eitaa logo
مه شکن
143 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
وَ لا یَحمِلُ هذَا العَلَمَ اِلاّ اَهلُ البَصَرِ وَ الصَّبر مقام معظم رهبری: بصیرت این است که شما بدانید با چه کسی طرفید، بدانید که او درباره‌ی شما چه فکری دارد، بدانید که اگر چشم خودتان را بستید و فکر نکردید، ضربه خواهید خورد.   @Ertebat_mehshekan
مشاهده در ایتا
دانلود
مه شکن
مقام معظم رهبری: براى يك ملت، خسارتى بزرگ است كه افراد آن، با كتاب سر و كارى نداشته باشد. کانال مه
💠 جویای یقین: در همه ی كشور عظیم سلجوقی نظامیه ی بغداد و نظامیه ی نیشابور مثل دو ستاره ی روشن می درخشیدند. طالبان علم و جویندگان بینش، بیشتر به یكی از این دو دانشگاه عظیم هجوم می آوردند. ریاست و كرسی بزرگ تدریس نظامیه ی نیشابور، در حدود سالهای 450- 478، به عهده ی ابوالمعالی امام الحرمین جوینی بود. صدها نفر دانشجوی جوان جدی در حوزه ی تدریس وی حاضر می شدند و می نوشتند و حفظ می كردند. در میان همه ی شاگردان امام الحرمین سه نفر جوان پرشور و بااستعداد بیش از همه جلب توجه كرده انگشت نما شده بودند: محمد غزالی طوسی، كیاهراسی، احمدبن محمد خوافی. سخن امام الحرمین درباره ی این سه نفر گوش به گوش و دهان به دهان می گشت كه: «غزالی دریایی است مواج، كیا شیری است درنده، خوافی آتشی است سوزان. » از این سه نفر نیز محمد غزالی مبرزتر و برازنده تر می نمود. از این رو چشم و چراغ حوزه ی علمیه ی نیشابور آن روز محمد غزالی بود. امام الحرمین در سال 478 هجری وفات كرد. غزالی كه دیگر برای خود عِدل و همپایه ای نمی شناخت، آهنگ خدمت وزیر دانشمند سلجوقی، خواجه نظام الملك طوسی كرد كه محضرش مجمع ارباب فضل و دانش بود. در آنجا نیز مورد احترام و محبت قرار گرفت. در مباحثات و مناظرات بر همه ی اقران پیروز شد! ضمنا كرسی ریاست نظامیه ی بغداد خالی شده بود و انتظار استادی با لیاقت را می كشید كه بتواند از عهده ی تدریس آنجا برآید. جای تردید نبود، شخصیتی لایقتر از این نابغه ی جوان كه تازه از خراسان رسیده بود پیدا نمی شد. در سال 484 هجری قمری غزالی با شكوه و جلال تمام وارد بغداد شد و بر كرسی ریاست دانشگاه نظامیه تكیه زد. عالیترین مقامات علمی و روحانی آن روز همان بود كه غزالی بدان رسید. بزرگترین دانشمند زمان و عالیترین مرجع دین به شمار می رفت. در مسائل بزرگ سیاسی روز مداخله می كرد. خلیفه ی وقت، المقتدر باللّه، وبعد از او المستظهر باللّه برای وی احترام زیادی قائل بودند. همچنین پادشاه بزرگ ایران ملكشاه سلجوقی و وزیر دانشمند و مقتدر وی خواجه نظام الملك طوسی نسبت به او ارادت می ورزیدند و كمال احترام را مرعی می داشتند. غزالی به نقطه ی اوج ترقیات خود رسیده بود و دیگر مقامی برای مثل او باقی نمانده بود كه احراز نكرده باشد. ولی در همان حال كه بر عرش سیادت علمی و روحانی جلوس كرده بود و دیگران غبطه ی مقام او را می خوردند، از درون روح وی شعله ای كه كم و بیش در همه ی دوران عمر وی سوسو می زد زبانه كشید كه خرمن هستی و مقام و جاه و جلال وی را یكباره سوخت. غزالی در همه ی دوران تحصیل خویش احساسی مرموز را در خود می یافت كه از او آرامش و یقین و اطمینان می خواست، ولی حس تفوق بر اقران و كسب نام و شهرت و افتخار مجال بروز و فعالیت زیادی به این حس نمی داد. همینكه به نقطه ی اوج ترقیات دنیایی خود رسید و اشباع شد، فعالیت حس كنجكاوی و حقیقت جویی وی آغاز گشت. این مطلب بر وی روشن شد كه جدلها و استدلالات وی كه دیگران را اقناع و ملزم می كند، روح كنجكاو و تشنه ی خود او را اقناع نمی كند. دانست كه تعلیم و تعلم و بحث و استدلال كافی نیست، سیر و سلوك و مجاهدت و تقوا لازم است. با خود گفت از نام شراب، مستی و از نام نان، سیری و از نام دوا، بهبود پیدا نمی شود. از بحث و گفتگو درباره ی حقیقت و سعادت نیز آرامش و یقین و اطمینان پیدا نمی شود. باید برای حقیقت خالص شد و این با حب و جاه و شهرت و مقام سازگار نیست. كشمكش عجیبی در درون وی پیدا شد. دردی بود كه جز خود او و خدای او كسی از آن آگاه نبود. شش ماه این كشمكش به صورت جانكاهی دوام یافت و به قدری شدت كرد كه خواب و خوراك از وی سلب شد. زبانش از گفتار باز ماند. دیگر قادر به تدریس و بحث نبود. بیمار شد و در جهاز هاضمه اش اختلال پیدا شد. اطبا معاینه كردند، بیماری روحی تشخیص دادند. راه چاره از هر طرف بسته شده بود. جز خدا و حقیقت دادرسی نبود. از خدا خواست كه او را مدد كند و از این كشمكش برهاند. كار آسانی نبود. از یك طرف آن حس مرموز به شدت فعالیت می كرد، و از طرف دیگر چشم پوشیدن از آنهمه جلال و عظمت و احترام و محبوبیت دشوار می نمود. تا آنكه یك وقت احساس كرد كه تمام جاه و جلالها از نظرش ساقط شد. تصمیم گرفت از جاه و مقام چشم بپوشد. از ترس ممانعت مردم اظهار نكرد و به بهانه ی سفر مكه از بغداد بیرون رفت، ولی همینكه مقداری از بغداد دور شد و مشایعت كنندگان همه برگشتند، راه خود را به سوی شام و بیت المقدس برگرداند. برای آنكه كسی او را نشناسد و مزاحم سیر درونی اش نشود، در جامه ی درویشان درآمد. سیر آفاق و انفس را آنقدر ادامه داد تا آنچه را كه می خواست، یعنی یقین و آرامش درونی، پیدا كرد. ده سال مدت تفكر و خلوت و ریاضت وی طول كشید 🇮🇷کانال مه شکن 🆔@mehshekan313 💢ڪانال ما را بہ اشتراڪ بزارید👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ https://eitaa.com/joinchat/963838137C0b64b7