💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺
#همسرشهید
روزی که قرار بود صیغه محرمیت بخوانیم، بعد از محرم شدن به اتفاق خانوادههایمان رفتیم یک امامزاده زیارت و بعد هم بیرون امامزاده نشستیم با هم صحبت کنیم.🍃
من که کنارش نشسته بودم، انگار کر بودم. اصلاً هیچی نمیشنیدم، اما یادم هست خیلی از رهبر صحبت کردند. بعد از عقد از اعتقاداتش گفت و از صحبت کردنش مشخص بود که خیلی طرفدار سرسخت آقاست. شدیداً نسبت به حضرت آقا غیرتی بود. همه میگفتند: «آقا ابوالفضل اصلاً ناراحت نمیشود.» واقعاً کسی ناراحتی آقا ابوالفضل را ندیده بود، اما روی مسائل رهبری خیلی حساس بود و ناراحت میشد. در باره با مسائل دیگر خیلی آرام بود و اصلاً ناراحت و عصبانی نمی شد.🌹
#شهیدمدافع_حرم_ابوالفضل_راه_
چمنی
#سالروزولادت
╔═ ✾════⚘❤️ ═╗
@ebrahimdelha
╚═⚘❤️════ ✾═╝
⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺
#روز_شمار_شهدایی
#۶اسفند
#خاطره
#همسرشهید
#نحوه_شهادت
🌸بار آخر که رفتیم ارومیه، تا رسیدیم، حمید رفت مجلس شهید، گفتم: «این چند روزم که اومدی، باز بلند می شی می ری مجلس شهید؟» گفت: «بایدبرم به مردم بگم بچه هاشون چطور شهید شدند. حالا که نتونستم جنازه هاشون رو بیاریم، تنها کاری که از دستمون برمی آد، فقط همینه.»
🍃
اوایل شهید شدنش، خیلی گریه می کردم. یک شب به خوابم آمد و گفت: «چی شده عزیزدلم؟ چرا این قدر بی تابی می کنی؟» گفتم: «می خوام بدونم چطور شهید شدی؟» گفت: «تو هم به چه چیزهایی فکر می کنی آ.» گفتم: «فقط می خوام بدونم.» به پیشانی اش اشاره کرد و گفت: «یک ترکش فسقلی آمد و خورد این جا و شهیدم کرد، همان لحظه!»🌷
#شهیدحمیدباکری
#سالروزشهادت
@ebrahimdelha
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#همسرشهید
#ویژگی_اخلاقی
🌸
آقا محمد بسیار قدرشناس و صادق بودند، به نحویکه طی 10 سال زندگی مشترک، هیچگاه از همسرم دروغ نشنیدم. همچنین وی همواره به دنبال رفاه و آسایش خانواده بودند؛ حتی اگر خود در سختی قرار میگرفتند. همیشه میگفتند: از امام حسین (ع) شرم دارم که در کربلا به فکر آسایش همسر و خانوادهام باشم، به همین خاطر هیچگاه با هم کربلا نرفتیم. شهید عبداللهی ارادت ویژهای به حضرت زهرا (س) داشتند و میگفتند: چادر، حجاب حضرت زهرا (س) است. اگر مشاهده میکردند خانم چادری به زمین میخورد، همانجا ایستاده و گریه میکردند.💫
آقا محمد علاقه بسیاری به امام رضا (ع) داشتند. مدتی بود که دایم میگفتند: دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستم، اما میترسم اگر به مشهد بروم از اعزام جا بمانم. رفتند و پیکر مطهر شهید بازگشت. زمانیکه داخل معراج شهدا بودیم، به یاد حسرت زیارتی که بر دل شهید مانده بود، افتادم. روز خاکسپاری که مصادف با شهادت امام رضا (ع) بود، پرچم حرم امام رضا (ع) را برای او آوردند.🌺
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدمحمدعبداللهی
#سالروزولادت
╔═ 🌸 ════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
⚜🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸
#همسرشهید
🌺اوایل که من مخالفت میکردم سعی نمیکرد که با صحبت کردن مرا راضی کند بلکه ترجیح میداد که با رفتار کاری کند تا من با قلبم راضی شوم.💫
بعد از رفتنش خانواده همسرش تا زمان شهادت اطلاع نداشتند و خانواده محمد هم بعد از رفتنش متوجه شدند.
🍃
مداح بود و مراسمهای خانوادگی از صدای مداحی او برای اهل بیت(ع) گرم میشد اما حالا مدتهاست صدای دلنشین و پرسوزش در فضا شنیده نمیشود و جای خالی او در مناسبتها بیشتر احساس میشود.
حمیده میگوید که وقت رفتن به او گفتم اگر دلیل رفتنت را مردم از من پرسیدن چه بگویم؟
گفت: بگو خودش رفت، با عشق هم رفت، بگو خودش را فدای اهل بیت(ع) و دینش کرد. من هم این روزها خودم را با همین موضوع دلداری میدهم.🌷
#شهیدمدافع_حرم
#محمدصاحب_کرم_اردکانی
#سالروزشهادت
╔═ 🌸 ════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺
#همسرشهید
به رختخوابها تكيه داده بود. دستش را روي زانویش كه توي سينهاش كشيده بود، دراز كرده بود و دانههاي تسبيحش تند تند روي هم ميافتاد. منتظر ماشين بود؛ دير كرده بود.مهدي دور و برش ميپلكيد. هميشه با ابراهيم غريبي ميكرد، ولي آن روز بازيش را گرفته بود. ابراهيم هم اصلاً محل نميگذاشت. 🍃
هميشه وقتي ميآمد مثل پروانه دور ما ميچرخيد، ولي اينبار انگار آمده بود كه برود. خودش ميگفت «روزي كه من مسئلهي محبت شما را با خودم حل كنم، آن روز، روز رفتن من است.»💫
عصباني شدم و گفتم «تو خيلي بيعاطفهاي. از ديشب تا حالا معلوم نيست چته.»
صورتش را برگردانده بود و تكان نميخورد. برگشتم توي صورتش. از اشك 😭خيس شده بود.بندهاي پوتينش را يك هوا گشادتر از پاش بود،با حوصله بست. مهدي را روي دستش نشاند و همينطور كه از پلهها پايين ميرفتيم گفت «بابايي! تو روز به روز داري تپلتر ميشي. فكر نميكني مادرت چهطور ميخواد بزرگت كنه؟» و سفت بوسيدش.
چند دقيقهاي ميشد كه رفته بود. ولي هنوز ماشين راه نيافتاده بود. دويدم طرف در كه صداي ماشين سر جا ميخكوبم كرد. نميخواستم باور كنم. بغضم را قورت دادم و توي دلم داد زدم «اونقدر نماز ميخونم و دعا ميكنم كه دوباره برگردي.»🌷
#خاطره
#شهیدابراهیم_همت
╔═ 🌸 ════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
⚜🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸
#همسرشهید
همان اوایل شهادت خواب وی را دیدم؛ در بهشت به پای امیر افتاده و گریه میکردم. دست شهید را گرفتم و گفتم: امیر ما که در دنیا نتوانستیم، زمان زیادی زندگی کنیم؛ کمک کن در بهشت با هم باشیم. سپس شهید جایگاهی را نشان دادند و گفتند: رسیدن به این جایگاه فقط بستگی به اعمال شما دارد.
🍃
مطمئن هستم شهادت همسرم بنده را انسانی شکرگزار و صبور در برابر همه مسایل ساخته است. خداوند انسانها را امتحان میکند و چه زیباست اگر تسلیم امر خدا شده و شکرگزار باشیم.
🌺
همیشه از من سوال میشود، شهید جزء انسانهای خاص بوده که به این جایگاه رسیده است؟ من معتقد هستم وی همانند بقیه انسانها فردی میانهرو بودند که تمام تلاش خود را برای آرامش خانواده میکردند و تنها خلوص نیت و تقوای شهید سبب شد به آرزوی خود برسند.
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدامیرکاظم_زاده
#سالروزولادت
╔═ 🌸🌿════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha ✾
╚═ ⚘════🌸 🌿═╝
⚜🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸
#همسرشهید
💫سه روز قبل از شهادتش خواب دیدم که علی در یک باغ بزرگ است. او با دوستش رفته بود. علی در عالم خواب به من گفت که: "زهرا، او را فعلاً بعثیها گرفتهاند و در زندان است، او ناکام است و هنوز ازدواج نکرده و انشاءالله دو الی سه روز دیگر آزاد میشود و برمیگردد".
و به من گفت: "زهرا، من رفتم".🍃
شب قبل از شهادت خواب دیدم که علی به من گفت: "زهرا، آمدم تو را به پابوسی امام رضا(ع) ببرم".🌺
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدعلی_اصغرکریمی
#سالروزولادت
╔═ 🌸🌿════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha ✾
╚═ ⚘════🌸 🌿═╝
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#همسرشهید
من کم سن و سال بودم و از همان دوران نیز بازی را بسیار دوست داشتم این بود که آنها نیز من را همچون یک دختر پذیرفته بودند و مدتها زمان کشید تا مفهوم همسر بودن را متوجه شوم اما زمانی که با همسرم صحبت کردم موضوع مهمی را به من گوشزد کرد. 🌺
"اینکه باید در زندگی طوری رفتار کنیم که والدینمان از ما راضی باشند نباید آنها را ناراحت کنیم یا حرفشان را پشت گوش بیاندازیم" و واقعا هم هر دو به این موضوع پایبند ماندیم به همین دلیل او هرگز باعث دلشکستگی والدینمان نشد.🌸
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدداوودمرادخانی
#سالروزشهادت
╔═ 🌸 ════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺🕊
#اذن_شهادت_ازحضرت_زهرا_س
🌸شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، «یا زهرا(س)»، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند، در حال و هوای خودشان بودند.وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم، دیدم گوشهای نشست، اسم حضرت فاطمه(س) را صدا میزد و از شدت گریه، شانههایش میلرزد؛
آرامتر که شد، به من گفت: «چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم».🌺
#همسرشهید
#شهیدعبدالحسین_برونسی
#سالروزشهادت
╔═ 🌸🌿════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha ✾
╚═ ⚘════🌸 🌿═╝
⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺
#پیوندی_بانورقرآن
حاج عباس مدتی که به علت مجروحیت حین عملیات فتحالمبین در بیمارستان بستری شد وقت را مغتنم شمرده و در مورد تشکیل خانواده فکر میکرد. همسر یکی از دوستان عباس، مرا به او معرفی کرد و این آغاز آشنایی ما، در سال 1361 بود.
در جریان خواستگاری احساس همدلی و همفکری کرده به جهت اطمینان استخاره کردم، آیههای سوره نور آمد: «الله نور السموات والارض»💫
بعد از خرید مختصری بر طبق آداب و رسوم در تاریخ 21/7/1361 دلهایمان با نور قرآن پیوند خورد و عقدمان جاری گشت. روز بعد از مراسم عقد به گلزار شهدا رفتیم و عباس حلاوت خودش را در این مدت برایم توصیف کرد: «وقتی برای خواستگاری به سراغت آمدم بار سنگینی بر سینهام حس میکردم، با شنیدن نامت (زهرا) آرام شدم، وقتی به درخواستم جواب مثبت دادی، همه درهای بسته به رویم گشوده شد.» همه به او سفارش میکردند که مراسم عروسی را در باشگاه برگزار کند اما او نپذیرفت چون از خانواده شهدا خجالت میکشید و نمیخواست خود را درگیر مراسم کند. لباس دامادی او نیز همچون سرداران دیگر جامه سبز سپاه بود. مراسم در عین سادگی انجام شد و حاج عباس بعد از ازدواج بلافاصله به منطقه بازگشت.🌺
#همسرشهید
#شهیدحاج_عباس_کریمی
#سالروزشهادت
@ebrahimdelha
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌#همسرشهید:
احسان،بهزیارتعاشوراعلاقهعجیبی
داشت.همیشهدرجیبشبودومیخواند.
دورکعتنمازاستغاثهبهحضرتفاطمه
راهمبهخودشواجبکردهبود🌱
کههرروزبعدازنمازمغربمیخواند.
#شهیداحسانحاجےحتملو🕊
#سالروزشهادت🖤
#معرفی_کتاب
📚 #کتاب_شهید_نوید
روایتی از زندگی #شهید_مدافع_حرم_نوید_صفری
📖روایت زندگی پر از #خیر و #برکتی که 16تیر سال 1365 در محلهی تهرانپارس تهران، آغاز میشود و صحنهی آخرش در دل صحرای #بوکمال_سوریه، رقم میخورد. همانطور که خود #شهید_نوید آرزو کرده بود. همان طور #بیسر، همان طور بیسامان...
📗"شهید نوید" مجموعه #روایتهای #جذاب و خواندنی از زبان #خانواده، #دوستان و #همسرشهید است که در هر روایت بخشی از #خصوصیات بارز #اخلاقی شهید نوید را مطرح میکند.
📝قرار گرفتن عین متن دستنوشتههای شهید نوید در لابهلای روایتهای کتاب از خصوصیات ویژهی این اثر ارزشمند است که مخاطب را با فکر و اعتقاد شهید نوید به خوبی آشنا میکند.
شهید #نوید_صفری
📖 تعداد صفحات: ۲۰۸صفحه
🟢قیمت کتاب 65/000تومان
🔴قیمت باتخفیف: 60/000تومان
🟡هزینه ارسال 25/000ت
#شهیداربعین
.......................................
جهت ثبت سفارش 👇
★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•