eitaa logo
مشکات الزهرا(س)
170 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
آیدی کانال مشکات الزهرا (س) ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮    🆔@meshkatozahraaa ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
مشاهده در ایتا
دانلود
مشکات الزهرا(س)
🦋رمان بی تو هرگز از زبان همسر و فرزند شهید سید علی حسینی🦋 با لبخند، بله دیگه اي گفتم و ته دلم التما
🦋رمان بی تو هرگز از زبان همسر و فرزند شهید سید علی حسینی🦋 طبيعتا اگر اخلاقي نباشه و خودخواهي غلبه کنه ممکنه نتونن، در کنار اخلاق بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است. اینکه موقع ناراحتي يا خوشحالي يا تحت فشار آدمها چه کار مي کنن یا چه واکنشي دارن؛ اما این بحثها و حرفها تمومي نداشت. بدون توجه به واکنش دیگران مدام میومد سراغم و حرف میزد با اون فشار و حجم کار، این فشار و حرفهای جدید واقعا سخت بود. دیگه حتی یه لحظه آرامش يا زماني برای نفس کشیدن نداشتم. دفعه آخر که اومد با ناراحتي بهش گفتم - دکتر دایسون میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم و حرفها صرفا کاري باشه؟ خنده اش محو شد چند لحظه بهم نگاه کرد. - يعني شما از من بدتون میاد خانم حسيني؟ چند لحظه مکث کردم.... گفتن چنین حرف هايي برام سخت بود؛ اما حالا.... اصلا به شما فکر نمیکنم نه به شما که به هیچ شخص ديگه اي هم - صادقانه من فکر نمي کنم. نه فکر مي کنم، نه... بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم. دوباره لبخند زد... - شخص ديگه که خيلي خوبه؛ اما نمي تونيد واقعا به من فکر کنید؟ خسته و کلافه تمام وجودم پر از التماس شده بود نه نميتونم دکتر دایسون . نه وقتش رو دارم نه... چند لحظه مکث کردم بدتر از همه شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید. - ولي اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون توجه کنید. یهو زد زیر خنده... انقدر شناخت از شما کافیه؟ حالا می تونید بهم فکر کنید؟ - انسان یه موجود اجتماعیه دکتر، من تا جايي حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاري که مي کنم درسته؛ حتی اگر شما از من یه شناخت نسبي داشته باشید، من ندارم. بیمارستان تمام فضاي زندگي من رو پر کرده وقتي براي فکر کردن به خوصیات شما ندارم؛ حتی اگر هم داشته باشم من یه مسلمانم و تا جايي که یادم میاد شما یه دفعه گفتید از نظر شما خدا قیامت و روح وجود نداره . در لاکر رو بستم... خواهش می کنم تمومش کنید. و از اتاق رفتم بیرون... برنامه جدید رو که اعلام کردن برق از سرم پرید شده بودم دستیار دایسون انگار یه سطل آب یخ ریختن روي سرم... باورم نمی شد. کم مشکل داشتم که به لطف ایشون ، هر لحظه داشت بیشتر میشد... دلم مي خواست رسما گریه کنم. که برای اولین عمل آماده شده بودیم داشت دست هاش رو می شست... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد ولي سريع لبخندش رو جمع کرد. - من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم و با افرادي کار مي کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن و... داشتم از خجالت نگاه ها و حالت هاي بقيه آب مي شدم زیر چشمي بهم نگاه مي کردن و بعضي ها لبخندهاي معناداري روي صورت شون بود. چند قدم رفتم سمتش و خيلي آروم گفتم... - اگر این خصوصیاتی که گفتید در مورد شما صدق می کرد میدونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازي کنید؛ حتی اگر دستیار باشه... خندید... سرش رو آورد جلو... - مشكلي نيست... انجام این عمل براي من مثل آب خوردنه... اگر بخواي، مي توني بايستي و فقط نگاه کني. براي اولين بار توي عمرم، دلم ميخواست از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم با برنامه جدید، مجبور بودم توي هر عملي که جراحش دکتر دایسون بود حاضر بشم؛ البته تمرین خوبي هم براي صبر و کنترل اعصاب بود چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله اي در مورد شخصیتش نطق مي کرد و من چاره اي جز گوش کردن به اونها رو نداشتم. توی بیمارستان سوژه همه شده بدیم. به نوبت جراحي هاي ما مي گفتن جراحي عاشقانه... یکی از بچه ها موقع خوردن نهار رسما من رو خطاب قرار داد. - واقعا نميفهمم چرا انقدر براي دکتر دایسون ناز مي کني! اون یه مرد جذاب و نابغه هست و با وجود این سني که داره تونسته رئیس تیم جراحي بشه... همین طور از دکتر دایسون تعريف مي کرد و من فقط نگاه کردم واقعا نمي دونستم چی باید بگم یا دیگه به چي فکر کنم برنامه فشرده و سنگین بیمارستان فشار دو برابر عمل هاي جراحي تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمي تونست سختي و فشار زندگي رو روي من درک کنه، حالا هم که.... آیدی کانال مشکات الزهرا (س) ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮    🆔@meshkatozahraaa ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯