eitaa logo
منبر مجازی حاج یاسر طاهری
129 دنبال‌کننده
652 عکس
167 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 قسمت دوم 🔻میبینم خویشان و دوستان را که به خانه هایشان می‌روند حتی زن و بچه خودم که شب و روز در صدد آنها بودم. و از بی‌وفایی آنان بسی اندوهناک شدم و از خوف و گور و تنهایی نزدیک بود دلم بترکد. 🔻با حال غربت و وحشت فوق العاده و یأس از غیر در بالا سر جنازه نشستم، کم کم دیدم قبر می‌لرزد و از دیوارها و سقف لحد خاک میریزد بخصوص از پایین پای قبر که بسیار تلاطم دارد انگار جانوری آنجا را می‌خواهد بشکافد و داخل قبر شود و بالاخره آنجا شد دیدم دو نفر با چهره هایی وحشتناک و مهیب داخل قبر شدند. 🔻مثل دیو های قوی هیکل و از دهان و دو سوراخ بینی هایشان دود و شعله بیرون میزد و گرزهای آهنین که با آتش سرخ شده بود در دست داشتند و به صدای رعد آسا که گویا و را به لرزه آورده رو به جنازه گفتند... ♨️ ادامه دارد... منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri 📚 کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام
🌏 قسمت سوم 🔻 آن دو ملک به صدای آسا که گویا زمین و آسمان را به لرزه آورده از جنازه پرسیدند: مَن ربک؟ (خدای تو کیست؟) و من از ترس و نه دل داشتم و نه زبان و فکر کردم که جنازه بی روح جواب اینها را نخواهد داد و الآن با این گرزها خواهند زد و قبر پر از آتش شود پس بهتر این است که من گویم. 🔻در دل متوسل شدم به علی‌ ابن‌ ابیطالب علیه‌السلام، چون او را بخوبی میشناسم او دادرس درماندگان است. به مجرد این ، قلبم قوت گرفت و زبانم باز شد و چون سکوتم طولانی شده بود آن دو ملک، عصبانی تر سؤال نمودند که خدا و معبود تو کیست؟ مثل اول نترسیدم و به صدای جواب گفتم که معبود من خدای یگانه بی همتاست. پس سؤال کردند: من نبیک (یعنی پیغمبر تو کیست؟) 🔻و در این هنگام تپش من کمتر و زبانم بازتر و صدایم کلفت تر گردیده جواب دادم پیغمبرم رسول خدا محمد بن عبدالله صلى الله علیه و اله است. آن دو ملک نیز غضبشان بالکل رفت و صورتشان گردید و از من هم آن ترس و وحشت نیز رفت پس سؤال نمودند از کتاب و قبله و امام و خلیفه رسول الله، جواب دادم من قرآن کریم و قبله ام کعبه است و ائمه را با حسب و نسب برایشان نام بردم. 🔻بعد از آن شنیدم که گفتند «نم نومة العروس» (مثل عروس در حجله بخواب) و رفتند و من با همان حال وخیم به رفتم و از آن اضطراب راحت شدم. پس از برهه ای که به حال آمدم و چشم باز نمودم خود را در مفروشی دیدم... ♨️ ادامه دارد... 📚# کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت پنجم 🔻چیزی نگذشت که نمودم دو نفر، یکی خوش‌ صورت و دیگری بسیار زشت در راست و چپِ سر من نشسته‌اند و دارند مرا از پا تا به سر هر یک را جداگانه بو میکشند و چیزهایی در طوماری که در دست دارند می‌نویسند و بعضی از اعضا را از قبیل و چشم و زبان و گوش را چند بار بو می‌کشند و با هم صحبت می‌کنند پس از آن در طومار ثبت می‌کنند و من حرکتی به خود نمی‌دادم که نفهمند من بیدارم ولی در نهایت بودم. 🔻از جدیت آنها در ، فهمیدم که زشتی‌ها و زیبایی‌های مرا ثبت می‌کنند و آن خوش صورت، من بود چون در آن گفتگویی که با هم داشتند معلوم بود نمی‌گذارد بعضی از زشتی‌ها ثبت شود به عذر اینکه کرده‌ام یا فلان عمل نیک آن گناه را از بین برده و یا آن را زیبا و نیکو کرده؛ همچون اکسیر که مس را نماید و من از این جهت او را دوست داشتم. 🔻پس از ثبت تمامی کارها، دیدم آن نوشته را لوله کرده و آویزان گردنم کردند و پس از آن قفسه‌ای آوردند که به اندازه بدن من بود و مرا در میان او جا دادند و پیچ و مهره‌ای که داشت پیچیدند! کم کم آن تنگ میشد به حدی که مرا در فشار انداخت، نفسم قطع شد و نتوانستم دادی بزنم و آنها با عجله تمام پیچ و مهره ها را می‌پیچیدند تا آن قفسه که گنجایش مرا داشت به قدر سماور کوچکی باریک شد و استخوان‌ هایم همگی خرد شد و در هم شکست و من که به صورت نفت سیاه بود از من گرفته شد و من بیهوش شده بودم و نمی‌فهمیدم... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب _حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri
🌏 قسمت هفدهم 🔻حرکت نمودیم و از حدود شهر که خارج شدیم، به زمین های گِل و رسیدیم و در دو طرف راه تا چشم کار میکرد جانورانی بودند به شکل ولی همه آدم بودند، بدنشان مو نداشت و دم نداشتند ولی به شکل بوزینه، و از فرج‌هاشان چرک و جوشیده بیرون میشد. 🔻از پرسیدم این زمین چه زمینی و این جانوران چه کسانی‌اند که از دیدن تعفن و کثافتشان دل آدم به شورش می‌آید و قطع میشود. گفت: زمین زمین شهوت است و اینها زناکارانند و از راه بیرون نشوی که گرفتار میشوی. مرا گرفت، افسار اسب را محکم گرفتم که مبادا از جاده مستقیم بیرون رود و اگرچه راه مستقیم و بود ولی پر گِل و لجن، و گاهی اسب تا ساق فرو می رفت. 🔻با خود میگفتم چه خوب شد که اسبی در این به من داده شد و خدا رحمت کند عیالم را که او برایم فرستاد، صدقه الله من تزوج فقد احرز نصف دينه (راست گفت خداوند که هرکس کند نصف دین خود را حفظ کرده است.) و خدا فرموده است: هنَّ لِباسُ وَأَنتُم لِباسُ لَهُنَّ (زن و شوهر لباس و حافظ و یکدیگرند). 🔻و میدیدم که بعضی از این را با سر از دار آویخته‌اند و آلتشان با میخ های آهنین به دار شده است و بعضی‌ها را علاوه بر این با شلاقهای سیمی می زنند و آنها صدای سگ میدهند و آن زننده‌ها میگویند: "إخسَئُوا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونَ" (دور شوید و ساکت باشید). (کلمه إخسئو در زبان برای دور کردن سگ استفاده می‌شود...) ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب حاج یاسر طاهری ساری مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام منبر مجازی حاج یاسر طاهری 🆔@menbarmajazyhajyasertaheri