eitaa logo
منبرطلاب
19.8هزار دنبال‌کننده
217 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
موضوع در پرتو خطبه متقین(۳) [اهلیت برای فضیلت ها] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ ✅ تبیین موضوع امیرالمؤمنین (ع) در مورد اوصاف انسان های پارسا می فرماید؛ «هُم اَهل الفَضائل» اهل تقوا اهل فضائل هستند. شاید این اهلیّتِ از برای فضائل، اشاره به این است که اهل تقوا صاحب فضائلی هستند که در وجود ایشان نهادینه شده و فضائلی که بعد از این برای متّقین بیان می شود، در وجودشان به صورت ملکه در آمده است. و إلّا بسیار پیش می آید که از انسانی که اهل تقوا هم نیست، به طور اتّفاقی و به انگیزه های مختلف برخی از این فضائل مشاهده شود ولی این دلیل بر متّقی بودن او نمی شود. در عرف نیز از این تعبیر زیاد استفاده می شود که فلانی اهل فلان کار است، مثلاً به کسی که زیاد شوخی می کند و با مزاح مأنوس است، می گویند فلانی اهل شوخی و مزاح است و در مقابل به کسی که به ندرت شوخی می کند، هیچ گاه گفته نمی شود که او اهل شوخی و مزاح است. 👌توضیح و مثال برخی از انسان ها حلیم هستند و برخی دیگر متحلِّم. اگر به رفتار هر دو بنگرید، آثار صبر و حلم را در اعمال هر دویشان می بینید، ولی این دو با هم تفاوت اساسی دارند. شخصی که حلیم است، ملکه حلم در وجود او شکل گرفته و از او انسانی صبور ساخته که در مواقع حسّاس و در برابر بلایا و شدائد و ناهنجاری ها، به واسطه این ملکه عنان طاقت خویش را از کف نمی دهد و کاری نمی کند که دچار پریشانی و خسران شود. امّا دوّمی (متحلِّم)، فردی است که ملکه حلم و صبر در وجودش شکل نگرفته و تنها در مواضعی (بنا به انگیزه های خدائی مثل اینکه تمرین حلم کند به امید این که روزی انسان حلیمی شود و یا انگیزه های غیر خدائی مثل ریا و تظاهر) از خود ابراز حلم می کند و در بسیاری از موارد نیز عملی منافی حلم از او سر می زند. ✔️نشانه های اهل فضیلت در احادیث مختلف نشانه های برای اهل فضیلت بیان شده است که دو مورد را نقل میکنیم؛ ➖إذا جُمِعَ الخلايقُ يَومَ القِيامَةِ نادى مُنادٍ : أينَ أهلُ الفَضلِ ؟ فَيَقومُ اُناسٌ و هُم يَسِيرٌ فَيَنطَلِقُونَ سِراعا إلَى الجَنَّةِ ، فَتَلَقّاهُم المَلائكةُ فيَقولونَ : إنّا نَراكُم سِراعا إلَى الجَنَّةِ ! فيَقولونَ : نَحنُ أهلُ الفَضلِ ، فيقولونَ : ما كانَ فَضلُكُم ؟ فيقولونَ : كُنّا إذا ظُلِمنا غَفَرنا ، و إذا اُسِيءَ إلَينا عَفَونا ، و إذا جُهِلَ علَينا حَلُمنا ، فيقالُ لَهُم : ادخُلُوا الجَنَّةَ فَنِعمَ أجرُ العامِلينَ . پيامبر خدا (ص)روز قيامت چون خلايق جمع شوند آواز دهنده اى آواز دهد كه: كجايند اهل فضيلت؟ پس جماعتى اندك برخيزند و شتابان سوى بهشت روند. فرشتگان جلو روند و گويند: شما را مى بينيم كه به سوى بهشت مى شتابيد. پاسخ دهند: ماييم اهل فضيلت. فرشتگان گويند: فضل شما چه بوده است؟ گويند: ما هرگاه ستمى مى ديديم مى بخشيديم و هرگاه بدى مى ديديم گذشت مى كرديم و هرگاه رفتار جاهلانه اى با ما مى شد بردبارى نشان مى داديم. پس، به آنان گفته شود: وارد بهشت شويد كه نيكو مزدى است براى عمل كنندگان.(۱) ➖«يا أحمدُ ، إنَّ أهلَ الخَيرِ و أهلَ الآخِرَةِ رَقيقَةٌ وُجوهُهم، كثيرٌ حَياؤهُم، قليلٌ حُمْقُهُم ، كثيرٌ نَفْعُهُم ، قليلٌ مَكْرُهُم ، النّاسُ مِنْهم في راحَةٍ، و أنفسُهُم مِنْهم في تَعَبٍ ، كلامُهُم مَوْزونٌ ، مُحاسِبينَ لأنفُسِهِم مُتْعِبينَ لَها ، تَنامُ أعيُنُهم و لا تَنامُ قلوبُهُم ، أعينُهُم باكِيَةٌ ، و قُلوبُهُم ذاكِرَةٌ . إذا كُتِبَ النّاسُ مِن الغافِلينَ كُتِبوا مِن الذّاكِرينَ ··· لا يَشْغَلُهُم عَنِ اللّه ِ شَيءٌ طَرْفَةَ عَينٍ ، و لا يُريدونَ كَثْرَةَ الطَّعامِ ، و لا كَثرةَ الكلامِ ، و لا كَثرةَ اللِّباسِ . النّاسُ عِندَهُم مَوْتى ، و اللّه ُ عِندَهُم حيٌّ قَيّومٌ» .  در حديث معراج آمده است : اى احمد! همانا اهل خير و اهل آخرت مردمانى كم رو و پر شرم هستند ، نادانيشان اندك است و سودشان بسيار و مكرشان اندك ، مردم از دست آنان آسوده اند و خودشان از خويشتن در رنجند ، سخنشان سنجيده است، از نفسهاى خود حساب مى كشند و آن را سرزنش مى كنند ، چشمانشان مى خوابد اما دلهايشان نمى خوابد ، ديدگانشان گريان است ، دلهايشان به ياد خداست ، آن گاه كه مردم در غفلت به سر مى برند آنان در زمره ذاكرين هستند ··· هيچ چيز لحظه اى آنان را از خدا باز نمى دارد ، نه خواهان خوراك زيادند و نه خواستار پر گويى و نه خواهان پوشاك زياد ، مردم نزد آنان مردگانند و خدا در نظرشان زنده و قيّوم .(۲) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۴) [منطق صواب] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ ✅ مقدمه اولین ویژگی که برای پارسایان بیانشده است عبارت است از اینکه؛ «مَنْطِقُهُم الصَّواب‌» دو احتمال وجود دارد؛ 👈۱. منطق= شیوه منطق كنايه از سيره و روش باشد و به گفته بعضى از مفسران وقتى مى‌گوئيم پيامبر نطق از روى هوا و اميال نفسانى نمى‌كند و نطقش نشأت گرفته از وحى است، نه فقط سخن گفتن او بلكه سيره و روش پيامبر (ص) چه در گفتار و چه در رفتار چنين است و اين كه در آيه به نطق اشاره شده براى اين است كه نطق از خصائص بارز انسانى است پس با توجه به اين احتمال معنى اين مى‌شود كه سيره و روش قولى و عملى پرهيزكاران صواب است كه از مرز متوسط و متعادل حق منحرف نشده و به جرگه افراط و تفريط وارد نمى‌شوند. 👈۲.منطق= سخن گفتن «منطق» مصدر ميمى به معنى نطق است و «صواب» هرچيز ضد خطا را گويند. یعنی پرهيزكاران در سخن گفتن خطاكار نيستند، بلكه گفتارشان به حق است، يعنى در مواضع‌ تكلّم سكوت نمى‌كنند تا مُفَرِّط شوند و در مواضع سكوت سخن نمى‌رانند تا مُفْرِط گردند.و وقتی حرف میزنند حرفشان از عیوب مختلف اخلاقی مبراست. ➖انسان توسط نعمت نطق که خداوند به او داده است، می تواند آنچه در درون و فکر اوست، به دیگران انتقال دهد و خواسته‎هایش را بیان کند. نطق از ویژگیهای انسان در مقابل حیوانات می‎باشد و متقین از این نعمت مهم، خوب استفاده می کنند. حضرت در ویژگیهای متقین نفرمودند آنها صادق هستند چون صادق بودن کافی نیست بلکه فرمودند: « سخن “صواب” » چرا که صواب شامل سخنی است که : ۱) درست باشد. ۲) به‎جا باشد.  ۳) به اندازه باشد. گاهی سخن نادرست است و شامل دروغ، غیبت، تهمت، مسخره کردن دیگران می باشد. انسان متّقی اهل نادرستی‎ها نیست و زبانش هرگز آلوده به سخنان زشت، تحقیر کننده و شکننده نمی‎شود. اما متقین همان سخن درست را نیز به جا می‎گویند. گاهی سخنی صحیح است ولی جای بیانش هم اکنون نیست. مثلاً شخصی رازی را با شما در میان گذاشته اگر راز او را به دیگری بگویید سخن اشتباهی نگفته‎اید اما به جا نیست چون انسان باید امانتدار باشد. وگاهی تذکری می‎خواهید به کسی بگویید اما اکنون زمان بیانش نیست. چون ممکن است حرف شنوی یا آمادگی نداشته باشد.و گاهی اوقات سخن خوب است، زمان بیان آن هم مناسب است ولی وقتی طولانی می‎شود دیگر حوصله و پذیرشی در کار نیست. مثلاً بچه‎ای خطایی کرده، پدر و مادر می‎خواهند به او تذکر دهند، وقتی مفصل صحبت می‎کنند، بچه خسته می‎شود و حوصله ندارد اما اگر فقط یک جمله کوتاه بگویند، اثرگذارتر است. ➖هنگامی که ریشه نوسانات، مشکلات و تنشهای خانوادگی را بررسی می‎کنیم، بیشترین آمار تنش از بگو مگوی بی‎حاصل و بحث‎های بی‎جهت (و یا همان جدل)، نشأت می‎گیرد که به زبان بر می‎گردد. پس نقش زبان بسیار زیاد است. خانواده‎ای اگر بخواهد خوب شود باید همه اعضاء مراقب زبان باشد؛ آقا و خانم، بچه ها، کوچکترها و بزرگترها مواظب صحبت کردن خود در منزل باشند. اگر پاکیزه صحبت کنند، بقیه موارد هم درست می‎شود. ✔️اهمیت نطق در احادیث ➖امام باقر (ع) فرمود:«  إنّ هذا اللِّسانَ مِفتاحُ كلِّ خَيرٍ و شَرٍّ ، فيَنبَغي للمؤمنِ أن يَختِمَ على لِسانِهِ كَما يَختِمُ على ذَهَبِهِ و فِضَّتِهِ . راستى كه اين زبان، كليد هر خوبى و بدى است. پس، سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه كه بر [كيسه] زر و سيم خويش مهر مى زند.(۱) ➖حضرت پیامبر(ص)فرمود: «انَّ اكثَرَ خطايا ابن آدم فى لِسانِهِ» به درستى كه اكثر خطاهاى فرزند آدم (انسان‌ها) در زبانش نهفته است».(۲) ➖حضرت پیامبر(ص)فرمود: «يُعَذِّبُ الله اللسانَ بعذاب لا يُعَذِبُ بِهِ شيئاً مِنَ الجوارح فيقول يا ربّ عذَّبْتَنى بعذاب لم تُعَذِّب به شيئاً من الجَوارح، فَيُقالُ لَهُ: خَرَجَتْ مِنك كَلِمةٌ فَبَلَغَتْ مَشارِقَ الارضِ وَمَغارِبها فَسَفِك بها الدّم الحرام، وانْتَهَبَ به المالُ الحرام، وانْتَهَك بها الفَرْجُ الحَرام»  «عذاب مى‌كند خداوند زبان را عذاب شديدى كه اعضا و جوارح ديگر را به آن شدت عذاب نمى‌كند و زبان به سخن آمده و مى‌گويد: پروردگار من، عذاب كردى مرا به عذابى كه ديگر اعضا را به آن شدت عذاب نكردى، خطاب مى‌شود به او از تو خارج شد كلمه‌اى و رسيد به شرق و غرب زمين (كنايه از اين كه در جهان منتشر شد) و به سبب آن خون محترمى به زمين ريخته شد و مال محترمى به غارت برده شد و آبروى محترمى مورد هتك حرمت قرار گرفت».(۳) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۵) اعتدال در امور مختلف بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ ✅ مقدمه ➖«مَلْبَس» مصدر ميمى از ماده لباس به معنى پوشش است. لباس در مواردى در معنى حقيقى و در مواردى در معانى مجازى استعمال مى‌شود چنانچه در قران کریم از «همسر» و «شب» به عنوان لباس پوشش تعبیرشده است . پس ملبس در این عبارت حضرت امیر(ع) را می توان هم به معنی لباس و پوشش بدن انسان و هم به معنی اعم یعنی هر چیزی که به نوعی پوشانده عیوب و پوشش دهنده بخشی از نیاز انسان باشد، دانست . ➖ «اقتصاد» ،به معنای اعتدال و رعایت حد وسط در امور مختلف است. بايد در برنامه زندگى خود و بين قواى درونى خود تعادل برقرار كنيم. زيرا همان گونه كه نظم دقیق و پیچیده عالم، موجب دوام بقاء آن شده، نظم و ميانه‌روى در امور روزمره هم موجب بقاء و دوام ما و زندگى ما است. و الّا بايد منتظر فناء و نيستى خود بود. ➖دانشمندان اخلاق برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته و میانه‌روی در آن خصلت را اعتدال نامیده و آن را منشأ فضایل چهارگانه در علم اخلاق برشمرده‌اند؛ ☜اعتدال قوه عاقله «حکمت» ☜اعتدال قوه عامله (عقل عملی) «عدالت»، ☜ اعتدال قوه غضب «شجاعت»، ☜ اعتدال قوه شهوت را «عفت» ➖بعضى از صاحب‌نظران حساب كرده‌اند كه موارد مصرف انسان سه نوع است: ۱. ضروريات كه حداقل غذا و لباس و مسكن است. ۲. رفاهيات مثل ماشين و يخچال و فرش و غيره . ۳. هوسيات و موارد غير ضرورى و رفاهى كه بيشتر از چشم و هم‌چشمى‌ها ناشى مى‌شود و موجب اسراف‌ها و تبذيرهاى زيادى است و بيشترين مصارف سرمايه‌هاى دنيا در بخش سوم است و كمترين آن در بخش اوّل است. 🟢 آیه ای از قرآن قرآن از مؤمنان می‌خواهد در زمینه استفاده از نعمت های حلال الهی جانب اعتدال را رعایت کنند و بی‌جهت آن را بر خود حرام نکنند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتُحَرِّمُواْ طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَیحِبُّ الْمُعْتَدِینَ». ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد.(۱) 🌸شعر هم آنان در لباس اقتصادند بهر كارى قرين عدل و دادند نه چون طاووس زينت كرده تن را نه چون گل چاك‌داده پيرهن را زسرد و گرم عالم بى‌تظاهر بدن را پوش وجان راباتفاخر لباس دانش و تقوا به جان پوش‌ نه‌برتن جامه برطبع زنان‌پوش‌ زن از آرايش‌تن گشت خرسند به زيبايى جان مرد خردمند نئى شاهد برعنايى مپرداز چوگل صد چاك گردان جامه ناز به تقوا هركه جان خود بياراست‌ به‌ملك جاودانش روى زيباست‌ بهر كار از ره پرهيزكارى‌ نگه‌دار اعتدال از هوشيارى‌ چوآن پاكان همه تقواخصالند به هر رفتار زيبا ز اعتدالند 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۶) اهمیت تواضع بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد؛ «مَشْيُهُم التّواضع‌»مقدمه ➖«مشى» مصدر است به معناى راه رفتن و «تواضع» هم مصدر باب تفاعل به معنى خود را در مقام پائين نهادن و فروتنى كردن است. 👈 اولین معنی از عبارت «مَشْيُهُم التّواضع‌» عبارت است از اینکه «راه رفتن آنها متواضعانه است» طبق این معنی ، از ميان همه رفتار و حرکات انسان ، مشى و راه رفتن را مطرح فرمود، شاید به این جهت باشد که اعمال انسان انعكاس و بازتابى از صفات و حالات درونى او است. از جمله جاهایی که روحیات درونی انسان ظهور و بروز پیدا میکند نحوه راه رفتن و قدم برداشتن است . در سوره اسرا نیز آمده: «وَ لا تَمْشِ فِى الارضِ مَرَحا  انَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الارضَ ولَنْ تَبْلُغَ الجبالَ طوُلًا»در روى زمين با تكبر راه مرو تو نمى‌توانى زمين را بشكافى و طول قامتت هرگز به كوه‌ها نمى‌رسد.(۱) 👈معنی دوم اين فراز از خطبه به اين شرح است كه مشى به معنى راه رفتن نيست كه آينه درون باشد بلكه معناى اعمّى دارد كه همان خط مشى و روش و سيره است يعنى برنامه و خط مشى زندگى پرهيزكاران در تمام ابعاد تواضع و فروتنى است، درس خواندن، گفتن، شنيدن، قلم بدست گرفتن، امر به معروف و نهى از منكر كردن، معاشرت و كسب و كار و همه و همه اعمال و رفتار او آميخته با تواضع است. 🟢تواضع در احادیث ➖امام صادق (ع) فرمودند: «فيما اوحَى الله عزوجلّ الى داود، كما انّ اقرب الناس الى الله المتواضعون، ابْعَدُ الناس من الله المتكبّرون» در بين سخنانى كه خداوند عزوجل به حضرت داود (ع) وحى كرد، اين سخن‌ بود، همچنان كه نزديك‌ترين مردم به خداوند افراد متواضع هستند، دروترين مردم از خداوند هم متكبرين هستند.(۲) ➖در اصول كافى از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود:«اُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ، اَلْحِرْصُ وَ الْاِسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَدُ، فَاَمَّا الْحِرْصُ فَاِنَّ آدَمَ حِينَ نُهِىَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى اَنْ اَكَلَ مِنْهَا، وَ اَمَّا الْاِسْتِكْبَارُ فَاِبْلِيسُ حَيْثُ اُمِرَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَابَى، وَ اَمَّا الْحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ، حَيْثُ قَتَلَ اَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ» ريشه‏ هاى كفر، سه چيز مى‏ باشد: حرص، تكبّر و حسد. امّا «حرص» به خاطر آن است كه هنگامى كه آدم از خوردن شجره ممنوعه نهى شد، حرص او را وادار كرد كه از آن بخورد و امّا استكبار، نمونه آن ابليس بود كه مأمور به سجده براى آدم شد؛ ولى او سرپيچى كرد، امّا حسد، در مورد فرزند آدم ظاهر گشت و سبب شد كه يكى ديگرى را به قتل برساند .(۳) ➖ حضرت علی(ع) می فرماید:  «... وَ عَن ذلِکَ ما حَرَسَ اللّه  عِبادَهُ المُؤمِنینَ بِالصَّلَواتِ وَالزَّکَواتِ وَمُجاهَدَهِ الصِّیامِ فِى الیّامِ المَفروضاتِ تَسکینا لأَطرافِهِم وَتَخشیعا لأَبصارِهِم وَتَذلیلاً لِنُفوسِهِم وَتَخفیضا لِقُلُوبِهِم وَإِذهابا لِلخُیَلاءِ عَنهُم… اُنظُروا إِلى ما فى هذِهِ الفعالِ مِن قَمعِ نَواجِمِ الفَخرِ وَقَدعِ طَوالِعِ الکِبرِ» از این جاست که خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکاتها و جدّیت در روزه دارى در روزهاى واجب، نگهبانى مى کند، زیرا که این امور باعث آرام شدن اعضاء و جوارح و خشوع دیدگان و فروتنى جانها و خضوع دلها و بیرون راندن کبر و نخوت از وجود آنان مى شود… بنگرید، که این اعمال چگونه نمودهاى فخر فروشى را در هم مى شکند و آثار و نشانه هاى تکبر را مى زداید. ➖ حضرت علی(ع) می فرماید: «اِحْذَرِ الْكِبْرَ فَاِنّهُ رَأْسُ الطُّغْيَانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّحْمَنِ» از تكبّر بپرهيزيد كه سرآغاز طغيانها و معصيت و نافرمانى خداوند رحمان است!(۴) ➖ حضرت علی(ع) می فرماید:«فَاعتبروا بما كان مِنْ فِعْلِ الله بِابليس اذْ احَبَط عَمَلَه الطَويلَ وجَهْدَه الجَهيد و كانَ قد عَبَدَالله سِتَّةَ آلاف ... عَنْ كِبر ساعة واحدة فَمَنْ ذا بَعْدَ ابليس يَسْلم على الله بِمِثل معصيته؟! كَلّا ما كان الله سبحانَه ليدخل الجنة بشراً بِامر اخْرَجَ به مِنْها ملكاً انّ حُكْمَه فى اهلِ السماء و اهلِ الارض لَواحدٌ» پند و عبرت گيريد از آنچه خداوند با ابليس رفتار كرد، در آن هنگام كه اعمال و عبادات طولانى و تلاش و كوشش‌هاى شش هزار ساله او را به خاطر ساعتى تكبر ورزيدن بر باد داد، با اين حال چه كسى بعد از ابليس مى‌تواند از كيفر خدا در برابر انجام همان معصيت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممكن نيست خداوند انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر كارى كه به خاطر آن به ظاهر فرشته‌اى را از بهشت رانده است، حكم خداوند درباره اهل آسمان و زمين يكى است(۵) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۷) [چشم و گوش پارسا] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد قال مولانا امیر المؤمنین(ع): «غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ووَقَفوُا اسْماعَهُمْ على العلم النّافع لهم». ✅مقدمه در ادامه بحث اوصاف پرهيزكاران مى‌رسيم به اینکه چشم‌هايشان را از آنچه حرام است مى‌پوشانند و گوش‌هايشان را هم وقف علوم و دانش‌هايى مى‌كنند كه به حال آنها نافع و سودمند باشد از سخنان بيهوده كه موجب خشم خدا و رسول است، دورى مى‌گزنند. ✔️ در مورد «غض بصر» دو احتمال وجود دارد، احتمال اولی که به ذهن می رسد همان چشم پوشی از نگاه های حرام مثل نگاه شهوت انگیز به تصاویر و صحنه های حرام است👈 اما احتمال دومی هم وجود دارد احتمال «غَضّوا» (فرو گرفتن و نقصان در نظر) كنايه از صرف نظر كردن و عدم اعتنا به ارتكاب محرمات گرفته شده و در اين صورت مى‌توان جميع محرمات را از ما حرّم الله اراده كرد، خواه بصرى باشد، مثل نظر به‌ نامحرم و خواه غير بصرى مثل نظر به مقام حرام. ✔️«وَقَفوُا اسماعَهُم على العِلم النافع لهم» گوش‌هاى خود را بر علومى كه نافع است براى دنيا و آخرت آنها وقف مى‌كنند. وقتی گوش وقف شده باشد آنهم وقف علم، آنهم وقف علم نافع و نه هر علمی پس مجالی برای استماع علم غیر نافع نمی ماند بماند شنیدن امور غیر علمی و بماند گناه. 🔻در ادامه نکاتی در مورد نظر و استماع پارسایان تقدیم می شود🔺 ☑️سپاسگزاری در برابر نعمت دیدن قرآن در مورد شکر این نعمت عظیم می‌فرماید: «قُلْ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُون» بگو: او است آن کس که شما را پدید آورده و برای شما گوش و دیدگان و دل‌ها آفریده است. چه کم سپاسگزارید.(۱) 👈در مورد این چشم گفتنی است که ۱۲۰ میلیون تار نازک و هفتاد میلیون تار ضخیم در چشم است که نازک‌ها نور کم را دریافت کرده و تصویر را سیاه و سفید نشان می‌دهند وتارهای ضخیم، نورهای شدید را دریافت کرده ورنگ ها را مشخص می‌سازد. دو عصب بینای ضخیم از پشت چشم به دو طرف مغز بزرگ می‌رود. هریک از این میلیون‌ها رشته‌ی عصبی، اطلاعاتی را که سلول‌های بینایی به دست آورده به مغز می‌رساند، تا در آن جا تصویر به وجود آید وشخص چیزی را ببیند. وآمده است که در پشت چشم ۱۵۰ میلیون سلول نوری آماده دریافت تصاویر است. این قدرت چشم تا جایی است که قادر به تشخیص حدود پانصد هزار رنگ است، و چشم سالم، روشنایی یک شمع را از هفده کیلومتری تشخیص می‌دهد.» ماجرا زمانی عجیب تر می شود که همه این ریزه کاری ها در ظاهری ساده از جنس پی ساخته شده است ؛ که حضرت امیر (ع) می فرماید: «اَعجِبُوا لِهذَا الإِنسَان یَنظُرَ بِشَحمٍ» به شگفت آیید که این انسان با یک قطعه پیه می‌بیند.(۲) ➖باید در مقابل این هدیه گرانقدر و عظیم، خود را مسئول بداند و در قبال نگهداری صحیح از آن وظایفش را بخوبی به انجام برساند. خداوند متعال درضمن سفارش و تأکید نسبت به ارزش و جایگاه مهم چشم به مسئولیت انسان در قبال آن اشاره کرده و می‌فرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا» به درستی که گوش و چشم و دل در مقابل آنچه می‌شنود و می‌بیند و می‌اندیشد، مورد سوال واقع خواهند شد .(۳) ➖امام زین العابدین علیه السّلام در رساله حقوق خود در مورد رعایت حق چشم می‌فرماید: «وَ أَمَّا حَقُّ بَصَرِکَ فَغَضُّهُ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَکَ- وَ تَرْکُ ابْتِذَالِهِ إِلَّا لِمَوْضِعِ عِبْرَةٍ- تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْ تَسْتَفِیدُ بِهَا عِلْماً- فَإِنَّ الْبَصَرَ بَابُ الِاعْتِبَار...» و اما حق چشم بر تو آن است که آن را از هر ناروا بپوشانی و با استفاده از چشم عبرت بیاموزی و از هرزه نگری و نگاه‌های بیهوده پرهیز کنی؛ زیرا بوسیله چشم یا باید بر دانش خود بیفزایی یا بینش خود را بالا ببری؛ چون چشم وسیله عبرت آموزی است. ➖حضرت علی علیه السلام فرمودند: «مَن أطْلَقَ نَاظِرَةً أَتْعَبُ خَاطِرَهُ مَن َتتَاَبعَتْ لَحَظَاتُهُ دَامَتْ حَسَرَاتُه» هر کس چشمش را به نامحرم رها کند، خاطرش را به رنج می‌افکند وهر کس نظرش به نامحرم پی در پی باشد، حسرت‌های او همیشگی است.(۴) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۸) رضایتمندی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد؛ «نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ» ✅مقدمه تسلیم و رضا، گاهي در برابر اوامر و نواهي الهي، نظير انجام واجبات و عبادات و اجتناب از گناهان و نيز اطاعت از دستورات خداوند سبحان است. مثل حضرت ابراهيم«ع» که نسبت به دستور خداوند، براي ذبح فرزندش،در مقام تسليم و رضا بود. خداوند به ابراهیم دستور داد که همسر و فرزند خردسالش را به بیابانی ببرد و در آنجا تنها بگذارد. ابراهیم«ع» بدون چون و چرا، به فرمان الهی عمل کرد. پس از سال‌ها دوری، ابراهيم به دستور خداوند، به مکّه رفت و با کمک اسماعیل، خانۀ کعبه را بازسازی کرد. سپس خداوند فرمان داد تا حج به‌‌جا بیاورند. پس از اعمال حج، خداوند به ابراهیم فرمود که اسماعیل را در قربانگاه، قربانی کند. حضرت ابراهیم که تسلیم أوامر الهی بود، به اين فرمان خداوند نيز سر ‌سپرد. حتي فرزند عزيزش، اسماعيل نيز تسليم امر خدا شد و گفت:«قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» اى پدر من! آنچه را مأمورى، بكن؛ ان‌شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت.»(۱) ➖قرآن کریم دربارۀ مقام تسلیم حضرت ابراهیم«ع» می‌فرماید:«إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ ۖ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: تسليم شو، گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم»(۲) گاهي نيز تسليم و رضا، در برابر مقدّرات خداوند تعالي است. قرآن کريم مي‌فرمايد: هرچه در عالَم هستی وجود دارد، با نظم و مقدار ویژه‌ای، همگی از خزانۀ علم الهی سرچشمه گرفته و به دست قدرت او موجود شده است:«وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‏ هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏اى معيّن فرو نمى‏ فرستيم.»(۳) ♻️انواع مصیبت ها و مشکلات اميرالمؤمنين«ع» مي‌فرمايند: «الْإِيمَانُ أَرْبَعَهًْ أَرْكَانٍ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّوَكُّلُ عَلَى الله وَ تَفْوِيضُ الْأَمْرِ إِلَى الله وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ الله» ايمان چهار رکن دارد که عبارتند از: رضايت به قضاي الهي، توکّل به خدا، واگذاري امور به حق‌تعالي و تسليم در برابر اوامر خداوند.(۴) بايد توجه شود که مصائب و مشکلات، در سه دسته بررسي مي‌شوند. 👈 دستۀ اوّل مشکلاتي هستند که وقوع آنها تقصير خود انسان است. قرآن کريم مي‌فرمايد:«و هر [گونه‏] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏ گذرد.» اين مصيبت‌ها دستاورد اعمال خود شماست و خداوند سبحان، بسياري از اعمالتان را نديده مي‌گيرد و مي‌بخشد، وگرنه بيش از اين دچار بلا مي‌شديد. در اين‌گونه مصيبت‌ها، «رضايت به بلا» بدون توبه، بازگشت، جبران و تلاش براي اصلاح وضعيّت، فايده‌اي ندارد. 👈دستۀ دوّم، بلاهايي است که جبر جامعه براي انسان پديد مي‌آورد و خودش در وقوع مصيبت، نقش و تقصيري نداشته است. نظير وقتي که اکثر افراد مرتکب گناه مي‌شوند و اشخاص بي‌گناه نيز مجبورند به آتش گناه ديگران بسوزند. 👈دستۀ سوّم، مصائبي هستند که از سوي خداوند تعالي براي آزمايش بنده يا ارتقاي درجه و نظاير آن، به بندگان مي‌رسد. در واقع خود بندگان و اجتماع آنها، هيچ تقصيري در وقوع اين نوع بلاها ندارند. اين بلاها، از «الطاف خفيّۀ» خداوند است. الطاف خفيّه، به الطافي گفته مي‌شود که ظاهر آن بلا و مصیبت است و معمولاً با سختی همراه مي شود، امّا باطن آن، نعمتی از جانب خداوند سبحان است که از ديد بندگان مخفي مي‌ماند. در مقابل اين الطاف، «الطاف جليّۀ» خداوند متعال است که به‌صورت آشکار به بندگان مي‌رسد و براي همه قابل درک است. به‌طور خلاصه بايد گفت: اگر آدمي در برابر الطاف خفيّه و مصيبت‌هايي که خودش در رخداد آنها نقشي نداشته، «تسليم و رضا» باشد، يعني گلايه و شکايت از خدا نکند و شاکر الطاف خفيّه باشد، ثواب فراواني مي‌برد و سبب ارتقاي رتبۀ معنوي او خواهد شد. حتي در روايات داريم، به مقام «صدّيقين» که مقام والايي است، خواهد رسيد. در حديثي از امام صادق«ع» آمده است: خداوند تعالي مي‌فرمايد: بندۀ مؤمن خود را از حالتي به حالت ديگر درنمي‌آورم، مگر آنکه حالت جديد را برايش برتر قرار مي‌دهم. پس بايد به تقدير من راضي و بر بلا صبور باشد و شکر نعمت من را به‌جا آورد. در اين‌صورت، اي محمّد، نام او را در شمار «صدّيقين» نزد خودم خواهم نوشت. 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۹) [خوف و رجا] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد؛ «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ» ✅مقدمه از جمله فضائل مهم اخلاقى که در زندگى انسان نقش بسیارى ایفا مى کند، مسئله «خوف و رجاء» نسبت به خداوند متعال است. داشتن مرتبه اى از خوف که مانع از گناه مى شود و نیز حدى از رجاء که موجب انجام اعمال خوب مى گردد، لازم است. حضرت امیر(ع) در فرازی از خطبه متقین در اوج بودن خوف و رجا در انسان های پارسا را اینگونه بیان فرموده اند؛ «اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها قرار نمى گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم» در قرآن کریم هم ، با ادبیاتی مشابه به این مهم اشاره شده است؛ «تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می‌شود (و بپا می‌خیزند و رو به درگاه خدا می آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید می‌خوانند، و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند!(۱) 👌جالب اینکه در این آیه قرآنی به نتیجه خوف و رجا ،کارهای نیک و کمک به نیازمندان اشاره شده است ؛ «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» ✔️اهمیت خوف و رجا ترس از خداوند افزون بر این که از کمالات معنوى مى باشد، سرچشمه بسیارى از فضایل انسانى، اصلاح نفسانى و سبب علاج امراض روحى است. همچنین امید، مهم ترین نیاز هر فرد است. امید، سبب تلاش ها و ناامیدى سبب آفت هاست. ناامیدی از رحمت الهی از گناهان کبیره است. در قرآن کریم  می فرماید: «مَن یقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ».(۲) امید در انسان انگیزه تلاش را پدید مى آورد. کسى که امیدى ندارد ادامه زندگى براى او کسالت‌آور و حتى نامطلوب مى شود؛ انسان ناامید انگیزه اى براى کار و تلاش ندارد و از حرکت به سوى کمال باز مى ماند. ➖امام صادق(ع) مى‌فرمايد: لاَتَكُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَكُونَ خَائِفاً رَاجِياً وَ لاَتَكُونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتَّى تَكُونَ عَامِلاً لِمَا تَخَافُ وَ تَرْجُو» هرگز مؤمن و اهل ايمان نخواهى بود؛ مگر آن زمان كه ترس از خدا و اميد به او داشته باشى و ترسان و اميدوار نخواهى بود؛ مگر آن زمانى كه اين ترس و اميد در عملِ تو تأثير داشته باشد.(۳) 🟢توصیه لقمان حکیم امام صادق علیه‌السلام سوال شد، لقمان حکیم چه وصیتی به پسرش کرد؟ حضرت فرمود: «كانَ فيها الأعاجيبُ، و كانَ أعجَبُ ما كانَ فيها أن قالَ لاِبنِهِ : خَفِ اللّه َ عَزَّ و جلَّ خِيفَةً لَو جِئتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَينِ لَعَذَّبَكَ، و ارجُ اللّه َ رجاءً لَو جِئتَهُ بِذُنوبِ الثَّقَلَينِ لَرَحِمَكَ» در آن مطالب شگفتى بود و شگفت ترين مطلبش اين بود كه به فرزندش فرمود: از خداوند عزّ و جلّ چنان بترس كه اگر با كارهاى نيك جنّ و انس بر او وارد شوى، باز تو را عذاب خواهد كرد، و به او چنان اميدوار باش كه اگر با گناهان جنّ و انس بر او وارد شوى، تو را خواهد بخشيد.(۴) ✔️بین خوف و رجا امام صادق(ع) در بخشی از وصیت خود به ابن جندب، نجات یافتگان از عذاب الهى را كسانى معرفى مى‌كند كه خوف و رجاى حقیقى و متعادل در دل‌هایشان وجود دارد: یَهلِكُ المُتَّكِلُ عَلى عَمَلِهِ و لا یَنجُوا المُتَجَرِّىءُ عَلى الذُّنوبِ اَلْواثِقُ بِرَحْمَةِ اللّهِ قُلْتُ فَمَن یَنْجوُ؟ قال اَلَّذینَهُمْ بَیْنَ الرَّجاءِ والخَوْف كَاَنَّ قُلوبَهُم فى مِخْلَبِ طائر شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ وَ خَوْفَاً مِنَ العَذابِ؛ كسى كه به اعمال [خوب] خود اعتماد دارد، به هلاكت مى‌رسد و كسى هم كه به امید رحمت خداوند، بر انجام گناهان تجرّى پیدا مى‌كند نجات نخواهد یافت.[ابن جندب] سؤال كرد پس چه كسى نجات پیدا مى‌كند؟ حضرت فرمودند: كسانى كه حالشان میان خوف و رجا باشد [یعنى نه خوفشان آن‌چنان است كه از آمرزش گناهانشان ناامید باشند و نه امیدوارى آنان به رحمت خداوند آن‌چنان است كه جرأت ارتكاب گناه را داشته باشند.] گویى قلب‌هاى آنان در چنگال پرنده‌اى است[ كه هر لحظه احتمال مى‌رود آن را در چنگال خود بفشارد یا آن را رها كند و آنان رهایى یابند] هم شوق به ثواب در دل هایشان وجود دارد و هم خوف از عذاب.(۵) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۱۰) عظمت پروردگار بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ» ✅ مقدمه علاج دنیاپرستی را هم امیرالمؤمنین در خطبه‌ی متقین بیان فرموده است: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم» علاج دلبستن و مجذوب شدن به دنیا این است که انسان تقوا پیشه کند که از خواص تقوا یکی همین است که «عظم الخالق فی انفسهم»؛ خدا در دل انسان، در جان انسان آنچنان جایگاهی پیدا میکند که همه چیز در نظر او کوچک میشود. این مقامات دنیوی، این اموال، این زیبائی‌ها، این جلوه‌های زندگی مادی، این لذتهای گوناگون در نظر انسان حقیر میشود و بر اثر عظمت یاد الهی در دل انسان، اهمیت پیدا نمیکند. 👈 اگر انسان خدا را بزرگ دانست متوجه می شود امور در اراده الهی است و غیر خدا نمی تواند نفع و ضرر برسانند.خداوند اهمیت اعتقاد به این مهم را اینگونه تذکر داده است؛ می فرماید: «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ». و اگر خداوند، (براى امتحان يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او آن را برطرف نمى ‏سازد؛ و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد! آن را به هر كس از بندگانش بخواهد مى ‏رساند؛ و او غفور و رحيم است.(۱) 🖋استاد شهید مطهری: کوچکی و بزرگی یک امر نسبی است‌ . مثلا شما که در فضای این حسینیه قرار گرفته‌اید ، اگر قبل از آنکه به‌ اینجا بیائید در یک تالار کوچکتر از اینجا مثلا ثلث اینجا بودید این تالار بنظرتان خیلی بزرگ می‌آمد . ولی اگر بر عکس اول شما در تالاری باشید که‌ سه برابر اینجا باشد ، از آنجا که به اینجا می‌آئید ، این تالار به نظرتان‌ خیلی کوچک می‌آید . همیشه انسان وقتی موجودی را در کنار موجود دیگر می‌بیند ، اگر آن موجود دیگر بزرگتر از آن باشد ، آن را کوچک می‌بیند و اگر کوچکتر از آن باشد آن را بزرگ می‌بیند . لهذا افرادی که با عظمت‌ پروردگارشان آشنا هستند و عظمت پروردگار را حس می‌کنند ، اصلا هر چیز دیگری در نظرشان حقیر و کوچک است ، نمی‌تواند بزرگ باشد . سعدی در بوستان خیلی عالی می‌گوید : بر عارفان جز خدا هیچ نیست ره عقل جز پیچ در پیچ نیست 👈وقتی شما می‌گوئید " الله اکبر " ، اگر از عمق روح و دل بگوئید ، عظمت الهی در نظرتان تجسم پیدا می‌کند . وقتی که عظمت الهی در دل شما پیدا شد ، محال است کسی بنظرتان بزرگ بیاید، محال است از کسی بترسید، در مقابل کسی خضوع و خشوع بکنید. این است که بندگی خدا آزادی آور است . اگر انسان خدا را بعظمت بشناسد، بنده او می‌شود و لازمه بندگی خدا، آزادی‌ از غیر خداست . گفت :نشوی بنده تا نگردی حرنتوان کرد ظرف پر را پرچند گوئی که بندگی چه بودبندگی جز شکندگی نبود. 🖋علامه مصباح یزدی: خداوند چنان عظمت و شكوهی دارد كه وقتی امیر مؤمنان علیه السلام در پیشگاه او به نماز می‌ایستاد، بدن مباركش می‌لرزید. یا امام مجتبی علیه السلام هنگام وضو گرفتن، رنگ رخساره‌اش دگرگون و زرد می‌شد. یا فاطمه زهرا علیهاالسلام در نماز بندبند وجودش می‌لرزید. برخی می‌پندارند كه این ترس و خشیت به‌سبب آن‌ است ‌كه ایشان احساس گناه می‌كردند و از ترس عذاب خداوند بدنشان می‌لرزید، اما این توجیه درباره پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و دیگر معصومان علیهم السلام صادق نیست و حالت خشیت و خضوعشان به‌سبب ترس از عذاب نیست. كسی كه فرمود: مَا عَبَدْتُك خَوْفاً مِِنْ نَارِك،ترسش دربرابر خداوند از درك هیبت و عظمت او ناشی می‌شود، نه از عذابش. آنها به دركی از عظمت خداوند دست‌ یافته بودند كه هنگام عبادت مضطرب می‌شدند و رنگ چهر‌ه‌شان دگرگون می‌گشت؛ حتی گاهی بی‌هوش می‌شدند. 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع برای خدمت گذاران [به مناسبت شهادت امام جواد(ع)] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ يَا أَبا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌸شعر ای وجودت حیات‌بخش وجود  سائل درگهت کرامت و جود  قبله ی حاجت همه، حرمت  دشمن و دوست سائل کرمت  ماه، آیینه‌دار طلعت تو  رخ شمس‌الشموس صورت تو  آیة هشت سورة نوری  به جوادالائمه مشهوری  خلف پاک مرتضایی تو  کوثر حضرت رضایی تو  ملک و جن و انس مهمانت  دو جهانی نشسته بر خوانت  کاظمینت درون سینة ما است  نجف و مکّه و مدینة ما است  تو جوادی و ما گدای توئیم  هر چه هستیم خاک پای توئیم  لطف تو، عجز ما، بود معلوم  هر دو هستیم لازم و ملزوم  کرم و جود تا ادا گردد  هر جوادی پی گدا گردد  💠داستان [ایجاد انگیزه] مردی  با خوشحالى بر امام جواد عليه السلام وارد شد، امام عليه السلام به او فرمود: چرا تو را اين گونه شادمان مى بينم ؟ عرض كرد: يابن رسول اللّه ! شنيدم كه پدرت فرمود: بهترين روزى كه بنده خدا بايد در آن خوشحال باشد روزى است كه خداوند به او توفيق انفاق و نيكى به برداران مومن خود را مى دهد. امروز ده نفر از برادران فقير و عيالوارم از فلان جا براى كمك نزد من آمدند و من هم به هر يك از آنها كمك كردم ، از اين رو خوشحالم . امام جواد عليه السلام فرمود: به جان خودم قسم سزاوار است كه خوشحال باشى البته اگر اعمال خير خود را محو و نابود نسازى . عرض كرد: چگونه اعمالم را محو كنم در حالى كه من از شيعيان خالص شما هستم . امام جواد عليه السلام فرمود: با همين سخنى كه داشتى صدقات و نيكى به برادران مومنت را باطل و نابود ساختى . عرض كردن چگونه يابن رسول اللّه ؟ امام جواد عليه السلام فرمود: اين آيه را بخوان . ياايهالذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى . اى كسانى كه ايمان آورده ايد بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازيد. عرض كرد: يا بن رسول اللّه ! من منتى بر كسانى كه به آنها كمك كردم نگذاردم و آنها را آزارى ندادم . امام عليه السلام فرمود: خداى عزوجل فرمود: (صدقات خود را به منت و اذيت باطل نكنيد) نفرمودند: تنها با منت و آزار بر كسانى كه به آنها مى بخشيد باطل نسازيد. آيا به نظر تو آزار به آنان شديدتر است ، يا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو فرشتگان مقرب الهى  يا ما؟ حضرت فرمود: تو فرشتگان و مرا آزار دادى و صدقه خود را محو كردى . عرض كردم : چرا؟ امام عليه السلام : به خاطر اينكه گفتى من از شيعيان خالص شما هستم . آيا تو مى دانى شيعه خالص ما كيست ؟ عرض كردم : نه حضرت فرمود: شيعيان خالص ما مومن آل فرعون ، حبيب نجار، سلمان ، ابو ذر، مقداد و عمارند و تو خود را برابر آنها دانستى . آيا تو با اين ادعا ملائكه و ما را آزار ندادى ؟ آن مرد گفت : استغفراللّه و اتوب اليه ، حال چگونه بگويم ؟ حضرت فرمود: بگو من از دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستم و دوستان شما را دوست دارم . عرض كردم : همين گونه مى گويم و از آنچه گفتم و موجب ناخشنودى شما و ملائكه گرديد توبه مى كنم . امام عليه السلام فرمود: اكنون پاداش بخشش‌هایت به تو بازگشت.(۱) ✅بیان موضوع ماجرای فوق آموزه ای جالب از درس های امام جواد(ع) در شرایط خدمتگذاری است . از آنجایی که این روزها مردم با ایمان میهن عزیز اسلامیمان در غم شهادت رئیس جمهور خدمتگذار داغدار هستند و از طرفی آماده می‌شوند برای یک آزمون دیگر و انتخاب یک خدمتگزاری دیگر ، مناسب دیدم با استفاده از درس های پر برکت امام جواد بحثی تحت عنوان« برای خدمتگزاری» مطرح کنم که البته آنچه گفته می‌شود صرفاً برای خدمتگزاران گفته نشده است اما کسی که به عنوان مومن خدوم در مسؤوليتي قرار می‌گیرد بیشتر از سایرین به این توصیه‌ها نیاز دارد. به عبارتی دیگر برای انتخاب یک خدمتگذار راستین، خوب است این توصیه هایی که از وجود مقدس امام جواد(ع) بیان شده است را مورد توجه قرار بدهیم. 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۱۱) [یقین به وعده های الهی] ➕ اشاره ای به جاذبه های جدید و فریبنده فضای مجازی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد؛ «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ» ✅بیان موضوع چنانچه قرآن کریم در آیات چهارم و پنجم سوره تکاثر به «علم الیقین»، تصریح کرده است: «کلّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ، لَترََوُنَّ الجَحِیمَ» حضرت امیر(ع) هم انسان های پارسا را در مراتب بالاتر یقین معرفی فرموده است. 👈بعضی از منابع عرفان اسلامی مراتب یقین را این‌گونه تفسیر کرده‌اند: ☜علم الیقین: پایین‌ترین مرحله یقین و به معنای یقین پیدا کردن به چیزی از راه دلیل‌های مختلف است، همانند کسی که با دیدن دود، به وجود آتش یقین پیدا کند. ☜عین الیقین: آن است که انسان به مرحله مشاهده می‌رسد و با چشم خود آتش را مشاهده می‌کند. ☜حق الیقین: بالاترین مرتبه یقین است، همانند کسی که در آتش وارد شود و آن را حس کند. 👌بر اساس این تقسیم بندی حضرت امیر(ع) ، انسان های با تقوا را در بالاترین مرتبه یقین یعنی«حق الیقین» دانسته اند. 🔻در آثار و برکات یقین کردن به وعده های الهی سخن فراوان است که در ادامه برخی از آثار مورد اشاره قرار میگیرد؛🔺 ✔️ ثبات قدم یکی از آثار یقین به وعده های الهی و اطمینان به پاداش الهی ثبات قدم در تکیه بر خداوند و پیروی از قواعد و دستورات الهی است. انسان با تقوا در امورات خود به غير ربّ الارباب توجه نمى‌كند، و در هر حالى چه در فقر و غنا و چه در مرض و صحت و غيره روى التفات از او برنمى گرداند و در اوج مشکلات و سختی ها ، از هر امری که شائبه مخالفت با خدا باشد اجتناب می کند. اما در نقطه مقابل انسان بی تقوا جهت رسیدن به خواسته های خود به اسباب تکیه میکنه و حتی در این جهت توجهی به حلال و حرام هم ندارد. ➖از امام صادق (ع) روايت شده كه: «مَنْ ضَعُفَ يَقينُه تَعَلِّق بالاسْباب و رَخَّصَ لِنفسه بذلك، واتَّبَع العادات واقاويل الناس بغير حقيقة والسَّعْى فى امور الدنيا و جمعها وامساكها مقرّاً باللسان انّه لا مانع ولا معطى الّا الله وانّ العبد لا يصيب الّا مارزق و قسّم له والجهد لا يزيد فى الرزق و يُنكِر ذلك بفعله و قلبه قال الله سبحانه «يَقُولُونَ بِافواهِهِم ما لَيسَ فِى قُلوُبِهِم وَاللهُ اعْلَمُ بِما يَكتُمُونَ». كسى كه يقينش ضعيف باشد متمسك به اسباب شده (و مسبب الاسباب را رها مى‌كند) و با اين تمسك و تعلّق به اسباب ترخيص و وسعتى براى خود فراهم مى‌كند، و تبعيت عادات و گفتارهاى مردم را بدون دورنگرى و حقيقت بينى خواهد كرد، و سعى و تلاش در امور دنيا و جمع آن و منع ديگران را از آنچه اندوخته پيشه خود مى‌كند، با زبان اقرار مى‌كند كه منع كننده و اعطا كننده‌اى غير از خدا نيست، و اينكه عبد نمى‌رسد مگر به آنچه خدا روزى و تقسيم براى او كرده، و تلاش چيزى در رزق نمى‌افزايد در حالى كه انكار مى‌كند اين مطالب را با عمل و قلبش خداوند سبحان (درباره اينان) فرموده: «مى‌گويند با زبان‌هاى خود آنچه را كه در قلوبشان نيست، و خداوند عالم است به آنچه اينان كتمان مى‌كنند.(۱) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۱۲) [حزن ممدوح] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد؛ «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ»بیان موضوع حُزن»، در لغت به معنی سختی زمین است و نفس را بخاطر غمی که برای آن بوجود می ­آید و موجب سختی و دگرگونی آن می شود، حزین می­ گویند و آن خلاف فرح و شادی است.هرگاه انسان چیزی را که مالک آن بوده و آن را دوست داشته و یا خود را قادر بر تملک آن می­ دانسته است از دست بدهد، حُزن بر او عارض می­ شود. از این رو گفته اند؛ «حزن» حسرت خوردن و درد كشيدن به خاطر فقدان محبوبى يا فوت مطلوبى است. کلمه «حُزن» با مشتقاتش در قرآن کریم ۴۲ مرتبه بکار رفته است اینکه در آیات و احادیث در مورد حزن سخنان مثبت و منفی وجود دارد به این جهت است که حزن دو نوع است: الف: حزن مذموم حزن مذموم، همان حزن به جهت از دست دادن منفعت دنیوی و یا رسیدن به مصیبت است که به طور مستقیم و غیرمستقیم در آیات و روایات مورد نهی واقع است. خداوند مؤمنان را از این نوع حزن مبرا دانسته است؛ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» كسانى كه گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت كردند، نازل مى‌شود، بر آنها ملائكه به اينكه خوف نكنيد و محزون نگرديد و بشارت باد شما را به بهشتى كه وعده داده شده بوديد»(۱) 🔻لازم است از طریق شناختن عوامل حزن مذموم ، آن را از خود دور کنیم ، که در ادامه مواردی ذکر می شود؛🔺 🔴شوق و رغبت به دنیا  امام صادق (ع) می­ فرمایند: «الرَّغبَةُ في الدنيا تُورِثُ الغَمَّ و الحَزَنَ ، و الزُّهدُ في الدنيا راحَةُ القَلبِ و البَدَنِ»شوق و رغبت به دنیا موجب غم و حزن است و زهد و دلبسته نشدن به دنیا موجب راحتی قلب و جان است.(۲)  زیرا شادی­های دنیا زودگذر است و از پس آن اندوه و غمی است. بنابراین علاقه به آنها در واقع دلبستگی به امور فانی و زودگذر است و وقتی انسان چیزی را که به آن علاقه دارد، از دست بدهد دچار حزن و اندوه می ­شود. 🔴چشم داشتن به ثروت دیگران  حضرت پیامبر(ص) می ­فرمایند: «مَن نَظرَ إلى ما في أيْدي النّاسِ طالَ حُزنُهُ ، و دامَ أسَفُهُ» . هر کس به آنچه در اختیار مردم است چشم دوزد، حزن و تأسفش طولانی شود.(۳)  زیرا این فرد یکسره در حال مقایسه خود و دیگران است و از کم و کاستی­های زندگی خود غمگین و ناراحت است. 🔴حسادت امام علی (ع) می­ فرمایند: «مَا رَأَيْتُ ظَالِماً أَشْبَهَ بِمَظْلُومٍ مِنَ الْحَاسِدِ نَفَسٌ دَائِمٌ وَ قَلْبٌ هَائِمٌ وَ حُزْنٌ لَازِم‏». ستمگری را شبیه ­تر به مظلوم از حسود ندیدم که نفس اندوه او دائمی و قلب او متحیر و سرگردان و حزن و اندوهش لازم و همیشگی است.(۴) 🔴ناامیدی یکی دیگر از عواملی که موجب حزن و اندوه می­ گردد، ناامیدی است. امام علی (ع) می ­فرماید: «ذَلِكَ الْقَلْبُ... إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ» اگر ناامیدی بر دل انسان چیره شود، تأسف خوردن او را از پای درآورد.(۵)  فردی که ناامید است، احساس حقارت و بدبختی می کند و این حس حقارت او را از عمل کردن باز می­ دارد و در نتیجه موجب حزن و اندوه او می ­شود. 🔴شک در قضا و قدر الهی از عوامل حزن شک و بی توجهی به قضا و قدر الهی است. شخص معتقد به قضا و قدر الهی هر آنچه را که خدا بر او مقدر کند، خیر می­ داند پس محزون نیست. چنانچه امام علی (ع) می­ فرمایند: «نِعْمَ اَلطَّارِدُ لِلْهَمِّ اَلاِتِّكَالُ عَلَى اَلْقَدَر» اعتماد کردن به قدر الهی، چه طرد کننده خوبی برای غم­هاستّ(۶) 🔴گناهان گناهان از عوامل دیگر حزن می باشد که با استغفار انسان از این غصه رهایی پیدا میکند در کتاب نهج الفصاحه روایت می کند که حضرت پیامبر (ص) می ­فرماید: «مَنْ اَكْثَرَ مِنَ الاِْستِغْفارِ جَعَلَ اللّه ُ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجا وَ مِنْ كُلِّ ضَيقٍ مَخْرَجا وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ» هر کس زیاد استغفار نماید، خداوند او را از هر غمی و از هر تنگی­ای خارج سازد و او را روزی دهد از جایی که گمان نمی ­کند. 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع در پرتو خطبه متقین(۱۳) ترک تن پروری بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ اما بعد؛ «و اجْسادُهم نَحيفَةٌ» ✅مقدمه حضرت امیر(ع) در فرازی از خطبه متقین، پرهیزگاران را با این عبارت معرفی می فرمایند« و اجْسادُهم نَحيفَةٌ» منظور از بدنهاى نحيف چيست؟ آيا هر لاغرى پرهيزكار، و هر انسان فَربهى غير متّقى است؟ آيا ملازمه‌اى بين وجود تقوى و لاغرى بدن و بين عدم تقوى و درشتى هيكل وجود دارد؟ مسلماً جواب منفى است، زيرا چه بسيار بزرگورانى همچون امام باقر (ع) كه هيكلى درشت و بدنى فربه داشتند، و چه بسيار افراد پستى كه لاغراندام بودند، پس مراد از لاغرى بدن پرهيزكاران چيست؟ مراد اين است كه: همّ و غمّ و هدف آنها تن‌پرورى، شكمبارگى و فرو رفتن در خواب و خور نيست، بهترين تعبيرات را در كلمات مولى در نامه‌ به عثمان‌بن حنيف‌  مى‌توان يافت، عثمان نماينده مولى و استاندار بصره بود كه در آن روز، مركز تجارت و داد و ستد بود، عثمان را توانگران شهر دعوت كردند و بر او سر سفره رنگين آنها نشست، حضرت مطّلع شده، و توبيخنامه‌اى بدين شرح براى وى نوشتند. در لابلاى كلامش مى‌فرمايد: فكر مكن اگر غذايم ساده است، براى اين است كه ندارم، و از غم بى چيزى افسرده‌ام، بهترين نان و خورشت و عسل مُصفّى و بهترين جامه‌ها را مى‌توانم فراهم كنم ولى‌ «فَما خُلِقْتُ لِيشْغَلَنى أكلُ الطّيباتِ‌ كالبهيمة المَرْبوطة هَمُّها عَلَفُها، أَوِ المُرْسَلَةِ شُغْلُها تَقَمُّمُها، تَكْتَرِشُ مِنْ أعلافِها و تلْهوُ عمّا يُرادُبها»؛ «آفريده نشده‌ام كه خوردن طعامهاى نيكو (از نيكبختى جاويد) بازم دارد، مانند چهارپاى بسته شده كه انديشه‌اش علف آن است، يا مانند چهارپاى رها گشته كه خاكروبه‌ها را به هم زند تا چيزى يافته بخورد، پر مى‌كند، شكنبه را از علفى كه به دست آورده، و غفلت دارد از آنچه برايش در نظر دارند. باید با آن نوع تن پروری‌،که نفس پروری و شهوت پروری است مبارزه کند. 👈مرحوم فیض کاشانی در کتاب «المحجة البیضاء» می گوید: «بزرگترین عوامل هلاکت انسان، شهوت شکم است، همان بود که آدم و حوا را از بهشتی که دار القرار بود به دنیا که دارنیاز و افتقار است فرستاد... ، در حقیقت شکم سرچشمه شهوات و منشا دردها و آفات است، زیرا حتی شهوت جنسی نیز پیرو آن است و به دنبال این دو، شهوت در جمع آوری مال و مقام است که وسیله ای برای سفره های رنگین تر و زنان بیشتر محسوب می شود و به دنبال آنها، تنازع در دسترسی به مال و مقام و کشمکش ها به وجود می آید و آفت ریا و خودنمایی و تفاخرو تکاثر و خود برتر بینی از آن متولد می گردد، سپس این امور عاملی برای حسد، کینه، عداوت و دشمنی می شود و دارنده آن را به ارتکاب انواع ظلم ها و منکرات و فحشاء می کشاند... ، حال که چنین است، لازم است به شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد. ✔️فضیلت اجتناب از پرخوری ➖ در روایت داریم که پیامبر(ص) می فرمایند: «جاهِدوا أَنفُسَكُم بالجوع و العطشِ، فإنَّ الأجرَ في ذلك كَأجرِ المُجاهدِ في سبيلِ اللّه، و إنَّهُ لَيسَ مِن عَملٍ أَحَبُّ إلى اللّهِ تعالى من جوعٍ و عطشٍ» جهاد با نفس کنید با تشنگی و گرسنگی، که همانا پاداش این کار مانند مجاهد فی سبیل الله است و همانا هیچ عملی در نزد خداوند محبوب تر از گرسنگی و تشنگی نیست.(۱) ➖ در روایت دیگری ابن عباس از پیامبر(ص) نقل میکنند«لا يَدخِلُ ملكوتَ السماواتِ قلبَ مَن مَلأَ بَطنُه» قلب کسی که شکمش پر باشد به ملکوت آسمانها وارد نمی شود. ➖ از پیامبر(ص) سوال شد «يا رسولَ اللّه! أيّ الناس أفضل؟» ای پیامبر خدا! افضل اعمال کدام است؟ پیامبر فرمود: «مَن قَلَّ طَعمُه و ضِحكٌه و رَضیَ بما يَستُرُ به عَورَتَه» هر کس که خوردنش و خندیدنش کم باشد و از نظر لباس به همان مقدارِ حداقلی پوشش اکتفا کند». (۲) ➖ از حضرت پیامبر(ص) روایت داریم:«اِنَّ اللهَ يُباهى الملائكةَ بِمَن قَلَّ طَعمُه فى الدنيا يقول: اُنظُروا الى عَبدى اِبتَلَيتُه بِالطعامِ و الشَّرابِ فى الدنيا فَتَركَهُما لِاجلى اُشهُدوا يا ملائكتى ما مِن اَكلَةٍ تَركَها لاجلى الا اَبدَلتُه بها درجاتٌ فى الجنة» خدا به فرشتگان به كسى كه خوراكش در دنيا كم است مباهات مى‌كند مى‌فرمايد: به بنده‌ام بنگريد، او را به خوراك و آشاميدنى در دنيا آزمايش كردم و او به خاطر من پرخورى و مصرف آشاميدنى زياد را ترك كرد، فرشتگانم شاهد باشيد لقمه‌اى را بخاطر من ترك نكرد مگر اين كه به ترك آن درجاتى را در بهشت عوض قرار دادم.(۳) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d