شب پنجم عبدالله بن الحسن عليهما السلام
تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است
پس حسینیه ی ما صحن و سرای حسن است
نهضت کرببلا تحت لوای حسن است
گریه ی این دهه روزیش به پای حسن است
کربلا آمده اند این دو به امضای حسن
هرچه داریم به قربان پسرهای حسن
نوبت نوکری ساحت عبدالله است
رحمت الله همان رحمت عبدالله است
صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است
ذکر لبها مددی حضرت عبدالله است
یازده ساله ولی حافظ قرآن است این
به سکوتش منگر غرش طوفان است این
کربلایی مدنی بوده از اول نسبش
این حسن زاده حسین است فقط روی لبش
در حرم عبد حسین است همیشه لقبش
نوجوانی علی زنده شده از ادبش
این چه شانیست که هنگام بیانش شده است
جان ناموس خدا حافظ جانش شده است
باز انگار حسن دست به دست زهراست
تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست
بازهم حرف علی شد سر نامش دعواست
ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست
کوچه ی سنگی و گودال به هم پیوستند
قنفذ و شمر در این فاجعه ها هم دستند
روی تل بود دلش در وسط میدان بود
به رویش گرچه نیاورد ولی گریان بود
عمه هم مثل خودش بی رمق و حیران بود
همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود
ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد
به سرش میزد و با ذکر عموجان آمد
آمد و دید که غوغا شده دور پدرش
یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش
یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش
یک نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش
ولی الله تنش زیر لگدها مانده
نیزه ی بدقلقی در دهنش جا مانده
حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و
زینت دوش نبی زینت گودال شدو..
آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شدو
تن پاکش وسط هلهله پامال شدو..
یاعلی گفت و صدارا به گلویش انداخت
خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت
دست خود را سپر بی کسی آقا کرد
زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد
پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد
وخودش را بغل زخم عمویش جا کرد
گفت هرچند عمو زخمی و درهم شده ام
باز صد شکر فدایی امامم شده ام
سید پوریا هاشمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_پنجم
#عبد_الله_بن_حسن
اِبـتلایش فرق داشت
چون که در نزد عـمو “قالوا بلایش” فرق داشت
بر عمـو لبّیـک گفت…
وقتِ حَجّش بود و لَحنِ ” رَبّـنایش ” فرق داشت
مثل نامـش خاص بود
روضه ی او با هـمه حـال و هوایش فرق داشت
“لا أُفـارِق گو”دویــد
صـوت غــرّایِ “أنَا بْنُ المُجـتَبایــش” فرق داشت
هم سـپر شد هم قلم
ای به قُـربانش که جنسِ دستهایش فرق داشت
گـشت آویزان به پوست
پس گریزِ روضه ی دســـت جُــدایش فرق داشت
بـین آغـوش حُـسـین
آخــرین نذری این قُـــربان , مِـنایش فرق داشت
گفت “واأمّاه ” لیک
آخِرین دَمْ , خـواهـشِ مادر بیـایـش فرق داشت
بـا سه شعبه ذبح شد
گرچه با شش ماهه خیلی حجم نایش فرق داشت
مانـْد در گـودال , آه
وقت دفنش استخوانهایش صدایش فرق داشت
محمّدقاسمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_پنجم
#عبد_الله_بن_حسن_علیه_السلام
دست در دستِ عمه اش بود و
دلش اما میانه ى گودال
دید با چشم خود که افتاده
تن ارباب تا شود پا مال
حرمله از همه جلو تر رفت
سر آن سر چقدر دعوا بود
شمر و خولى حریص تر بودند
حرف آنها به هم بفرما بود
دید کودک تمام واقعه را
خواست تا پر کشد به سوى عمو
عمه اش گفت:نه!عزیز دلم
جان تو هست آبروى عمو….
گفت:عمه!بدان که مى میرم
من بدون عمو نمى مانم
دست من را رها کن و بگذار
تا کنم جان فداى جانانم
آن تنى که به روى خاک افتاد
همه ى عشق و اعتبار من است
بعد بابا مرا پدر بوده
صاحب و صاحب اختیار من است
ناگهان دست عمه را وا کرد
پا برهنه…دوان دوان آمد
مات و مبهوت حال بد حالش
ضربه اى سوى او نشان آمد
دست او شد به پوست آویزان
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_پنجم
#عبد_الله_بن_حسن_علیه_السلام
سوره مبارکه اعراف آیه ۳۲ لزوم پرهیز از اسراف.mp3
زمان:
حجم:
44.26M
آیه ۳۱ لزوم پرهیز از اسراف
پیام مقام معظم رهبری دام ظله العالی در پی جسارت به ساحت قرآن مجید در سوئد:
بسم الله الرحمن الرحیم
جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثهای تلخ و توطئهآمیز و خطرآفرین است. اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملتهای مسلمان و بسیاری از دولتهای آنان را به سوی خود جلب کرده است.
وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاههای قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. توطئهگران پشت صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشانتر خواهد شد، امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالبٌ علی اَمرِه
سیدعلی خامنهای
۳۱ تیرماه ۱۴۰۲
اشعار شب ششم محرم – روضه حضرت قاسم بن الحسن(ع) – هادی ملک پور
نامه ای دارد ز بابا خوش به حالش کرده است
این همه چشم انتظاری بی مجالش کرده است
پا به میدان می گذارد زاده ی شیر جمل
لشگری را خیره ی ماه جمالش کرده است
در خیال خام آخر می دهد سر را به باد
هر که از غفلت نگه بر سن و سالش کرده است
کیست با این نوجوان قصد هم آوردی کند
لحظه ای کافیست ... خونش را حلالش کرده است!
درس پیکاری که از ماه بنی هاشم گرفت
مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است
می وزد از هر طرف چشمان شور تیر ها
از نفس افتاده و ... آزرده حالش کرده است
هر کسی آیینه باشد, سنگ باران می شود
بی مجالی عاقبت بی برگ و بالش کرده است
از تمام عضو عضوش می چکد شهد عسل!
دشت را لبریز از خون زلالش کرده است
...می رسد خورشید اما دست دارد بر کمر
داغ تو مثل علی اکبر هلالش کرده است....
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_ششم
#قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
چون حسین نامۀ حسن برداشت
خط او دید و روی دیده گذاشت
قاسم بن الحسن تمنا کرد
اذن میدان گرفت و پر وا کرد
کفنی بر تنش عمو پوشاند
و نقابی به روی او پوشاند
پاره ماه سوی میدان شد
لرزه ای در سپاه عدوان شد
ای عجب هیئتی عجب کفنی
هیبتش هاشمی قَدَش حسنی
و انا بن الحسن که افشا شد
لشگر کوفه در تماشا شد
نوجوان و به لشگر افتادن
با یلان عرب در افتادن
هرکه از هر طرف تهاجم کرد
لاجرم دست و پای خود گم کرد
به دَرَک رفت خصم رسوایش
اَزرَقِ شامی و پسرهایش
رزم جانانه اش که غوغا کرد
کینه های مدینه سر وا کرد
دور تا دور او گره افتاد
در میان محاصره افتاد
نیزه ها بود و ماجرای حسن
تیر باران تازه ای به کفن
نالۀ او بلند شد: عمّاه
به حرم می رسید وا اُماه
شاعر : محمود ژولیده
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_ششم
#قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
اشعار شب ششم محرم – وحید قاسمی
نوجوان قبیله خورشید
عالم دَهر مکتب توحید
آمده نیزه جمل در دست
سیزده شیشه عسل در دست
نام اوچیست درعشیره عشق؟
قاسم بن الحسن،نبیره عشق
کارصد تیغ کرده مژگانش
خشم عباس برق چشمانش
با لب خشک خود غزل میخواند
شعر احلا من العسل میخواند
از نگاه و صداش غم می ریخت
رجزش دشت را به هم می ریخت
نعره می زد: منم یتیم حسن
کفنم را حسین کرده به تن
غیرتی سبز خون رگهایم
نوه ي بوتراب و زهرایم
آمدم پابه پای شمشیرم
انتقام مدینه را گیرم
یا علی گفت و لب تر از "می" کرد
اسب ها را یکی یکی پی کرد
تیغ را رقص ذوالفقاری داد
همه کفر را فراری داد
با دل شیر تا کجا رفته!؟
چقدر او به مجتبی رفته
گر چه از چارسو گلاویزند
کوفیان مثل برگ می ریزند
لشگر ظلم را چه شاکی کرد
مرحبا، خوب گرد و خاکی کرد
تیغ می زد،سینجلی می گفت
مست و مدهوش یاعلی می گفت
عاقبت تشنگی به بندش کرد
نیزه ای آمد و بلندش کرد
از لب آسمان زحل افتاد
سیزده شیشه عسل افتاد
طاقت صبر را زکف برده
مثل زهرا چه بد زمین خورده
دیدم از رد بند نعلینی
قد کشیده به طرفة العینی
دشنه کینه را صدا کردند
سر مهتاب را جدا کردند
کاروان را ز کربلا بردند
سر او را مغیره ها بردند
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_ششم
#قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی
خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد
بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی
لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند
کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی
استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو
خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی
ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت
این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی
سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم
در إزای سیزده جام بلایی که زدی
علی اکبر لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_ششم #قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این #حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست