🔺در همین هنگام گارد ویژه در را باز کرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی همافر مربوطه؛ از او میخواهد بی سر و صدا وارد شود. نفر بعدی با مشاهده غیبت همکارش کنجکاو شده و تا میخواهد وارد محفظه شود؛ او هم به همین ترتیب غافلگیر میشود. در این هنگام هواپیما موتورهای خود را روشن میکند. #سروان_حسین_اسکندری در صندلی چپِ خلبانِ اصلی نشسته و سرهنگ معزی در صندلی سمت راست مینشیند.
همافرِ مهندس پرواز #بیژن_وکیلی هم در بین آن دو مینشیند. طبق برنامهریزی قبلی؛ که سرهنگ معزی مشخصات مسیر را به آنها داده بود؛ یکی از محافظان با اسلحه وارد کابین شده و با تهدید از آنها میخواهد که مختصات را به دستگاه I.N.S که نوعی دستگاه ناوبری کامپیوتری است وارد کنند. معزی بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام میکند که یکی از موتورهای من آتش گرفته و برای همین به سمت ورامین برمیگردد. بر روی ایستگاه ورامین؛ معزی بار دیگر به برج مراقبت تهران میگوید که یک موتور دیگر هواپیما هم آتش گرفته است و متعاقب آن برای پنهان ماندن از دید رادار اعلام میکند که به سمت شمال؛ یعنی کوههای البرز میرود. مسئولان برج با ناراحتی فریاد میزنند که مواظب باش به کوه میخوری. لطفاً به آن سمت نرو و این دقیقاً همان چیزی بود که معزی میخواست برج تصور کند به کوه خورده است ... و در پاسخ برج که ارتفاع را میپرسد به دروغ ارتفاعِ ۱۲ هزار پا را اعلام میکند. در حالی که برج؛ مرتب فریاد میزند به کوه میخوری برگرد؛ هواپیما در ارتفاع ۱۸۰۰۰ پایی به مسیرش ادامه میدهد. معزی میدانست که در این مسیر؛ ایستگاههای رادار کرج؛ بابلسر و تبریز قرار دارند. ولی خیالش از هر سو آسوده بود که قبلاً توسط عوامل سازمان از کار افتادهاند. همچنین میدانست هیچ فانتومی او را تعقیب نخواهد کرد و برای این که عوامل برج فکر کنند که به کوه خورده است دیگر پاسخ برج را هم نداد.
🔺در همین هنگام مسئولان رادار؛ به پست فرماندهی نیروی هوایی اطلاع میدهند که هواپیما به سمت البرز رفته و احتمالاً به کوه برخورد کرده است. سرهنگ خلبان جواد وارسته که زمانی شاگرد معزی بود با خنده به مسئول رادار میگوید معزی به کوه نمیخورد؛ او فرار کرده است. معزی برای گفتوگوهای احتمالی ترتیبی میدهد که هواپیماربا گوشیهای اسکندری و وکیلی را بگیرد تا شاهد مکالمه او نشوند. او برای این که هر چه زودتر از خاک ایران خارج شود و به گیر شکاریهای اف ۱۴ نیفتد؛ با حداکثر سرعت به هواپیما فشار میآورد. این را هم بگم که حداکثر سرعت مجاز بوئینگ ۷۰۷ چیزی نزدیک ۸ تا ۹ دهم سرعت صوت است و در این شرایط در داخل کابین بوقی مرتب به صدا در میآید. در همین موقعیت بود که رجوی و بنیصدر به کابین هواپیما میآیند.
در این زمان؛ ستاد نیروی هوایی به یک فروند شکاری اف ۱۴ خود که در حال گشتزنی است مأموریت میدهد که به سوی شمال پرواز نماید. در این شرایط بألاخره رادار تبریز موفق شد هواپیما را شناسایی کند. معزی برای گمراه کردن رادار تبریز میگوید ما تقصیری نداریم چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ما را به گروگان گرفتهاند. در همین هنگام شهید رجایی که نخستوزیر بود به اتفاق شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی در پست فرماندهی از قول حضرت امام به آنها تأمین میدهد؛ اما خدمه برای کش دادن زمان؛ بهانه میآورند که شخص آقای رجایی صحبت نماید ولی صحبتهای هیچ یک از مسئولان کار ساز نیست. هواپیمای اف ۱۴ به معزی اخطار میدهد برگرد وگرنه شلیک میکنم.
سرهنگ معزی که خوب خلبان شکاری را میشناخته و روزگاری از شاگردانش بود خطاب به خلبان میگوید: "هواپیما ربوده شده است. لطفاً شما بیا نزدیک ما تا اینها شما را ببینند و بترسند." و در این اثنا تمام چراغهای داخل و بیرون هواپیما را خاموش میکند و از بچهها میخواهد از قسمت سوختگیری بیرون را نگاه کنند تا ببینند شکاری دیده میشود یا نه؟
🔺در اینجا بنیصدر خطاب به معزی میگوید به خلبان شکاری اعلام کن که من داخل هواپیما هستم. آنگاه او ما را نخواهد زد. معزی که از این طرز فکر آقای رییسجمهور خندهاش گرفته؛ میگوید:
"قربان؛ خلبان شکاری اگر بداند که چه کسانی داخل هواپیما است؛ یا شلیک میکند یا اگر برگردد حتماً اعدامش میکنند." معزی برای پرهیز از گزند موشکهای هاگِ ایستگاه تبریز؛ به سوی مرز شوروی(روسیه فعلی) حرکت میکند. در همین حال هم دو فروند میگ روسها لب مرز به پرواز در میآیند تا به محض ورود به خاک آنها شلیک نمایند.
ادامه دارد ...
⭕️️ فــــرار بـــــزرگ
3️⃣ قسمت سوم (پایانی)