#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#منبر_کوتاه
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🔰 آيات و روايات تأكيد دارند بر اين كه مردم قسمتى از شب را از دست ندهند ؛ به خصوص شب قدر را.
✅ چون شب قدر از هزار ماه بهتر است.
✔️ اميرالمؤمنين عليه السلام در چنين شبى ضربت خورد، اين شب، شبى بود كه پروردگار مسيح را به سوى خود برد و او را رفعت داد. اين شب، ما نيز بايد به دنبال مسيح و اميرالمؤمنين، به سوى رفعت حركت كنيم. حركت به سوى رفعت، براى كسى ممكن است كه سبك بار باشد. راه سبك بارى، اين است كه با پروردگار قرارداد جدى بسته شود كه من امشب و همه شب هاى عمرم را با تو به سر خواهم برد. ديگر از من غيبت، دروغ، رابطه با نامحرم و چشم چرانى نخواهى ديد.
ابو بصير به حضرت صادق عليه السلام مى گويد: من شب قدر نمى توانم احيا بگيرم و بيدار باشم و برايم سخت است ؛ بخصوص نماز خواندن كه بايد ايستاده بخوانم. امام فرمود : «نشسته عبادت كن و نخواب». گفتم: اگر نشسته هم نتوانستم؟ فرمود : «در بستر بخواب ، ولى بيدار باش و با پروردگارت سخن بگو». آن گاه امام فرمود: «اگر امشب يك ركعت نماز بخوانى، از هزار ماه نماز خواندن بهتر است. اگر قرآن بخوانى، اگر توبه كنى و اگر يك قطره اشك بريزى، اشك امشب با گريه هزار ماه مساوى است».
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#شب_قدر
#استاد_فاطمی_نیا
🔰 جریان مکاشفه آیت الله خویی در شب قدر
مطلبی را در اینجا نقل میکنم برای اینکه در این ماه عزیز ذائقه مان بیدار شود و یک خورده بدانیم که "لیلة القدرخیر من الف شهر" یعنی چه و توجه پیدا کنیم که چرا انقدر بزرگان برای شب قدر دلهشان پر میزده و [میرزا جواد اقای ملکی تبریزی] سفارش میکند که یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، این را برای این میگوییم. این را خیلی مجمل عرض میکنم، سندش را هم برایتان میگویم، ما در قم یک آقایی داشتیم هم مجتهد بود هم فقیه بود هم از اولیاء بود، مرحوم آیت الله آسید حسین قاضی قدس الله روحه که ایشون از قوم و خویش های آقای طبابایی و قاضی بزرگ بود، ایشون برای یبده نقل کرد، سند قضیه به این روشنی است، آسید حسین به من گفت و ایشون نقل کرد از خود آیت الله العظمی آقای خویی قدس الله روحه که دیگه سند از این قوی تر نمیشود، قریب به این مضامین که آقای خویی در طلبه گی که جوان بوده است میرود پیش آیت الله آسید علی قاضی بزرگ، قاضی تبریزی که در نجف بوده است، میگوید آقا راجع به شب های قدر یک چیزی به من مرحمت کنید، به من یک چیزی بگویید، آقای قاضی یک دستورالعمل به ایشون میدهد، آن دستورالعمل حالا شاید امانت باشد،چه عرض کنم،شاید نزد اولیاء باشد ما هم ندانیم، نمیدانم.
✔️دستورالعمل متناسب با افراد
علی کل حال در بروی همه باز است، ما اینجا نباید برخورد عوامانه بکنیم که ببینیم آن چه بوده، مثلا چه وردی بوده این عوام بازی است، دستگاه پروردگار خیلی بزرگتر از این حرف هاست، اصل پاکیزگی است اصل ریشه است، خلاصه دستورالعمل هم بالاخره به مناسبت افراد داده میشود دیگر، اینها اطباء روحانی اند، اطباء جسمانی دیدید چطور برخورد میکنند؟ یک نفر آمده مختصر سرش درد میکند، یکی هم آمده میگوید من یک کانون چرکی دربدنم هست، اون یکی میگوید من اشتهام اینطور است به همه یکنواخت دوا نمیدهند که، طب روحانی آقا دقیقتر از طب جسمانی است، حالا نمیخواهم وارد این بحث شوم خیلی دقیق است.
✅ادامه جریان مکاشفه آیت الله خویی..
عرض میکنم خلاصه دستورالعملی میدهد، میگوید اینها را انجام بده شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان بیا پیش من ایشون انجام میدهد، اقای خویی طلبه ای بوده جوان، میگوید رفتم پیش آیت الله قاضی ایشون گفت بنشین، نشستم یکوقت دیدم که یک نفر عین من روبه روی من نشسته، اصلا فرقی با من ندارد، گفتم اقا اون کی روبه رو؟ گفت اون تویی، حالا عجله نکن،فقط دقت کن ببین چه تغییری در این صورتی که میبینی به وجود می آید، میگوید دیدم که این صورت که عین من است و رو به روی من نشسته، یواش یواش تار موهای سفید در محاسنش می افتد، فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم چند تا طلبه آمدند دور من بهشان درس میدم، دیدهم اینها زیاد شدند، این محاسن هم یک خورده بیشتر دارد سفید میشود و بالاخره جمعیت زیاد شدند و من در مسجد حلی نجف رفتم روی منبر درس خارج میدهم، همان ها را با چشم سر دارم میبینم که این صورت رفته روی منبر و طلبه ها نشسته اند، فرمود: این تویی، این آینده شماست تو مجتهد میشوی و درس خارج هم میدهی این هم درست است، بعد فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم که یک گوشه ای از اتاق روزنه ای مثل اینکه باز شده، چاپ خانه ایست، دارند حروف چینی میکنند، فرمود:رساله شما دارد انجا چاپ میشود، بعد دیدم این محاسن این صورت سفیدتر شد و بالاخره مراجعات زیادی، استفتاء می آورند، من هم خیلی ضعیف و نحیف شده ام و مراجعین ازدحام کرده اند و بالاخره دیگه این صورت پیرتر شده که به زحمت میتواند بلند شود و بشیند، فرمود: حالا گوش بده یک صدایی می آید، گوش دادم دیدم بلندگو دارد میگوید که: مردم آیت الله العظمی آقای خویی به رحمت خدا رفت، میگوید این را هم شنیدم مسئله تمام شد، نه صورتی نه چیزی، آقای قاضی فرمودند:پسرم این تو بودی، اینی که حالا دیدی تمام آینده تو بود.یک چیز دیگری هم بعضی ها بر آن اضافه میکنند، که من بر آن چیز یقین ندارم و نمیتوانم بگویم، آن ثقیل است، حالا آن هم ان شاء الله خدا یک وقت مصلحت دانست ظاهر میشود.
به هر حال اینها را به عنوان کاشفیت خدمتتان گفتم، که بابا نمیگویم حالا آونطور بشویم، اما این نشان میدهد که شب قدر یعنی چه، حالا البته درک کردن شب قدر مراتب دارد، عرض کردم ممکن است یک نفری باشد یک صوری هم ببینید، اما مراتب نازله درک کردن شب قدر همین است که خدا یک حالی به آدم بدهد، خدا آنجا دعایش را به هدف اجابت برساند، بنده شب قدر را درک میکند یعنی این.
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🔻#عید_مبارکباد
🌺«عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت»
🌸در رزمایش مواسات و همدلی با اهدا فطریه و کفاره و نذورات دستهای نیازمند را یاری رسانیم
🔻کفاره نان -هر روز ۳ هزار تومان
5041727010070777
🔻فطریه سادات- هر نفر ۱۰هزار تومان
5041727010070751
🔻 فطریه عام- هر نفر ۱۰هزار تومان
5041727010070744
🌐 با انتشار این پیام به دوستانتان نیازمندان را رسانید
🌺مدارس علمیه حضرت مهدی (عج)
#منبر_کوتاه
#عید_فطر
🌺 #عید_فطر روز مغفرت و آمرزش 🌺
🔰 امام علی علیه السلام در یكی از خطبه های عید فطر فرمودند: « عبادالله ان ادنی ما للصائمین و الصائمات ان یتادیهم ملك فی آخر یوم من شهر رمضان ابشروا عبد الله فقد غفرلكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كیف تكونون فیما تستانفون؛ (۱)
ای بندگان خدا! كمترین چیزی كه به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا كه گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.»
ای بندگان خدا! كمترین چیزی كه به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا كه گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.»
📚 منبع
۱. میزان الحكه، ج 7، ص 131. تنبیه الخواطر، ص 392
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#منبر_بلند
#ورود_حضرت_مسلم_به_کوفه
به مناسبت عزیمت حضرت مسلم ابن عقیل به شهر کوفه و شهادت ایشان
بسم الله الرحمن الرحیم
🔰 از مصائب بسیار سنگینی که در ابتدای حادثۀ کربلا، یعنی بعد از سفر حضرت سیدالشهداء از مدینه به مکه و از مکه به سوی کوفه که منتهی به پیاده شدن آن ها در کربلا شد، اتفاق افتاده، مصیبت وجود مبارک حضرت مسلم ابن عقیل(ع) است.
مسلم شخصیت با عظمتی است و چهره ی بسیار معتبری است تا جایی که مرحوم آیت الله العظمی حاج #شیخ_عبدالله_مامقانی در کتاب با عظمتی که در رابطه ی با رجال شیعه نوشته، می فرماید: (مسلمُ ابنُ عَقیل هو سَیِّدُ السُّعَدا وَ أوَّلُ الشُّهَدا وَ سَفیرُ سَیِّدِالشُّهدا إلی أهلِ الکوفَه) مسلم ابن عقیل انسانی است که سرور و آقای سعادتمندان است و اول شهید حادثه ی کربلاست و سفیر و نماینده ی سیدالشهدا به سوی اهل کوفه است. و بعد مرحوم #مامقانی می نویسند:
(جَلالَتُهُ مِن ما لا______ فی قَلَم)
قلم هیچ نویسنده ای قدرت ندارد جلالت مسلم ابن عقیل را بنویسد،
(وَ لایُحیطُ بِها رَقَم)
و هیچ نوشته ای به شخصیت او امکان ندارد احاطه پیدا کند.
این نظر یک عالم بزرگ شیعه است که با تحقیق در حیات مسلم ابن عقیل بیان شده.
#شیخ_صدوق که از مهم ترین و معتبرترین عالمان شیعی است، در کتاب #امالی در مجلس بیست و هفتم با سلسله سند روایتی خودش، نقل می کند که
امیرالمؤمنین(ع) به پیامبر اسلام عرضه داشت: (یا رَسولَ ا لله إنَّکَ لَتُحِبُ عَقیلً) شما به عقیل علاقه مند هستید؟ پیغمبر فرمود: (ای وَالله) به خدا قسم به عقیل علاقه مندم. (إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّین) من دو محبت به عقیل دارم. (حُبَّ لَه و حُبَّ لِحُبّ لِِأبی طالِبٍ لَه) یکی این که خود عقیل را دوست دارم و یکی این که عقیل محبوب پدرش حضرت ابوطالب بود، (وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمقتولٌ فی مَحَبَّةِ وَلَدِک) علی جان، فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین، شهید می شود. (فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمنین) خیلی عجیب است که پیغمبر از نشانه های مؤمن را گریه ی بر مسلم ابن عقیل بیان می کنند. بر او چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد. (وَ تُصَلی عَلَیهِم مَلائِکةُ المُقَرَّبون) و فرشتگان مقرب پروردگار بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند. (ثُمُّ بَکاء رَسولُ الله حَتّی جَرَت دُموعُهُ عَلی خَدِّه) با نام بردن از حضرت مسلم، پیغمبر اکرم گریه کردند تا جایی که اشک های مبارک پیغمبر برای مصیبت مسلم بر صورتشان جاری شد.
در کتاب های معتبرمان دارد در جنگ صفین مسلم همراه با حضرت مجتبی و کنار حضرت امام حسین و با عبدالله ابن جعفر، به دستور امیرالمؤمنین میمنه دار ارتش اسلام بود. یعنی قسمت راست لشکر در اختیار این بزرگوار بود. باز در کتاب های ما دارد که مادر بزرگوار مسلم، خانمی بود ایرانی و از عشیره ی محترمی بود که بین کوفه و بصره و خیلج فارس زندگی می کردند.
همسر حضرت مسلم، رقیه دختر امیرالمؤمنین(ع) بود که از این همسر با کرامتشان دو فرزند داشتند به نام علی و عبدالله که هر دو در روز عاشورا در محضر دایی بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا، شهید شدند.
در عظمت مسلم همین بس که بزرگترین عالم شیعی #شیخ_مفید ، در کتاب #ارشاد صفحه ی سی و نه، نقل می کند که امام حسین در نامه ای که به اهل کوفه نوشتند و به دست مسلم دادند و او را به عنوان سفیر فرستاد، این جمله را ذکر کردند: (إنّی باعِثُ إلیکُم أخی وَ ابنَ عَمّی وَ ثِقَتی مِن أهلِ بَیتی) حضرت نوشتند من به سوی شما فرستادم برادرم را، پسر عمویم را، و مورد اطمینانم را از اهل بیتم مسلم ابن عقیل را.
#ادامه_دارد 👇
#ادامه 👇👇
ولی #ارشاد #مفید می گوید وجود مقدس مسلم ابن عقیل وقتی در معرض حادثه ی ورود ابن زیاد به کوفه قرار گرفتند، عهدشکنان دنیاپرست و بندگان شکم و شهوت، شب هشتم ذوالحجة در مسجد کوفه او را رها کردند و بیعت شکستند و او را دچار تنهایی و غربت کردند و آن انسان الهی حیران وسرگردان به هر کوی و برزن رفت، آشنایی دیگر نبود که همراه او شود، تا به کوچه ای به در خانه ی زنی که از شیعیان اهل بیت بود، به نام طوعه رسید که پیوسته از خانه به کوچه سر می کشید، برای این که در آن حادثه ی سنگین کوفه از فرزندش خبری بگیرد. مسلم وقتی که آن زن را دید، فرمود (أمَةَ الله) مرا به شربت و آبی مهمان کن.
این خانم بزرگوار برای مسلم ابن عقیل ظرف آبی آورد و آب را به مسلم داد و به خانه برگشت. پس از اندکی بیرون آمد، به مسلم گفت ای بنده ی خدا، آب خوردی؟ فرمود: بله، خوردم سیراب شدم.
این زن بزرگوار گفت: پس اکنون به سوی خانواده ی خود برو، وضع شهر وضع خوبی نیست. مسلم جواب نداد. طوعه باز گفت: برو. حضرت جواب نداد. بار سوم گفت: (سُبحانَ الله یا عَبدَالله قُم آفاکَ الله إلی أهلِک فَإنَّهُ لایَصلِحُ لَکَ الجُلُس عَلی بابی وَ لا اُحِلُّهُ لَک) شگفتا ای بنده ی خدا، این همه من دارم به تو می گویم برو، خب برخیز و به سوی خانوده ات برو، مصلحت نیست کنار خانه ی من بنشینی و من هم حلال نمی دانم به دیوار خانه ی من تکیه دهی. پاسخ داد: (یا أمَةَ الله، مالی فی هذا أهلٌ وَ لا عَشیرَةُ) ای کنیز خدا، من در این شهر خانواده و قوم و قبیله ندارم.
(فَهَلَکِ فی أجرٍ وَ مَعروفٍ وَ لَعَلی ___ بَعدَ هذا الیوم)
می توانی ثوابی به دست بیاوری و کار خیری بکنی؟ من در عوض آن در آینده تلافی خواهم کرد. طوعه گفت: کیستی؟ از کجایی؟ این جا چه می کنی؟ و چرا این جایی؟ فرمود: من مسلم ابن عقیل هستم، کوفیان مرا فریب دادند و دروغ گفتند.، مرا به این شهر درآوردند و تنهایم گذاشتند. طوعه گفت: به راستی تو مسلمی؟ حضرت فرمود: من جز مسلم نیستم.
این زن شجاع، این زن با کرامت، گفت: به خانه ی من بیا. سپس یک اتاق مخصوصی را برای او قرار داد و آشامیدنی و غذای قابل توجهی برای حضرت آورد.
#ادامه👇👇👇
#ادامه👇👇👇
ولی حضرت نخوردند. مشغول ذکر بودند، مشغول عبادت بودند، بعد یک مقداری خوابیدند، وقتی بیدار شدند سخت شروع کردند گریه کردن. طوعه ظرف آبی را آورد و سبب گریه ی حضرت را پرسید. حضرت فرمودند:
(رَأیتُ عَمِّ عَلیٍّ امیرالمؤمنین فَهُوَ یَقول ________ العَجَل العَجَل)
من عمویم امیرالمؤمنین را در خواب دیدم که به من فرمودند بشتاب، بشتاب، عجله کن، عجله کن. من از این خوابم این طور می فهمم،
(وَ ما أظِنُّ إلّا آخِرَةِ حَیاتی مِنَ الدّنیا وَ أوَّلُها مِنَ الآخِرَة)
فکر می کنم آخرین لحظات زندگی دنیا و اول آخرتم باشد. سپس به گفته #شیخ_مفید ، روز آن شب با خبری که به ابن زیاد رسید، به دستور ابن زیاد به آن خانه حمله شد. ولی مسلم بعد از شنیدن سر و صدای دشمن به سرعت از خانه بیرون آمد. جنگ سختی بین او که تنها بود و یک نفر بود و لشکر ابن زیاد، درگرفت.
#شیخ_مفید این عالم بزرگ شیعی در کتاب #ارشاد می فرماید: با شمشیر لب بالای او را پاره کردند و با زدن شمشیر دیگر فک و دندان او را شکستند و از بالای بام ها به او سنگ پرتاب کردند و نی آتش زده به سوی او انداختند، تا به ناچار به وسیله ی محمد ابن عشعس دستگیر شد. شدیداً تشنه بود، از شدت تشنگی از مردم آب طلبید. ظرف آبی به او دادند، مسلم خواست آب بخورد، از دهان و فک و لب پاره ی او خون در آب ریخت. آب را عوض کردند تا سه بار، ولی چون خون آلود شد و آب خون آلود خوردنش حرام است، در آن گیر و دار سخت، به خاطر رعایت احکام الهی آب نخورد و گفت (الحَمدُ لِله) من خدا را سپاس می گذارم، اگر روزی من بود آب می خوردم، معلوم می شود سهم من از دنیا تمام شده است. سپس به محمد ابن عشعس گفت: می توانی کار خیری را انجام دهی و آن این است که کسی را نزد حضرت حسین بفرست، فکر می کنم او با اهل بیت گرامیش در حال آمدن به سوی شماست، به امام حسین بگوید این مردم با من عهد شکنی کردند، من اسیر این مردم شدم، پدر و مادرم فدای اهل بیتت، برگرد، اینان مردمی هستند که پدرت امیرالمؤمنین از دست آنان آرزوی مرگ یا شهید شدن کرد، کوفیان به تو دورغ گفتند. سپس او را نزد ابن زیاد بردند. ابن زیاد در کمال بی حیایی به او وحضرت سیدالشهدا و امیرالمؤمنین و عقیل ناسزا گفت. مسلم ابن عقیل همان وصیت و سفارشی که به محمد ابن عشعس کرد، رو کرد در بارگاه و به عمر سعد گفت. البته با اضافه کردن دو مطلب، که زره مرا بعد از کشته شدنم بفروش، من در این شهر دِینی دارم و قرضی دارم، با پول زرهم دِینم را ادا کن و بدن من را از ابن زیاد بگیر و جای مناسبی دفن کن و به حضرت حسین پیغام بده اگر قصد آمدن به کوفه دارد نیاید و برگردد. و بعد از زمان کمی ابن زیاد دستور داد او را بالای دارالإماره ببرند و سر از بدنش جدا کنند. باز شیخ مفید در کتاب شریف ارشاد می گوید: وقتی او را بالای دارالإماره بردند، سه کار کرد. اول تکبیر گفت (الله أکبر) یعنی خدا فقط پیش من بزرگ است. این حکومت های شیطانی و این مردم گرفتار فرهنگ ابلیس پیش من بسیار کوچکند و سپس استغفار کرد و سپس به وجود مبارک رسول خدا سلام داد و درود فرستاد و گفت:
(اللهُمَّ احکُم بَینَنا وَ بَینَ ____ وَ کَذَبونا وَ خَذَلونا)
خدایا بین ما و بین این مردم داوری کن، اینان با ما خدعه کردند، به ما دروغ گفتند، ما را رها کردند.
سپس در حالی که ذکر خدا را به زبان داشت، سر مبارکش را از بدن جدا کردند و بدن مطهر او را از بالای دارالإماره به زیر انداختند.
📚 منبع :
مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
والسلام علی من اتبع الهدی
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#خبر_ویژه
➖ صبح امروز در جلسه ستاد ملی مبارزه با کرونا مقرر گردید که مساجد در سراسر کشور با اجرای دستورالعملها برای نمازهای یومیه باز میشود.
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
#تخریب_بقیع
#تفکر_وهابیت
🌺 بمناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع 🌺
🔰 زیارت مرقد پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از دیدگاه قرآن وسنّت
✅الف: از دیدگاه قرآن
قرآن مجید به مسلمانان دستور می دهد که به حضور پیامبر رسیده، در محضر او استغفار کنند و از او بخواهند که او نیز در باره آنان طلب آمرزش کند:
«...وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًارَّحیماً ».(۱)
هرگاه آنان زمانی که بر خویش ستم کرده اند (مرتکب خلاف شده اند) نزد تو (ای رسول خدا) بیایند و استغفار کنند، وپیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش نماید خداوند را توبه پذیرو رحیم خواهند یافت.
در جای دیگر،خداوند منافقان را نکوهش می کند که هرگاه به آنان گفته می شود به حضوررسول خدا برسند تا درباره آنان طلب آمرزش کند، از این امر سرباز می زنند:
«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ ».(۲)
آنگاه که به آنان گفته شود بیایید تا رسول خدا برای شما طلب مغفرت کند روی خود را به عنوان (استنکار) بر می گردانند و آنان را می بینید که از سخن تو اعراض کرده و کبر می ورزند.
تقی الدین سبکی،محقق اهل سنت،معتقد است:مسلمانان در حال حاضر به حکم این آیه می توانند به حضور رسول خدا برسند و در ضمن استغفار،از او بخواهند که درآنان از خداوند طلب آمرزش کند. به گفته وی هر چند این آیه مربوط به دوران حیات پیامبر است، ولی درخواست آمرزش از او،اختصاص به زمان حیات او ندارد،زیرا این مقامی است که به رسول خدا(به نشانه عظمت او) داده شده است و با مرگ او از میان نمی رود.( ۳ )
⁉️ یک شبهه
ممکن است گفته شود:آنچه در آیات فوق آمده،حاکی از شئون پیامبر و نشانه عظمت اوست ولی انجام این عمل از سوی پیامبر تنها در حال حیات او امکان پذیر است نه در حال ممات،که رابطه ما با او قطع شده است.
ایراد فوق وارد نیست و حق با محقق یاد شده است. دلایل زیر روشن می کند که مرگ رسول خدا در این مورد تأثیری نداشته و حیات و ممات او از این نظر یکسان است:
1 ـ مرگ از نظر قرآن پایان زندگی انسان نیست بلکه دریچه ای است به جهان دیگر و گسترده تر و همه چیز آن برتر از جهان پیشین بوده،و انسان در آن جهان زنده و بینا و شنواست. به ویژه صالحان پس از مرگ نزد خدا روزی می خورند واز لذّات روحی خاصّی برخوردارند.
2 ـ در روایات فراوانی است که فرشتگان،درودی را که مسلمانان بر پیامبر می فرستند به او می رسانند و انسان در هر نقطه ای به آن حضرت درود بفرستد به وی می رسد.چنانکه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) می فرماید:
«صَلّوا عَلَیَّ فإنَّ صلاتکم تبلُغنی حیثما کنتم»( ۴ )برمن درود بفرستید،درود شما به من ـ در هر کجا باشیدـ می رسد.
3 ـ مسلمانان در تشهد نماز مأمورند به پیامبرسلام کنند و درود بفرستند و بگویند:
«السّلام علیک أیُّهاالنبی و رحمة الله و برکاته»
این سلام ، جنبه تشریفاتی نداشته و سلامی است کاملاً واقعی از زنده ای به زنده دیگر که مثل او شنوا است.
أمور فوق، حاکی از آن است که پیانبر در جهان برزخ زنده بوده و ارتباط او با ما برقرار است.سخن ما را می شنود و درخواست ما را در شرایط خاصی انجام می دهد.( ۵ )
✅ ب : از دیدگاه أحادیث
روایات مربوط به زیارت مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در کتب حدیث وارد شده و جمعی از علمای مسلمان به گردآوری و تصحیح أسانید آنها همت گمارده اند که ما به اختصار به دو مورد اشاره می کنیم و مشتاقان به زیادی را،به کتب حدیث إرجاع می دهیم:
حدیث اوّل:
دار قطنی از عبدالله بن عمر نقل می کند که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
«من حجّ فزَارَ قبری بعد وفاتی فکأنّما زارنی فی حیاتی»(۶ )؛هرکس پس از درگذشت من، قبر مرا در هنگام حج زیارت کند،مثل این است که در حال حیات، مرا زیارت کرده است.
حدیث دوم:
امام صادق (علیه السلام) از رسول گرامی (صلّی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود:
« من أتی مکة حاجاً و لم یزرنی إلی المدینة جفوته یوم القیامة، و من جائنی زائراً وجبت له شفاعتی و من وجبت له شفاعتی وجبت له الجنة»( ۷ )
هر کس برای انجام وظیفه حج،آهنگ مکه کند ومرا در مدینه زیارت نکند به او در روز قیامت جفا می کنم(شاید مقصود این است که در حق او شفاعت نمی کنم) وآن کس که به زیارت من آید شفاعت من بر او واجب شده و هر کس که شفاعت من بر او واجب شود وارد بهشت می شود.
#ادامه👇👇
#ادامه👇👇
🔰دستاویز تحریم کنندگان سفرزیارتی:
تا پایان قرن هفتم همه علما در این مسأ له اتفاق نظرداشتند که سفر برای زیارت، امری مباح بوده ومقدمه یک امر مستحبی اگر خود مستحب نباشد دست کم مباح وجایز است. ولی دراوایل قرن هشتم ، ابن تیمیه حدیثی را که ابوهریره آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کرده دستاویز خود قرار داد و با اجماع علما به مخالفت بر خاست. روایت مورد نظر ابن تیمیه ، به سه صورت نقل شده است و آنچه که به صورت ظاهر می تواند هدف او را تأ مین کند دو صورت زیر می باشد:
1 ـ «لا تشد الرحال إلا إلی ثلاثه مساجد: مسجدی هذا، و مسجد الحرام ، مسجدالأ قصی» بار سفر بسته نمی شود مگر به سه مسجد : مسجد من، مسجد الحرام، مسجد الأ قصی.( ۸)
2ـ «إنما یسافر إلی ثلاثه مساجد : مسجد الکعبه، ومسجدی، مسجدإیلیا( ۹ )».
ابن تیمیه به ظاهر این حدیث تمسک جسته و مدعی شده است که برای انجام کارهای عبادی، فقط به سه مورد می توان سفر کرد، و زیارت قبر پیامبر که یک امرعبادی و مستحب است داخل در این سه مورد نیست. این استدلال با یک دقت کوچک کاملاً فرو می ریزد و روشن می شود که پایه درستی ندارد.
از آنجا که در جمله نخست، مستثنی منه صریحاً وارد نشده است و به اصطلاح ادیبان استثناء «مفرغ» است، به اقتضای قواعد زبان عربی باید کلمه ای را در آن مقدر کنیم که در اینجا دو احتمال بیشتر وجود ندارد:
.( 1 ) بگوییم مستثنی منه ،«مسجد» است.
.( 2 ) مستثنی منه ،«مکان» است.
بنابر احتمال اول، مضمون حدیث چنین خواهد بود:«لا تشد الرحال إلی مسجد من المسجد إلا إلی ثلاثة»
چنانچه معنی حدیث این باشد، باید گفت که گفتار حضرت در نفی و اثبات ، بر محور مسجد می چرخد مفاد آن این است که برای اقامه نماز، نباید برای هیچ مسجدی رنج سفر را تحمل نمود مگر برای سه مسجد. در این صورت، سفربرای زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مستثنی منه «مسجد» داخل نبوده و موضوعاً از دایره کلام خارج است و نهی شامل آن نمی گردد. علت این هم که نباید برای اقامه نماز در مسجدی سفر کرد آن است که به استثنای سه مسجد یاد شده ، دیگر مساجد از ارزش یکسانی برخوردارمی باشند ،ولذا در صورت امکان اقامه نماز دریکی از آنها ، سفر به مساجد مشابه کار لغو و بیهوده ای است مثلا شهری که مسجد جامع دارد وجهی ندارد که انسان برای اقامه نماز به مسجد جامع شهردیگر برود، زیرا پاداش دومی با پاداش اولی یکسان است ، و در این صورت سفر وی بی ارزش خواهد بود. ولی سه مسجد یاد شده از این قانون مستثنی می باشد ، زیرا پاداش نماز گزاردن در آنها از ارزش والاتری برخوردار است.
با توجه به این اصل که حدیث در جانب نفی وجانب استثنا پیرامون مساجد سخن می گوید، سفر به مراکز دیگر مانند سفر برای روضه پیامبر از دایره توجه بیرون بوده و نسبت به جواز و تحریم آن ساکت است.
بنابر احتمال دوم ، معنی حدیث چنین خواهد بود:« لا تشدّ إلی مکان من الأمکنه إلا إلی ثلاثة» یعنی: به هیچ نقطه نباید سفر کرد مگر به سه مسجد ».
بر پایه این احتمال ، استناد ابن تیمیه به حدیث مزبور، درست خواهد بود. منتها حدیث، مفهوم ناصحیحی پیدا می کند که صدور آن از شخص خبیر و حکیمی چون پیامبر، محال می نماید. زیرا بر پایه احتمال دوم ، سفر به هر نقطه ای از جهان ـ به استثنای این سه مسجد ـ نهی شده است. در حالی که منطق اسلامی، سفرهای فراوانی را جایز و مستحب می شمارد. همچون سفر برای تحصیل علم، سفر برای تجارت،سفر برای جهاد وده ها سفر حلال دیگر، در این صورت چاره ای نداریم که به احتمال اول گردن نهاده و واژه «مسجد» را در تقدیر بگیریم وسفر برای زیارت را موضوعاً از دایره مضمون حدیث خارج شمریم.
شک و تردید در اساس حدیث
بگذریم ، که اصولاً در صحت اساس این حدیث ، شک و تردید جدی وجود دارد . زیرا حدیث از زبان رسول خدا (علیه السلام) ادعا می کند که سفر به هیچ مسجدی جز مساجد سه گانه جایز نیست، در حالی که محدثان نقل می کنند که پیامبر (علیه السلام) در روزهای شنبه پیاده و گاهی سواره برای نماز گزاردن به مسجد قبا می رفت ودرآنجا دو رکعت نماز می گذارد و مسجد قبا در زمان پیامبر (علیه السلام) در دوازده کیلومتری مدینه قرار داشت.( ۱۰ )
از طرفی باید مد نظر داشت که اسلام یک دین جهانی بوده و تا روز رستاخیز، به عنوان کامل ترین دین آسمانی باقی و پایدار می باشد و از آنجا که ممکن است میان ما و رستاخیز، هزاران سال فاصله زمانی باشد، ما موظفیم آنچه را که بر اصالت اسلام دلالت می کند از گزند روزگار حفظ کرده و سالم به دست آیندگان بسپاریم. زیارت قبور پیامبر خاتم (صلّی الله علیه وآله) و پیشوایان اسلام نوعی حفظ اصالت ها است و در صورت ترک زیارت، آثار وبرکات این سنت نیز به مرور از بین می رود، تا آنجا که چه بسا برای آیندگان وجود چنین شخصیتهایی ،حالت افسانه ای پیدا می کند!
#ادامه👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
لهذا مسلمانان برای جلو گیری از این خطر بزرگ، باید کلیه آثار مربوط به رسالت و امامت را حفظ کرده و پیوسته از نابودی تدریجی است. در این صورت نمی توان این سنت و مزیت بزرگ رانادیده گرفت و باب دیدار روحی و معنوی با آ ن بزرگان را به روی مسلمین بست.
از آیات قرآن نیز استفاده می شود که امت های پیشین آثار پیامبران خود را حفظ می کردند و به آن تبریک جسته و در نبردها همراه خود حرکت می دادند، تا از طریق تبریک به آثار پیامبران، بر سپاه شرک پیروز شوند.
به عنوان نمونه، قرآن یادآورمی شود که بنی اسرایل صندوقی را که در آن مواریث خاندان موسی و هارون قرار داشت حفظ کرده و از آن حراست می نمودند وآن را به عنوان تبرک در نبردها حمل می کردند تا بر دشمن غلبه کنند.( ۱۱)
این صندوق به قدری متبرک ومورد توجه بود که فرشتگان آن را حمل می کرند اگر واقعاً حفظ آثار گذشتگان (مانند صندوق مزبور) امر نامطلوبی بود، چرا قرآن از آن با لحنی جا نبدارانه یاد می کند ، چرا فرشتگان آن را حمل می کردند ، و چرا باز پس گرفتن آن ازعمالقه ، در آیه مبارکه نشانه حقانیت فرمانده سپاه شمرده است؟!
🔰روایت «تسویه قبور»
از جمله دستاویزهای فرقه «وهابیه» در موضوع ساختن قبّه و بارگاه که مکرراً در کلماتشان می آورند و آنرا دلیل بر وجوب هدم گنبد و ضریح امامان (علیه السلام) می دانند، روایت مخدوش«ابی الهیاج اسدی» است که می گوید:
«قال لی علیّ بن ابیطالب (علیه السلام) : إنّی لابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم،ألا تدع تمثالاً إلا طمسته و لا قبراً مشرفاً ألا سوّيته»؛
علی بن ابیطالب به من گفت: من، تو را به کاری مأمور می کنم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا مأمور به آن فرمود آن، اینکه هر صورت و تمثالی را محو کنی، و هر قبر بلندی را تسویه کنی.
گروه وهابیه به این حدیث، تمسک کرده و «تسویه» را به معنای هدم و تخریب گرفته اند؛ ونتیجةً دست به تخریب بِقاع متبرکه زده و شیعه را متّهم به شرک و بدعت نموده اند .
در صورتی که این حدیث، هم از لحاظ سند، دارای خدشه است؛ و هم از لحاظ متن و دلالت ِ بر مدعا، نارسا است.
توضیح سند را به کتب مفصله ارجاع می کنیم(۱۲)،
و تنها مقداری به شرح نا رسایی متن و دلالت آن می پردازیم:
أولاً:
«تسویه» نه در لغت و نه در استعمالات عرفی،به معنای هدم و تخریب نیامده است،بلکه معنای لغوی و عرفی آن،«تعدیل» است یعنی چیزی را در حد وسط قرار دادن و آنرا از طرفین افراط و تفریط،دور داشتن.(۱۳ )چنانکه در آیات شریفه:
« فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّحی..(۱۴) »
« رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا»( ۱۵ )
« الَّذی خَلَقَ فَسَوّی»( ۱۶ )
«الَّذی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ( ۱۷)»
به همین معنا است، زیرا چنانکه روشن است در این آیات، سخن از آفرینش آسمان و انسان و کل موجودات جهان بصورتی کامل و معتدل، به میان آمده و آن معنی، با لفظ «تسویه» تعبیر شده است.
و اگر مراد در حدیث مزبور از بین بردن آثار قبر و مساوی نمودن آن با زمین بود،از نظر قانون إلقاء کلام می بایست با یکی از از این عبارات تعبیر شود:
«لا تَدَعَ قبراً مشرفاًالامحوته(یا)وطئته»
«جعلته لاطئاً»
«سویّته بالأرض»
یعنی: هر بلندی را باید محو کنی،بکوبی و بمالانی،به زمین بچسیبانی و با زمین برابر کنی.
در صورتی که می بینیم هیچکدام از این تعبیرات در حدیث نیامده است،و هیچ نوع قرینه ای هم موجود نیست که لفظ «تسویه»، در معنای تخریب و یا هم سطح با زمین قرار دادن بکار رفته باشد.
ثانیا:
أصلاًمحو نمودن آثار قبر و مساوی نمودن آن با زمین در شرع مقدس اسلام استحبابی ندارد بلکه ظاهراً اجماع فقهاء اسلام بر این است که ارتفاع و بلندی قبر از سطح زمین فی الجمله و بنا بر بعض فتاوی و روایات تا حد چهار انگشت باز یا بسته از مستحبات دفن است.( ۱۸ )
و لذا مناسبترین و نزدیکترین معنی از معانی محتمله نسبت به معنای لغوی «تسویه» که «تعدیل» است، همانا معنای «تسطیح» یعنی مسطّح نمودن و صاف کردن روی قبر می باشد که مقابل «تسنیم» است.زیرا آن روز از رسوم جاهلی یکی آن بوده که روی قبر را «مسنّماً» یعنی به صورت «پشت ماهی» می ساخته اند.
و احتمالاً کلمه مشرفاً نیز در حدیث مزبور اشاره به همین صورت می باشد و چون این کیفیت در شرع مقدس اسلام مکروه است لذا در حدیث امر به «تسطیح» آن شده است که در عین بلند بودن از زمین صاف و مسطح باشد.
#ادامه👇👇👇👇
#ادامه👇👇👇👇
و ثالثا :
بنا به گفته اهل تاریخ در آن زمان به مقتضای اعتقاد سخیف بت پرستی که در افکار مردمان آن عصر رسوخ یافته بود پس از دفن اموات تمثالها و صورتهایی روی بعضی از قبر ها نقش می کردند وآنها را می پرستیدند.
و لذا بفرض اینکه «تسویه» در حدیث به معنای «تخریب» باشد تردیدی نخواهد بود در اینکه مقصود تخریب آن نوع از قبرها است، مخصوصاً با توجّه به اینکه در همان حدیث آمده است:« ولا تمثالاً الا طمسأدلّه ته» یعنی:تو،مأموریت داری که هیچ صورت و تمثالی را مگذاری،مگر اینکه آنرا محو کنی. وگرنه در همان زمان قبرهای مسلمانان در مرئی و منظر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) بوده و هرگز دستور خراب کردن آنها را نداده است.
و رابعا:
بفرض اینکه حدیث سنداً صحیح و دلالتاً نیز تمام باشد و مفاد آن، تحریم « رفع قبور» باشد، ولی مع الوصف ارتباطی به گنبد و صحن و رواق و ضریح نخواهد داشت ، زیرا هیچکدام از اینها «قبر» نیستند بلکه تمام اینها ساختمانهایی هستند جدا از قبر که در اطراف و یا برفراز قبر ساخته می شوند.
و خامسا:
این قبر شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که از همان ابتدا امر، طبق وصیّت خود آن حضرت( ۱۹) در بقعه و حجره طاهره واقع شده و بعداً نیز ابوبکر و عمر در همان بقعه دفن شده اند .
و امروز هم پس از گذشت چهارده قرن می بینیم آن قبر شریف مزیّن به قبّه و بارگاه و ضریح و دیگر تزیینات عالیه است و همه ساله زیارتگاه و مرکز اجتماع صدها هزار مسلمان از عارف و عامی می باشد و هیچگاه از زمان صحابه تا به امروز این جریان مورد اعتراض مسلمانان قرار نگرفته است.
آیا به زعم آقایان «وهابیان» رسول اعظم خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) (العیاذ بالله) با وصیت خود، به دفن جسد مطهرش در حجره طاهره که مرتفع بوده است وصیتبه «بدعت» نموده و تمامی اصحاب با دفن آن حضرت در میان حجره و بعد هم با دفن ابوبکر و عمر در همان بقعه شریفه،رضا به «بدعت» داده اند و عموم امت اسلامی در طول چهارده قرن ه مرقد مطهّر رسول خدا و مدفن شیخین را، با همان بنا و ساختمان ابقا نموده و برتزیین و تشریفاتش افزوده اند و قبه و ضریح از برای آن ساخته اند، همه و همه ،ضالّ و گمراه و مبتدع بوده و هستند؟؟!! ما لکم کیف تحکمون؟(۲۰)
مسلم است که امام (علیه السلام) ابو الهیاج اسدی را تنها در دوران حکومت و خلافت خویش مأموریت داده است.بنابراین باز هم این سئوال پیش می آید که : مأموریت امام (علیه السلام) به ابوالهیاج در کجا و چه وقت بوده است؟ در عصرخلافت امام علی (علیه السلام) و پس از فتوحات اسلامی وپس از دوران خلفای سه گانه یا پیش از آن ؟ امام (علیه السلام) ابوالهیاج را به کدام یک از سرزمینها فرستاده تا قبرها را ویران و صاف و بتها را محو و نابود کند؟! در هر حال ،در هر دو روایت،فرمان صادره از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) و امام علی (علیه السلام) ـ اگر هر دو خبر صحیح باشد ـ فرمان نابودی و ویرانی قبور مشرکین در سرزمین شرک است. گسترش این حکم مسلمانان و وجوب ویرانی آنها از کجای روایت به دست می آید؟ً! (۲۱)
🔰 تا به حال اشکالات و شبهات وهابیان در مورد تخریب قبور (بالعموم )، به طور اختصار جواب داده شد؛الان به اشکالی که بالخصوص در مورد قبور ائمه بقیع کرده اند می پردازیم:
بقیع یک گورستان عمومی است وتمام مسلمین در آن حق دارند و شما با ساختن گنبد و بارگاه و ساختمان، مانع از دفن دیگر مسلمانان در آنجا می شوید چراکه شما بیش از مقدار مورد نیاز،مکان اشغال کرده اید فلذا به حقوق دیگران تجاوز نموده اید، و ما به عنوان وکلای مردم، حق آنها را از شما می ستانیم و مانع ساخت این ساختمانها می شویم .
پاسخ این شبهه ـ که در بادی أمر به نظر وارد می آید ـ با توجه به مطالبی که در ابتدای مقاله آمده است به سادگی داده می شود مگر آنکه کسی عناد کند که در این صورت با او بحثی نداریم چرا که خفته را می توان بیدار کرد ،ولی کسی که خود را به خواب زده نمی توان بیدار کرد.
در ابتدا گفته شد که در صدر اسلام دفن بزرگان و افراد متشخص در خانه خصوصی رسم بود چنانکه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) در حجره خویش مدفون گشتند، و عباس عموی پیامبرو فاطمه بنت اسد در خانه عقیل بن ابیطالب دفن گردیدند ،آنگاه بعد ایشان امام حسن مجتبی و به مرور زمان سه امام دیگر به آن بدن پاک پیوستند ؛که با گسترش بقیع ،این خانه را نیز در بر گرفت.بنابراین می بینیم که مکان دفن این عزیزان منزل خصوصی است وتجاوز به حقوق دیگران نیست تا این مهربانتر از دایه ها ـ به زعم خود ـ آن را دستاویز خود قرار دهند و برای نجات از سقوط خود و حفظ عقاید پوشالی و پوچ خود بدان چنگ زنند،بله خوب گفته اند که:آدم غریق برای نجات خود به هر خاشاکی دست می آزد. (خذلهم الله تعالی بقدرته و عقابه).
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚منابع👇