eitaa logo
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
94 دنبال‌کننده
1هزار عکس
476 ویدیو
3 فایل
سلام دوستان کپی از کانال شهید محمد هادی ذوالفقاری آزاد نیست✨🌈 لینک ناشناسی👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/17005115188840
مشاهده در ایتا
دانلود
📌پسرک فلافل فروش قسمت نهم همیشه روی لبش لبخند بودنه از این بابت که مشکلی ندارد.من خبردارم که اوبا کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم میکرد. رفاقت بااو هیچکس را خسته نمیکرد.اما مواظب بود در شوخی هایش گناه نباشد. بار اولی که هادی را دیدم قبل از حرکتش به اردوی جهادی بود.وارد مسجدشدم و دیدم جوانی سرش روی پای دیگری گذاشته و خوابیده... رفتم جلو و تذکر دادم که اینجا مسجداست بلند شو.دیدم بلند شد وشروع کرد به صحبت کردن بامن.خیلی حالم گرفته شد چون بنده خدالال بود و با اَده اَده بامن صحبت میکرد.دلم برایش سوخت معذرت خواهی کردم و رفتم سراغ دیگر شهدا. بچهای دیگر هم خندیدند. ساعتی بعد سوار اتوبوس شدیم و اماده ی حرکت. یک نفر از انتهای ماشین با صدای بلند گفت:نابودی همه ی علمای اس.... بعد از لحظه ای سکوت ادامه داد:نابودی همه ی علمای اسرائیل صلوات. همه صلوات فرستادیم. وقتی برگشتم با تعجب دیدم ❗که این همان جوان لال در مسجد بود. به دوستم گفتم مگه این جوان لال نبود؟دوستم گفت فکر میکردی برای چه توی مسجد میخندیدیم.این هادی ذوالفقاری از بچهای جدیدمسجدماست که خیلی پسرخوبیه،خیلی فعال و دلسوز و درعین حال وشوخ طبع و دوست داشتنی،شما رو سرکار گذاشته بود..... راوی:جمعی از دوستان شهید 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت دهم ایام فتنه بود و هرروز اتفاق جدیدی می افتاد.دستوررسیده بودکه بچهای بسیج ایست بازرسی انجام دهند.هادی با یکی ازبچهاکه مسلح بوداطراف خیابان ارجمندی با موتور امدند. ساعات پایانی شب بودکه کارما آغازشد.هنوزساعاتی نگذشته بود که یه سواری قبل رسیدن به ایست بازرسی توقف کرد بعد دنده عقب گرفت و به سمت خیابان ارجمندی رفت.به محض ورود به آن خیابان هادی ودوستش با موتور مقابل اوقرار گرفتند. هریک از انها درب خودرو را باز کردند وفرار کردند.راننده به سرعت فرار کرد اما یکی از انها به سمت یک کوچه ی بمبست رفت.هادی به سمت اورفت و قبل از اینکه به کمک او برویم آن قاچاقچی تریاک رابا دست وچشمهای بسته اورد. جای تعجب این بود که هادی نصف هیکل آن مرد را داشت و بعدا تعریف کرد که انتهای کوچه تاریک بوده وبه آن مرد گفته اگه حرکت کنی میزنمت و بعد هادی چشمهایش را بسته تا نبیندکه مسلح نیست . بچه های بسیج مردم را متفرق کردندبعدهم مشغول شناسایی ماشین شدند.یک بسته ی بزرگ زیر پای راننده بود.همان موقع بچهای کلانتری 14از راه رسیدندو شناسایی کردند که این بسته تریاک است. ماشین و متهم و موادمخدربه کلانتری منتقل شدند.ظهرفردا که وارد مسجدشدیم دیدیم یک پلاکارد تشکر ازسوی مسئول کلانتری جلوی درب مسجد نصب شده بود.از ان پلاکارد از همه ی بسیجیان مسجد بخاطر این عملیات و دستگیری یکی از قاچاقچیان مواد مخدر تقدیر شده بود. 🔰ادامه دارد ...🔰
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان✨🍃
امیدهمچون‌خون‌درروان‌آدمیست‌ڪھ اگرنباشدگامی‌بہ‌پیش‌نمی‌رود! واگرباشدجھانی‌رادگرگون‌‌می‌سازد(:🍊🌱 →@Faaliat_Kadhe💜🌿⁦:-)⁩
آسمان،فرصت پروازِ بلند است ولی، قصه این است چه اندازه کبوتر باشی🕊 سلامم رفقا✨🕊 نماز و روز هاتون مقبول درگاه حق✨🌙
بَندگیـمون‌جورۍ‌شِہ‌کہ‌اگہ‌دَ‌ر‌مَحضر‌خَلق‌ خد‌ا‌بـٰاشیم‌شَھید‌زنده‌ایـم‌وَلۍ‌اگر‌دَر‌محضر ‌خدا‌و‌خَلوت‌خودمون‌باشیم‌الله‌اڪبَر..🚶🏾‍♂!' ..💔!'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم خبر خوب، برای کسانی که عکس شهدا را به در و دیوار می زنند، قبر شهدا را می شویند، قاب عکس کهنه شهدا را با قاب عکس جدید عوض می کنند، یادواره شهدا می گیرند، به خانواده های شهدا سر کشی می کنند، شهدا را یاد می کنند و راه شان را ادامه می دهند و ... 🌹🌹🌹🌹 😭🌺🙏😍
••🌸 شیخ رجبعلی خیاط (ره) میگه: امام زمان دنبال رفیق میگرده ، تو خوب باش خودش میاد سراغت ! ♥️
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
چشماتو ببند خیال کن
تا کِی"چشماتو ببند خیال کن الان کربلایی"رو بخونم و به جای من بقیه برن، زیارت کنن؟💔🚶‍♂ ..
سلام ،همچنین ، احسنت💔:) اللهم ارزقنا توفیق شهادت💔🕊
📌پسرک فلافل فروش 📌 قسمت یازدهم هادی پسری بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسير دين را از آنچه بر روی منبرها ميشنيد انتخاب ميكرد و در اين راه ثابت قدم بود. مدتی از حضور او در بسيج نگذشته بود كه گفت: بايد يكی از مسائل مهم دين را در محل خودمان عملی كنيم. ميگفت: روايت از حضرت علی ع داريم كه همه اعمال نيک و حتی جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل درياست. برای همين در برخی موارد خودش به تنهایی وارد عمل ميشد. يك سی دی فروشی اطراف مسجد باز شده بود. بچه های نوجوان كه به مسجد رفت و آمد داشتند از اين مغازه خريد ميكردند. اين فروشنده سی دی های بازی و فيلم كپی شده را به قيمت ارزان به بچها ميفروخت. مشتريهای زيادی برای خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه اين فروشنده فيلمهای خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند! چند نفر از بچها خبر را به هادی رساندند. او هم به سراغ فروشنده ی اين مغازه رفت. خيلی مؤدب سالم كرد و از او پرسيد: بعضی از بچها ميگويند شما سی دی های غير مجاز پخش ميكنيد، درسته! 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت دوازدهم ....فروشنده تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد.بار ديگر بچه های نوجوان خبر آوردند كه نه تنها سی دی های فيلم، بلكه سی دی های مستهجن نيز از مغازه ی او پخش ميشود. هادی تحقيق كرد و مطمئن شد. لذا بار ديگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت كرد و شرايط امر به معروف را انجام داد. بعد هم به او تذكر داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با حكم ضابطان قضایی برخورد خواهد شد. اما اين فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادی نيز در كمين فرصتی بود تا با او برخورد كند. يك روز جوانی وارد مغازه شد. هادی خبر داشت كه يك كيسه پر از سی دی های مستهجن برای اين شخص آورده اند.لذا با هماهنگی بچه های بسيج وارد مغازه شد. درست زمانی كه بار سی دی ها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد فروشنده را با همان كيسه به مسجد آورد! در جلوی چشمان خودش همه سی دی ها را شكست. وقتی آخرين سی دی خرد شد، رو كرد به آن فروشنده و گفت: اگر يك بار ديگر تكرار شد با تو برخورد قانونی ميكنيم.همين برخورد هادی كافی بود تا آن شخص مغازهاش را جمع كند و از اين محل برود. 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت سیزدهم دوكوهه به عنوان خادم راهيان نور فعاليت ميكرديم. در آن ايام هادي با شوخ طبعی هایش خستگی كار را از تن ما خارج می كرد. يادم هست كه يك پتوي بزرگ داشت كه به آن ميگفت: (پتوی اِجكت) يا پتوی پرتاب! كاری كه هادی با اين پتو انجام ميداد خیلی عجيب بود. يكی از بچه ها را روی آن می نشاند و بقيه دورتادور پتو را می گرفتند و با حركات دست آن شخص را بالا و پايين پرت می كردند. يك بار سراغ يكی از روحانيون رفت. اين روحاني از دوستان ما بود. ايشان خودش اهل شوخي و مزاح بود. هادی به او گفت: حاج آقا دوست داريد روی اين پتو بنشينید؟ بعد توضيح داد كه اين پتو باعث پرتاب انسان می شود. حاج آقا كه از خنده های بچه ها موضوع را فهميده بود، عبا و عمامه را برداشت و نشست روی پتو. هادی و بچه ها چندين بار حاج آقا را بالا و پايين پرت كردند. خیلی سخت ولی جالب بود. بعد هم با يك پرتاب دقيق حاج آقا را انداختند داخل حوضه معروف دوكوهه. بعد از آن خیلی از خادمان دوكوهه طعم اين پتو و حوض دوكوهه را چشيدند! 🔰ادامه دارد ...🔰
شهدا همه یک خصلت داشتند که هم آهنگ شده بود آهنگ بزن بکوب قلبشان یعنی زدن قلبشان و کوبیدن قلبشان هماهنگ شده بود با نظام و یعنی حکومت سرزمین قلبشان را داده بودند به ولی فقیه و هماهنگ با نظام بود حکومت نظام دلشان ودیکتاروری موسیقی های تند برای سرزمین دلشان حاکم تعیین نکرده بود دیکتاتوری موسیقی حرام یعنی حرف میزند و در کنارش با ضرباهنگ کاری میکند که تو صدای ضرباهنگ دلت را نشنوی که حرف خودش را حاکم دلت کند و صدای فریاد دل را نشنوی که طبلیست که برای آن امام به خون تپیده می کوبد
🔗✨ شدیم یہ نسلۍ ڪہ 🎈 هرڪس حداقل یہ‌جا -🌚- از اعضاو اندام بدنش -📌- دست سازه یہ جراح نباشہ -🖋- مورد تمسخر ملت قرار میگیره -💉- میدونے این یعنے چے؟ -💻- یعنے خندیدن بہ سلیقہ خدا -💥- یعنۍ خداے زیبایےهاۍ -🕳- مردم شدن دڪترا و جراح‌ها -🚨- بہ جایے رسیدیم ڪہ خدا هم -🖤- داره از ذهن‌ها پاڪ میشہ 💔 🚶🏽‍♂ @mhmoma
رفقا نزدیک اذان هستیم ✨🍃 موقع افطار بنده رو از دعا رو فراموش نکنید😔التماس دعا💔؛)
@madahi - حاج امیر کرمانشاهی.mp3
9.13M
🔊 📗 اللهم رب شهر رمضان... 👤 🌙 ویژه 📌جامع‌ترین‌بانڪ‌مداحے
اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز - @Maddahionlin.mp3
5.22M
🌙 ویژه 🍃اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز 🍃نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز 🎤کربلایی
CQACAgQAAx0CSmRjDAACSRNiTmNN5vDVN__XWv3N9MOLoYe6NgACVg0AAubzaVLqItJCQ5T3ASME.mp3
4.07M
ویژه 🍃دل شب آمدم سویت الهی 🍃صدایت می زنم با روسیاهی 🎤حاج 👌بسیار دلنشین
امام على عليه السلام اگر خصلت ها از يكديگر متمايز و جدا شوند، هر آينه راستى با شجاعت باشد و بزدلى با دروغ. لَو تَمَيَّزَتِ الشياءُ لَكانَ الصِّدقُ مَعَ الشَّجاعَةِ وَ كانَ الجُبنُ مَعَ الكَذِبِ؛
روایت داریم شب جمعه امام زمان ارواحنا له الفداه هستن بین الحرمین ولی چقدر درد آوره ڪه ببینیم ولی نشناسیم...!💔✋🏻 این از دورے از ڪربلا خیلی درد آور تره🙂💔
😉 بچه ها خوندن سوره ی جمعه یادتون نره ها....حدیث داریم اگه بخونید کفاره ی گناهان یک هفتتون میشه😍 وای عالیه....به نظرم همین الان برو بخونش..چون اگه بگی بعدا میخونم شیطونه فلان فلان شده یکاری میکنه یادت بره😅 همین الان بدو بخون...آفرین👊🏻