eitaa logo
محمد ابراهیم کفیل
2هزار دنبال‌کننده
632 عکس
612 ویدیو
356 فایل
لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون انعام/127 ارتباط با ادمین @mekafil1348 @mojtabakafil
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴بسم‌الله 🏴🏴🏴 افق دوباره به یاد حسین جامه دریده چه روی داده که رنگ از رخ هلال پریده ؟ . چه روی داده که گردون شده است خیمه ی ماتم ؟ چه روی داده که باران خون ز ابر چکیده ؟ . چقدر مضطربی ای هلال ماه محرم هنوز تیغ به روی حسین کَس نکشیده . هنوز کشتی آل علی به خون ننشسته هنوز سینه ی توحید را سنان ندریده . هنوز ” شمر ” به گودال قتلگاه نرفته هنوز تیغ گلوی حسین را نبریده . هنوز لیله ی عاشور ، آشکار نگشته هنوز صبح شهادت ز شرق خون ندمیده . هنوز فاطمه صورت ز خون خضاب نکرده هنوز اشک سکینه به ماه رخ نچکیده . هنوز زیر سم اسب سینه‌ ای نشکسته هنوز تیر به حلقوم کودکی نرسیده . هنوز پیکری از کعبِ نی کبود نگشته هنوز دسته گلی زیر خارها نخزیده . هنوز آتشی از خیمه‌ ای بلند نگشته هنوز آهویی از آشیانه‌ ای نرمیده . هنوز ” میثم ” از این داغ سینه‌ سوز ، نمرده هنوز شعله ی آهش به عرش سر نکشیده استاد حاج غلامرضا سازگار
سوره مبارکه حدید آیات ۱_۱۵.mp3
45.77M
مرور آیات اول تا پانزدهم سوره مبارکه حدید
اهمیت شکر ، ایمان، استغفار و دعا.mp3
38.01M
بسم الله عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ: أَرْبَعٌ لِلْمَرْءِ لَا عَلَيْهِ الْإِيمَانُ وَ الشُّكْرُ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ‏ وَ الِاسْتِغْفَارُ فَإِنَّهُ قَالَ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ وَ الدُّعَاءُ فَإِنَّهُ قَالَ تَعَالَى قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ.
🏴بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🏴السلام علیک یا ابا عبدالله 🏴 گریان تو جز گریه هیچ آیین ندارد حیران تو راهی به غیر از این ندارد باید که از سرمای دوری سوخت ورنه با شمع خاکستر شدن تحسین ندارد اینجا همه شاهند از دم بی نیازند آبادی ارباب ما مسکین ندارد لفظ "بفرمایید بالا" اشتباه است چون مجلس آقای ما پایین ندارد مشق شبم صدمرتبه نام حسین است جز نام زیبایش لبم تمرین ندارد دل خوش نکردم به نماز و روزه هایم جز گریه بر او که دلم تضمین ندارد بالا سر قبرم فقط روضه بخوانید نوکر به جز ذکر حسین تلقین ندارد هرکس برایش روضه رفتن نیست واجب درک صحیحی از اصول دین ندارد هر جای روضه قابل جان دادن ماست پس روضه خواندن که سبک سنگین ندارد حتّی به شمر از روی لطفش داد فرصت آقا به لب دارد دعا، نفرین ندارد نزدیک مغرب بود که دین خداوند افتاد زیر پای آنکه دین ندارد وقتی بگوید راست می‌گفته‌ست جدّم شمرِ لعین راهی به جز توهین ندارد شمشیر خورده تیر خورده نیزه خورده نای نشستن روی اسب و زین ندارد ای کوفیان اجسادتان را دفن کردید آیا عزیز فاطمه تدفین ندارد؟!
🔴 چند نکته ظریف از بازی هوشمندانه ایران با کارت روسیه و آمریکا! 🔹روز گذشته دستگاه دیپلماسی ایران چند غافلگیری برای برخی کشورها از جمله روسیه داشت؛ هرچند در رسانه ها بحث روسیه از همه داغ تر بود لیکن نمیشود همه را به مسکو ارتباط داد؛ حرکت دستگاه دیپلماسی ایران یک اقدام چند منظوره بود. اولا وزیر خارجه کشورمان ضمن انتقاد شدید از روسیه درباره مشارکتش در گنجاندن بند ضد ایرانیِ بیانیه پایانی نشست شورای همکاری خلیج فارس و روسیه در مسکو، توضیحات روسیه را ناکافی دانست و گفت که آن را نمیپذیریم. 🔹این یعنی اظهار ندامت در خفا، و در سطح پایین دستگاه دیپلماسی روسیه برای جمهوری اسلامی قابل قبول نیست و این کشور باید شفاف مواضع خود را اعلام و از موضع خود عقب بنشیند. روسیه نمیتواند هم از توبره بخورد و هم از آخور! اعراب خلیج فارس شاید بتوانند در مباحث اقتصادی گرهی از مشکلات روسیه باز کنند، اما اگر در شرایط جنگی هم میتوانند کنار مسکو بایستند بسم الله! 🔹دوم اینکه امیرعبداللهیان در خلال کنفرانس خبری با بدر البوسعیدی وزیر خارجه عمان، یک سیخ دیگر نیز به روسها زد و با حمایت از تمامیت ارضی اوکراین یادآور شد دست ایران برای مقابله با روسها بسته نیست. همزمان کمال خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی کشورمان در دیدار با سفیر ژاپن بر حل و فصل مناقشات ارضی بین این کشور با روسیه در خصوص جزایر چهارگانه کوریل از طریق گفتگو تاکید کرد. اینها در کنار هم به روسها نشان داد اولا ایران در خصوص تمامیت ارضی خود با کسی تعارف ندارد، ثانیه آنچه عوض دارد قطعا گله ندارد! 🔹پیام سوم به شخص البوسعیدی بود که خیلی ظریف و تلویحی به او رسانده شد؛ زیرا وزیر خارجه عمان نیز خود یکی از حاضرین در نشست مسکو و از امضا کنندگان بیانیه کذایی بود. تاکید ویژه امیرعبداللهیان بر کلمه ‎ و شورای همکاری خلیج فارس و نیز دفاع قاطعانه از تمامیت ارضی بی تردید هم متوجه البوسعیدی شد و هم سایر کشورک های خلیج فارس را بی نصیب نگذاشت. 🔹نکته چهارم و بسیار مهم ماجرا که در رسانه ها کمتر به آن پرداخته شد، و مسکو قطعا با حساسیت ویژه ای آن را دنبال میکند چرایی حضور وزیر خارجه عمان در تهران بود. همه میدانند در دیدار دیروز آقای البوسعیدی، بیش از آنکه وزیر خارجه عمان بودنش مورد توجه باشد، وی بعنوان فرستاده آمریکا به تهران سفر کرده بود تا گفتگوهای غیرمستقیم ایالات متحده با جمهوری اسلامی را پیش ببرد، و بیان مواضع قاطعانه ایران خطاب به روسیه در چنین دیداری که یک طرفش غیرمستقیم آمریکا است، پیام های مهمی برای روسها دارد! 🔹آمریکا بارها از طریق عمان و قطر ار ایران خواسته بود تا در ماجرای اوکراین روسیه را پشتیبانی نکند و در قبال آن امتیازاتی بگیرد، اما در هر حال ایران برای خود مصالح و اولویت هایی دارد که آن را در نظر گرفته و بدون توجه به شرق و غرب پیش میرود. لیکن همه کشورهای مقتدر از جمله ایران در دنیای سیاست برای خود کارت هایی تعریف میکنند و در مواقع لزوم آنها را در عمل و یا بعنوان هشدار به کار میبرند! 🔹همواره برخی انقلابیون میپرسند چرا دولت رئیسی از این برجام بی ارزش که جز خسارت هیچ دستاوردی برای ایران نداشته خارج نمیشود؟ دو مسئله مطرح است؛ اولا روحانی رسما تعهداتی داده که اگرچه هیچ امتیازی نگرفته، لیکن کشور را در این توافق گیر انداخته است و نمیشود بدون حساب و کتاب از آن خارج شد، کما اینکه ترامپ بدون حساب و کتاب خارج شد و ایران توانست از این گاف بهره های دیپلماتیک خوبی ببرد و از میان این تهدید فرصت هایی برای نجات از برجام بسازد! 🔹نکته بعد اینکه عدم خروج از برجام و در کما نگه داشتن آن، در چنین روزهایی برای بالانس روابط بین غرب و شرق میتواند به کار ما بیاید. زیرا اگر شرقی ها تصور کنند ایران همه جانبه غرب را کنار گذاشته و راه بازگشتی نیز پیش بینی نکرده، ممکن است در روابط خود با ایران سوء استفاده کنند! 🔹مورد پنجم و پایانی در خصوص این رفتار زیرکانه جمهوری اسلامی با روسیه، ارسال غیر مستقیم پیام به دیگر ابرقدرت شرقی یعنی چین بود. چین منافع زیادی برای خود در غرب آسیا تعریف کرده که بسیاری از آنها با منافع آمریکا در تضاد است. از آنجایی که هیچ پروژه ای در منطقه جز با رضایت جمهوری اسلامی به سرانجام نمیرسد، شاید لازم بود این قاطعیت در برخورد با روسیه را ببیند تا در محاسبات آینده خود دچار مشکل نشود! 🔹اکنون ایران بخوبی با کارت شرق و غرب بازی میکند که در واقع مصداق بارز شعار "نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی" است. لذا این دولت مثل دولت قبل آویزان نیست!
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار شب سوم محرم – علی اکبر لطیفیان آئینه هستم تاب خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از دست نامردی به نام تازیانه یک عضو بی آسیب در پیکر ندارم تا اینکه گریان تو باشم در سحر گاه در چشمهایم آنقدر اختر ندارم چیزی که فرش مقدمت سازم در اینجا از گیسوان خاکی ام بهتر ندارم می خواستم خون گلویت را بشویم شرمنده هستم من که آب آور ندارم بر گوش هایم می گذارم دست خود را شاید نبینی زینت و زیور ندارم وقتی نمانده گیسویی روی سر من کاری دگر باشانه و معجر ندارم لب می گذارم روی لب هایت پدرجان تا اینکه جانم را نگیری بر ندارم @mekafil
اشعار شب سوم محرم الحرام – روضه حضرت رقیه(س) – مصطفی متولی   آن شب سپهر ديده او پر پر ستاره بود داغ نهفته در جگرش بي شماره بود   در قاب خون گرفته چشمان خسته اش عكس سر بريده و يك حلق پاره بود   شيرين و تلخ ، خاطره هاي سه سال پيش اين سر نبود بين طبق يادواره بود   طفلك تمام درد تنش را زياد برد حرفي نداشت عاشق و گرم نظاره بود   با دست خسته معجر خود را كنار زد حتي كلام و درد دلش با اشاره بود   زخم نهان به روسري اش را عيان نمود انگار جاي خالي يك گوشواره بود   دستش توان نداشت كه سر را بغل كند دستي كه وقت خواب علي گاهواره بود   در لابلاي تاول پاهاي كوچكش هم جاي خار هم اثر سنگ خاره بود   ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد درياي حرفهاي دلش بي كناره بود   كوچك ترين يتيم خرابه شهيد شد اما هنوز حرف دلش نيمه كاره بود اشعار شب سوم محرم الحرام – روضه حضرت رقیه(س) – مصطفی متولی   آن شب سپهر ديده او پر پر ستاره بود داغ نهفته در جگرش بي شماره بود   در قاب خون گرفته چشمان خسته اش عكس سر بريده و يك حلق پاره بود   شيرين و تلخ ، خاطره هاي سه سال پيش اين سر نبود بين طبق يادواره بود   طفلك تمام درد تنش را زياد برد حرفي نداشت عاشق و گرم نظاره بود   با دست خسته معجر خود را كنار زد حتي كلام و درد دلش با اشاره بود   زخم نهان به روسري اش را عيان نمود انگار جاي خالي يك گوشواره بود   دستش توان نداشت كه سر را بغل كند دستي كه وقت خواب علي گاهواره بود   در لابلاي تاول پاهاي كوچكش هم جاي خار هم اثر سنگ خاره بود   ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد درياي حرفهاي دلش بي كناره بود   كوچك ترين يتيم خرابه شهيد شد اما هنوز حرف دلش نيمه كاره بود @mekafil
اشعار شب سوم محرم الحرام – روضه حضرت رقیه(س) – هاشم طوسی   بابا نگاه پر شررم درد می کند قلب حزین و شعله ورم درد می کند   از بس برای دیدن تو گریه کرده ام چشمان خیس و پلک ترم درد می کند   از بعد نیزه رفتن رأس عمو ببین سر تا به پای اهل حرم درد می کند   آهسته بوسه گیرم از آن جای خیزران دانم لبانت ای پدرم درد می کند   از کوچه های سنگی کوفه زمن مپرس آخر هنوز بال و پرم درد میکند   با هر نوازشی که زباد صبا رسد این دسته موی مختصرم درد میکند   ناقه بلند بود و نگویم چه شد ولی... چون فاطمه پدر، کمرم درد می کند    بابا ببین شبیه زنی سالخورده ام دستم، تنم، سرم، جگرم درد می کند    مدیون عمه ام که نفس می کشم هنوز جسم کبود همسفرم درد می کند    هر جا که گوشواره ببینم از این به بعد زخمی دوباره در نظرم درد می کند   @mekafil
شب چهارم محرم جوانان حضرت زینب سلام الله علیها اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد و گر که از دل من روح تو خبر دارد مزن به سینه ی من دست رد، نباید دید برادری به دلش این همه شرر دارد اگر چه خواهر تو بی بضاعت است اما ببین میان بساطش دو تا پسر دارد یکی برای رسیدن به اکبر و قاسم که شوق و شور پریدن به بال و پر دارد که دیگری که امید دلش به اذن شماست که ذره ای غمت از روی سینه بر دارد و من تعجب از این می کنم، نمی دانم برادرم به زبان "نه" چرا دگر دارد برای نجمه و لیلا "اگر" نیاوردی همین که نوبت من شد هزار اگر دارد؟ حلالشان شده شیرم که خونشان ریزد به پای خون خدا پس نگو خطر دارد
دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر منای کربلا گردیده محو این دو قربانی نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور! دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر امید زینب است ای آفتاب دامن زهرا که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر! یکی می گفت دو خورشید از گردون شده نازل یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را که باشد جدة ما فاطمه صدیقة اطهر پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر چو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن چو باران بر زمین می ریخت دست و پا و چشم و سر ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن دریغا ماند زیر دست و پا دو سورة کوثر چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش سلام "میثم” و خلق خدا و خالق داور (غلامرضا سازگار)
شب پنجم عبدالله بن الحسن عليهما السلام تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است پس حسینیه ی ما صحن و سرای حسن است نهضت کرببلا تحت لوای حسن است گریه ی این دهه روزیش به پای حسن است کربلا آمده اند این دو به امضای حسن هرچه داریم به قربان پسرهای حسن نوبت نوکری ساحت عبدالله است رحمت الله همان رحمت عبدالله است صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است ذکر لبها مددی حضرت عبدالله است یازده ساله ولی حافظ قرآن‌ است این به سکوتش منگر غرش طوفان‌ است این کربلایی مدنی بوده از اول نسبش این‌ حسن زاده حسین است فقط روی لبش در حرم عبد حسین است همیشه لقبش نوجوانی علی زنده شده از ادبش این چه شانیست که هنگام بیانش شده است جان‌ ناموس خدا حافظ جانش شده است باز انگار حسن دست به دست زهراست تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست بازهم‌ حرف علی شد سر نامش دعواست ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست کوچه ی سنگی و گودال به هم‌ پیوستند قنفذ و شمر در این فاجعه ها هم دستند روی تل بود دلش در وسط میدان بود به رویش گرچه نیاورد ولی گریان بود عمه هم‌ مثل خودش بی رمق و حیران بود همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد به سرش میزد و با ذکر عموجان آمد آمد و دید که غوغا شده دور پدرش یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش یک‌ نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش ولی الله تنش زیر لگدها مانده نیزه ی بدقلقی در دهنش جا مانده حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و زینت دوش نبی زینت گودال شدو.. آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد‌و تن‌ پاکش وسط هلهله پامال شدو.. یاعلی گفت و صدارا به گلویش انداخت خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت دست خود را سپر بی کسی آقا کرد زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد و‌خودش را بغل زخم عمویش جا کرد گفت هرچند عمو زخمی و درهم شده ام باز صد شکر فدایی امامم شده ام سید پوریا هاشمی
اِبـتلایش فرق داشت چون که در نزد عـمو “قالوا بلایش” فرق داشت بر عمـو لبّیـک گفت… وقتِ حَجّش بود و لَحنِ ” رَبّـنایش ” فرق داشت مثل نامـش خاص بود روضه ی او با هـمه حـال و هوایش فرق داشت “لا أُفـارِق گو”دویــد صـوت غــرّایِ “أنَا بْنُ المُجـتَبایــش” فرق داشت هم سـپر شد هم قلم ای به قُـربانش که جنسِ دستهایش فرق داشت گـشت آویزان به پوست پس گریزِ روضه ی دســـت جُــدایش فرق داشت بـین آغـوش حُـسـین آخــرین نذری این قُـــربان , مِـنایش فرق داشت گفت “واأمّاه ” لیک آخِرین دَمْ , خـواهـشِ مادر بیـایـش فرق داشت بـا سه شعبه ذبح شد گرچه با شش ماهه خیلی حجم نایش فرق داشت مانـْد در گـودال , آه وقت دفنش استخوانهایش صدایش فرق داشت محمّدقاسمی
دست در دستِ عمه اش بود و دلش اما میانه ى گودال دید با چشم خود که افتاده تن ارباب تا شود پا مال حرمله از همه جلو تر رفت سر آن سر چقدر دعوا بود شمر و خولى حریص تر بودند حرف آنها به هم بفرما بود دید کودک تمام واقعه را خواست تا پر کشد به سوى عمو عمه اش گفت:نه!عزیز دلم جان تو هست آبروى عمو…. گفت:عمه!بدان که مى میرم من بدون عمو نمى مانم دست من را رها کن و بگذار تا کنم جان فداى جانانم آن تنى که به روى خاک افتاد همه ى عشق و اعتبار من است بعد بابا مرا پدر بوده صاحب و صاحب اختیار من است ناگهان دست عمه را وا کرد پا برهنه…دوان دوان آمد مات و مبهوت حال بد حالش ضربه اى سوى او نشان آمد دست او شد به پوست آویزان