🕊 #خاطره
#از_همکار_شهید
بعد از شهادت #شهید_میثم_علیجانی حضور در منطقه شمال غرب یاد میثم را برایمان زنده می کرد.تا اینکه یک شب در خلوت خودم عکس شهید علیجانی را در دست گرفتم و با او نجوا ها کردم و همان شب خواب شهید علیجانی را در منطقه دیدم.در عالم خواب می دانستم که میثم شهید شد و از ناحیه سر آسیب دیده بود.همان جای سرش را دست کشیدم و بوسیدم.از آقا میثم پرسیدم:شهادت چگونه بود؟میثم با خنده در جواب گفت:وقتی شهادت به سراغت بیاید اصلا خودت متوجه نمی شوی.مثل باد می آید وسریع می رود.و گفت:شاید دردی احساس شود ولی بعدا خیلی حال دارد و دوست نداری از آن درد جدا بشی.و بعد پرسیدم:چه خبر ها از اون طرف؟گفت:شما بگو از بچه ها چه خبر؟گفتم همه خوبند.گفت:شنیدم بچه آقا ایمان (یکی دیگر از همکاران شهید)به دنیا اومده.گفتم اره زینب خانم به دنیا اومد.به من گفت:سلام مرا به ایمان برسون.و باز گفتم:میثم جان برایم حرف بزن.گفت:عباسعلی جان سلام مرا به بچه های گردان برسان و بگو ما با شما هستیم.گفتم:بگو چطور باید به شما برسیم؟گفت:فقط و فقط گناه نکنید.همین.بعد می آیید و می بینید اینجا چه خبره و آنوقت آرزو میکنید ای کاش زود تر می آمدید.و باز پرسیدم:چه کسی از بچه های ما شهید می شوند؟یک عده ای را نام برد و گفت اینها شهید می شوند.
جانباز مدافع حرم و شهید مدافع امنیت
🌹#میثمعلیجانی🌹
🥀@meysam_alijanii🕊