#محرم
#منبر_بلند
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام #صادقی_واعظ
🌺از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی ۵ 🌺
توکل
🔰 از خصوصیات ممتاز یاران امام حسین علیه السلام، در کربلا که یکی از رموز برتری و موفقیت آنان در برابر دشمنان خدا است، توکل بر خدا می باشد.
اصحاب سیدالشهداء علیه السلام در تمامی لحظات و در سخت ترین شرایط، امید و اتکای خود را از خداوند قطع نکردند آنان در برابر همهی مصیبت ها و رنج ها و مشکلاتی که در سرزمین کربلا به وجود آمد، استوار ایستادند و مقاومت نمودند چون تکیه و امید بر خداوند داشتند. توکل بر خدا، یکی از محبوب ترین و باارزش ترین خصوصیات انسانی، نزد پروردگار عالم است.
پیامبراعظم صلی الله علیه و آله و سلم در شب معراج عرض کرد:
«یا رب ای الاعمال افضل؟» خدایا کدام کار بندگانت بهتر است و نزد تو ارزش دارد؟
«فقال الله عزوجل: لیس شیءٌ عندی افضل من التوکل علی» (1) خداوند فرمود: هیچ چیزی در نزد من بهتر از توکل بندگانم بر من نیست.
💠 امید به پروردگار عامل موفقیت
🔰 لازمه ی موفقیت در هر کاری امید می باشد. انسان اگر با امید و توکل، دست به کاری بزند و قدم در راهی بگذارد، به طور قطع موفق می شود. همه سختی و مشقت آن را می پذیرد و پشت سر می گذارد؛ چون امیدوار است، چون به پشتوانه ای محکم دلگرم می باشد که یقین دارد، اگر زمانی لغزش و احتمال شکست هم وجود داشته باشد، از حمایتی قاطع و همه جانبه برخوردار است.
انسان اگر در کارها و اهداف خود، دلگرم و مطمئن به پشتوانه ای چون خداوند باشد، هیچ گاه ناامید و شکست خورده نمی گردد. انسان با توکل بر پروردگار هرگز دلسرد نمی شود.
حضرت سیدالشهداء علیه السلام روز عاشورا وقتی مقابل لشکر کوفه قرار گرفت، ناامید و دلسرد نشد که ما هفتاد و دو نفر هستیم و آنان سی هزار نفر، ما تشنه ایم و آنان سیراب، ما غریب و تنهاییم و آن ها حمایت کوفه و شام را دارا هستند. بلکه امام حسین علیه السلام با خدای خویش مناجات نمود:
«اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شدّة» (2) بارالها تو تکیه گاه من در هر اندوه هستی و امیدم در هر سختی می باشی.
از طرفی هم یکی از عوامل شکست فرد در زمینه های گوناگون، عدم وجود تکیه گاهی مستحکم و امیدواری در زندگی است اینکه در دشوارترین شرایط به پشتوانه ای مطمئن دلگرم باشد تا تحت هر شرایطی وی را مورد حمایت خویش قرار دهد از این رو قرآن کریم برای اینگونه افراد راهکاری مناسب ارائه می دهد:
«و من یتوکل علی الله فهوَ حسبهُ» (3) هرکس بر خدا توکل کند، او برای وی بس است.
لقمان حکیم به فرزندش نصیحت می کرد و می گفت:
«یا بنی، توکل علی الله ثم سل فی الناس من ذا الذی توکل علی الله فلم یکفه» (4) ای پسرم، به خدا توکل کن سپس از مردم بپرس: کیست که به خدا توکل کرده ولی خدا او را کافی نبوده است؟
هرکس که در تمامی امور زندگیش به خداوند تکیه نمود و امیدوار شد، از همه کس و همه چیز بی نیاز می شود. دیگر از هیچ کس و هیچ چیز ترس و هراس ندارد، چون خدا دارد. و این توکل و امید بر خداست که به یاران امام حسین علیه السلام اعم از پیر و جوان و نوجوان، شجاعت، دلیری و بی باکی از دشمن را می دهد.
💠 توکل رمز پیروزی در کربلا
🔰عمرو بن جناده انصاری، یازده سال بیشتر ندارد و با پدر و مادرش به یاری سیدالشهداء علیه السلام شتافته است. وقتی پدرش به شهادت رسید، بعد از دقایقی محضر امام آمد و عرض کرد: یا اباعبدالله علیه السلام به من هم اذن جهاد می دهی، تا جانم را در راه خدا و امامم فدا کنم و با خونم از اسلام و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کنم؟
امام حسین علیه السلام فرمود: پسرم، پدر تو دقایقی قبل به شهادت رسیده است. مادرت داغدار می باشد و دیگر طاقتت داغ فرزندش را ندارد. برو و در کنار مادرت بمان این نوجوان دلیر عرض کرد: آقا جان یا اباعبدالله إنّ امی امرتنی به خدا مادرم به من دستور داده که جانم را فدایت کنم. مادرم گفت: عمرو، درست است که پدرت به شهادت رسیده، اما عزیز زهرا علیها السلام هنوز به یار و یاور نیاز دارد. مبادا تو باشی و حسین علیه السلام غریب و تنها بماند. این نوجوان یازده ساله، وقتی قدم به میدان جنگ گذارد، بدون هیچ ترسی از خیل دشمن رجزی مردانه سر داد:
امیری حسین و نعم الامیر ... سرور فؤاد البشیر النذیر
علی و فاطمه و الداه ... فهل تعلمون له من نظیر
امیر من حسین است و چه نیکو امیری ... سرور قلب پیامبر بشارت دهنده و انذار کننده
علی و فاطمه پدر و مادر اوست ... آیا برای او همانندی می دانید (5)
چه عاملی این شجاعت و بی باکی را در نوجوانی یازده ساله ایجاد می کند؟ امید و اتکاء به خداوند است که این دلیری و موفقیت را به ارمغان می آورد.
👇 #ادامه 2⃣
👇 #ادامه 2⃣
💠 دلگرمی به خدا ، مانع دلسردی در برابر دشمن
🔰خداوند به پیامبرش می فرماید:
«فإن تولوا فقُل حسبی الله لا اله الا هوَ علیه توکلتَ و هو رب العرش العظیم» (6) پس ای رسول، اگر مردم از تو روی گردانیدند، بگو خدا مرا کفایت می کند که جز او خدایی نیست من بر او توکل کرده ام و او صاحب عرش بزرگ است.
و این دقیقاً همان کاری است که اباعبدالله الحسین علیه السلام و یارانش در کربلا انجام دادند. با آنکه اکثر کسانی که روزی از او حمایت کردند، نامه نوشتند و با نماینده اش مسلم بن عقیل بیعت کردند:
«و بایعه الناس حتی بایعه منهم ثمانیهَ عشر الفا» (7) و مردم با او ( مسلم بن عقیل) بیعت کردند تا اینکه هجده هزار نفر بیعت نمودند.
در کربلا از او دست کشیده اند، عهدشکنی و بی وفایی نموده اند و به این هم اکتفا نکرده اند و شمشیر به رویش کشیده اند اما برای امام و یارانش هیچ اهمیتی ندارد و خللی در اراده و هدف آنان ایجاد نمی کند. سیدالشهداء علیه السلام با خدای خویش نجوا می کند:
«إنهم کذبونا و خذلونا» آنان ما را تکذیب نمودند و بی یار و یاور گذاردند.
اما هراسی نیست چون:
«انت ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر» (8) تویی پروردگار ما و توکل ما بر تو است و فقط به تو توسل و إنابه می کنیم و بازگشت همه به سوی تو خواهد بود.
توکل و امید داشتن در تمامی امور زندگی، یکی از خصوصیات مهم و نقش آفرین امام حسین علیه السلام و اصحاب باوفایش در نهضت عاشورا است.
💠تکیه به پشتوانه ای جز خدا، عامل سقوط و تباهی
🔰 حال شاید این سؤال برای ما پیش بیاید که دلگرمی به هر پشتوانه ای و به هر تکیه گاهی، ارزشمند است؟ توکل به هرکسی، باعث موفقیت و سربلندی فرد می گردد؟ در پاسخ باید گفت: خیر، توکل به کسی که خود نیازمند اتکاء است، امیدواری به پشتوانه ای که خود از لغزش و شکست مصون نیست و نیاز به دلگرمی دارد، روا نیست کسانی که به دنبال موفقیت و سربلندی، عزت و امیدواری از راهی و کسی به غیر از خدا هستند، هیچ گاه به مقصود خود نمی رسند. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«لا تتکل الی غیرالله فیکلک الله الیه» (9) به کسی غیر از خدا تکیه نکن که خداوند تو را به او وامی گذارد.
کوفیان و عمر بن سعد به عبیدالله ابن زیاد و یزید توکل کردند و امیدوار شدند و برای به دست آوردن جایزه ی وعده داده شده به مقابله با امام زمانشان پرداختند. پسر سعد برای رسیدن به ریاست و حکومت ری به دعوت سیدالشهداء علیه السلام پاسخ منفی داد و از هیچ جنایتی فروگذار نکرد تا با تکیه به وعده های ابن زیاد به حکومت و ریاست دست یابد. از این رو تیر به چله کمان می گذارد و خیام امام حسین علیه السلام را نشانه می گیرد و فریاد می زد:
«اشهدوا لی عند الامیر انی اول من رمی» (10) به نزد امیر گواهی دهید که من اولین تیرانداز بودم.
اما نه تنها به حکومت ری نرسید بلکه هم در دنیا و هم در آخرت دچار ذلت و تباهی شد و مصداق این آیه قرآن کریم قرار گرفت که:
«خسرَ الدنیا و الآخره ذلک هوَ الخسران المبین» (11) هم دنیا را از دست داده و هم آخرت را و این همان زیان آشکار است.
💠 ایستادگی یاران سیدالشهداء علیه السلام با توکل بر خدا
🔰 حماسه سازان عاشورا، هیچ گاه چنین توکلی ندارد. بلکه آنان امیدوار به عنایت پروردگار خویش، مطمئن و ثابت قدم ایستادگی می کنند و با تکیه بر خداوند به جنگ با دشمنان الهی می روند.
ابن ابی الحدید معتزلی، نقل می کند که پس از واقعه عاشورا به یکی از لشکریان کوفه گفتند: چرا در کربلا اینقدر دست به جنایت زدید و به این شدت با امام حسین علیه السلام و یارانش مقابله و برخورد نمودید؟ آخر سی هزار نفر برای هفتاد و دو نفر؟ آن شخص در جواب گفت:
«لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا» اگر تو هم با ما بودی و می دیدی آنچه که ما دیدیم همان کاری را که ما کردیم تو نیز انجام می دادی!
آنان، شیران بیشه ی روزگار بودند که از هیچ کس و هیچ چیز هراسی نداشتند.
«تلقی انفسها علی الموت لا تقبل الامان و لا ترغب فی المال» کسانی بودند، از جان گذشته و مهیای مرگ، نه امان می پذیرفتند و نه به مال دنیا علاقه ای نشان می دادند.
اگر ما از آن ها غافل می شدیم و فرصت می دادیم، جان تمام سپاهیان را می گرفتند و احدی را باقی نمی گذاشتند (12).
💠 آثار توکل در زندگی
🔰 پس لازمه ی حضور در رکاب حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز، توکل و امید بر خداست. حال که ما علاقه مند به نصرت و یاری آن حضرت هستیم، چگونه می توانیم این توکل و تکیه بر خداوند را در زندگی به دست بیاوریم؟ آیا می توان به مرحله ای رسید که تمامی امور زندگی با اتکاء و امیدواری بر خداوند، پیش برود؟ برای دستیابی به توکل و امیدواری بر خدا، باید با فوایده و اثرات آن در کارها، آشنا شد.
👇 #ادامه 3⃣
👇 #ادامه 3⃣
چه بسا ما چنین خصلتی را دارا هستیم، اما چون از اثر آن آگاه نیستیم، از توکل خود نیز بی خبریم. لذا یکی از راه های بدست آوردن امید و توکل بر خدا، شناخت فایده و ثمره آن در زندگی است.
1⃣. عدم تسلط شیطان
🔰 قرآن کریم می فرماید:
«إنهُ لیس له سلطانٌ علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون» (13) البته شیطان هرگز بر کسی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارش توکل کرده مسلط نخواهد شد.
اولین و مهم ترین پیامد تکیه کردن به پشتوانه ی عظیمی چون خداوند، دوری و عدم نفوذ شیطان است. شیطانی که قسم خورده، از هیچ تلاشی برای گمراه نمودن انسان، دریغ نکند، در برابر کسانی که دلگرم و امیدوار به پروردگار خویش هستند، خوار و زبون است و هیچ کاری نمی تواند، انجام دهد.
شاید دیده باشید که جلوی باغ یا مزرعه، یکی، دو تا سگ، برای نگهبانی و حراست می گذارند. اگر صاحب این ملک یا آشنای او نزدیک باغ و مزرعه شود، این سگ ها پارس می کنند و وقتی می بینند، آشنا هست، دمی تکان می دهند و می روند. اما اگر غریبه ای نزدیک این باغ بیاید، به سوی او حمله می کنند و او را مورد هجوم قرار می دهند.
انسانی هم که با خدا مرتبط بود، آشنا بود، در همه کارها توکل بر خدا داشت، مورد گزند شیطان قرار نمی گیرد. اما به محض اینکه با خدا بیگانه شد، ارتباط با پروردگار خود را قطع کرد، امید و دلبستگی به غیر خدا پیدا نمود، اولین کسی که به سراغش می آید و بر او مسلط می گردد شیطان است.
2⃣. سهولت در کارها
🔰 امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:
«من توکل علی الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب» (14) هرکس بر خدا توکل کند دشواری ها بر او آسان و وسایل برایش فراهم می گردد.
یعنی اگر کسی در کارهایش توکل و امید بر خدا داشت، خداوند که رب العالمین است، بهترین راه و کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به هدف و مقصود شخص توکل کننده، قرار می دهد. امکان ندارد، کسی در این دنیا زندگی کند و دچار سختی و گرفتاری در مسائل گوناگون نگردد. غم و اندوهی به سراغ او نیاید. حتی انبیاء و اولیاء الهی دچار مشکلات فراوانی بوده اند.
هرکه در این بزم مقرب تر است ... جام بلا بیشترش می دهند
قرآن نیز در این زمینه می فرماید:
«ولنبلونکم بشیءٍ من الخوفِ و الجوعِ و نقصٍ من الاموالِ و الانفُس و الثّمرات» (15) قطعاً شما را به سختی ها، بیازماییم. مانند ترس و گرسنگی و کاهش مال و جان و آفات میوه ها بیازماییم.
شخصی در حضور علی علیه السلام درباره دوست خود تعریف و مدح می کرد و بعد دست به دعا برداشت و گفت:
«لا أراک الله مکروهاً» خداوند هیچ سختی و مکروهی برای او پیش نیاورد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
«إنّما دعوت له بالموت إنّ من عاش فی الدنیا لا بدّ ان یری المکروه» (16) تو مرگ را، برای دوستت دعا نمودی! زیرا کسی که در دنیا زندگی می کند ناچار باید به سختی ها و مکروهاتی مبتلا گردد.
کسی که در این دشواری ها و سخت ترین لحظات زندگی، در اوج ناامیدی، دلگرم و امیدوار به لطف و عنایت خدا باشد، پروردگار عالم، او را تنها نمی گذارد. بلکه در تمامی مشکلات تکیه گاه و حامی اوست و بهترین و کوتاهترین مسیر را برای موفقیت و رسیدن به اهدافش فراهم می سازد.
3⃣. سبب عزتمندی و بی نیازی از مردم
🔰امام صادق علیه السلام می فرماید:
«أن الغنی و العزّ یجولانِ، فإذا ظفرا بمواضع التوکُل اوطنا» (17) بی نیازی و عزت به هر طرف می گردند تا به جایگاه توکل دست یافتند، در آن جای می گیرند.
کسی که توکل و امید بر خدا داشت، دیگر دست نیاز به سوی بندگانی ضعیف تر از خود، دراز نمی کند. لذا عزت و آبرویش حفظ می شود. اما فردی که دلگرم به عنایت خداوند نیست و بر او امید نمی بندد، آبروی خویش را بر کف دست می گیرد و به آن با خواهش و التماس و عرض حاجت به دیگران، چوب حراج می زند. از این رو امام ششم علیه السلام می فرمایند:
«طلب الحوائج إلی الناس استلاب للعز» (18) نیاز جستن از مردم موجب سلب عزت است.
توکل بر پروردگار، انسان را از یأس و ناامیدی، از تنبلی و کسالت، به امیدواری و تلاش و جنب و جوش در زندگی می رساند.
💠 تکیه بر خدا سبب بی نیازی
🔰 یکی از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، وضع مالی خوبی نداشت و در امرار معاش خانواده اش، دچار مشکل بود. روزی همسرش گفت: مرد! این همه مردم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می روند، از مشکلات و نیازمندی خود می گویند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز به آنان کمک می کند. تو هم برخیز به محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شو و پولی به عنوان کمکی بگیر.
👇 #ادامه 4⃣
👇 #ادامه 4⃣
این صحابی به مسجد نزد نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمد و تا سلام کرد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«من سألنا اعطیناه و منِ استغنی اغناه الله» هرکس از ما چیزی بخواهد، به او می دهیم و هرکس بی نیازی جوید، خدا او را بی نیاز می کند.
مرد با خودش گفت: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با من بود و به خانه برگشت. همسرش گفت: پس چرا از پیش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست خالی برگشتی؟ مرد فرموده ی رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بازگو کرد. زن نگاهی به او انداخت و گفت: مرد حسابی، این همه آدم دور پیامبر صلی الله علیه و آله هستند از کجا معلوم که حضرت با تو بوده است برو و این بار، حاجت خود را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح کن. مرد بیچاره باز به مسجد آمد. وقتی خواست سلام کند، حضرت همان کلام سابق را تکرار فرمود، این صحابی نگاهی به اطراف نمود و یقین کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله روی سخنش با او است. وقتی به خانه پیش همسرش برگشت، زن باز هم قانع نشد و برای بار سوم او را به مسجد فرستاد مرتبه ی سوم نیز رسول الله صلی الله علیه و آله همان سخن قبل را تکرار نمود.
بنده خدا از مسجد که بیرون آمد، دیگر حوصله بازگشت به خانه و اصرارهای همسرش را نداشت. دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: بارالها حال که پیامبرت این چنین راه نشانم می دهد، من هم از دیگران دست می کشم و فقط بر تو ابراز نیاز می کنم توکل و امیدم را بر تو بستم.
همینطور که مشغول قدم زدن و مناجات با پروردگار بود، ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد اینکه یکی از ضروریات زندگی مردم مدینه، هیزم و خار و بوته است. مردم برای تأمین سوخت خود، گرم کردن خانه، پختن غذا، آب گرم برای حمام، کوره ی آهنگری و... نیاز به هیزم و بوته دارند.
مرد بسم الله گفت و با توکل بر خدا به صحرا رفت و با هر سختی و مشقتی که بود، مقداری هیزم و بوته جمع کرد و به مدینه آورد. آن ها را در بازار فروخت و با پولش مقداری نان و گوشت خرید و شاد و سربلند به خانه رفت. فردا تیشه ای خریداری نمود و توانست هیزم بیشتری جمع آوری کند. هر روز با امیدواری بیشتری کار می کرد و کم کم از این راه به ثروت فراوانی دست یافت، چند شتر و نوکری خرید و از مال دنیا بی نیاز شد. بعد از مدتی وقتی به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشرف شد و حضرت از اوضاع و احوال او مطلع گردید، فرمود:
«قلت لک، من سألنا اعطیناه و من استغنی اغناه الله» (19) من که به تو گفتم: هرکس از ما چیزی بخواهد به او می دهیم و هرکس بی نیازی جوید، خداوند او را بی نیاز می گرداند.
اگر آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله به این فرد مبلغی را عطا می کرد، او برای همیشه دستش به سوی دیگران بود اما وقتی توکل و امید به خدا را سرلوحه کار خویش قرار داد، نه تنها نیاز آن زمانش بلکه به طور کلی از مال و ثروت دنیا بی نیاز شد و عزت و آبرویش نیز حفظ گردید.
4⃣. شجاعت و دلیری
🔰 رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
«من أحب أن یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله» (20) هرکه دوست دارد، نیرومندترین مردم باشد، باید به خدا توکل کند.
کسی که اتکاء به پشتوانه ای چون خدا داشته باشد، به شجاعت و دلیری دست می یابد. یعنی از هیچ قدرت و دشمنی نمی ترسد و مقابل هیچ ظالمی سرخم نمی کند، چون خدا دارد.
انسانی که توکل بر خدا ندارد، در برابر قدرتمندان و زورگویان، هراسناک است. لذا زیر بار ظلم و ستم آنان می رود و سخنی نمی گوید اما زمانی که امیدوار و دلگرم بر خداست، زمانی که در دلش فقط یک هراس وجود دارد و آن ترس از خدا، دیگر از هیچ کس و هیچ چیز ترس ندارد. بلکه با شجاعت و دلیری به مقابله با ستمکاران می پردازد.
این سخن سیدالشهداء علیه السلام در روز عاشورا و در برابر لشکر کوفه، نشان از بی باکی است که بر اثر توکل بر خدا، در دل او و یارانش ایجاد شده است.
«ألا إن الدعی ابن الدعی قدر کز بین اثنتین: بین السله و الذله و هیهات منا الذله» (21) آگاه باشید که این زنازاده ( ابن زیاد) فرزند زنازاده، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هرگز که ما به زیر بار ذلت برویم.
یاران امام حسین علیه السلام بر اثر توکل و اتکا به پشتوانه الهی، از دشمنان خدا و خاندان رسالت، هیچ گونه هراسی ندارند و در مقابل، سی هزار نفر لشکر کوفه، به دلیل عدم توکل و امیدواری بر خدا، از نوجوانی یازده ساله تا پیرمردی نود ساله، در ترس و اضطراب هستند.
💠عابس شیرمرد کربلا
🔰 عابس بن ابی شبیب شاکری، شیرمردی است که با تکیه بر پروردگار خویش، با آنکه در کهولت سن به سر می برد، اما بی باک و شجاع در برابر سیل دشمن می ایستد و به خاطر ترسی که از خدا دارد، این لشکر کوفه می باشد که از وی بیم دارد.
روز عاشورا بعد از شهادت شوذب، دوست و یار قدیمی اش به محضر سیدالشهداء علیه السلام آمد و عرض کرد:
👇 #ادامه 5⃣
👇 #ادامه 5⃣
«یا اباعبدالله ما امسی علی وجه الارض قریب و لا بعید اعزّ علی و لا احب الی منک و لو قدرت علی ان أدفع عنک الضّیم و القتل بشیء أعزّ علی من نفسی و دمی لعملته» یا اباعبدالله! به خدا سوگند در روی زمین هیچ کس از دور و نزدیک، نزد من عزیزتر و محبوب تر از تو نیست و اگر می توانستم با چیزی عزیزتر از جان و خونم مرگ را از تو دفع نمایم، می نمودم.
عابس به اذن سیدالشهداء علیه السلام به میدان آمد. چون دو طرف صورتش به واسطه کلاه خود پوشیده شده بود، لشکر کوفه او را نشناخت. عابس به هر طرف که حمله می کرد، تعداد زیادی به درک واصل می شدند. ربیع بن تمیم، دید این ضرب دست یک فرد عادی نیست، این شجاعت یک شیرمرد است. نگاهی در چشمان عابس کرد و او را شناخت و فریاد زد: لشکر کوفه چه می کنید؟
«ایها الناس! هذا الاسد الاسود، هذا ابن ابی شبیب» ای مردم! این شیر شیران است، این عابس بن ابی شبیب شاکری است.
کوفیان وقتی متوجه شدند به مقابله ی چه کسی رفته اند، ترس از کشته شدن، سراسر وجودشان را فراگرفت و به یک باره عقب نشینی کردند، عابس هم وسط میدان کربلا فریاد می زد: ألا رجل ألا رجل ای مردنماهای نامرد، یک مرد ندارید؟ عابس وقتی دید جرأت نزدیک شدن ندارند، زره و کلاه خودش را، درآورد و پشت سرش انداخت. باز کسی حاضر به جنگیدن با وی نبود.
عمر بن سعد وقتی این ترس و وحشت را در سربازانش دید گفت: حال که مردانگی مقابله با عابس را ندارید، از سلاح ضعفا و آدم های ترسو و پست استفاده کنید. از دور او را سنگباران نمایید.
عابس فرار کرد؟ نه! او مثل شیران غران در میدان جنگ به سمت کوفیان حمله ور شد و فریاد می زد: بزنید نامردها، شما گمان کرده اید من آمده ام تا در راه خدا و امام زمانم کوتاهی کنم و این جان ناقابلم را دوباره برگردانم و به زندگی ادامه دهم؟ نه! عابس آمده است، تا با تمام وجود در راه سیدالشهداء علیه السلام ایستادگی کند و جان نثار عزیز فاطمه علیها السلام نماید.
آنقدر به او سنگ زدند تا به آرزویش یعنی شهادت در راه خدا و امام حسین علیه السلام نائل گشت (22).
شد تنم فرسوده زیر سنگ جور کوفیان ... کشته ی عدلم من و این سنگ ها خاک من است
بعد از شهادت عابس، بحث و اختلاف بین کوفیان پیش آمد. هرکس می گفت من او را به شهادت رساندم عمر سعد گفت: کشتن عابس کار یکی، دو نفر نبود (از عهده برنمی آمدیم)، بلکه همه در کشتن او سهیم هستیم. (23)
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع
1. سفینه البحار، ج8، ص 574.
2. ارشاد مفید، ج2، ص 142- تاریخ طبری، ج7، ص 327.
3. سوره طلاق، آیه 3.
4. کنزالفوائد، ج2، ص 66- بحارالانوار، ج13،ص 432.
5. مقتل خوارزمی، ج2، ص 22- بحارالانوار، ج45، ص 27.
6. سوره توبه، آیه 129.
7. ارشاد مفید، ج2،ص 54.
8. لهوف، ص 136.
9. مستدرک الوسائل، ج11،ص 217.
10. لهوف،ص 136- ارشاد مفید، ج2، ص 150.
11. سوره حج، آیه 11.
12. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج3، ص 263.
13. سوره توبه، آیه 129.
14. غررالحکم، 9082.
15. سوره بقره، آیه 155.
16. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج20، ص 289.
17. الکافی، ج2، ص 65.
18. الکافی، ج2، ص 148.
19. الکافی، ج2، ص 139-بحارالانوار، ج7، ص 177.
20. جامع الاخبار، ص 321-چهل حدیث، شهید اول،ص 61.
21. لهوف، ص 134.
22. مقتل ابی مخنف، ص 282- تاریخ طبری، ج5، ص 355- ابصارالعین، ص 127- عنضر شجاعت کمره ای، ج1، ص 133.
23. تاریخ طبری، ج5، ص 443- انساب الاشراف، ج3،ص 197.
منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389.
#منبر_بلند
#محرم
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام #صادقی_واعظ
🌺از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی ۶🌺
✅ حُسن عاقبت
🔰 از خصوصیات مهم یاران امام حسین علیه السلام که می توان گفت یکی از ضروریترین نیازهای هر انسانی برای حضور در آخرت است، مسئله حسن عاقبت و سرانجام نیک است.
این که انسان در پایان زندگی و عمرش، سربلند و روسفید، با اعمالی شایسته و مورد رضایت خداوند، قدم در سفر آخرت بگذارد.
جنین در شکم مادر برای زندگی دنیا ساخته می شود و سعادت و کمال او در این است که تمام اعضا و جوارحش ساخته می شود و این صحت و سلامتی تا لحظه ای که شکم مادر را ترک می کند و به دنیا منتقل می شود، ادامه یابد.
ما انسان ها نیز در شکم مادر روزگار، برای زندگی در آخرت ساخته و آماده می شویم و سعادتمان در این است که تمام ابعاد وجودی مان در دنیا به سلامت و شایستگی ساخته شود، و این سالم بودن تا لحظه ای که می میریم و به قیامت منتقل می شویم ادامه داشته باشد.
معیار سلامت در هر دو ولادت حسن عاقبت است، اما با هم تفاوتی نیز دارند و آن اینکه اگر جنینی در شکم مادر دچار نقص شود، امکان اصلاح وجود ندارد؛ اما معایب و نواقصی که برای ما در زندگی دنیا بر اثر فساد عقیده و اخلاق، گفتار و رفتارمان، بوجود می آید قابل اصلاح و تغییر است و می توان با عاقبت بخیری به سرای آخرت قدم گذاشت. (1)
کسانی که در کربلا به عنوان حماسه سازان عاشورا مطرح و معرفی شدند و با تمام وجود در راه خدا و امام زمانشان مجاهدت نمودند از ابتدا افرادی پاک و عاری از خطا و گناه نبودند، حتی عده ای بر عقیده و باوری خلاف راه امام حسین علیه السلام قرار داشتند؛ اما زمانی که در مسیر روشن حق قرار گرفتند پایان کاری خوب و سرانجام خیر و نیکی پیدا نمودند.
💠 ارزش هر چیز به پایان آن است
🔰 لذا قرآن کریم و ائمه اطهار علیهم السلام، دائماً به پیروان خود راجع به سرانجام کار و عاقبت بخیری تذکر می دهند و توصیه می نمایند. چون عاقبت خوب و سرانجام نیک در تمامی امور به خصوص در پایان عمر بسیار مهم و ضروری است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:
«لکُل امرٍ عاقبةٌ» (2) برای هر کاری عاقبتی است.
هر شروعی یک پایانی دارد، هر اوجی فرودی پیش رو دارد. هر آغازی، انتهایی دارد و هر بلندی، سرازیری را در پی دارد؛ اما مهم این است که این پایان، فرود، انتها و سرازیری چگونه باشد. لذا خوب شروع کردن، هنر نیست، خوب به پایان رساندن مهم هست. یک راننده وقتی قصد دارد به سمت مشهد برود، اگر از قم و تهران به سلامت عبور کرد، می توانیم بگوییم به مقصد رسیده است؟ نه بلکه زمانی که به مشهد آن هم با صحت و سلامتی برسد می توان گفت رسیده است چون ممکن است تا یک کیلومتری شهر مقصد هم بیاید اما دچار مشکلی شود که نتواند به مقصد برسد.
در طول تاریخ افراد بیشماری بودند که خوب شروع کردند اما به نیکی و خیر تمام نکردند، خیلی ها یا علی گفتند اما تا پایان ایستادگی نکردند. بسیاری از مردم یا حسین گفتند و حتی برای یاری آن حضرت اشک ریختند اما زمان امتحان و عمل که شد، باز ایستادند.
💠 سوء عاقبت کوفیان
🔰 وقتی مسلم بن عقیل به کوفه آمد. مردم به هر مناسبتی دور او جمع می شدند. مسلم نیز هر از گاهی نامه ی سیدالشهداء که خطاب به کوفیان بود را می خواند.
«فلما اجتمع الیه منهم جماعه قرأ علیهم کتابه الحسین علیه السلام و هم یبکون» (3) هر زمانی که عده ای از مردم جمع می شدند مسلم نامه ی امام را برایشان می خواند و آنان از شوق، اشک می ریختند.
از این رو امام غریب و مظلوم در روز عاشورا فرمود:
«سللتم علینا سیفا لنا فی ایمانکم» (4) شمشیرهایی در برابر من کشیده شده که روزی بنا بود مرا یاری دهند.
💠 مؤمن نگران عاقبت خویش
🔰 و اینجاست که اهمیت حسن عاقبت و فرجام نیک آشکار می گردد اینکه ممکن است فردی با سابقه ای درخشان در پایان، دچار سوء عاقبت شود و شخصی با کوله باری از گناه و خطا در انتهای کار به حسن عاقبت دست پیدا کند. رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
«لا یزال المؤمن خائفاً من سوء العاقبة» (5) مؤمن پیوسته از بد فرجامی هراسان است.
مؤمن پیوسته نگران است از اینکه به سعادتمندی نائل می شود و یا با شقاوت و بدبختی از این دنیا می رود. لذا هیچ انسانی به طور یقین نمی تواند بگوید، من به بهشت می روم و سعادتمند می شوم چون هر لحظه ممکن است با همه ی سابقه ی خوبی که دارد، دچار لغزش شود.
👇 #ادامه 2⃣
👇 #ادامه 2⃣
💠 نمونه ای از فرجام بد
🔰 کمیل بن زیاد می گوید: در یکی از شب های کوفه با امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشغول قدم زدن و سرکشی به امور شهر بودیم. در یکی از کوچه ها، من صدای مناجات و شب زنده داری کسی را شنیدم که با حالی خوش این آیه قرآن را تلاوت می کرد.
«أمن هو قانت آناء اللیل» (6) (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است.
به علی علیه السلام عرض کردم: آقا جان ببین مردم در سایه حکومت شما چه حال خوب و انس و الفتی زیبا با خدا دارند. امام سرش را پایین انداخت و فرمود: کمیل این مناجات و شب زنده داری تو را متعجب و شگفت زده نکند. مدتی گذشت و جنگ نهروان که خوارج در مقابل علی علیه السلام قرار گرفته بودند، پیش آمد.
بعد از آن که جنگ پایان یافت، من با حضرت از میان کشته های خوارج عبور می کردیم. امیرالمؤمنین با نوک شمشیر به یکی از آنان اشاره کرد و فرمود: «أمن هو قانت آناء اللیل» کمیل این همان کسی است که آن شب قرآن می خواند و شب زنده داری می نمود اما امروز در مقابل امام زمانش قرار گرفته بود. (7)
💠 هیچ گنه کاری را ناامید مساز
🔰 از طرف دیگر هم کسی نمی تواند از رستگاری خویش و رحمت الهی ناامید باشد و احوال و اعمال خود را غیرقابل تغییر و اصلاح بداند؛ بلکه ممکن است در آخرین لحظات عمر و در کمترین فرصت، خود را از آنچه که هست، به بالاترین درجات برساند. لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصیتی به امام حسین علیه السلام می فرماید:
«أی بنی لا تؤیس مذنباً فکم من عاکف علی ذنبه ختم له بخیر، و کم من مقبل علی عمله مفسد فی آخر عمره صائر الی النار» (8) ای فرزندم، هیچ گناهکاری را ناامید و مأیوس مکن، چه بسا افرادی که گرد گناه بودند و عمرشان به خیر و خوبی پایان یافت و چه بسا کسانی که اهل خوبی و خیر بودند و در آخر عمر به فساد گرایش پیدا کردند و جهنمی شدند.
کربلا، صحنه سوء عاقبت و حسن عاقبت است. کسانی که در یک لحظه تصمیم گرفتند و مسیر زندگی خود را از باطل به سوی حق تغییر دادند و به عاقبتی نیک و خیر دست یافتند و گروهی که از راه سعادت باز ماندند و از نور به تاریکی و گمراهی گرایش پیدا کردند.
💠 عمرو بن قیس ، آغازی نیک و سرانجامی بد
🔰 در یک منزل مانده به کربلا بنام بنی مقاتل، عمرو بن قیس مشرقی به محضر سیدالشهداء علیه السلام مشرف شد و بعد از گفتگویی کوتاه، به یک شرط با امام بیعت نمود. عمرو بن قیس عرض کرد:یابن رسول الله من تا جایی از شما دفاع می کنم که دفاع من به حال شما مفید و در سرنوشت پیروزی شما مؤثر باشد و اگر زمانی احساس کردم که وجودم نفعی برای شما ندارد در مفارقت و جدایی از شما آزاد باشم. سیدالشهداء علیه السلام هم این شرط را پذیرفت. عمرو به همراه امام به کربلا آمد و حتی شب عاشورا که حضرت فرمود بیعتم را برداشتم و هرکه می خواهد، برود او مانند سایر یاران اباعبدالله علیه السلام باقی ماند. و روز عاشورا نیز با تمام وجود به مقابله با لشکر کوفه می پرداخت و از امام دفاع می کرد تا جایی که امام حسین علیه السلام برایش دعا می نمود:
«لا تشل الا یقطع الله یدک، جزاک الله» دستت درد نکند! خدا از خاندان پیامبر جزای خیرت دهد.
عصر عاشورا شد و اکثر یاران باوفای سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیده بودند و عده ای اندک باقی مانده بودند که صدای مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلام بلند شد:«هل من ناصر ینصرنی؟» آیا یاری کننده ای هست که مرا یاری کند؟ عمرو متوجه شد که دیگر واقعه عاشورا رو به پایان است و سیدالشهداء علیه السلام در آستانه شهادت قرار دارد، خدمت امام آمد و عرض کرد: آقا اجازه می دهید که من بروم؟ حضرت نگاهی کرد و فرمود: بروی! به کجا؟ عرض کرد: یابن رسول الله در خاطرتان هست من به شما بیعت کردم تا جایی که وجودم نفعی داشته باشد همراه شما باشم؟ حضرت فرمود: درست می گویی. عمرو بن قیس گفت: درک من از این استغاثه و این اندکی یار و یاور این است که لحظاتی دیگر جنگ به اتمام می رسد و من چه باشم و چه نباشم اینان شما را به شهادت می رسانند، پس اگر اجازه فرمایید، من از کربلا می روم. حضرت فرمود چگونه می خواهی بروی؟ مرکبی داری؟ عرض کرد: اسبی را در خیمه پنهان کردم و با آن می روم. امام حسین علیه السلام فرمود: آزادی برو. عمرو بن قیس در آخرین لحظات عاشورا سوار بر اسب شد و عزیز فاطمه علیها السلام را تنها گذارد. (9) در تمامی اوقات یار امام است، اما آخرین لحظه ای که باید این حمایت و یاری را با خون و شهادت خویش به اثبات برساند و سعادتمند دنیا و آخرت شود را از دست می دهد و به جای حسن عاقبت، به سوء عاقبت دست پیدا می کند.
💠 عاقبت به خیری درخواست انبیاء و اولیاء
🔰 لذا به همین دلیل است که یکی از نگرانی های انبیاء و اولیاء الهی در طول عمرشان، پایانی نیک و سرانجامی خیر بوده است. یوسف صدیق وقتی دست به دعا برمی دارد،...
👇 #ادامه 3⃣
👇 #ادامه 3⃣
این چنین با خدای خود مناجات می نماید:
«انتَ ولیّی فی الدنیا و الاخرة توفّنی مُسلماً و الحقنی بالصالحین» (10) بارالها تو ولی و سرپرست من، در دنیا و آخرت هستی، از تو می خواهم روحم را در حالی قبض کنی و مرا بمیرانی که بنده مطیع و فرمانبردار تو باشم و به گروه صلحا و پاکان ملحقم فرما.
ابراهیم خلیل در دعای خود حسن عاقبت را طلب می کند:
«الحقنی بالصالحین» (11) بارالها مرا به بندگان صالح ملحق فرما.
و یا امام اول ما شیعیان زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از شهادتش در ماه مبارک رمضان خبر می دهد، حضرت علی علیه السلام فقط یک سؤال می پرسد:
«أفی سلامه من دینی؟» یا رسول الله سحر نوزدهم رمضان وقتی به شهادت می رسم، آیا دینم را سالم تحویل می دهم؟ عاقبت بخیر می روم؟ (12)
و امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق از خدای خویش این گونه درخواست می کند:
«اللهم اختم بعفوک اجلی» (13) خدایا عمرم را با عفو و گذشت خویش به پایان برسان و حسن عاقبت کرامت کن.
یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام به این سعادت ابدی یعنی عاقبت به خیری نائل شدند. اگرچه برخی از آنان دارای سابقه ی خوبی نبودند ولی به یاری خداوند و همت خویش سرانجام کار خود در این دنیا را به خیر و نیکی به پایان رساندند و این حسن عاقبت را سیدالشهداء علیه السلام با به دامن گرفتن سرشان و خواندن «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» و مژده دادن بهشت که «أنت إمامی فی الجنة» تو زودتر از من به بهشت می روی، به تأیید و امضاء رسانید.
💠 عوامل عاقبت بخیری چیست؟
🔰 آیا ما دوستداران امام حسین علیه السلام شاگردان مکتب عاشورا، ما منتظران فرزند سیدالشهداء علیه السلام نیز می توانیم به این عاقبت به خیری دست پیدا کنیم؟ راه رسیدن به سرانجام نیک و خیر چیست؟ چگونه می توان در راه یاری حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف حسن عاقبت پیدا نمود؟
1⃣. تقوا
🔰اولین راه رسیده به حسن عاقبت، تقوا و پرهیزگاری است. قرآن مجید در سه جا به این مطلب اشاره می کند:
«و العاقبة للمتقین» (14) و عاقبت بخیری و سرانجام نیک برای پرهیزگاران است.
هرکس که در طول عمرش تقوا داشت، سرانجام خوب و عاقبت نیک خواهد داشت. شاید این سؤال برای ما پیش بیاید که اصلاً تقوا یعنی چه؟ تقوا از ماده وقایه به معنی نگهداری یا خویشتن داری است. یعنی انسان باتقوا، کسی است که کنترل دارد، ترمز دارد. خودش را در برابر گناه کنترل می کند. یک جایی می تواند دست به گناه بزند، حرام بخورد، فحش و ناسزا بدهد، به نامحرم و صحنه حرام نگاه کند اما ترمز کند و خودش را کنترل نماید.
شما تصور کنید، شخصی بخواهد با ماشینی که ترمز ندارد از جاده ی پر پیچ و خم چالوس به شمال مسافرت کند، آیا سالم به مقصد می رسد؟ به طور حتم نه! چون در اولین پیچ به دلیل نداشتن ترمز و قدرت کنترل به داخل دره سقوط می کند و از ادامه مسیر باز می ماند، ولی اگر کسی در همین مسیر با ماشینی که ترمز دارد حرکت کند، به راحتی در تمامی پیچ و خم ها وسیله را کنترل می کند و به مقصد نیز می رسد.
تفاوت انسان متقی با دیگران در همین است. آدمی که تقوا نداشته باشد، خود کنترلی در برابر گناه و خواهش های نفسانی ندارد و در کوچکترین موقعیت و پیچ و خم، گناهی که شیطان در مسیر زندگیش قرار می دهد، باز می ماند و دچار سقوط و انحطاط می گردد اما افراد با تقوا که قدرت کنترل و پرهیز از گناه و زشتی ها را دارند به راحتی از موانع و دام های شیطانی عبور می کنند و به سر منزل مقصود و سعادتمندی نیز می رسند. تقوا داشتن، قدرت کنترل و پرهیز از خطا در محیط عاری از گناه هنر نیست، بلکه مهم این است که در موقعیت هایی که فراهم می شود انسان با تقوای خویش سربلند بیرون بیاید.
2⃣. همنشین و دوست صالح
🔰یکی از مهمترین عوامل برای عاقبت به خیری و یا عاقبت به شری، دوستان و همنشینان یک فرد هستند. انسان با انتخاب درست و آگاهانه یک دوست و رفیق می تواند به بالاترین درجات برسد و نقطه ی مقابل، یک اشتباه و غفلت در گزینش دوست و همنشین می تواند فرد را به پایین ترین و پست ترین درجات برساند و او را در تمامی زمینه ها به سقوط و نابودی بکشاند.
قرآن کریم در سوره مدثر یکی از عوامل حسن عاقبت و یا سوء عاقبت را دوست و همنشین افراد معرفی می کند، روز قیامت بهشتیان از کسانی که به جهنم می روند سوال می کنند:
«ما سَلککم فی سقرْ» (15) چه چیزی شما را به دوزخ انداخت؟
دوزخیان چند دلیل را برای این سرانجام عنوان می کنند که یکی از آن ها، این است:
«کُنا نخوضُ مع الخائضین» (16) ما پیوسته با اهل باطل همنشین و هم صدا بودیم.
یک دوست خوب و یک همنشین صالح می تواند سبب رشد و تعالی انسان و در نتیجه عاقبت بخیری او شود مانند دوستی حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه، که در سخنرانی قبل عرض کردم و نقطه ی مقابل، یک رفیق و همدم بد و فاسد، ...
👇. #ادامه 4⃣
👇 #ادامه 4⃣
قادر است شخص را به تباهی و عاقبت به شری مبتلا سازد.
💠 دوست بد سبب تباهی انسان
🔰درصدر اسلام دو نفر از مشرکین بنام عقبه و اُبی دوستی و رفاقتی صمیمی و تنگاتنگی داشتند. عقبه انسان سخی و سفره اندازی بود و سعی می کرد به مناسبت های گوناگون مهمانی ترتیب دهد و اقوام و دوستان و آشنایان را دعوت کند. از طرفی هم با آن که مشرک بود اما به پیامبر علاقه مند بود و آن حضرت را مورد احترام قرار می داد. روزی مهمانی ترتیب داد و رسول خدا را نیز به عنوان مهمان دعوت نمود وقتی سفره غذا را پهن کردند مدعوین مشغول خوردن شدند. عقبه متوجه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شد که از غذا میل نمی کند. عقبه عرض کرد: اگر به این غذا میل ندارید می خواهید غذای دیگری ترتیب دهم. پیغمبر اسلام فرمودند: نه از ظاهرش مشخص است که غذای خوبی است. عرض کرد: پس چرا میل نمی کنید، پیامبر فرمود: چون تو مشرک هستی و من از غذای مشرک نمی خورم، اگر مسلمان شوی و به خداوند ایمان بیاوری آن گاه از این غذا می خورم. عقبه قبول کرد و شهادتین گفت و مسلمان شد.
بعد از مدتی اُبی با عقبه برخورد کرد و پس از سلام و احوال پرسی به عقبه گفت: شنیده ام مسلمان شدی!
عقبه گفت: آری به پیامبر و خدایش ایمان آوردم. اُبی گفت: چرا؟عقبه در جواب قضیه ی مهمانی و فرمایش رسول اکرم را بازگو کرد. اُبی نگاهی به چهره ی عقبه کرد و گفت: یعنی تو به خاطر همین دلیل، دست از دین آباء و اجدادت برداشتی؟ عقبه حالا که به مرادت رسیدی و پیامبر غذا خورده است همه چیز را انکار کن و از اسلام دست بکش. آن قدر اُبی با عقبه صحبت کرد تا این که موفق شد. عقبه تازه مسلمان از اسلام دست کشید و در جنگ بدر در مقابل لشکر اسلام ایستاد و به قتل رسید. (17)
3⃣. تدبیر در امور
یکی از راه های دستیابی به سرانجام خیر و نیک، عاقبت اندیشی در کارها است. اگر کسی خواستار موفقیت و پایان خوب و نیک در تمامی امور زندگیش می باشد، باید به این نکته ی اساسی دقت کند و آن این که قبل از انجام هر کاری و هر سخنی، کمی فکر و تأمل نماید و سرانجام سخن و کار خود را بیندیشد و بنگرد.
شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد یا رسول الله من را نصیحتی کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر نصیحت کنم گوش می دهی؟ عرض کرد: بله. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر راه نشانت دهم، عمل می کنی؟ عرض کرد: حتماً. باز پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بنده ی خدا اگر سفارشی کنم انجام می دهی؟ عرض کرد: بله یا رسول الله آمده ام تا آن چه می فرمایی را به کار بگیرم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از سه مرتبه تأکید فرمود:
«إذا انت هممت بأمر فتدبر عاقبته» (18) هنگامی که خواستی کاری را انجام دهی، سرانجام آن را مورد سنجش قرار ده.
بسیاری از افراد در زمان های گوناگون دچار شکست و نابودی و در نهایت سوء عاقبت شده اند که دلیلش بی تدبیری در کارها بوده است. شمایی که به دنبال راه سعادت و عاقبت به خیری هستید، این فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کلید موفقیت ما در اکثر زمینه های زندگیمان است. ببینم آخر این گناهی که انجام می دهم، چیست؟ فایده ی این گناه حرام چه چیزی است؟ این مال حرام تا چه زمانی زندگی مرا تأمین می کند؟ این بی حجابی و بی عفتی چه ارزشی را از من می کاهد و در مقابل چه دستاوردی برایم دارد؟
قرآن کریم این عاقبت نگری را به همه پیروانش یاد می دهد:
«فانظر کیف کان عاقبة المجرمین» (19) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد.
«فانظر کیف کان عاقبة المفسدین» (20) ببین عاقبت مفسدان چگونه بود.
«فانظر کیف کان عاقبة الظالمین» (21) پس بنگر عاقبت کار ستمگران چه بود.
«فانظر کیف کان عاقبة المکذبین» (22) و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان چه شد.
💠 نقش آفرینی تدبیر در کربلا
🔰حر بن یزید ریاحی تدبیر به خرج داد و در مورد جنگ با سید الشهداء علیه السلام عاقبت نگری کرد، لذا از لشکر کوفه به صف یاران امام حسین علیه السلام پیوست و عاقبت بخیر شد. عمر سعد بی تدبیری کرد و بدون فکر و اندیشه در عاقبت کار دست به جنایت عظیم کربلا زد و به سوء عاقبت مبتلا شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حضرت موسی در حق برادرش از خداوند طلب آمرزش کرد. از جانب خداوند خطاب شد: ای موسی اگر در مورد اولین و آخرین، حتی فرعون از من درخواست کنی، اجابت می کنم اما از تقصیر قاتل حسین نمی گذرم و خودم انتقام از او خواهم گرفت (23).
اگر گروهی از موقعیت ایجاد شده برای رسیدن به کمال و سعادت بهره ای نمی برند و با تمام سوابق درخشانی که دارند دچار سوء عاقبت و فرجامی بد می شوند، عده ای نیز از کمترین فرصت بیشترین و بهترین استفاده را برای رسیدن به سعادت ابدی و حسن عاقبت می نمایند.
👇 #ادامه 5⃣
👇 #ادامه 5⃣
💠 دو برادر نماد سرانجام نیک در روز عاشورا
🔰 دو برادر به نام های سعد و ابوالحتوف در لشکر عمر سعد هستند، سابقه ی آنان به خوارج برمی گردد کسانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را واجب القتل می دانستند. این دو برادر، به همراه عمر سعد و برای جنگ با امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بودند. روز عاشورا نیز همه جا در کنار کوفیان بودند و از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به سپاه سیدالشهداء علیه السلام فروگذار نکردند. عصر عاشورا شد، یاران باوفای اباعبدالله علیه السلام روی زمین افتاده بودند و به شهادت رسیده بودند عزیز فاطمه تکیه به نیزه غریبی داده و فریاد استغاثه اش در کربلا طنین انداز شده است.
«اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله» آیا فریادرسی نیست که برای رضای خدا به فریاد ما برسد؟! آیا مدافعی نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟!
یکی از این دو برادر به دیگری گفت: برادر می شنوی و می بینی که حسین علیه السلام غریب و تنها شده است؟ مگر نه این که او نوه پیغمبر خداست؟ برادر تا الآن با او جنگیده ایم، بیا این آخرین فرصت را از دست ندهیم و او را یاری کنیم. سعد گفت: حرفی نیست اما اگر رفتیم و امام فرمود: دیر آمده اید، اگر رفتیم و توبه ما را قبول نکرد چه کنیم؟ ابوالحتوف گفت: سعد بیا برویم. اگر بنا بود که حسین علیه السلام دست رد به سینه ی ما بزند که دیگر نمی گفت: «هل من ناصر ینصرنی؟» این دو برادر در آخرین لحظات واقعه عاشورا، به سمت سیدالشهداء علیه السلام آمدند و امام، با آغوشی باز، از آنان استقبال کرد. سعد و ابوالحتوف، شمشیر از غلاف بیرون کشیدند و به یاری امام خود در برابر لشکر کوفه پرداختند و به شهادت رسیدند و این گونه در راه خدا و امام زمانشان عاقبت به خیر شدند. (24)
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d