eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
40هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5هزار ویدیو
563 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_namazshab @bab_al_zahra ⛺️موکب↯ @meraj_shohada_mokeb ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸 خلاصه ناب بود خیلی دنیا برام رویایی😇 شده بود...وقتی این حسو از دست بدی وقتی اشتباه کنی تازه میفهمی که چه نعمتی رو از دست دادی...😭 و تجربه من این شد که همیشه قدر حسای به این شکل نابو بدونم...حواسم باشه که از دستشون ندم...👌 اینکه تو اوج سختی اگر واقعا تو قلبت❤️ باشن آرومت میکنن و اگر نشد مشکل از خودمونه حتما...😢 با اشتباهای بزرگ حس نابی رو از دست دادم ولی به معرفتشون ایمان دارم😌 خیلی سعی میکنم که بخاطر خیلی بدی ها به معرفتشون شک نکنم... ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍁🌺🍁🌺🍁🌺🍁🌺 خیلی ناراحت بودم😔 تا دو سه ساعت گفتم و صبح همسرم باید میرفت شرکت ما دیگه نا امید شدیم و خودمون برا هر چیزی آماده کردیم😥 تا اینکه یک دفعه رو گوشی شوهرم پیام اومد آخر شب که اگر آشنا دارید شهرستان بیاد دنبالش و گرنه ما داریم میریم جای دیگه در همین حد. ماهم آشنایی رو هرطور بود فرستادیم و تبلت شرکت رو برامون پست کردن.و واقعا به دادمون رسید این شهید بزرگوار چون هیچ امیدی نبود.🤗😭 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️ یکی از اقوام برام تعریف کرد که یه مدت این قضیه زنده بودن شهدا حسابی تو فکر برده بودش.🤔گفت یواش یواش داشتم یقین پیدا می کردم که کسی که از دنیا رفته امکان نداره زنده باشه.🙄 گفت یه شب خواب دیدم که پدر من (شهید الگامه)🌷 با همون لباس سبز پاسداری که قبل از شهادت تن بابا بود اومد روستا و یه لبخند به من زد و گفت حالا دیدی ما زنده ایم؟😌 یک دفعه از خواب پریدم و زنده بودن شهدا برام یقین شد و فکر و خیال های قبل از ذهنم پاک شد.🌺 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 دلیلش را پرسیدم گفت:«دختر خواب دیدم که همه ی بچه های کلاس توی یه باغ🏞 هستیم یک آقایی با لباس خاکی و سر بریده میاد دست و تو رو میگیره و میبره...»😭 فقط خوابم تو ذهنم تداعی شد و وقتی رفتم به شلمچه فهمیدم خوابها گاهی از آینده خبر می آورند و من مهمان شهید ابراهیم همت بودم و چه میزباني بهتر از ایشان...😥🤗 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
⚜🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸 🌺تا اینکه امروز یعنی ۹بهمن که سالروز شهادتش بود ومن از این موضوع هم بی اطلاع بودم. ناخودآگاه یاد حرف خواهرم افتادم که گفت شهید حسن باقری متولد شهرستان بهبهان استان خوزستانه منم گفتم باید برم تو گوگل جستجو کنم ببینم شهید متولد چه‌ شهری هستش🤔 بدون اینکه بدونم ۹بهمن سالروز شهادتش هست ٬وجستجو که کردم متولد شهرستان هریس استان آذربایجان شرقی بود وبازم میگم نمیدونستم که که ۹بهمن سالروز شهادتش هست وفکر میکنم اینهم عنایتی هستش از خود🤗 🕊🌷 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 بعد تلفن📞 رو قطع کرد و یه بسم الله گفت و با توسل رفت تو اتاق رییس☺️ نشست پشت میز و با دقت اطراف اتاق رو نگاه کرد. یه کارتن کامپیوتر📦 چسب زده زیر میز بود.🙄 به دلش افتاد چسب ها رو باز کردو بله. .همه پرونده های گم شده این همه مدت تو کارتن جلوی چشمشون بود😊 ( البته قبل از باز کردن کارتن احتیاط کرد و دو نفر از همکارهاش رو صدا زد که فردا مشکلی پیش نیاد)...👌 وقتی به رییسش زنگ زد و اطلاع داد طرف از خوشحالی گریه میکرد 😭 اون شهید بزرگوار 🌺 زاده بود🌺🤗 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 صبح قبل اذان صبح؛ایشون اومدن بہ خوابم😍 من دم در یہ حیاط بزرگے نشسته بودم؛ایشون اومدن بیرون؛من بلند شدم و بهشون گفتم چے شد؟🤔 ایشون لبخند زدن و گفتن کہ درست شد...😊 من از خواب بیدار شدم نمیدونستم این خواب درباره چے بود کہ زنگ زدن وگفتن آماده باشین واسه رفتن بہ این سفر... یکے از عنایات آقا ابرام بہ بنده😍😍 زیاد بودن ولی این اولیش بود دوست داشتم بہ اشتراک بزارم براے رفاقت با آقا ابرام🌷❤️ ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 بعدازچندین سال متوالی که عیدمهمان شهداشلمچه بودم همان سال ازنظرمالی مشکل داشتم وسهمیه بسیج هم که استفاده کرده بودم وشرایط رفتن نداشتم خیلی دلم گرفته بود😥وقتی به مزار (علیرضا رحیمی)رسیدم ناخودآگاه باصدای بلندگفتم دلم گرفته یک سفرشلمچه برام امضا کن،😔باورکردنی نبودیک هفته قبل ازاعزام ازیک نهادی زنگ زدند گفتنداسمت رابرای شلمچه نوشتند😍ومن همان سال به یاری خدا وضمانت شهید بزرگوارمجانی راهی این سفرمعنوی شدم،خیلی خوشحال شدم واقعا ایمان من رابه زنده بودن شهدابیشتر کرد.🤗😊 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂 توکانال کمیل بابرادر عزیزم شهیدابراهیم هادی آشناشدم😍 جلد1و2کتاب📗 سلام بابراهیم رو گرفتم ومطالعه کردم. تصمیم گرفتم ازداداش هادی کمک بخوام که به رضای خدا برسم.👐 برنامه جدیدی برای زندگیم درنظرگرفتم👌 توهمون سفریادخوابم افتادم و فهمیدم نشونم رو گرفتم دیگه وقتی ازسفربرگشتم رفتم سرقبرشهید گمنام و ازش تشکرکردم به خاطر این نشونه ارزشمند🤗 مطمئن هستم این سفرنشونه شهدا بود که چقدرتوزندگی به فکر ماهستند وکمکمون میکنن.🌺 بعداز اون سفربه شهیدگمنام پسرم میگم و به عنوان پسرم ،پسرآسمانیم انتخابش کردم.😌🌷 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 من فکر میکنم این رابطه یک طرفه نیست عنایت از خود شهیدم هست.☺️ ممنون از کانال خوبتون اجرتون باشهدا🌸 وبه همه هم میگه من یه داداش علی دارم😊 وقتی هم میریم زیارت شهید باصدای بلند باهاش حرف میزنه براش گریه میکنه😭 دعا میکنه خواهر خوبی برای شهید بشه🌷 یاعلی ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹 🌹🍃 یه ماه پیش یه مشکلی برای دخترم پیش آمده بود خیلی ناراحت بود یه مادر هم دوست نداره اشک و غم بچه اش را ببینه 🌼🍃دعا کردم صلوات فرستادم یهو یاد شهید ابراهیم هادی افتادم 💠اول خدا بعد ائمه دو هزار ۵۰۰ صلوات نذر شهید ابراهیم هادی کردم 🌸🍃سه روز بعد مشکل دخترم حل شد به لطف خدا @ebrahimdelha ┅┅✿🍃❀❤️❀🍃✿┅┅
✾☘✾🍒☘✾🍒☘✾🍒☘✾🍒☘ الله الرحمن الرحیم سلام میخوام از عنایت شهدا بگم من رفیق شهیدم ابراهیم هادی هست . خودتون میدونید نزدیک ایام عید همه عازم راهیان نور میشن😢 و دل آدم خیلی میخواد بره کربلای ایران خیلی وقت بود میخواستم منم برم بدجوری هم به شهید هادی اصرار میکردم و اونروز هم خیلی به شهید هادی اصرار کردم و گریه کردم منم برم راهیان نور تا اینکه اونروز توی دانشگاهمون اعلام کردن راهیان نور فقط پنج نفر میبریم و نمیدونم چجوری شد منم انتخاب کردن حالا من دعوت شدم به سرزمین نور😭 میدونم داداش ابراهیم دعوتم کرده ممنونم ازت داداش ابراهیم🌸 ╔═ ✾════⚘🍒 ═╗ @ebrahimdelha ╚═🍒 ⚘════ ✾═╝