💠سوال :
درود جناب زنجانی
به کانالتان سری زدم. یک پستی هم در اواخرش دیدم در ارتباط با رد عرفان و تصوف.
جسارتا عرض کنم که برداشتتان در این خصوص درست نیست.
برای درک این مطالب گاهی تجربه قلبی هم لازم است. وقتی قلب تفقه کند، ابرهای سردرگمی و تردید کنار میرود.
الا ایها الحال مطالبی که آنجا نوشته شده در مورد تصوف و عرفان که باطن دین است و مسیری است که خود انبیا از آن طریق به بصیرت قلبی رسیدهاند (یعنی تزکیه باطن و صفای قلب)،
حتی با تحقیقات ظاهری و تاریخی محققین طراز اول هم اصلا جور نیست.
سلامت باشید 🌸
✅پاسخ: ممنون، در این چند جمله فرمایش شما ببینید چند خلاء وجود دارد
🔹اول: احدی قبول نمی کند تجربه قلبی یک انسان حق دارد فقه آل محمد را کنار بگذارد.
اگر منظور شریفتان این نبوده پس پاسخِ ما نبوده .
🔹دوم: فرمودید : (( برای درک این مطالب گاهی تجربه قلبی هم لازم است)) منظورتان کدام مطالب است؟! اگرمنظورتان مکاشفه است ، در هیچ دین واقعی ( و نه ادیان چینی و هندی) هیچ قشری مکلف به مکاشفه نیست.
🔺 لذا حرفی است بی سند و فرمایشی است ذوقی.
🔹سوم: فرمودید(( تصوف و عرفان که باطن دین است))
این اول کلام است چه کسی ؟ کجا ؟ کَی؟ گفته تصوف باطن دین است.
حرفی است بی سند، بی مستند ، نه در قرآن نه در حدیث و نه در کتب انبیای سلف چنین حرفی نیامده است.
حرف زیاد است منبع ملاک است.
🔹چهارم: مرقوم فرموده اید(( انبیا از آن طریق به بصیرت قلبی رسیده اند)) سپس تفسیر فرموده اید به تزکیه باطن و صفای قلب ،!
این تناقض وحشتناکی است چون دعوای سر این بود ((این انبیا هستند که شریعت آورده اند پس چرا تصوف و عرفان دشمن شرعند , و فقه نمی خوانند و کتب حدیثی و فقهی را دفن میکنند))
حالا شما می فرمایید انبیا به مقام عرفان و تصوف میرسند اگر چنین است نباید شرع بیاورند.!
بالاخره انبیا مخالف احکام ظاهری اند یا موافق ؟!
هر کدام باشند فرمایش شما دچار تناقص میشود.
چون مخالف بخوانی افترا است ، موافق بخوانی پس صوفی و عارف نیستند.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
💠سوال :
سلام استاد
چون قسمت دوم کتاب را دیدیم موضوعات متعرض به در آن در ابواب متعدد چون فقه و کلام و تاریخ و... غیره بود ولذا اعتراض را ده مسئله من باب (تلک عشره کامله) خلاصه کردم :
1 . در صفحه 55 خواسته اید مجهول بودن راوی روایت مورد استنادتان را اینگونه توجیه کنید که چون مساله سیاسی بوده و..... حال آنکه در کانال مشکات در 20 مهر یعنی پنج روز پیش فرمودید که روایت را تنها باید از افراد شناسنامه دار گرفت و مقید نفرمودید الا در مسائل سیاسی جدای از اینکه اطلاق آیه نبا نیز اجازه نمی دهد خبر از مجهول اخذ شود و لو در مسائل سیاسی.
2 . گاهی اوقات در ارجاع بمنابع تطویلات بلا طائل صورت گرفته است چرا که مثلا فرموده اید در کتاب امالی صدوق و بحار الانوار آمده یا... حال آنکه بحار الانوار نیز از صدوق اخذ نموده است!
3 . در ص 56 فرموده اید که منصور در فلان روایت از کافی میان 25 نفر مشترک است که حقا بزرگترین اشکالی است که در این کتاب موجود است ناگفته پیداست که شما به معجم الرجال مراجعه کردید و چون دیده اید که از رقم 12693 تا رقم 12718 منصور عنوان کرده فورا حکم باشتراک میان 25 نفر کرده اید.
نفر اول(منصور در معجم) یکی از 24 نفر بعدش است پس می ماند 24 نفر و نفر دوم (منصور بزرج) متحد با رقم 22 و 23 و 7 است پس می ماند 21 نفر وانگهی همین منصور بزرج از اصحاب امام صادق است حال آنکه در این روایت با دو واسطه از امام صادق روایت کرده پس می ماند 20 نفر و نفر سوم نیز از اصحاب امام صادق است پس می ماند 19 نفر و نفر 5 متحد با نفر 4 است پس می ماند 15 نفر و نفر 8 متحد با نفر 9 است پس می ماند 14 نفر وانگهی همین نفر 9 از اصحاب امام صادق است پس می ماند 13 نفر و 10 نیز اصلا جزء روات نیست بلکه از علمای قرن پنجم و ششم است پس می ماند 12 نفر و نفر 11 از اصحاب صادق است پس می ماند 11 نفر و نفر 13 و 15 از اصحاب صادق هستند پس می ماند 9 نفر و نفر 17 متحد با 18 است پس می ماند 8 نفر وانگهی همین شخص از اصحاب امام جواد و هادی است پس نمی تواند شیخ ابن ابی عمیر متوفای 220 باشد پس ماند 7 نفر و نفر 19 و 20 نیز از اصحاب صادق است پس می ماند 5 نفر و نفر 22 نیز همینطور پس ماند 6 نفر و نفر 25 و 26 نیز از اصحاب صادقند پس می ماند 4 نفر.
منصور در این روایت فقط مشترک بین 4 نفر است!!!
4 . در ص 87 ابان بن عثمان را ناووسی ندانسته اید بدلایلی ما نیز او را ناووسی نمی دانیم ولکن نه به دلایل شما چون تام نیستند و بنده دلیل خود و نقد دلیل شما را از کتاب خود برایتان جداگانه می فرستم.
5 . تضعیف محمد بن سنان توسط متاخرین چون مقدس اردبیلی و.. در همان صفحه نقل شده که لغو است! فکیف ما کان حال آنکه هیچ رجالی قول آنها را حجت نمی داند .
6 . در ص 88 محمد بن سنان را مقید به زاهری کردید که قید لغوی است چرا که لقب جایی می آید که اعرف از ملقب باشد و بخواهد در تعین راوی کمک کند حال آنکه محمد بن سنان از اشهر روات است.
7 . نوشته اید محمد بن عبد الجبار توثیق ندارد در ص 111 اما باید بدانید که کنیه ی عبد الجبار ابو صهبان است و در رجال شیخ محمد بن ابی صهبان توثیق شده است.
8 . در همان ص ابن ابی حمزه را ضعیف دانستید اما در صفحات گذشته او را تا قبل از وفات کاظم ثقه دانستید!
9 . در ص 82 نوشته اید که یکی از رجالیون زبر دست گفته که در هر سطر کافی یک خطای استنساخی وجود دارد.
ان رجالی موسی شبیری است و نمی دانم چه چیزی سبب شده که نام او آورده نشود!
10 . در ص 82 نوشته اید که یکی از رجالیون زبر دست گفته که تقریبا در هر سطر کافی یک خطای استنساخی وجود دارد.
حال آنکه اگر کسی به کافی طبع دار الحدیث مراجعه کند می بیند که والصحیح ان یقال : تقریبا در هر سطر از کافی بیش از یک خطا وجود دارد.
والسلام علیکم و رحمه الله
✅پاسخ :
سلام علیکم ممنونم بخاطر جدی بودن و پیگیر بودن و صریح بودن اما
پاسخ: در بند۱ بین :(( عمدا مجهول نگهداشتن )) و((مجهول ماندن )) تشخیص ندادید.
در بند۲ مطلب علمی نبوده تا جواب داشته باشد.
در بند۳- به حداقل اشتراک اعتراف کردید منتها اعتراضتان به اشتراک در کل درست بوده .
دربند ۴-- دلیلی نیاوردید تا نوبت به ما برسد.
دربند ۵-- هم هیچ استدلالی وجود ندارد.
دربند۶-- هم سخنی از استدلال نیست و فاقد ارزش رجالی.
دربند ۷-- هم خیال شده محقق مقلد است و تابع .
دربند ۸-- ابوحمزه تمام روایاتش در ما قبل انحراف و توقف صحیحه و پس از آن ضعیف که حق با ما بوده.
و بند ۹ را در قالب بند۱۰ تکرار کردید هدفتان معلوم نیست که چرا یک مطلب را در دو بند میاورید.
مگر با زیاد شدن عدد بند استدلال قوی می شود!؟
و هیچ محتوای رجالی هم ندارند پس کوشش شما در بند۳ ثمره داشته
اما در ۹ بند دیگر استدلال وجود ندارد. تا در محتوای بحث شود البته همان محتوای بند سه فعلا بس است که ثابت کند زحمتتان هدر نرفته است .
کانال مشکات در ایتا.....
💠سوال :
سلام استاد.
کتب فقه استدلالی مهم برای رجوع و استفاده در کار فقهی رو میشه نام ببرید.؟
✅پاسخ :
سلام کتب شیخ طوسی ، علامه حلی ، محقق، اول و محقق ثانی ، فاضل هندی ، شهیدین ، ریاض ، جواهر ، مستمسک آیت الله حکیم و تنقیح آیت الله خویی والفقه آیت الله شیرازی .
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
مشکات اهل بیت (ع)
💠سوال : درود جناب زنجانی به کانالتان سری زدم. یک پستی هم در اواخرش دیدم در ارتباط با رد عرفان و تصو
💠سوال :
نه برادر بزرگوار
عرفا از بنده و شما بیشتر مقید به واجبات و مستحباتند ...
اصولا با انجام دستورات قالبی(شرعی) و قلبی است که این طهارت قلب و تفقه آن حاصل میشود و گرنه نمیشود.
و اینکه من عرض کردم تفقه قلب لازم است لزوما منظورم مکاشفه نبود. مکاشفه حد بالای آنست.
حتی ایمان به خدا و رسول و اولیا و حس سلوک باطنی هم درجهای از تفقه قلب است.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اولو پس دیده بر آن پاک انداز
جناب حافظ
✅پاسخ :
ممنون پس یک کتاب فقه از متصوفه معرفی فرمایید .
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
💠سوال :
باسلام
ببخشید درمورد این مطلب
به استاد بفرمایید ایت الله قاضی و ایت الله بهجت وایت الله حسن زاده املی و..همه مگر جز عرفا و فقها ومتشرعه درجه اول نبودند؟
این بزرگواران عارف بودند وصوفی نبودند
وهمگی اهل علم و عمل
ایشان دقیقا چه عرفانی را رد میکنند ؟
✅پاسخ :
سلام علیکم
ما عرفانی را که در مقابل مسجد ، خانقاه ساخته ، در قبال نماز ، رقص سِماع ساخته ، در قبال فقیه ، قطب ساخته ، در قبال فقه ، عرفان ساخته , در مقابل امام ، ابدال ساخته و در قبال حدیث،، هوهو ساخته آنرا رد میکنیم.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
💠سوال :
با عرض سلام خدمت استاد گرامی
درباره موضوع تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت با توجه به محتویات کانال استنباط بنده بر نظر موافق حضرت عالی در این باره است.
با توجه به شرایط موجود کشور و فساد فراگیر و عدم تحقق آرمان های اصیل انقلاب نظر حضرت عالی درباره عدم جواز تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت توسط بسیاری از علمای ماضی از جمله آخوند خراسانی و طرح بالغ بر بیست اشکال برای تشکیل حکومت توسط فقیهان چیست ؟
در پست ذیل نظرات آخوند خراسانی در پاسخ به شاگردش میرزای نایینی ارسال میگردد در صورت امکان به تمامی اشکالات آخوند پاسخ جداگانه دهید
📝📝📝متن گفتگوی آخوند خراسانی با میرزای نایینی درباره تاسیس حکومت دینی به جای مشروطه
✍️اکبر ثبوت
✅مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی چنین نقل کرده است: در گرماگرم کشمکشهای طرفداران و مخالفان مشروطه در نجف، که به صورت مبارزه میان پیروان کاظمین (محمدکاظم خراسانی و سید محمد کاظم یزدی) درآمده بود، مرحوم میرزای نایینی که سابقاً شاگرد و منشی میرزای بزرگ شیرازی، و در گیرودار مشروطه عضو ارشد مجلس فتوای آخوند خراسانی بود، به مرحوم آخوند پیشنهاد کرد برای رفع اختلاف موجود میان وی و سید محمد کاظم یزدی ، ایشان از تأیید حکومت مشروطه صرف نظر کنند و به جای آن، برپایی حکومت اسلامی را وجهه همت خود قرار دهند و اداره حکومت را نیز خود برعهده گیرند.
🔹مرحوم نائینی یادآور شد، چنانچه این پیشنهاد عملی شود، همه متدینینی که به لحاظ سیاسی در نقطه مقابل آخوند خراسانی هستند، به صف او خواهند پیوست. به این ترتیب ، هم دعوای متدینان با یکدیگر خاتمه خواهد یافت و هم حکومت عدل اسلامی با ویژگیهایی که میشناسیم و آرزوی همه ماست، برپا خواهد شد. علمای شیعه نیز امکان خواهند یافت قوانین شریعت را که بسیاری از آنها بلا اجرا مانده است، به مرحله اجرا درآورند. مرحوم نایینی برای ترغیب مرحوم آخوند به قبول پیشنهاد خود، موضوع ولایت فقیه را پیش کشید و چون خود از معتقدان جدی نظریه ولایت فقیه بود، دلایل متعدد عقلی و نقلی و نصوصی را که در این مورد میشناخت به تفصیل بیان کرد و چندان در این باب، داد سخن داد که شاید هیچ یک از شنوندگان گمان نمیکرد ایرادی بر سخنان و پیشنهادهای او بتوان گرفت.
🔹مرحوم آخوند خراسانی، پس از آن که تمام گفته های مرحوم نایینی را با دقت و حوصله گوش داد، در مقام پاسخ گویی برآمد و در جلسات متعدد، به تفصیل در حول و حوش حکومت دینی و حکومت طبقه روحانی گفت و گو کرد و از جمله اظهار داشت:
🔹بیانات و استدلالهای شما، اگر هم به لحاظ نظری درست باشد، و فرضاً ما برای قبول نظریه شما، حتی نظریه شیخ الطائفه و شیخ اعظم (شیخ انصاری) [1] را رد کنیم و ایرادات ایشان و بسیاری از فقهای بزرگ را بر نظریه ای که شما پذیرفته اید ندیده بگیریم ـ
و من دون ذلک خرط القتاد[2] ـ
ولی با مشکلاتی که در مرحله عمل گریبان ما را میگیرد چه کنیم؟
🔹مگر نمیدانید که قبول پیشنهاد شما و سپردن حکومت به دست علمای دین ، تبعات نا مطلوبی دارد که اگر راهی برای گریز از آن تبعات پیدا نکنیم، ضررهای عمل به این پیشنهاد، بسیار بیش از منافعش خواهد بود؟
📌متن کامل این یادداشت در لینک زیر ؛
👇👇👇👇
https://bit.ly/3fIfAy7
✅پاسخ :
سلام علیکم و تشکر ، سپاس و قدردانی صمیمانه بخاطر ارسال متن بسیار مفصل گفتگوی مرحوم آخوند با مرحوم میرزای نائینی درباره تاسیس و عدم تاسیس حکومت اسلامی .
تذکر فرموده اید اگر ممکن باشد بنده به تک تک مطالب مرحوم آخوند مبنی بر عدم مصلحت شریعت در کنترل حکومت که خلاف مبنای ما است پاسخ تفصیلی بدهم ، لکن توجه دارید مطلب آخوند چندین هزار سطر است و کار حقیر هم بسیار متراکم ولی بدلیل اهمیت مطلب بصورت به اصطلاح ناظرا" الی کل موضع آخوند نکاتی را در ضمن بندهای مجزاّ به استحضارتان می رسانم. ( و از محضر مسئولین محترم نیز عذر می خواهم که میخواهم صمیمانه حرف بزنم طبیعی است عرائض بنده از گزندگی برخوردار است و میدانم من هم بجای مسئولین باشم ناراحت می شوم لکن سبب را ملاک بدانید که دلسوزی است
🔸۱-- تصویری که آخوند از شکل حکومت داشته غیر از تصویر و برداشت ماست. در تصویر آخوند گویا مردم نقشی ندارند و علما همه کاره است ولی در تفسیر ما محور ، تعیین کننده و فصل الخطاب رای ملت است.
🔸۲-- چون اصولیون و فقهای ما در اصول و فقه و احادیث فقه فردی , غوطه ورند .
بر شناسنامه احادیث سیاسی و حکومتی و دولتی فریقین اشراف کامل ندارند. ولی حقیر اشراف قابل قبولی دارم و نتیجه این که بخشی از روایات سیاسی و حکومتی مورد استناد آخوند سند ندارد ، مانند ضعیف بودن بینش و توان سیاسی ابوذر که آیت الله خامنه ای هم دو سال پیش یک بار به آن استناد فرموده بودند که بنده حقیر تذکر طلبگی دادم.
🔸۳--مشکلات فعلی کشور یک مقوله است و مشکلات مذکور در کلام آخوند مقوله دیگر .
آخوند میفرماید اگر خود اسلام پیاده شود👇
مشکل دارد , چون مثلا ملل دیگر تحریک می شوند و مقابله میکنند. درحالی که در کشور ما چون خود اسلام پیاده نشده مشکل دارد.
🔸۴-- آیا با اجرای نظارت استصوابی ، با آن سلیقه سنتی بزرگان محترم ، آن تایید شده ها، از فیلتر شورای نگهبان رد شده بودند یا نه ؟ بلی !
اما آیا با آن سلیقه سنتی معهود دزدان عبور کرده از آن فیلتر کمتر از رد شده گان شورای محترم نگهبان شد!؟ یا
نه اتفاقا از آن فیلتر تنگ و استاندارد خیلی دزد دستگیر شد .
آیا امروز بیت المال به حلقوم همان عبور کنندگان از فیلتر شورای محترم نگهبان نرفته ؟!
پس مشکل در خود سیستم حکومتی و در نفس حکومت نیست بلکه در نحوه مدیریت ، زمان شناسی ، تحلیل امور کشورداری و اجرااست.
بدلیل اینکه اگر مطابق قانون اساسی حرکت کنند باز مشکل هست؟
اگر هست پس مشکل مال نفس حکومت است .اگر نه پس نقص متوجه مدیران است و دولتمردان و نه سیستم حکومتی.
🔸۵-- امروز از شرق افغانستان و مرز چین تا مرز فلسطین اشغالی و از مرز نخجوان تا یمن میدان حضور ایران است اما ملت در فشار شدید اقتصادی , این از یک طرف و از طرف دیگر این را ترکیه و جمهوری آذربایجان و دیگران تحمل نمی کنند و آرایش جنگی میگیرند و مردم نگران جنگ دیگر، و لذا هر روز مردم از رفاه موعود اول انقلاب مایوس تر و احتمال جنگ دیگر را بیشتر میدانند. و تمام فشار غیر قابل تحمل را در کنار دریائی از دزدی های افراد پیرامون دولتیان می بینند ، که فاجعه ای است برای روحانیت ، دین ، مذهب، امام ، شهدا ، و جمهوری اسلامی ، آیا این فساد کم سابقه در کشور مال سیستم حکومتی است و یا مال مدیران ؟
عزیزم یقه سیستم حکومتی را رها کنید یقه مدیران فاسد ، مجریان فاسد ، روئسای فاسد وکیلان فاسد و وزیران فاسد را بگیرید.
🔸۶-- هیچ یک از صورتهای خطر که آخوند خراسانی درباره آنها هشدار داده بود و امروز اتفاق افتاده از اسلامی بودن حکومت ناشی نشده است چرا که جلو چشم مردم ناشی از یله و رها بودن گردانندگان است.
للهی در ایران امروز گشت ارشاد دزدان را زیر نظر دارد و یا موهای مکشوف زنان را؟!
للهی در ایران امروز ما گشت ارشاد برای دزدان بیت المال داریم؟!
آری گشتمان برای پیدا کردن موهای مکشوف است !!
ولی ابر دزدان تزریق شده از زیر بغل مسئولین , هیچ گشت ارشادی را بالای سرشان ندارند!
مگر پس از غارت شدن کشور ، در کشور هیچ بد حجابی بعنوان ابردزد شناسایی نشده است . اما دختر جناب وزیر...... باحجاب کامل بخاطر رانتخواری در مسیر دادگاه است. میگویند در شمال تهران بیش از ده هزار کاخ ساخته اند که از کاخ نیاوران زیباتر است ، اما همسرانشان حجاب دارند. و گشت ارشادهم کاری با آنها ندارد.
للهی آیا این پازل های نا همگون ناشی از اسلامی شدن سیستم حکومتی است و یا ناشی از مدیران غیرعامل به اصول حکومت؟!
🔸۷-- در حکومت اسلام ، فرهنگ را به سخن دانان میسپارند ولی مدیران ما به سخنرانان.
این مشکل مال سیستم حکومت نیست مال مدیران است.
🔸۸--در حکومت اسلام مخالفین را رتبه بندی کرده جمع و جور میکنند و در جای مناسب مشغول میکنند.
اما مدیران ما آنها را یا طرد میکنند و یا رها !!
آن امیرالمومنین و زیاد ابن ابیه این هم ما.
🔸۹-- در حادثه کربلا علت عقب نشینی عراقی ها خستگی آنها از تکرار جنگ در عصر خلافت امیرالمومنین بوده که تحمیل مخالفین بوده و ما باید این خطر را لمس کنیم ، و دیگر باید بداخل و اصلاح حالت ملت خود بپردازیم .
۴۲ سال جنگ ، انفجار ، اختلاف ، اختلاس ، اتهام به یکدیگر . آقازاده پروری ، رانتخوار پروری و رها کردن مستضعفین و کارگران بس است ، این کارها که مال سیستم حکومتی نیست مال سیاست مدارانش است.
کدام اصل حکومت اسلامی گفته مدیران فلان مجموعه هر ماه با دهها میلیون بیت المال اگر نگویم با صدها میلیون حقوق را بنام حکومت مستضعفین به جیب بزند؟!
حکومت ، قانون اساسی است. که چنین اصلی در آن نیست.
🔸۱۰-- یکی از مسئولین جدید به محض ورود به دفتر گفت ما در قبال مظلومین جهان تکلیف داریم . ! عالیجناب!
🔘سوال: در قبال کارگران ، معلمان و محرومان ایران چه ؟!
مشکل اقتصادی و فقر ملت خود را حل کردید؟!
طبق کدام اصل ما در اوج گرفتاری ملت خودمان تکلیف هل من مبارز درباره دیگران داریم؟!
دوست عزیز همه چیز پس از حل مشکلات ملت خودمان است.
شما که در فکر جلب نظر دیگران هستید آیا در حق شهید مطهری که ستون انقلاب بود رضایت آل مطهری را دارید؟
آل طالقانی را دارید ، ؟
آل بهشتی را دارید ؟
آل منتظری را دارید؟
همه آل خزعلی را دارید؟
ما خانواده های هسته های اصلی انقلاب را یکی پس از دیگر از دست میدهیم چگونه درباره آنور مرزها احساس تکلیف می کنیم!!؟
🔸۱۱- نظر بنده حقیر این است :
بخاطر خستگی غیر قابل تحمل ملت در اثر فشار ۴۲ ساله اقتصادی مسئولین ایران دامنه حضور و دامنه کمک خود به دیگران را دیگر کم کند و مشکل اقتصادی ملت 👇
👇👇👇👇👆👆👆
خود را در اولویت قرار دهد.
چون چاره ندارد.
🔸۱۲-- حضور واحدهای حاکی از قدرت دولتی در محافل علمی را کم کند. بخش طرد شدگان از نخبگان را جذب کند .
🔸۱۳-- بر سرعت خود در محاکمه عثمانیان جدید و باز گرداندن بیت المال از ابر دزدان بیفزاید.
🔸۱۴-- اگر بخشی از مسئولین محترم از آنالیزهای مربوط به دهه شصت دست بردارند و بدانند نه جوان ۱۴۰۰ همان جوان ۱۳۶۰ است و نه روحانیون حکومتی همان روحانیون زندان کشیده ، زجر دیده ، شکنجه شده است و نه دانشگاه , آن دانشگاه است و نه مردم ، همان مردم دهه شصت اند.
اگر مسئولین محترم این متغیرها را لحاظ بکنند این بحران فعلی کنترل می شود. و نیازی به طرح عبور از اصل حکومت نیست.
در پایان تکرار می کنم که مسئولین محترم از انتقاد صریح بنده ناراحت نشوند که از سر دلسوزی است.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
💠سوال :
با عرض سلام مجدد خدمت استاد معزز
در بند اول فرمایشات خود فرموده اید:
"تصویری که آخوند از شکل حکومت داشته غیر از تصویر و برداشت ماست. در تصویر آخوند گویا مردم نقشی ندارند و علما همه کاره است ولی در تفسیر ما محور ، تعیین کننده و فصل الخطاب رای ملت است. "
در صورتی که -با عرض شرمندگی- این گزاره کاملا غلط است آخوند خراسانی جز طرفداران مشروطه و موافقان تشکیل مجلس بوده اند و بر عکس فرمایش حضرت عالی مردم را همه کاره و دارای حق تعیین سرنوشت فرض کرده و اعمال ولایت به صورت مطلقه توسط فقیهان در زمان غیبت را مجاز نمیشمردند
✅پاسخ :
سلام علیکم نظر بنده به عین عبارت مرحوم آخوند است توجه کنید: (( مسئله سپردن حکومت بدست علمای دین ))
این تعبیر نه با موضع ایشان در مشروطیت میسازد و نه با تفسیر ما از نقش فقها .
بعبارت دیگر هیچ توجیه و تفسیری از این عبارت ایشان با مد نظر ایشان در مشروطیت و تفسیر ما هماهنگ نیست. چرا که حکومت مد نظر اسلام به هیچ قشری و صنفی سپردنی نیست. اگر حکومت از کنار ملت خارج شود و به فقها سپرده شود دیگر مردم هیچ کاره می شوند.
پس معنای عبارت ایشان را رد کرده ایم . و درست هم رد کرده ایم .
طبق منطق وجوب اخذ بیعت از مردم ، اطلاق قدرت محدود می شود به آن مقداری که مردم تعیین کرده اند.
پس مقوله ای که از کلام و تصویر آخوند مستفاد می شود سپردن حکومت است. که ما قبول نداریم بلکه فقها در محدوده قانون تصویب شده توسط ملت حق اعمال قدرت دارند.
و این سپردن حکومت نیست بلکه انتقال مسئولیت است آن هم در محدوده تعیین شده .
بلی بفرمایید عبارت آخوند مناسب مقصودش نبوده .
این مشکل ما نیست.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
📚درس هفدهم
📌از سلسله دروس مبادی اصول فقه...
نگاهی بر خلاءهای مشکل ساز در رسائل شیخ اعظم قدس سره الشریف.
ایشان در اولین جمله تعبیر
((اذا التفت المکلف )) را مقسم قرار داده ، و بر آن پایه حرکت فرموده تا آخر کتاب .
اکنون ما فقط ایرادات دو صفحه اول را بیان می کنیم.
🔺اشکال اول: اگر کسی بخواهد ببیند بدون التفات اساسا" سر چشمه نشر اسلام چندتا است اصلا تا آخر بحث متوجه نمی شود آیا فقط ثقلین است؟ و یا قطع هم سومین منبع احکام خدا است؟ معلوم نیست .
🔺اشکال دوم : آیا حصول یقین به حکم کافی است ؟ یا حصول از کتاب و سنت نیز ملاک در حجیت یقین است ؟ پاسخی ندارد
چرا که مطلق است و چون مطلق است باطل است.
بخاطر اینکه شامل اخذ احکام از مکاشفه قطعی صوفی ها هم هست که حجت نیست .
🔺اشکال سوم: در کل بحث قطع در رسائل ، به مذاق شیخ گویا اسلام سه سرچشمه دارد، دو تای آن از بیرون که کتاب و سنت منقول از عترت است سومی هم قطع است !!
این هم خلاف دستور رسول خدا (ص) است. که فرمود((انی تارک فیکم الثقلین)) و
نه(( اثقال ثلاثه واحدها الیقین.)) .
🔺اشکال چهارم : مگر ظن به اعتبار ظن بودن معتبر است که حصولش گویا حصول حجت , با درجه پائین است.؟!
در قرآن ۵۶ بار واژه ظن آمده که در سوره حجرات آیه ۱۲ دو بار ظن را کوبیده و در سوره فتح آیه ۶ دوبار کوبیده و در سوره آل عمران آیه ۱۵۴ کوبیده و در ۱۲ آیه دیگر ظن به معنای یقین است که کلا از ظن مبحوث عنه در رسائل خارج است . و در حدود ۲۴ مورد هم ظن به معنای متعارف خود گمان است. و در چند آیه هم با عبارات متفاوت فرموده ان بعض الظن اثم .
⭕️پس چگونه مطلق واژه ظن با این پرونده جای واژه روایت و حدیث نشسته و شده اشغال کننده پله دوم حجت در اصول!!؟
و در کجا خداوند و رسول حمل احتمال به مقدار ظن را در بطن روایات ملاک اعتبار دانسته!!؟
✳️پس ردیف بندی حجت بصورت قطع و ظن و اصل در شک نه ریشه قرآنی دارد و نه سنتی و عترتی.
یک شیوه بی مستند به معارف ثقلین است.
🔺اشکال پنجم : مگر ((مکلف به)) یکی از ملتفه الیه های حکم است؟!
در عبارت رسایل آمده اذا التفت الی حکم شرعی ، اما سپس می فرماید و ان کان الشک فی المکلف به یعنی موضوع!!؟
مگر می شود التفات به حکم شود اما شک در موضوع و مکلف به ، شود؟! چکش مرحوم شهیدی در شرح رسائل توجیه است. و توان خم کردن این همه انحنای خشن را ندارد.
🔺اشکال ششم: مگر اسلام مکلف را موظف کرده که در دستیابی به احکام شرعی حتما اگر مقدور شد علم و قطع حاصل کند و اگر نشده ظن حاصل کند و اگر نشده اصل اجرا کند؟!
اگر هست چرا شیخ مدرک بدست نداده؟! آنچه از کتاب داریم واسئلوا اهل الذکر است کجا اضافه فرموده که باید از سوالتان علم و قطع حاصل شود؟!
🔺اشکال هفتم: مگر در اسلام چند حکم شرعی داریم قطع در موضوع اخذ شده باشد؟
آنچه در باب طهارت هست جهل به طهارت و نجاست را در ثبوت طهارت ظاهری کافی دانسته کجا فرموده قطع به نجاست است که وجوب اجتناب تولید می کند؟!
آنچه شیخ مثال زده تعیین طریق خاص برای اثبات مطلوب است ، در قتل دو شاهد ، در زنا ۴ شاهد لازم است.
این قبول , آیا این به معنای شرطیت قطع است !؟
اگر این است بجای ۴ پس ۴۰ شاهد قطعش بیشتر است که ! چرا از احضار بیش از ۴ شاهد معفویم !؟
🔺اشکال هشتم : اینکه شیخ فرمود:(( والحاصل ان کون القطع حجه غیر معقول، لان الحجه ما یوجب القطع فلا یطلق علی نفس القطع ))
از اساس بی اساس است ، چرا که اولا این عبارت در موضوعات است آنهم نه در همه جا مثلا قطع قاضی به واقع حادثه حجت نیست که در قرآن راجع به حضرت داود هشدار آمده که در قضاء راه خاص لازم است .
ثانیا: اطلاق عبارت ایشان باطل است، چرا که آن قدر دهان عبارت باز است آنرا در سطح قرآن و عترت قرار داده که انسان به هر حکمی که به آن قطع کرد می تواند عمل کند مثلا بنده از خوابم یقین حاصل کردم که زید را بکشم حجت تمام است!! یا الله فردا کلت را بردار و داعشی عمل کن!!
در حالی که قطع حتی حامل منشا یک حکم شرعی نیست ، الا تاییدا . فقط طریق الی الحکم می تواند باشد
🔺اشکال نهم: واژه حجت در تفسیر شیخ هیچ ربطی به حجت در احادیث ندارد. چرا که حجت منطقی کجا حجت تعیین شده رسول خدا کجا!؟
🔺 دهم : کجا در فقه مقطوع الخمریه مقطوع الصلاتیه مقطوع الزکاتیه داریم ووو !؟
در هیچکدام علم در سطح کتاب و سنت حجتِ دارای خصوصیت حمل حکم نیست ، فقط طریق است.
وقتی شیخ این را قبول دارد چگونه پیش ایشان حجیت مطلق قطع تبدیل شده به منشا حکم مثل کتاب و سنت و سبب سقوط تکلیف!؟
موضع کتاب و سنت دقیقا خلاف نظر شیخ است که اگر قطع منجر به عمل به کتاب و سنت شد حجت است و الا باید عمل را قضا فرمایید و قطع هم مانند شک شرمنده است.
🔺اشکال یازدهم : آنچه در کتاب و سنت آمده این است که یک سلسله اصول هست ، اینها ماده اصلی قانون اسلامند و باقی تبصره است مثلا
🔹الف: خون هر مسلمان محترم 👇
👇👇👆👆
است ، مگر اینکه کاری کند مانند قتل نفس تا مستحق اعدام شود .
🔹ب: دست هر انسانی بر اموالی که در اختیار دارد دلیل مالکیت است مگر اینکه با ادله شرعیه ثابت شود مال غیر است. 🔹ج: استفاده از تمام اشیاء عالم که در اختیار دیگران نیست و در پیرامون ما است ، مباح است و حلال .
مگر اینکه با ادله شرعیه ثابت شود مال کسی است .
🔹د: تمام اشیاء عالم پاک است مگر اینکه دلیل اقامه شود بر این که نجس است .
🔹ه: عرض و آبروی هر مسلمان محترم است مگر اینکه کاری کند شرع بر او حکم حد و یا تعزیر جاری کند. ووو
پس در منطق اسلام اول اصل حاکم است ، این در مرتبه دوم است که روایات خاصه حکم خاص و یا تبصره می آورند ، دقیقا عکس تقسیم و ترسیم شیخ که اول باید به حکم یقین حاصل کنید و اگر ممکن نشد ظن حاصل کنید و اگر نشد به اصل رجوع کنید. آنچه رسول خدا(ص) انجام داد ارسال مبلغ بود آن هم تک تک و خبر واحد و چون مبلغین از حوزه علمیه رسول خدا با شناسنامه اعزام میشدند خبرشان حجت بوده ، کجا رسولخدا نشر دین را اول روی ریل قطع گذاشت تا در رسائل ما نشر و اخذ احکام را از قطع شروع کنیم ، و اگر نشد از طریق ظن ، و اگر نشد از طریق اصل؟!
🔺اشکال دوازدم : در عبارت اول رسائل : آیا یک بار شده که در لسان دین آیه ای و یا پیامبری و یا امامی بفرمایند ای مردم غیر از کتاب و سنت شما حجت ثالثی دارید آن هم در حجیت , مثل قران و حدیث است و اسمش قطع و علم و یقین است ، و حجتش هم ذاتی است یعنی از هر جا حاصل شده باشد (ولو از خواب ) مثل قرآن و حدیث حکمش حجت است ، اگر چه حکمش نه در قرآن است و نه در حدیث!؟ اگر چنین نیست و واقعا هم نیست کل مبنا و بنای شیخ در رسائل فرو میریزد . و به نظر قاصر این حقیر فرو ریخته است.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
💠سوال :
سلام استاد
پیرو اعتراضات ده گاه ای که داشتیم و جواب های ده گانه شما گوییم :
1 . از جهت حجیت میان راوی که عمدا مجهول گذاشته شود و میان راوی که مجهول بماند فرقی نیست چه بسا اگر نام آن راوی که عمدا مجهول گذاشته شده آورده می شد در نزد ما اکذب البریه بود ما ماموریم که سخن کسی که وثاقتش احراز نشده را نپذیریم و این را حضرت سلیمان به ما آموخته که زمانی که هدهد برایش خبر آورد چون بوثاقت هدهد یا بضعف او معتقد نبود گفت( سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ)اللهم الا اینکه قرینه ای قطعی بر صحت کلامش در خارج مقیم باشد.
همچنین اگر قرار است کسی با نقل خبر سیاسی در آن دوران بزحمت بیفتد چرا فقط راوی متصل بامام باید مخفی بماند؟! خب باید راوی مع الواسطه نیز مخفی شود و راوی از راوی مع الواسطه نیز مخفی شود و خبر کلا بی سند باشد!
2 . وجه عدم علمی این مساله بر ما احراز نشد ! قرآن کریم تصریح دارد که باید از مطلق لغو چه در قول و چه در فعل و چه در فکر احتراز کرد( وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون) حال وقتی مطلب بحار الانوار عینا سندا و متنا مطلب امالی صدوق است چه داعی موجود است که به هر دو رجوع داده شود؟
اگر بگویید چه بسا کسی کتاب امالی صدوق را در دسترس نداشته باشد اما بحار را داشته باشد گوییم اولا با این نعمتی که هم اکنون در کف دست بنده است اشراف بر اکثر کتب عالم ممکن است فضلا از امالی صدوق و ثانیا آن کسی که امالی صدوق 500 صفحه ای را نداشته باشد بطریق اولی بحار الانوار 110 جلدی را نیز فاقد است.
3 . تسالم بحمد الله صورت گرفت فلله الحجه البالغه.
4 . نص کتاب حقیر به این گونه است :(ابان شیعی است بقرائنی چون اینکه ابن ابی عمیر گفته جماعتی از مشایخ ما (شیعه) حدیث کردند ما را (٢٥) و کذا اصل اینست که هر گاه نام کسی در فهرست نجاشی آید و بمذهب او اشاره نشود شیعه است الا اینکه قرینه ای بخلاف اقامه شود چونکه نام کتاب فهرست اسماء المصنفین الشیعه است اما اینکه چگونه شیعی است مشخص نیست در رجال کشی آمده که او از فرقه ناووسیه بوده و در بعضی نسخ آمده او از قادسیه بوده و چون قرینه بر ثانی اقامه گشته و بر اول خیر و ما مطالب رجال کشی را بی قرینه نمی پذیریم پس ابان را از فرقه ناووسیه نمی دانیم بلکه ناووسیه را تحصیف قادسیه قلمداد می کنیم.
اما سید خویی راهی دیگر برای دفع اتهام ناووسی بودن اتخاذ نموده و آن اینکه ابان از امام کاظم روایت نموده و با این وجود چگونه ناووسی است ؟ حال آنکه آنان کسانی هستند که بر امامت امام صادق توقف نمودند و گفتند که او زنده و نمرده است و او مهدی موعود است.(٢٦)
اقول : اولا روایتی از ابان عن الکاظم ندیدم بحدی که افاده ظن نماید و تاییدش میکند اینکه شیخ طوسی ابان را از اصحاب امام کاظم معرفی نکرده در الرجال و خود سید خویی هنگام شمردن مشائخ ابان به امام کاظم اشاره نفرموده است و ثانیا چه بسا روایتش از امام قبل از گرایشش به ناووسیه بوده است و ثالثا چه بسیار کسانی که بر مذهب مخالف بودنشان قطع حاصل است اما با این وجود از ائمه روایت نمودند مثل اینکه عامیند اما از ائمه روایت کردند یا زیدی هستند و از امام صادق روایت کردند و یا واقفیند اما از امام رضا روایت نمودند
و اما حلی متفردا ابان را فطحی خوانده(٢٧) كه قطعا سهو است ۔)
5 . گمان نکردیم که برای بعضی مسائل دلیل نیاز باشد بعلت شدت وضوح پس می گوییم توثیق متاخرین ناشی از حس یا مقدمات قریب به حس و یا احتمال حس نیست بلکه اجتهاد آن هاست و اجتهاد آن ها بر حاجاقای زنجانی (دام ظله علی راسی) که خود در علم رجال مجتهد است حجت نیست الا اینکه حاجاقای زنجانی خود را در رجال مقلد مقدس اردبیلی بداند! و همچنین امثال مقدس اردبیلی و متاخرین جمیعا هر رایی که صادر کرده اند مستند به منابعی بوده که آن منابع فی الحال در اختیار ما نیز هست.
6 . ما در این مطلب یک ادعا داشتیم و آن اینکه محمد بن سنان از زاهری اعرف است و نیاز نیست که به آن در کتاب شما تقیید زده شود و دلیل بر اینکه محمد بن سنان اعرف کالنار علی جبل است مثلا اینکه در سند صد ها روایت واقع شده بدون لقب و در عنوان کتاب کشی و فهرست و رجال طوسی و مشیخه صدوق و... ایضا واقع شده بی لقب پس اسم و نسبش از لقبش اعرف است.
7 . یک وقت هست می فرمایید محمد بن عبد الجبار از جانب طوسی توثیق شده ولکن من نمی پذیرم خب اشکال ندارد رای تان است بنده نیز متفردات طوسی را نمی پذیرم اما یک وقت هست می گویید توثیق ندارد که این خطاست چون توثیق از جانب طوسی شده و شما دومی را گفته اید پس در انتخاب عبارت خطا کرده اید.
8 . اگر شما ابو حمزه البطائنی را قبل از انحرافش ثقه می دانید پس باید او را در ص 111 توثیق می کردید نه تضعیف چون روایتی را که او در ص 111 نقل کرده قبل از انحراف اوست کما یعلم من الراوی و المروی عنه.
9-10 . عبارت شما را دو بار عرض کردم چون دو اعتراض