eitaa logo
فرزندی مثل مصطفی
1.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
103 فایل
بسم رب الشهدا والصدیقین این کانال جهت باز نشر خاطرات شهید مصطفی صدرزاده راه اندازی شده است مستقیم زیر نظر خانواده محترم شهید صدرزاده اداره میشه #شهید_مصطفی_صدرزاده
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا🌹 بخش از خاطرات شهید مصطفی حدود سالش بود ، نزدیک محرم ،مسجد داشت آماده می شد، که دسته ی عزاداری آماده شود. مصطفي رفت از عزاداران مسجد خواهش کرد که یازنجیر بزند.🌹 ازمسجد بیرونش کردن، گفتن : شما بچه هستید، نظم دسته ی عزاداری را ،بهم می ریزید .😔 خیلی ناراحت شد، وقتی برای من تعریف کرد ،گفت: مامان من سال دیگه خودم دسته راه می ندازم .🙏 واقعا همین شد وسال بعد باکمک برادر وپسر عموها وباقی دوستانش یک راه انداخت.🌹 از همان کودکی خوب می کرد، بسیار باهوش وزیرک بود .🌹 در بازیها سریع بود ، افکار طرف مقابل را متوجه می شد.💐 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا 🌹 بخش از خاطرات شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم) خیلی از و مادرها سن فرزندانشان برایشان دوران سختی است، ولی برای من این طور نبود. 💕🌹 مخصوصا آقا بسیار و باادب بود و خیلی بیشتر از سن خودش متوجه می شد.❤️ یکی از مصطفي این بود که، همین طوری حرف کسی را قبول نمی کرد؛ مگر اینکه در موردش تحقیق و بحث می کرد. 🙏 خیلی باحوصله چه با و یا رفتار می کرد. 👏 رعایت ادب را هیچ وقت فراموش نمی کرد. حواسش بود که خدایی نکره کسی را نشکند . 👏🌹 اگراحساس می کرد کسی از او رنجیده خاطر شده، تا ازدلش در نمی آورد آرام نمیشد و قرار نمی گرفت.🙏 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
🌹 همراه با صحبتهای  شهید  صدرزاده مصطفی خیلی مبادی آداب بود .👏 نسبت به بزرگترها مخصوصا  و  ها.... اگر در روز ده بار می رفت خدمت پدر بزرگ یا مادر بزرگ ،مقید بود دستشون ببوسه و قربون و صدقشون.بشه و همیشه می گفت خداوند سایه این بزرگان از ما نگیره که مایه ی خیر و  هستند .🌹👏🌹  از کودکی با پدربزرگش  بود ، هروقت کوچکترین فرصتی پیش میومد، خدمت و بابا می رسید 🌹 و  را ، از کودکی یاد داده بود مثل خودش احترام بذاره به بزرگترها.... 🌹 ✨🍃🌹✨🌹✨ @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 بخش از خاطرات شهید💖 🌹 یکی از کارهای مصطفي بردن نوجونهاش به اردو بود. 👏 همیشه از این کارش من داشتم، بهش می گفتم کار سختی است قبول مسؤلیت بچه های پراز انرژی که هر کدام به تنهای کنترلش دشوار است🙏 ولی خیلی آروم می گفت: نگران نباش توکل به هیچ اتفاقی نمی افتد.🌹 الگوی خیلی خوبی برای بود ، واقعا داشتن وحرفش را گوش می دادن .👏 یک دفعه که بچه ها را برده بود اردو، زمانی که که به منزل برگشت ، کلید در ورودی همراهش نبود،😔 تا اذان صبح‌ روی پله ها نشسته بود😔 ازش پرسیدم چرا زنگ نزدی مصطفی؟، گفت :مامان نیومد بیدارتون کنم ،🌹😔 ایستادم اذان را بگن که برای نماز بیدارمیشد بعد زنگ بزنم.👏🌹 🇮🇷 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 بخش از خاطرات 💕 مصطفی و نذرش🙏 زمانی که را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت. یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: یک هئیت به اسم حضرت ( ع) زدم. 🙏 خیلی خوشحال شدم و در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس کردم ،🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی . ازآنجا متوجه شدم که حسابی هوای مصطفي را دارند.🙏 برای مصطفي خیلی اتفاقهای می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹 همیشه برایم عجیب بود که چقدر درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته. کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرده بود.🙏🌹 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 بخش از خاطرات 💕 مصطفی و نذرش🙏 زمانی که را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت. یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: یک هئیت به اسم حضرت ( ع) زدم. 🙏 خیلی خوشحال شدم و در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس کردم ،🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی . ازآنجا متوجه شدم که حسابی هوای مصطفي را دارند.🙏 برای مصطفي خیلی اتفاقهای می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹 همیشه برایم عجیب بود که چقدر درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته. کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرده بود.🙏🌹 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی از شهید 💕 اسفند 93بود، یک روز تماس گرفت ، بعداز احوال پرسی گفت: مامان میشه یه خواهش کنم؟ امسال برای بچه های لباس وآذوقه تهیه کنی؟ 🌹 گفتم: عزیزم آخه چطوری؟ امکانش نیست.... با و ادامه داد که در این جا بچه ها از گرسنگی و مریضی جلوی چشم پدر مادر دارن ازبین میرن. 😔🌹 و داره اینجا بیداد میکنه لعنت به جنگ، بچه ها ازکوچکترین حقوق انسانی برخوردار نیستن 😔 وبا بغض ادامه داد که ،هر کاری میتونی برای این بچه ها انجام بده 😔 من با ناراحتی گفتم :که امکانش نیست تنها کاری که میشه کرد پول بفرستم شما تهیه کنی. دیگه ادامه نداد ودیگر دراین مورد چیزی نگفت ومن هم پیگیر نشدم . بعداز یکی از دوستان تعریف می کرد که مصطفی با برای فقرای سوری و پوشاک تهیه می کرد👏🌹👏 بعد که متوجه شدم ،بهش می گفتم که چرا پولتون اینجا خرج میکنی ؟😕 گفت زن بچه من اونجا از نمی میرن ولی ،اینا اینجا دارن ازبین میرن ....👏🌹👏 مصطفی بسیار و درمیدان جنگ با دشمنان بود و بسیار و کوچکی برای بچه هاو محرومین داشت👏😔👏 و این ویژگی بارز مصطفی بود ..... 🌹‌ @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بخشی از پیام های بین و 😭😭 🆔@meslemostafaa
بسم رب الشهدا🌹 خاطرات شهید ❤️ مصطفی ازسن پانزده سالگی ارادت عجیبی به بزرگان دین پیداکرده بود👏 درباره این   تحقیق می کرد   و همیشه درموردشون در منزل صحبت بود🌹 آن قدر بهشون مند شده بود ، که روی عکس هاشون رو زده بود ،☺️ یادمه  نزدیک عید بود میخواستم کمدشو  مرتب کنم ، ازم خواهش کرد که مواظب عکس های روی کمد باشم ❣ برام جالب  بود در سنی که معمولا بچه ها، از  فوتبالیست‌ها ویا هنرمندان  الگو برداری میکنن، ولی مصطفی عکس رو  به در کمدش زده بود👏🌹👏 🆔@meslemostafaa
فرزندی مثل مصطفی
#دلتنگے_شهدایے 🕊🌿 _ چہ‌جوری کم نمیاری؟! + من هر دفعہ زمین خوردم، شھدا تا کمر خم شدن دست دراز ڪردن
بسم رب الشهدا🌹 خاطرات شهید ❤️ مصطفی ازسن پانزده سالگی ارادت عجیبی به بزرگان دین پیداکرده بود👏 درباره این   تحقیق می کرد   و همیشه درموردشون در منزل صحبت بود🌹 آن قدر بهشون مند شده بود ، که روی عکس هاشون رو زده بود ،☺️ یادمه  نزدیک عید بود میخواستم کمدشو  مرتب کنم ، ازم خواهش کرد که مواظب عکس های روی کمد باشم ❣ برام جالب  بود در سنی که معمولا بچه ها، از  فوتبالیست‌ها ویا هنرمندان  الگو برداری میکنن، ولی مصطفی عکس رو  به در کمدش زده بود👏🌹👏 🌹🌹🌹🌹🕊🕊🕊🌹🌹🌹🌹 @meslemostafaa
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌺ساعت دو بامداد روز چهارشنبه  19شهریور 1365 مصادف با 5محرم الحرام  در بیمارستان والفجر شهرستان  چشم  به جهان گشود.😊 زمانی که از پرستار سؤال کردم سالمه، گفت: بله بسیارسالم و سرحال.  گفت :می خوای بدونی پسره یا دختر؟  گفتم :هرچی باشه خداروشکر 🌹 همین که سالمه ممنونشم، ان شاء الله عاقبت بخیر بشه.🌹❣ گفت: یه، معلومه  که عاقبت بخیره. گفتم ان شاء الله....🌹 و پرستار گذاشتش در آغوش من،  وقتی با دقت نگاهش کردم ، روی دستش یه  بود.😔 با نگرانی پرسیدم ضربه خورده؟! گفت : نه این علامته، دست  را مرتب بوسه می زدم.  پرستار گفت اسمشو چی میذاری؟  گفتم: اسمی که برازنده اش باشه ، این سرباز امام زمانه (ع). 🌹 پرستار با حالت اعتراض گفت: دعا کن  این جنگ زود تمام بشه، که دیگه نیاز به  سرباز نباشه تا این بچه ها برن جنگ.😔 گفتم: ان شاء الله  به امید روزی که شاهد هیچ گونه ظلم  وبی عدالتی و جنگ و خونریزی در دنیا نباشیم؛🌹 و این زمانی محقق می شود که ،   عالم بشریت حضرت بقیه الله ظهور فرماید، ان شاء الله. اللهم عجل لولیک الفرج🌹 ❤️خاطرات  شهید مصطفی صدرزاده @meslemostafaa🕊
همراه با صحبتهای :💕 همیشه از خواستم بهترینها و ها قسمت بشه👏 ولی ازاین غافل بودم که رسیدن به این درجه و مقام باعث رنج ست برایمان،😔 تنها چیزی که میتونه باعث آرامش ما بشه، امید به و مصطفی در اون دنیا ست..😔💕😔 🌹 صحبت‌های مادر شهید مصطفی صدرزاده 👆 https://eitaa.com/meslemostafaa