شهدا همه یک خصلت داشتند که هم آهنگ شده بود آهنگ بزن بکوب قلبشان یعنی زدن قلبشان و کوبیدن قلبشان هماهنگ شده بود با نظام و یعنی حکومت سرزمین قلبشان را داده بودند به ولی فقیه و هماهنگ با نظام بود حکومت نظام دلشان ودیکتاروری موسیقی های تند برای سرزمین دلشان حاکم تعیین نکرده بود دیکتاتوری موسیقی حرام یعنی حرف میزند و در کنارش با ضرباهنگ کاری میکند که تو صدای ضرباهنگ دلت را نشنوی که حرف خودش را حاکم دلت کند و صدای فریاد دل را نشنوی که طبلیست که برای آن امام به خون تپیده می کوبد
#تبـــاهیــــاټ🔗✨
شدیم یہ نسلۍ ڪہ 🎈
هرڪس حداقل یہجا -🌚-
از اعضاو اندام بدنش -📌-
دست سازه یہ جراح نباشہ -🖋-
مورد تمسخر ملت قرار میگیره -💉-
میدونے این یعنے چے؟ -💻-
یعنے خندیدن بہ سلیقہ خدا -💥-
یعنۍ خداے زیبایےهاۍ -🕳-
مردم شدن دڪترا و جراحها -🚨-
بہ جایے رسیدیم ڪہ خدا هم -🖤-
داره از ذهنها پاڪ میشہ 💔
#خدایابہامامزماننیازمندیم🚶🏽♂
@mhmoma
رفقا نزدیک اذان هستیم ✨🍃 موقع افطار بنده رو از دعا رو فراموش نکنید😔التماس دعا💔؛)
اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز - @Maddahionlin.mp3
5.22M
🌙 #مناجات ویژه #ماه_رمضان
🍃اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز
🍃نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
CQACAgQAAx0CSmRjDAACSRNiTmNN5vDVN__XWv3N9MOLoYe6NgACVg0AAubzaVLqItJCQ5T3ASME.mp3
4.07M
⏯ #مناجات ویژه #ماه_رمضان
🍃دل شب آمدم سویت الهی
🍃صدایت می زنم با روسیاهی
🎤حاج #محمدرضا_طاهری
👌بسیار دلنشین
امام على عليه السلام
اگر خصلت ها از يكديگر متمايز و جدا شوند، هر آينه راستى با شجاعت باشد و بزدلى با دروغ.
لَو تَمَيَّزَتِ الشياءُ لَكانَ الصِّدقُ مَعَ الشَّجاعَةِ وَ كانَ الجُبنُ مَعَ الكَذِبِ؛
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
روایت داریم شب جمعه امام زمان ارواحنا له الفداه هستن بین الحرمین ولی چقدر درد آوره ڪه ببینیم ولی نشن
ڪارِآدمشدنِمـابہحـرموابستہاسـت.. :)
#تلنگریهویی😉
بچه ها خوندن سوره ی جمعه یادتون نره ها....حدیث داریم اگه بخونید کفاره ی گناهان یک هفتتون میشه😍
وای عالیه....به نظرم همین الان برو بخونش..چون اگه بگی بعدا میخونم شیطونه فلان فلان شده یکاری میکنه یادت بره😅
همین الان بدو بخون...آفرین👊🏻
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
روایت داریم شب جمعه امام زمان ارواحنا له الفداه هستن بین الحرمین ولی چقدر درد آوره ڪه ببینیم ولی نشن
اگه دنیا به کامم بود الان شاید حرم بودم حسین جانم💔:)
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
اگه دنیا به کامم بود الان شاید حرم بودم حسین جانم💔:)
کجا مثل حرم میشه برا کسی که آوارست🕊
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
به ضریح تو 💔
گره میزنم همه ثانیه هامو امام حسین🌙💔
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
گره میزنم همه ثانیه هامو امام حسین🌙💔
منو میبری حرم یا نه؟💔
📌پسرک فلافل فروش
قسمت چهاردهم
بعضی از دوستان حتی برخی از بچه های مذهبی را می شناسيم كه اخلاق خاصی دارند❗
كارهایی كه بايد انجام دهند با كندی پيش می برند. جان آدم را به لب مي رسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند.
اگر كاری را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم. دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبی تمام شود.
اين معضل در برخی از نهادها و حتی برخی مسئولان ديده می شود.
برخی افراد هم هستند كه وقتی بخواهند كاری انجام دهند، از همه ی عالم و آدم طلبكار می شوند.
همه ی امكانات و شرايط بايد برای آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك
كوچكی پيدا كنند.
اميرالمؤمنين علي (ع) در بيان احوالات يكي از دوستانشان كه او را برادر خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كم هزينه بود.
اين عبارت مصداق كاملی از روحيات هادی ذوالفقاری به حساب می آمد. هادی به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود.
اهل كار بود. به كسی دستور نمی داد. تا متوجه ميشد كاری بر زمين مانده، سريع وارد گود ميشد.
🗣راوی یکی از دوستان شهید
🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش
قسمت پانزدهم
بارها ديده بودم كه توی هيئت يا مسجد، كارهایی را انجام مي داد كه كسی سراغ آن كارها نمی رفت؛ كارهایی مثل نظافت و شستن ظرفها و...
من شاهد بودم كه برخي دوستان مسجدی ما به دنبال استخدام دولتی وپشت ميز نشينی بودند و می گفتند تا كار دولتی برای ما فراهم نشود سراغ كار دیگری نمی رويم.
آنها شخصيت های كاذب برای خودشان درست كرده بودندومی گفتند
خيلی از كارها در شأن ما نيست‼
اما هادی اين گونه نبود. شخصيت كاذب برای خودش نمی ساخت. او برای
رهایی از بيكاري كارهای زیادی انجام داد.
مدتها با موتور، كار پيك انجام می داد. در بازار آهن مشغول بود و...
می گفت: در روايات اسلامی بيكاری بدترين حالت يك جوان به حساب می آيد. بيكاری هزاران مشكل و گناه و ... را در پی خود دارد.
هادی يك ويژگی بسيار مثبت داشت. در هر كاری وارد می شد كار را به بهترين نحو به پايان می رساند.
خوب به ياد دارم كه يك روز وارد پايگاه بسيج شد. يكی از بچه ها مشغول گچ كاري ديوارهای طبقه ی بالای مسجد بود. اما نيروی كمكی نداشت.
هادی يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردی به كمك اين گچ كار آمد.
او خيلي زود كار را ياد گرفت و كار گچ كاری ساختمان بسيج، به سرعت و به خوبی انجام شد.
مدتی بعد بحث حضور بچه های مسجد در اردوی جهادی پيش آمد.
تابستان 1387 بود كه هادی به همراه چند نفر از رفقا از جمله سيد علی مصطفوی راهی منطقه ی پيراشگفت، اطراف ياسوج، شد.
🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش
قسمت شانزدهم
هادی بعد از دورانی كه در فلافل فروشی كار مي كرد، با معرفی يكی از
دوستانش راهی بازار شد.
در حجره ی يكی از آهن فروشان پامنار كار را آغاز كرد.
او در مدت كوتاهی توانایی خود را نشان داد. صاحب كار او از هادی خيلی
خوشش آمد.
خيلی به او اعتماد پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهی نگذشته بود كه مسئول
كارهای مالی شد.
چك ها و حساب های مالی صاحبكار خودش را وصول می كرد.
آن ها آنقدر به هادی اعتماد داشتند كه چك های سنگين و مبالغ بالا را در
اختيار او قرار می دادند.
كار هادی در بازار هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت.
هادی عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش می شد و با موتور كار
می كرد.
درآمد خوبی در آن دوران داشت و هزينه ی زيادی نداشت. دستش توی
جيب خودش بود و ديگر به كسی وابستگی مالی نداشت.
يادم هست روح پاك هادی در همه جا خودش را نشان می داد. حتی وقتی
با موتور مسافركشی می كرد.
🔰ادامه دارد ...🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدما میان و میرن
اما فقط جای یکنفره که همیشه
تو قلبمـون ثابته :)♥️
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
منو میبری حرم یا نه؟💔
ولی کاش الان نشسته بودیم بین الحرمین خیره به گنبد آقا
مگه نه🙂؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک برادر شهیدم...🙂♥️
اون چیزی که میخواستی شد آخرش روسفید شدی...🙃♥️
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
روایت داریم شب جمعه امام زمان ارواحنا له الفداه هستن بین الحرمین ولی چقدر درد آوره ڪه ببینیم ولی نشن
گفتم: حرم
گفتن: به آدم بدا نمیدن...
آقا امام حسین راست میگن؟ 💔
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
آدما میان و میرن اما فقط جای یکنفره که همیشه تو قلبمـون ثابته :)♥️
تو اشتیاق منۍ براۍ صبح شدن
روز از نو دوست داشتنت از نو:)💔
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
روایت داریم شب جمعه امام زمان ارواحنا له الفداه هستن بین الحرمین ولی چقدر درد آوره ڪه ببینیم ولی نشن
من به کبوتر های تو خیلی حسادت میکنم :)