز جان آزادم
﴿هوشنگ ابتهاج﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
كس نيست كه افتادهٔ آن زلف دوتا نيست
در رهگذر كيست كه دامي ز بلا نيست
چون چشم تو دل ميبرد از گوشه نشينان
همراه تو بودن گنه از جانب ما نيست
روي تو مگر آينهٔ لطف الهيست؟
حقا كه چنين است و در اين روي و ريا نيست
نرگس طلبد شيوهٔ چشم تو، زهي چشم
مسكين خبرش از سر و در ديده حيا نيست
از بهر خدا زلف مپيراي كه ما را
شب نيست كه صد عربده با باد صبا نيست
بازآي كه بيروي تو اي شمع دل افروز
در بزم حريفان، اثر نور و صفا نيست
تيمار غريبان اثر ذكر جميل است
جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست؟
دي ميشد و گفتم صنما عهد به جاي آر
گفتا غلطي خواجه! در اين عهد وفا نيست
گر پير مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هيچ سري نيست كه سرّي ز خدا نيست
عاشق چه كند گر نكشد بار ملامت
با هيچ دلاور سپر تير قضا نيست
در صومعهٔ زاهد و در خلوت صوفي
جز گوشهٔ ابروي تو محراب دعا نيست
اي چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فكرت مگر از غيرت قرآن و خدا نيست
﴿حافظ﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
من دوست ميدارم جفا كز دست جانان ميبرم
طاقت نميدارم ولي، افتان و خيزان ميبرم
از دست او جان ميبرم تا افكنم در پاي او
تا تو نپنداري كه من از دست او جان ميبرم
تا سر برآورد از گريبان آن نگار سنگدل
هر لحظه از بيداد او سر در گريبان ميبرم
خواهي به لطفم گو بخوان خواهي به قهرم گو بران
طوعا و كرها بندهام! ناچار فرمان ميبرم
درمان درد عاشقان صبر است و من ديوانهام
نه درد ساكن ميشود، نه ره به درمان ميبرم!
اي ساربان آهسته رو، با ناتوانان صبر كن
تو بار جانان ميبري! من بار هجران ميبرم
اي روزگار عافيت شكرت نكردم لاجرم
دستي كه در آغوش بود، اكنون به دندان ميبرم
گفتم به پايان آورم در عمر خود با او شبي
حالا به عشق روي او روزي به پايان ميبرم
سعدي دگربار از وطن عزم سفر كردي چرا؟
از دست آن ترك خطا يرغو به قاآن ميبرم
من خود ندانم وصف او گفتن سزاي قدر او
گل آورند از بوستان من گل به بستان ميبرم
﴿سعدی﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
پس چه هستي اي فلك، گر دور باطل نيستي؟
چيستي اي عمر، گر زهر هلاهل نيستي؟
زهر نوشاندن هم اي تقدير بيآداب نيست!
من به قسمت راضيام اما تو عادل نيستي
در وفاداري نديدم هيچكس را مثل تو
اي غم از حال دلم يك لحظه غافل نيستي
گريه كن بر حال خويش اي موجِ از دريا ملول
لحظهاي ديگر تو در آغوش ساحل نيستي
هركه با من بود، روزي دل بريد از من! تو نيز...
دل به رفتن ميسپاري، گرچه مايل نيستي!
گفت: روزي باز ميگردم، فراموشم مكن
گفتمش: در بيوفايي نيز كامل نيستي
﴿فاضل نظري﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
هميشه گريههاي زير باران ماجرا دارد
كه يك سر در پشيماني، سري هم در وفا دارد
ميان خاطراتت آنچنان بر سينه ميكوبم
كه ثابت ميكند يك دست هم، گاهي صدا دارد
نبودت روزهايم را به قدري بيهويت كرد
كه در تقويم من تنها غروب جمعه جا دارد
تصور ميكنم عاشق شدن يك درد موروثيست
ازآنجا كه پدر عمريست در دستش عصا دارد
يقين دارم كسي ظرف دعا را جابه جا كرده
تو را من آرزو كردم، كسي ديگر تو را دارد!
﴿علي صفري﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
نويد تابش ماه صيام ميآيد
شميم رحمت حق بر مشام ميآيد
گمان يأس، گناه است آنكه را امشب
به درگه كرم "ذوالكرام" ميآيد
ز آستانهي رحمت گذشتن از عصيان
بشارتيست كه بر خاص و عام ميآيد
دو صد گناه، به يك "يا الٰه" ميبخشند
دو صد جواب به هر يك سلام ميآيد
ز مرحمت "رمضان المبارك" اش خوانند
مه صيام كه با احترام ميآيد
گشوده است در فيض و بندگان همه را
پي شتابْ بر اين در پيام ميآيد
﴿سيدرضا مؤيد﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
جان خوشست، اما نميخواهم كه جان گويم ترا
خواهم از جان خوشتري باشد، كه آن گويم ترا
من چه گويم كانچنان باشد كه حد حسن تست؟
هم تو خود فرما كه چوني؟...تا چنان گويم ترا
جان من! با آنكه خاص از بهر كشتن آمدي
ساعتي بنشين، كه عمر جاودان گويم ترا
تا رقيبان را نبينم خوشدل از غمهاي خويش
از تو بينم جور و با خود مهربان گويم ترا
بسكه ميخواهم كه باشم با تو در گفت و شنود
يك سخن گر بشنوم، صد داستان گويم ترا
قصۀ دشوار خود پيش تو گفتن مشكلست
مشكلي دارم، نميدانم چه سان گويم ترا؟
هركجا رفتي، هلالي! عاقبت رسوا شدي
جاي آن دارد كه رسواي جهان گويم ترا
﴿هلالي جغتايي﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
زمستان نيز رفت اما بهاراني نميبينم
بر اين تكرار در تكرار پاياني نميبينم
به دنبال خودم چون گردبادي خسته ميگردم
ولي از خويش جز گردي به داماني نميبينم
به غواصان بگو كافيست هرچه بيسبب گشتم
در اين درياي طوفان ديده مرجاني نميبينم
چه بر ما رفته است اي عمر؟ اي ياقوت بيقيمت!
كه غير از مرگ گردنبند ارزاني نميبينم
زمين از دلبران خالي ست يا من چشم و دل سيرم؟
كه ميگردم ولي زلف پريشاني نميبينم
خدايا عشق درماني به غير از مرگ ميخواهد
كه من ميميرم از اين درد و درماني نميبينم
﴿فاضل نظري﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
طعم تلخ زندگي گاهي دو چندان ميشود
آدم از دست خودش گاهي گريزان ميشود
بر لبانش خنده ميدوزد ولي دلشاد نيست
زير بار غصهها ناچار خندان ميشود
زخمها و ضربههاي دشمنان دردش كم است
آدمي از ضربههاي دوست نالان ميشود
مثل شببويي كه شب هنگام خوشبو ميشود
از طلوع روز نو، غمگين و ترسان ميشود
معني زندان كه تركيب اتاق و ميله نيست
گاه آزادي خودش هم مثل زندان ميشود
واي بر روزي كه شاعر خسته و غمگين شود
آخر هر مصرع و هر واژه گريان ميشود
﴿شهرام سوتهدلان﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan
#نجواهاي_شبانه
🍀🍂🌹🌸🌹🍂🍀
اي پاسخ بيچون و چراي همهي ما
اكنون تويي و مسئلههاي همهي ما
كو آنكه در اين خاك، سفركرده ندارد
سخت است فراق تو براي همهي ما
اي گريهي شبهاي مناجات من از تو
لبخند تو آمين دعاي همهي ما
تنها نه من از ياد تو در سوز و گدازم
پيچيده در اين كوه صداي همهي ما
اي ابر اگر از خانهي آن يار گذشتي
با گريه بزن بوسه به جاي همهي ما
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتيم
اما تو بكش خط به خطاي همهي ما
گر ياد تو جرم است، غمي نيست! كه عشق است
جرمي كه نوشتند به پاي همهي ما
در آتش عشق تو اگر مست نسوزيم
سوزانده شدن باد، سزاي همهي ما
﴿فاضل نظري﴾
☄️
🌙
✨☄️
❣️💫☄️
❤️❣️✨🌙☄️ 🇮🇷 @mehre_mihan