eitaa logo
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
94 دنبال‌کننده
1هزار عکس
476 ویدیو
3 فایل
سلام دوستان کپی از کانال شهید محمد هادی ذوالفقاری آزاد نیست✨🌈 لینک ناشناسی👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/17005115188840
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ،همچنین ، احسنت💔:) اللهم ارزقنا توفیق شهادت💔🕊
📌پسرک فلافل فروش 📌 قسمت یازدهم هادی پسری بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسير دين را از آنچه بر روی منبرها ميشنيد انتخاب ميكرد و در اين راه ثابت قدم بود. مدتی از حضور او در بسيج نگذشته بود كه گفت: بايد يكی از مسائل مهم دين را در محل خودمان عملی كنيم. ميگفت: روايت از حضرت علی ع داريم كه همه اعمال نيک و حتی جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل درياست. برای همين در برخی موارد خودش به تنهایی وارد عمل ميشد. يك سی دی فروشی اطراف مسجد باز شده بود. بچه های نوجوان كه به مسجد رفت و آمد داشتند از اين مغازه خريد ميكردند. اين فروشنده سی دی های بازی و فيلم كپی شده را به قيمت ارزان به بچها ميفروخت. مشتريهای زيادی برای خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه اين فروشنده فيلمهای خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند! چند نفر از بچها خبر را به هادی رساندند. او هم به سراغ فروشنده ی اين مغازه رفت. خيلی مؤدب سالم كرد و از او پرسيد: بعضی از بچها ميگويند شما سی دی های غير مجاز پخش ميكنيد، درسته! 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت دوازدهم ....فروشنده تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد.بار ديگر بچه های نوجوان خبر آوردند كه نه تنها سی دی های فيلم، بلكه سی دی های مستهجن نيز از مغازه ی او پخش ميشود. هادی تحقيق كرد و مطمئن شد. لذا بار ديگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت كرد و شرايط امر به معروف را انجام داد. بعد هم به او تذكر داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با حكم ضابطان قضایی برخورد خواهد شد. اما اين فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادی نيز در كمين فرصتی بود تا با او برخورد كند. يك روز جوانی وارد مغازه شد. هادی خبر داشت كه يك كيسه پر از سی دی های مستهجن برای اين شخص آورده اند.لذا با هماهنگی بچه های بسيج وارد مغازه شد. درست زمانی كه بار سی دی ها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد فروشنده را با همان كيسه به مسجد آورد! در جلوی چشمان خودش همه سی دی ها را شكست. وقتی آخرين سی دی خرد شد، رو كرد به آن فروشنده و گفت: اگر يك بار ديگر تكرار شد با تو برخورد قانونی ميكنيم.همين برخورد هادی كافی بود تا آن شخص مغازهاش را جمع كند و از اين محل برود. 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت سیزدهم دوكوهه به عنوان خادم راهيان نور فعاليت ميكرديم. در آن ايام هادي با شوخ طبعی هایش خستگی كار را از تن ما خارج می كرد. يادم هست كه يك پتوي بزرگ داشت كه به آن ميگفت: (پتوی اِجكت) يا پتوی پرتاب! كاری كه هادی با اين پتو انجام ميداد خیلی عجيب بود. يكی از بچه ها را روی آن می نشاند و بقيه دورتادور پتو را می گرفتند و با حركات دست آن شخص را بالا و پايين پرت می كردند. يك بار سراغ يكی از روحانيون رفت. اين روحاني از دوستان ما بود. ايشان خودش اهل شوخي و مزاح بود. هادی به او گفت: حاج آقا دوست داريد روی اين پتو بنشينید؟ بعد توضيح داد كه اين پتو باعث پرتاب انسان می شود. حاج آقا كه از خنده های بچه ها موضوع را فهميده بود، عبا و عمامه را برداشت و نشست روی پتو. هادی و بچه ها چندين بار حاج آقا را بالا و پايين پرت كردند. خیلی سخت ولی جالب بود. بعد هم با يك پرتاب دقيق حاج آقا را انداختند داخل حوضه معروف دوكوهه. بعد از آن خیلی از خادمان دوكوهه طعم اين پتو و حوض دوكوهه را چشيدند! 🔰ادامه دارد ...🔰
شهدا همه یک خصلت داشتند که هم آهنگ شده بود آهنگ بزن بکوب قلبشان یعنی زدن قلبشان و کوبیدن قلبشان هماهنگ شده بود با نظام و یعنی حکومت سرزمین قلبشان را داده بودند به ولی فقیه و هماهنگ با نظام بود حکومت نظام دلشان ودیکتاروری موسیقی های تند برای سرزمین دلشان حاکم تعیین نکرده بود دیکتاتوری موسیقی حرام یعنی حرف میزند و در کنارش با ضرباهنگ کاری میکند که تو صدای ضرباهنگ دلت را نشنوی که حرف خودش را حاکم دلت کند و صدای فریاد دل را نشنوی که طبلیست که برای آن امام به خون تپیده می کوبد
🔗✨ شدیم یہ نسلۍ ڪہ 🎈 هرڪس حداقل یہ‌جا -🌚- از اعضاو اندام بدنش -📌- دست سازه یہ جراح نباشہ -🖋- مورد تمسخر ملت قرار میگیره -💉- میدونے این یعنے چے؟ -💻- یعنے خندیدن بہ سلیقہ خدا -💥- یعنۍ خداے زیبایےهاۍ -🕳- مردم شدن دڪترا و جراح‌ها -🚨- بہ جایے رسیدیم ڪہ خدا هم -🖤- داره از ذهن‌ها پاڪ میشہ 💔 🚶🏽‍♂ @mhmoma
رفقا نزدیک اذان هستیم ✨🍃 موقع افطار بنده رو از دعا رو فراموش نکنید😔التماس دعا💔؛)
@madahi - حاج امیر کرمانشاهی.mp3
9.13M
🔊 📗 اللهم رب شهر رمضان... 👤 🌙 ویژه 📌جامع‌ترین‌بانڪ‌مداحے
اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز - @Maddahionlin.mp3
5.22M
🌙 ویژه 🍃اگرچه باد معاصی مهاجم است هنوز 🍃نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز 🎤کربلایی
CQACAgQAAx0CSmRjDAACSRNiTmNN5vDVN__XWv3N9MOLoYe6NgACVg0AAubzaVLqItJCQ5T3ASME.mp3
4.07M
ویژه 🍃دل شب آمدم سویت الهی 🍃صدایت می زنم با روسیاهی 🎤حاج 👌بسیار دلنشین
امام على عليه السلام اگر خصلت ها از يكديگر متمايز و جدا شوند، هر آينه راستى با شجاعت باشد و بزدلى با دروغ. لَو تَمَيَّزَتِ الشياءُ لَكانَ الصِّدقُ مَعَ الشَّجاعَةِ وَ كانَ الجُبنُ مَعَ الكَذِبِ؛
روایت داریم شب جمعه امام زمان ارواحنا له الفداه هستن بین الحرمین ولی چقدر درد آوره ڪه ببینیم ولی نشناسیم...!💔✋🏻 این از دورے از ڪربلا خیلی درد آور تره🙂💔
😉 بچه ها خوندن سوره ی جمعه یادتون نره ها....حدیث داریم اگه بخونید کفاره ی گناهان یک هفتتون میشه😍 وای عالیه....به نظرم همین الان برو بخونش..چون اگه بگی بعدا میخونم شیطونه فلان فلان شده یکاری میکنه یادت بره😅 همین الان بدو بخون...آفرین👊🏻
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
به ضریح تو 💔
گره میزنم همه ثانیه هامو امام حسین🌙💔
📌پسرک فلافل فروش قسمت چهاردهم بعضی از دوستان حتی برخی از بچه های مذهبی را می شناسيم كه اخلاق خاصی دارند❗ كارهایی كه بايد انجام دهند با كندی پيش می برند. جان آدم را به لب مي رسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند. اگر كاری را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم. دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبی تمام شود. اين معضل در برخی از نهادها و حتی برخی مسئولان ديده می شود. برخی افراد هم هستند كه وقتی بخواهند كاری انجام دهند، از همه ی عالم و آدم طلبكار می شوند. همه ی امكانات و شرايط بايد برای آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك كوچكی پيدا كنند. اميرالمؤمنين علي (ع) در بيان احوالات يكي از دوستانشان كه او را برادر خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كم هزينه بود. اين عبارت مصداق كاملی از روحيات هادی ذوالفقاری به حساب می آمد. هادی به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود. اهل كار بود. به كسی دستور نمی داد. تا متوجه ميشد كاری بر زمين مانده، سريع وارد گود ميشد. 🗣راوی یکی از دوستان شهید 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت پانزدهم بارها ديده بودم كه توی هيئت يا مسجد، كارهایی را انجام مي داد كه كسی سراغ آن كارها نمی رفت؛ كارهایی مثل نظافت و شستن ظرفها و... من شاهد بودم كه برخي دوستان مسجدی ما به دنبال استخدام دولتی وپشت ميز نشينی بودند و می گفتند تا كار دولتی برای ما فراهم نشود سراغ كار دیگری نمی رويم. آنها شخصيت های كاذب برای خودشان درست كرده بودندومی گفتند خيلی از كارها در شأن ما نيست‼ اما هادی اين گونه نبود. شخصيت كاذب برای خودش نمی ساخت. او برای رهایی از بيكاري كارهای زیادی انجام داد. مدتها با موتور، كار پيك انجام می داد. در بازار آهن مشغول بود و... می گفت: در روايات اسلامی بيكاری بدترين حالت يك جوان به حساب می آيد. بيكاری هزاران مشكل و گناه و ... را در پی خود دارد. هادی يك ويژگی بسيار مثبت داشت. در هر كاری وارد می شد كار را به بهترين نحو به پايان می رساند. خوب به ياد دارم كه يك روز وارد پايگاه بسيج شد. يكی از بچه ها مشغول گچ كاري ديوارهای طبقه ی بالای مسجد بود. اما نيروی كمكی نداشت. هادی يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردی به كمك اين گچ كار آمد. او خيلي زود كار را ياد گرفت و كار گچ كاری ساختمان بسيج، به سرعت و به خوبی انجام شد. مدتی بعد بحث حضور بچه های مسجد در اردوی جهادی پيش آمد. تابستان 1387 بود كه هادی به همراه چند نفر از رفقا از جمله سيد علی مصطفوی راهی منطقه ی پيراشگفت، اطراف ياسوج، شد. 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت شانزدهم هادی بعد از دورانی كه در فلافل فروشی كار مي كرد، با معرفی يكی از دوستانش راهی بازار شد. در حجره ی يكی از آهن فروشان پامنار كار را آغاز كرد. او در مدت كوتاهی توانایی خود را نشان داد. صاحب كار او از هادی خيلی خوشش آمد. خيلی به او اعتماد پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهی نگذشته بود كه مسئول كارهای مالی شد. چك ها و حساب های مالی صاحبكار خودش را وصول می كرد. آن ها آنقدر به هادی اعتماد داشتند كه چك های سنگين و مبالغ بالا را در اختيار او قرار می دادند. كار هادی در بازار هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت. هادی عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش می شد و با موتور كار می كرد. درآمد خوبی در آن دوران داشت و هزينه ی زيادی نداشت. دستش توی جيب خودش بود و ديگر به كسی وابستگی مالی نداشت. يادم هست روح پاك هادی در همه جا خودش را نشان می داد. حتی وقتی با موتور مسافركشی می كرد. 🔰ادامه دارد ...🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدما میان و میرن اما فقط جای یک‌نفره که همیشه تو قلبمـون ثابته :)♥️
•♥️🖇• . پرواز‌رویاست . . . چه‌خیال‌خامۍ‌برای‌من‌که‌پر‌'پرواز‌ندارم ورسیدنِ‌به‌‌تو‌ڪه‌آن‌همه‌بالایۍ‌رویاست🙂! 'کمکم‌کن‌دلاور' داداش هادی
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
منو میبری حرم یا نه؟💔
ولی کاش الان نشسته بودیم بین الحرمین خیره به گنبد آقا مگه نه🙂؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک برادر شهیدم...🙂♥️ اون چیزی که میخواستی شد آخرش روسفید شدی...🙃♥️